مساله "آیت الله" حسین علی منتظری، از جمله مواردی است که کار یک تحلیل گر سیاسی وابسته به اپوزیسیون سرنگونی طلب را با مشکل مواجه می سازد. او از سویی حدود یک دهه همراه و همگام با خمینی خون آشام، در پی ریزی سیاست های رژیم استبدادی و توتالیتر "جمهوری اسلامی" نقش داشت و از سوی دیگر، با تمایلات مسالمت جویانه و انتقادی نسبت به مخالفان، خشونت ورزی های گسترده و تساعدی رژیم را تایید نمی کرد.
منتظری پس از برکناری از جانشینی خمینی که البته آن نیز خود ریشه در "مهرورزی" وی و مخالفت با سرکوب داشت، با رهایی از مقام رسمی و به حاشیه رانده شدن، صراحت لهجه بیشتری یافت و با مخالفت با دستگاه گرداننده حکومت، و اعتراف به اشتباه، سعی نمود تا آلودگی ها را از دامن خویش بزداید. موضوعی که با تحمل رنج ها، اتهام ها، توهین ها و تحقیرها، حصر خانه گی و حرمت شکنی نسبت به وی، تا حدودی عینیت یافت و باعث محبوبیت وی در بین مردم و نیز نیروهای منتقد و مخالف رژیم شد.
اعتراضات و انتقادات منتظری در رابطه با شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی، بی شک از برگ های درخشان صفحات زندگی وی می باشند. هر چند که از مسئولیت مستقیم و غیر مستقیم وی در ظلم و ستم های اوایل دهه 60 نمی توان چشم پوشی نمود.
نکته دیگری که قابل چشم پوشی نمی باشد، اعتماد و هماهنگی خمینی و دیگر گردانندگان رژیم در اعلام جانشینی منتظری در سال 1364 می باشد که این خود نشان از نزدیکی بیش از حد منتظری به خمینی، و نیز مناسب بودن شخصیت وی برای رهبری و هدایت رژیم پس از خمینی می بوده است.
منتظری یک پارادوکس است. نه می توان بر گذشته وی قلم بطلان کشید و نه دفاع وی از حقوق مخالفان و اعتراض او نسبت به اعمال خشونت ها و بی قانونی ها و کشتارها را. بدون تردید او تنها فردی از بین سران رژیم بود که نتوانست بی قانونی ها را تحمل کند و حتی رو در روی استاد و مراد خود خمینی ایستاد و مواضع متفاوت خویش را بیان کرد و "مقام رهبری" پس از خمینی را نیز فدای مواضع انتقادی خویش نمود. و این همان چیزی است که ما را در تقابل با چگونه گی برخورد با پارادوکس شخصیتی منتظری دچار تردید می سازد.
نامه ها و موضع گیری های خمینی و اطرافیانش از جمله رفسنجانی، خامنه ای، احمد خمینی و ری شهری، و شدت حملات آنان به وی، حکایت از تردیدهای جدی منتظری در عملکردهای خمینی و سیستم سیاسی او دارد. اینکه احمد خمینی بارها تکرار می کند که تو دل امام را به درد آوردی و دل دشمنان و مخالفان وی را شاد کردی، حکایت از شدت و حدت انتقادات منتظری نسبت به اعمال رژیم و وزارت اطلاعات خمینی دارد. انتقام شدید آنها از وی که با اعدام برادر دامادش، سید مهدی هاشمی و دستگیری اطرافیان و خانه نشینی اجباری و حصر خانه گی ایشان انجامید، حکایت از آن دارد که انتقادات او چندان هم ملایم نبوده است! این است که می بینیم احمد خمینی که خود نیز عاقبت توسط عوامل خامنه ای – رفسنجانی سر به نیست شد، در رنجنامه خود خطاب به وی می نویسد:
" حضرت آیت الله:
آیا برادران بسیار خوبمان در اطلاعات و زندانها مانند حضرات حجج اسلام ری شهری، فلاحیان، رازینی، نیری، پورمحمدی، رئیسی، و بسیاری دیگر از همین افراد خوب یعنی برادران مبارزی که به قول امام همه گونه ناسزا را از ساده اندیشان موجه [منظور منتظری است] تحمل می کنند و خم به ابرو نمی آورند، از تیمسار نصیری، تیمسار مقدم، ثابتی، منوچهری، حسینی، کمالی و دیگر شکنجه گران شاه در سایر شهرستانها بدترند؟ آیا آقایان روی ایادی شاه را سفید کرده اند؟ آیا مدیرکل های اطلاعات و رؤسای ادارات اطلاعات و مسئولین دادگاه های انقلابی و زندانها که کثیری از آنان روحانیون پاک باخته ای هستند که جانشان را کف دستشان گذاشته اند و از امنیت و آسایش این مردم و مملکت دفاع می کنند از مدیرکل های ساواک شاه بدترند؟ آیا فرزندان امام زمان در اطلاعات و دادستانی ها و زندان ها مانند کسانیند که از خائن ترین و کثیف ترین افراد جامعه طاغوت انتخاب می شدند؟"
* * *
منتظری اما، در سال های اخیر، و به ویژه در ماه های پس از انتخابات، روز به روز بر مواضع انتقادی و مخالفت های خویش افزود، تا از گذشته خویش، بیش از پیش فاصله گیرد. تاکید بر حاکمیت مردم و حتی بی اعتبار اعلام نمودن ولی فقیه و رهبری، در صورت عدم پذیرش مردم، عرصه را بر قدرت طلبان و خشونت ورزان، تنگ نمود و مشروعیت آنان را به نام یک روحانی به زیر پرسش کشید. پذیرش اشتباهات و تایید آنها و نیز صراحت گفتار در اعلام خطا بودن و خطا رفتن، و نیز پاسخ گوی بودن در مقابل هر پرسشگر و تحلیل گری، از نقاط برجسته شخصیت وی می باشد.
تاثیر او بر جنبش مردم، دامن زدن بر تضادهای درونی رژیم، و به تردید و تشکیک وادار نمودن نیروهای سنتی مذهبی و برخی از جریانات وابسته به بدنه رژیم، ارزش هایی است که وی در آن سهیم و دخیل بوده است. او همچنین نقطه اتکاء "جنبش سبز" و اصلاح طلبان داخلی حکومتی و غیر حکومتی بود. رفتن او این موج جدید را از یکی از پشتوانه های "معتبر" خویش محروم کرد. ای کاش او چند سال دیگر نیز زنده می ماند! تا با دامن زدن بر تضادهای موجود، شرایط را بیش از پیش برای اعتلای جنبش مردمی که مذهبی هستند، برای بی اعتبار عنوان نمودن مشروعیت رژیم مهیا می ساخت. او تا حدودی خود را به طالقانی که مورد احترام مردم، اقشار و اصناف اجتماعی، روشنفکران چپ و مذهبی، شخصیت ها و احزاب رادیکال بود، نزدیک نمود. او در این سال ها، بی توجه به موقغیت مذهبی اش، تبدیل به یک وزنه سیاسی شده بود.
"یادداشتهای روز "، ویژه سایت دیدگاه نوشته میشوند. در صورت تمایل به بازتکثیر متن، لطفا منبع را "یادداشتهای روز سایت دیدگاه" قید کنید .
علی فیاض
alifayyaz@ymail.com
www.fayyaz.blogsky.com