جعفر تکبیری - تحریماقتصادی، تهدیدات اسرائیل برای حمله، لایحه 1553 کنگره امریکا و صدور مجوز برای حمله اسرائیل به ایران و دهها طرح دیگر، همه نوعی عملیات روانی علیه جمهوری اسلامی پیش از مذاکرات گروه وین با ایران است. اقدامی که بر اساس سناریو فریب و ارعاب ایالات متحده شکل گرفته است.
چیزی که از این سناریوی ایالات متحده به خوبی مشخص است، تلاش این کشور برای ایجاد وحشت در میان مسئولان نظام از طریق اعمال تحریمها و تهدیدات نظامی است تا از این طریق بتوانند در آستانه مذاکرات ایران و گروه وین، جمهوری اسلامی را به گوشه رینگ ببرند و این مذاکرات را به نفع خود پایان دهند و پس از سالها تلاش، ایران را به توقف چرخه هستهای وا دارند. اما در طرف مقابل همزمان با آغاز این موج جدید علیه کشورمان، مسئولان ایرانی نیز بیکار ننشستند و پاتکهای خود را در مقابل طرحهای امریکا روی میز قرار دادند. پاتکهایی که به گفته خود مقامات غربی بسیاری از نقشههای آنان را نقش بر آب کرده است. اما به راستی کدامیک از طرحهای امریکایی برای فشار علیه جمهوری اسلامی میتواند به واقعیت نزدیک تر باشد؟ تحریم اقتصادی یا حمله نظامی؟
تحریم، واژهای آشنا برای ایرانیان
تحریم اقتصادی شاید آشناترین واژه برای ایرانیها باشد. واژهای که 30 سال است مدام از تریبون مقامات غربی و رسانههای وابسته عنوان میشود اما تأثیر چندانی بر روند زندگی ایرانیان نداشته است. نگاهی به تاریخچه به کارگیری چماق تحریم طی 30 سال گذشته علیه مردم ایران، ثابت میکند که مسئولان و شهروندان ایرانی، تحریمها را نه یک محدودیت بلکه آن را به یک فرصت برای رشد و قطع وابستگی خود قرار دادهاند.
ایرانیها معتقدند که تحریمها بزرگترین فرصت خروج از وابستگی و تأمین مایحتاج علمی است که از سوی دنیای غرب به آنها هدیه شده است. نتیجه این اعتقاد را میتوان در پیشرفتهای چشمگیر علمی ایران طی سالهای گذشته مشاهده کرد. پس شاید گفتن این جمله بیراه نباشد که مردم ایران از تحریمها بیشتر خوشحال میشوند تا نگران.
از سوی دیگر شاید مقامات امریکایی هنگام بررسی اعمال این تحریمها علیه ایران فراموش کرده بودند که با پیشرفتهایی که در عرصههای مختلف دیپلماتیک در جهان و به ویژه ایران روی داده است، کشورهای زیادی هستند که تلاش میکنند دیپلماسی خارجی خود را به صورت مستقل تدوین کنند. این کشورها با درنظرگیری منافع ملی خود، این اجازه را به دیپلماتهای متبوع خود میدهند که در راستای توسعه این منافع با هرکشوری ارتباط داشته باشند. این موضوع با توجه به جاذبههای سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی، عینیت بیشتری پیدا میکند ایران خواهد توانست که با کمک این کشورهای مستقل و همپیمانان خود در منطقه و جهان به راحتی تحریمها را دور بزند و در بازار بزرگ جهانی تمامی مایحتاج خود را تأمین و با کمک این کشورها به داخل خاک ایران منتقل کند.
بنابراین بخشی از سناریوی امریکایی برای تحت فشار قرار دادن مقامات ایران از طریق اعمال تحریمها عملاً خنثی شده است.
