اخيرا آقاى جابر كليبى، نوشتهاى تحت عنوان «آزادى خلق كرد در بستر ناسيوناليسم، خيال باطلى است!»، ظاهرا در نقد مقاله رفيق صلاح مازوجى«عراق بعد از انتخابات» را كه در نشريه جهان امروز، نشريه حزب كمونيست ايران، شماره 143 درج شده، در سايتهاى اينترنتى منتشر كرده است. او، در اين نوشته، آنچنان فضاى مسموم غيرواقعى و خصمانهاى عليه رفيق صلاح مازوجى و حزب كمونيست ايران درست كرده است كه هيچ قرابتى با پرنسيبها و متانت سياسى و اجتماعى مسئولانه و واقعبينانه ندارد.
متاسفانه روش و منش بخشى از جريانات و افراد، اين است كه ذهيت خودشان را به جاى واقعيتها مىگذارند و با درست كردن يك دشمن خيالى، به جدل با آن برمىميزند. چنين عملكردى نه تنها هيچ تاثير مثبتى نمىتواند داشته باشد، بلكه تفرقه، خصومت و دشمنى حتا با دوستان را نيز در پى دارد.
جابر، در اين نوشته واقعيات و انصاف را كاملا كنار گذشته و به دلايل نامعلومى سعى كرده است، مواضعى را به صلاح مازوجى و حزب كمونيست ايران نسبت دهد كه از بيخ و بن دورغ و ساخته و پرداخته ذهن ايشان است. هر كس نوشته صلاح و جابر را بخواند و قضاوت عادلانه نمايد، به سادگى نتيجه مىگيرد كه موضع جابر، يا از روى عمد و خصومت و يا برداشت غيردقيق و سطحى از مطلب صلاح است. در مقاله صلاح، دو استراتژى درباره عراق و به ويژه كردستان عراق، مورد بررسى قرار گرفته است. اولى به استراتژى آمريكا و اسراييل و دولتهاى منطقه، و دومى به استراتژى دمكراتيك و آزادىخواهانه و انسانى مىپردازد. بنظر مىرسد جابر كليبى، منتظر فرصتى بود تا به دلايل نامعلومى صلاح مازوجى و حزب كمونيست ايران را هم موضع با آمريكا و اسرائيل و ناسيوناليسم كرد نشان دهد. جابر، استرتراتژى امپرياليستى را كه صلاح، نقد كرده است، به خود او و حزب نسبت مىدهد. بنابراين، روشن است كه او، نه از سر مطلب صلاح مازوجى، بلكه از سر مسئلهاى ديگرى به حزب ما حمله مىكند كه آن را رك و پوستكنده و صريح بيان نمىكند.
صلاح مازوجى، مقالهاى تحليلى درباره وضعيت عراق بعد از انتخابات در اين كشور اشغالشده و جنگى نوشته است. گوشههايى از اين مقاله را با هم مرور مىكنيم تا خوانندگان خود قضاوت كنند كه »منتقد« ما، چه درك و احساسى از اصول و پرنسيب و مسئوليتهاى سياسى دارد؟ تا چه اندازه روابط و مناسبات سياسى دوستانه و غيردوستانه را از هم جدا مىكند؟!
صلاح مازوجى، مقاله خود را چنين آغاز مىكند: «انتخابات مجلس ملى عراق برگزار شد، اما بر همگان روشن است كه اين انتخابات نه در ادامه يك روند دمكراتيك در اين كشور بلكه در تداوم بىثباتى سياسى، فقدان امنيت جانى، اقتصادى و حاكميت شرايط جنگى كه از مدتها قبل از لشكركشى آمريكا و اشغال عراق تاكنون همچنان بر اين كشور سايه افكنده است برگزار شد. انتخابات در شرايطى برگزار شد كه با گذشت بيش از يك سال و نيم از حمله آمريكا و اشغال اين كشور هنوز هم زندگى بيش از 60 درصد مردم اين كشور به جيرهبندى ابتدايىترين مايحتاج زندگى از جانب سازمان ملل متحد وابسته است. بر طبق تخمين سازمان ملل متحد، از سال 1991 تاكنون نزديك به يك و نيم ميليون انسان در اثر سوءتغذيه و كمبود دارو و امكانات پزشكى جان خود را از دست دادهاند...»
