ماجرای بمبگذاری کافه خوانسالار در گفتوگوی «جوان» با حسین مظفر
علی البرزی
تاریخ انقلاب اسلامی و دوران مبارزه همواره سرشار از خاطرات، عبرتها و درسهای فراوانی برای نسلهای آینده است که باید با برنامهریزی صحیح و اصولی نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شود.
عملیات بمبگذاری کافه خوانسالار معروف به کافه آمریکاییها توسط گروه توحیدی صف از وقایعی است که بهرغم تأثیرات مهم آن در روند پیروزی انقلاب در سالهای گذشته کمتر مورد توجه قرا گرفته است. کافه خوانسالار که پیش از انقلاب به کافه آمریکاییها معروف شده بود، در آن زمان یکی از مراکز اصلی تجمع عناصرآمریکایی و مستشاران نظامی این کشور به حساب میآمد. بمبگذاری در این کافه یکی از عملیاتهای مسلحانهای است که توسط گروه توحیدی صف یکی از گروههای مبارز پیش از انقلاب انجام شده است. برای بررسی ابعاد مختلف این موضوع و آشنایی با گروه توحیدی صف گفتوگویی با حسین مظفر از اعضای این گروه در دوران مبارزه و عضو فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس شورای نظارت بر فعالیتهای صدا و سیما انجام دادهایم:
آقای مظفر شما قبل از انقلاب به عنوان یکی از اعضای فعال در گروه توحیدی صف فعالیت داشتید؛ نحوه عضویت و نوع فعالیت در گروه صف چگونه بود؟
تشکیلات سازمان توحیدی صف به این صورت بود که از خوشههای مختلفی تشکیل میشد که هرکدام از این خوشهها یک رابط جداگانهای با بخش مرکزی تشکیلات داشت و هرخوشه هم از خوشه و بخش دیگر بدون اطلاع بود؛ چرا که از لحاظ امنیتی برای جلوگیری از شناسایی مأموریتهای گروه لازم بود که بخشهای مختلف از یکدیگر بیاطلاع باشند.
من همزمان با آشنایی با شهید بروجردی به همراه تعداد دیگری از دوستان و مبارزان انقلابی در پاکدشت ورامین یکی از شاخههای گروه صف را تشکیل دادیم که رابط ما با سازمان مرکزی هم درآن زمان شهید بروجردی بود و اخبار و اطلاعات و مأموریتهای سازمان را به گروه ما انتقال میداد.
بخشی از مأموریتهای سازمان مربوط به مبارزات مسلحانه و بخش دیگر به بحثهای اعتقادی و مذهبی اختصاص داشت.
در سالهای 52 تا 57 که انقلاب به پیروزی رسید، گروههای مبارز دیگری از جمله منصورون، فلق، فجر و... فعالیت داشتند؛ به چه دلیل شما گروه صف را برای مبارزه انتخاب کردید؟
ویژگی بارز و اصلی گروه توحیدی صف، روحانیت و ولایت فقیه و اعتقاد کامل به اصول اصلی یک مبارزه انقلابی بود.
در آن زمان این اصول در بین تعدادی از گروههای مبارز رعایت نمیشد و این موضوع علت اصلی پیوستن من به این گروه بود.
البته از طرف دیگر نظارت مستقیم نمایندگانی از طرف حضرت امام(ره) و اطلاع کامل از فعالیتهای گروه ویژگی دیگری بود که گروه توحیدی صف را نسبت به گروههای دیگر متمایز میکرد.
حضرت امام(ره) بارها در سخنانشان مخالفت خود را با مبارزات مسلحانه اعلام کرده بودند؛ چطور شد که با فعالیتهای مسلحانه گروه صف موافقت شد؟
زمانی که احساس شد رژیم شاه به آخرین ماههای سلطنت خود در ایران رسیده است و از طرف دیگر سردمداران آمریکایی به هرقیمتی به دنبال تثبیت سلطنت شاه در ایران هستند، فعالیت اصلی گروه به مبارزات مسلحانه برای ایجاد رعب و وحشت در بین آمریکاییهای مقیم ایران و مستشاران نظامی تغییر کرد.
علاوه بر این اختلال درنظام اقتصادی سلطنت پهلوی با انفجار و بمبگذاری در مراکز حساس و مهمی ازجمله پالایشگاهها در دستور کارگروه قرار گرفت.
در آن زمان افراد گروه را بیشتر کدام یک از اقشار جامعه تشکیل میدادند؟
بعد از اینکه گروه مجاهدین در سال 54 دچار تغییرات ایدئولوژیک شد، گروههای اصیل و مردمی همچون فجر، فلق، منصورون و صف تشکیل شد.