حمله نظامی، دروغ بزرگ امریکایی
شاید پس از تحریمها مهمترین موضوعی که ایالات متحده به وسیله آن تلاش میکند، ایران را در گفتوگوها به انزوا بکشاند، تهدیدات نظامی است. بررسیهای صورت گرفته نشان میدهد که امریکا و اسرائیل طی ماهها گذشته با برگزاری مانورهای نظامی مختلف، افزایش نیروهای نظامی خود در کشورهای مرزی ایران به ویژه عراق و افغانستان و همچنین انتقال ناوها و کشتیهای جنگی خود به خلیج فارس تلاش میکند ژست حمله خود را به ایران نشان دهد.
آنها حتی برای تکمیل این ژست تلاش میکنند وضعیت لبنان را به نفع خود و به ضرر ایران تغییر دهند. بر این اساس امریکا با متهم کردن حزب الله لبنان به قتل رفیق حریری و همچنین فرستادن پادشاه عربستان به لبنان برای تقویت جریان 14 مارس میکوشد، حزب الله مهمترین نیروی استراتژیک ایران در خاورمیانه را درگیر مسائل داخلی لبنان کند تا ایران در این شرایط حساس نتواند روی کمک حزب الله در صورت حمله احتمالی اسرائیل به ایران حساب باز کند.
اگرچه دیپلماسی ایرانی در این زمینه نیز پاسخگو بود و احمدینژاد با سفر قریب الوقوع خود به لبنان به عنوان یک میانجی قطعاً تمامی تلاش خود را برای بازگشت آرامش به لبنان به کار خواهد بست. اما در نهایت چه کسی است که نداند تمامی این طرحها و ژستهای حمله نظامی تنها یک بازی سیاسی برای ارعاب جمهوری اسلامی است و این کشور نه تنها جرأت بلکه توان حمله نظامی به ایران را نیز ندارد.
کارشناسان نظامی و سیاسی ایران که به دقت تحولات منطقهای را دنبال میکنند به ضرس قاطع معتقدند که با بررسیهای صورت گرفته و نشانههای موجود در حال حاضر هیچ برنامهای برای حمله نظامی به جمهوری اسلامی توسط هیچ کشوری در کوتاه مدت وجود ندارد و امریکا تنها بر طبل توخالی نبرد نظامی میکوبد. این موضوع در حالی است که نگاهی به سایر مسائل و مشکلات امریکا و رژیمصهیونیستی نیز بیانگر واقعیت عدم توان آنها برای تقابل نظامی با ایران است.
آنها در حال حاضر با مشکلات متعددی در باتلاق عراق و افغانستان مواجه شدهاند و به هر شاخه خشکی برای نجات خود چنگ میزنند. از سوی دیگر مقامات نظامی امریکا و رژیم صهیونیستی به خوبی از قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران مطلع هستند و میدانند که اگر تنها یک گلوله به سمت ایران شلیک شود، دنیا جهنمی برای آنها خواهد شد و تمامی منافع آنان در جهان مورد تیررس نیروهای ایرانی قرار خواهد گرفت. علاوه بر این در اختیار داشتن تنگه حیاتی هرمز که گذرگاه حدود 40 درصد از انرژی جهان است، توسط ایران نیز یکی دیگر از مشکلات بزرگ امریکا در تقابل نظامی با ایران است؛ چراکه با بسته شدن این تنگه، دنیا شاهد افزایش چشمگیری در بهای انرژی به علت کمبود خواهد بود و همین امر باعث بدخیمتر شدن زخمهای اقتصادی امریکا و غرب که چندین سال است با آن دست و پنجه نرم میکنند، میشود. بنابراین با در نظرگرفتن تمامی این نکات بخش گزینه نظامی سناریو ارعاب امریکا نیز بیاستفاده باقی میماند و این جمهوری اسلامی ایران است که بدون دغدغه درخصوص تحریمهای اقتصادی و تقابل نظامی رو در روی گروه وین خواهد نشست تا خواستههای بحق خود را مطرح کند، خواستههایی که شاید به علت شیطنتهای غربی رنگ و بویی جدید به خود گرفته باشد