گروه مجاهدین اصل و اساس اسلام را نفی میکرد و دچار تغییرات اساسی شده بود و از همان دوران گروههای مبارزدیگری که بخش زیادی از آنها مردمی و بر پایه اصول اسلامی بود، تشکیل شد.
هر فعالیت مسلحانه نیازمند سلاح و تجهیزات انفجاری است؛ در آن زمان این موارد چگونه برای گروه تأمین میشد؟
با توجه به محدودیتهای امنیتی موجود در آن زمان تجهیزات انفجاری به سختی و با مشکلات فراوان برای گروه تأمین میشد و به همین علت در مرحله اول طرح خلع سلاح و تهیه ادوات از پاسگاهها و مراکز انتظامی مطرح شد که این طرح به دلیل معذورات اسلامی و برای جلوگیری از کشته شدن احتمالی سربازان در مراکز انتظامی، کلانتریها و مراکز نظامی اجرایی نشد که در آن زمان هم این موضوع به اطلاع نماینده حضرت امام(ره) رسید که با مخالفت نماینده امام(ره) همراه شد.
در مرحله بعد خریداری سلاح و مواد انفجاری از طریق رابطان مرزی به خصوص در کردستان و مراکز نظامی در دستورکار قرار گرفت که از این طریق بخشی از وسایل و امکانات مورد نیازگروه تأمین شد.
بخش دیگری ازمواد انفجاری هم از امکانات موجود در بازارها تأمین میشد، وسایلی نظیر فیتیلههای انفجاری و مواد قابل اشتعال که در بازار موجود بود به شیوههای مختلف برای گروه خریداری میشد و مورد استفاده قرار میگرفت.
من یکبار از بازار ناصر خسرو نزدیک به 200 کیلو برابر با 4 بشکه کررات پتاسیوم و نیترات برای گروه خریداری کردم.
اما در سالهای آخر سلطنت پهلوی خرید و فروش مواد قابل اشتعال به سختی و با محدودیتهای فراوان انجام میشد. این مواد را از بازار از چه طریقی تهیه میکردید؟
مواد قابل اشتعال را به بهانههای مختلف خریداری میکردم، در آن زمان من به واسطه رابطهای که با آموزش و پرورش داشتم، معرفی نامههایی را به جهت خرید مواد شیمیایی برای آزمایشگاه مدارس تهیه و با این معرفی نامه این مواد را برای گروه خریداری میکردم.
طرحریزی برای انجام عملیاتهای گروه توحیدی صف به چه صورتی انجام میشد؟
طرحهای عملیاتها و ترورها در شورای مرکزی به تصویب میرسید و در مرحله بعد فرد یا شاخهای از گروه برای انجام مأموریت تعیین و درمرحله آخر هم رابطی از طرف سازمان افراد را توجیه عملیاتی و با سلاحها و مواد انفجاری آشنا میکرد.
من هم در چند مورد به همراه شهید بروجردی در کوههای توچال آزمایش مواد انفجاری برای آشنایی با سلاحها و صدای آنها را انجام دادیم.
انفجار کافه خوانسالار معروف به کافه آمریکاییها یکی از مأموریتهای اصلی گروه توحیدی صف در سالهای مبارزه بود؛ این عملیات با چه هدفی و چگونه انجام شد؟
یکی از دلایل اصلی اجرای این عملیات و انفجارکافه آمریکاییها حضورمستمر عوامل و مستشاران نظامی آمریکا در ایران بود که درجلسات مختلف گروه شورای مرکزی تصمیم گرفت که با این اقدام یک فضای ناامن و رعب و وحشتی برای آمریکاییهای مقیم ایران ایجاد کند و به همین جهت انفجارکافه خوانسالار که به دلیل حضور مستمر آمریکاییها در این مکان به کافه آمریکاییها معروف شده بود، در دستورکارگروه توحیدی صف قرار گرفت.
در ابتدا برای انجام این مأموریت من انتخاب شدم، اما اجرای این مأموریت 3 شرط اصلی داشت که برای اجرای موفق آن اجرای 3شرط اصلی لازم و ضروری بود.
تراشیدن ریش، زدن کروات و داشتن کیف سامسونت به همراه انجام مأموریت با یک خانم بدون حجاب از جمله شرطهای اصلی برای اجرای کامل این مأموریت و انفجار کافه بود.
من از بازار تهران یک عدد کروات و کیف سامسونت خریداری کردم، اما برای اجرای شرط سوم که ورود به کافه با یک خانم بیحجاب بود، دچارتردید شدم.
دلیل حضور یک خانم بیحجاب برای اجرای این مأموریت چه بود؟
در آن زمان فضای کافه آمریکاییها به صورتی بود که برای وارد شدن به این مکان باید به طور کامل به افراد داخل کافه شباهت داشته باشیم و در غیر این صورت هرگونه تحرک باعث جلب توجه آمریکاییها و عملیات با شکست مواجه میشد.
با مخالفت من با اجرای این شرط و حتی تردید شهید بروجردی این عملیات کمی به تأخیر افتاد و من برای مشورت با نماینده حضرت امام(ره) که بهتازگی هم از تبعید برگشته بودند، به شهرستان سفرکردم. بعد از طرح این موضوع و مخالفت نماینده امام(ره) با حضور یک خانم بیحجاب در این عملیات من مخالفت قطعی خود را با اجرای این مأموریت اعلام کردم.
در نهایت با تصمیم شورای مرکزی این عملیات بدون حضور خانم انجام شد.
نحوه اجرای عملیات به چه صورتی انجام شد؟
بعد از انصراف من، اجرای این عملیات برعهده شهید احمدی یکی از مبارزان قرار گرفت و نحوه اجرا به این صورت بود که کیف حامل بمب باید در کنار یکی از صندلیهای کافه قرار میگرفت و حامل بمب هم بعد از چند دقیقه از کافه بیرون میآمد.
تمامی مراحل عملیات طبق برنامهریزی انجام شد، اما متأسفانه زمانی که شهید احمدی بعد از قرار دادن کیف قصد خروج از کافه را داشت، یکی ازگارسونهای کافه به تصوراینکه کیفی در کافه جا مانده شهید احمدی را صدا میزند و در لحظهای که این مبارز انقلابی به سمت گارسون برمیگردد، ناگهان بمب منفجر و تمامی آمریکاییهای مستقر در این کافه به هلاکت میرسند، اما متأسفانه در این عملیات یکی از مبارزان انقلابی هم به شهادت میرسد و در حقیقت میتوان گفت که کافه آمریکاییها به دست جوانان ایرانی و انقلابی منفجر شد.
بعد از اجرای این عملیات بازتابهای داخلی و بینالمللی این انفجار چگونه بود؟
تمام صفحات اول روزنامههای کیهان و اطلاعات به این موضوع و پوشش اخبار انفجار کافه آمریکاییها اختصاص پیدا کرد و از طرف دیگر تا مدتی بعد از این عملیات هم تحلیلهای مختلفی در رابطه با این حادثه در مجامع داخلی و خارجی بیان شد.
انفجار کافه آمریکاییها برای مستشاران نظامی ایجاد رعب و وحشت و برای گروههای مبارز داخلی ایجاد نشاط و شادابی و امید به آینده را در پی داشت.
بعد از این عملیات گروه توحیدی صف چه مأموریتهای دیگری را انجام داد؟
حمله به اتوبوس آمریکاییها در اصفهان، انفجار چند مرکز مشروب فروشی و کافه و همچنین اختلال در وضعیت اقتصادی در چند پالایشگاه مهم از جمله فعالیتهای گروه توحیدی صف بعد از انفجارکافه خوانسالار بود.
در کارنامه مبارزاتی گروه توحیدی صف، عملیاتی هم با شکست مواجه شده است؟
زمانی که ژنرال هایزر وارد ایران شد، طرح ترور این مأمورآمریکایی در دستور کار گروه قرار گرفت.
ژنرال هایزر نماینده تامالاختیار آمریکا بود که با مأموریت پشتیبانی از مستشاران نظامی در کشور و سر و سامان دادن به وضعیت ارتش درآن زمان وارد ایران شده بود.
در مرحله اول افرادی مأموریت پیدا کردند که مسیر تردد این فرمانده آمریکایی ازسفارت آمریکا تا کاخهای پهلوی را شناسایی کنند.
با شیوههای مختلف و ماهرانه اطلاعاتی مسیرهای تردد هایزر شناسایی شد اما متأسفانه روزی که قرار شد عملیات ترورهایزر انجام شود به صورت ناگهانی از ایران خارج شد.
ژنرال هایزر همانطور که به صورت یکباره و بیخبر وارد ایران شد، همانطور هم ناگهانی از ایران خارج شد و این عملیات گروه صف اجرا نشد. ترور وی میتوانست اثرات مثبت زیادی در روحیه نیروهای انقلابی داشته باشد.
این عملیات یکی از مواردی بود که بهرغم اقدامات گسترده برای موفقیت آن با خروج هایزراز کشور اجرایی نشد.
تا چه زمانی با گروه همکاری داشتید؟
همکاری من با گروه تا زمان پیروزی انقلاب ادامه داشت و درآخرین مأموریت گروه قبل از پیروزی انقلاب محافظت از حضرت امام(ره) در زمان ورود به ایران در دستورکار قرار گرفت.
در آن زمان بعد از صحبتها و حرف و حدیثهای مختلف در رابطه با حفاظت از امام(ره) این موضوع به گروه توحیدی صف واگذار شد و در جلسهای که با حضور اعضای گروه در یکی از خانههای اطراف میدان شهدا برگزار شد، نوع کار و مأموریت همه افراد گروه در روز استقبال مشخص شد.
آقای رفیق دوست به عنوان راننده امام(ره) با ماشین بلیزر و چند نفر مسلح برای داخل ماشین و من به همراه تعدادی از دوستان که مسلح بودیم برای حفاظت مسیر عبور خودرو حضرت امام(ره) تعیین شدیم.
تعدادی از افراد گروه هم که ملبس به لباس روحانی بودند با سلاحهای کلاشینکف و مخفی در زیرلباس در بین مردم و جمعیت حضور داشتند.
البته به غیر از گروه صف گروههای مبارز دیگر هم در بخشهای مختلف حفاظت مراسم استقبال را برعهده داشتند.
بعد از کمیته استقبال از12 تا 22 بهمن ماه هم حفاظت از محل اقامت و خیابانهای اطراف آن توسط نیروهای گروه صف و در اواخر سلطنت پهلوی هم خلع سلاح کلانتریها و مراکز نظامی در کنار گروههای دیگر ازجمله وظایف و مأموریتهای گروه توحیدی صف در روزهای سقوط رژیم پهلوی بود.
بخشی از نیروی انسانی گروه بعد از پیروزی انقلاب و تثبیت جمهوری اسلامی همزمان با فرمان امام(ره) مبنی بر تشکیل سپاه به این ارگان انقلابی پیوستند و در روزهای اول تشکیل نقش مؤثری در بالندگی سپاه ایفا کردند.
من هم بعد از پیروزی انقلاب فعالیتهای مسلحانه را کنارگذاشتم و به فعالیتهای فرهنگی و آموزش و پرورش پرداختم و چندی بعد به دعوت شهید رجایی درآموزش و پرورش مشغول فعالیت شدم.
شما مدتی به همراه شهید بروجردی در کردستان حضور داشتید؛ در آن زمان چه فعالیتی انجام میدادید؟
یکی از ویژگیها و نقاط برجسته و ارزشمند دوران مبارزات شهید بروجردی مربوط به دوران حضور این مبارز انقلابی در کردستان و فعالیت در این منطقه است.
شهید بروجردی با تشکیل گروه پیشمرگان کرد باعث ایجاد اتحاد و همدلی در بین عوامل کرد و نیروهای دیگر شد.
حمایت و به کارگیری نیروهای کرد در فعالیتهای مختلف و همراهی با آنها در برنامهریزیها و انجام مأموریتها چهرهای مصمم، نجات بخش و دلسوز از شهید بروجردی در این منطقه ساخته بود که درآن زمان هم شهید بروجردی با عنوان مسیح و نجاتدهنده کردستان معروف شده بود.
من هم افتخار این را دارم که مدتی در کنار این شهید بزرگوار در لباس کردی در گروه پیشمرگان کرد حضور داشته باشم.
در چند سال گذشته به نظر میرسد بیان خاطرات و بازگویی آنها برای نسلهای آینده به نوعی در جامعه و در بین مردم مفغول مانده و حتی رسانه ملی هم اینگونه برنامههای خود را به مناسبتهای خاصی همچون دهه فجر و هفته دفاع مقدس اختصاص داده است. به نظر شما بهترین راهکار ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و بازگویی خاطرات دوران مبارزه برای نسلهای امروزی و نسلهای آینده به چه صورتی باید انجام شود؟
خاطرات دوران مبارزه گنجینههای ارزشمندی از اعتقادات و آرمانهایی است که زیرساختهای این انقلاب را شکل داده است و میتواند نمونه بارزی برای نسلهای آینده باشد، چرا که فراز و فرودهای انقلاب در 31 سال گذشته و رویدادهای مختلف هر کدام دنیایی از عبرت، درس و تجربه برای آیندگان است.
صدا و سیما در این زمینه وظیفه سنگین و خطیر و مهمی بر عهده دارد و باید در قالبهای مختلف هنری، نمایشی و صوتی و تصویری این خاطرات و وقایع را به نسلهای آینده انتقال دهد.
باید توجه داشته باشیم که بخشی از وقایع و آرمانهای انقلاب که در حال حاضر به نسلهای جدید منتقل شده است در اثر فعالیتهای فرهنگی صدا و سیما یا دستگاههای دیگر نیست، بلکه به لحاظ ساختار اعتقادی، مذهبی و خانوادگی افراد در جامعه است که باعث شده است این خاطرات نسل به نسل منتقل شود.
صدا و سیما، مراکز فرهنگی و آموزش و پرورش در این زمینه نقش بسزایی دارند و به ویژه آموزش و پرورش که نسلهای آینده این کشور را تربیت میکند، باید با یک برنامهریزی اصولی این خاطرات و تجربیات انقلاب را در قالب کتابهای درسی به دانش آموزان ارائه کند.