در ادامه اين مطلب آمده است: «... راه ميانبرى وجود ندارد. يا جنبش راديكال و آزادىخواهانه در تقابل با نيروهاى ارتجاع مذهبى و سياستهاى امپرياليستى و اشغالگرى آمريكا راه خود را باز مىكند و در مسير پيشروى خود اين جامعه را دمكراتيزه مىكند، يا نمىتواند براى مردم عراق آيندهاى تصور كرد.»
«... بنابراين همانگونه كه شوراى حكومتى و دولت موقت نخواستند مسئله كردها كه يكى از مهمترين مسائل پيشاروى جامعه عراق است را حل كنند، دولت آينده هم اين مسئله را حل نخواهواهد كرد. اكنون بايد براى بسيارى از مردم كردستان روشن شده باشد كه آمريكا قصد حل عادلانه مسئله كردها را ندارد و و اين مسئله همچون اهرم و ابزارى در جهت اهداف سياسى و استراتژيك شود در منطقه استفاده مىكند. دولت آمريكا و دولت آينده عراق كه جريانات اسلامى نزديك به جمهورى اسلامى در آن دست بالا را دارند قبل از آنكه به فكر پاسخگويى به خواست عادلانه مردم كردستان باشند تمام تلاش خود را به كار مىگيرند كه در برخورد به مسئله كرد چگونه منافع رژيم جمهورى اسلامى، دولت تركيه و دولتهاى عرب همسايه را كه به هر قيمتى از تماميت ارضى عراق دفاع مىكنند را حفاظت كنند. آمريكا و دولت آينده در عراق مىخواهند كه احزاب سياسى در كردستان را با فدراليسمى براساس تقسيمات استانى راضى كنند و از اين طريق شهر نفتخيز كركوك را از بخشهاى ديگر كردستان جدا كنند. يكى از گرهگاههاى مسئله كرد در عراق سرنوشت شهر كركوك است كه اگر آمريكا بخواهد آن را حل كند تنها با هزينه كردن مخارج چند روز اشغال اين كشور و بمباران شهرهاى آن مىتواند شهركى را در نزديك بغداد يا تكريت با تمام امكانات شهرى بسازد و همه خانوادههايى را كه در دوره رژيم صدام با زور و يا تطميع به شهر كركوك كوچ داده شدهاند را در آنجا اسكان دهد... اخيرا هنرى كيسينجر وزير امور خارجه سابق آمريكا، در مصاحبه با كانال تلويزيونى سى.اى.ان گفته است «چنانچه منافع ملى آمريكا در ايجاد يك عراق يكپارچه حاصل نشود، بهتر است كه اين كشور تجزيه شود.» چند روز پيش جى گارنر، اولين حاكم نظامى عراق، بعد از اشغال اين كشور طى مقالهاى در «وال استريت ژورنال» گفته است «عراق بايد از تشكيل كشور مستقل كردستان حمايت كند.» گارنر مىافزايد «همانگونه كه فيليپين در دوره پايان قرن گذشته به عنوان پايگاهى براى حضور نيروهاى آمريكا در منطقه اقيانوسيه بود، كردستان مستقل نيز مىتواند در قرن جديد به عنوان پايگاه و نقطه اعزام نيروهاى ما به جهان عرب و خاورميانه عمل كند.» در دستگاه ادارى دولت بوش هستند كسانى نظير پل ولفوويتز، در وزارت دفاع، كه با كيسينجر و جى گارنر، اشتراك نظر دارند. همزمان با اين موضع دولت اسرائيل كه بر اين اعتقاد است كه نيروهاى آمريكايى در مقابله با تروريسم و ممانعت از گسترش نفوذ جمهورى اسلامى ايران در عراق با شكست مواجه شده است، در برخورد به مسئله كرد در كردستان عراق، تا جايى پيش رفته كه رابطه ده سالهاش با دولت تركيه را بر هم زده و از نو زمينه به هم نزديكشدن رژيم جمهورى اسلامى، دولت تركيه و سوريه را براى توطئهچينى عليه جنبش كردستان فراهم آورد است.»
«.. مردم كردستان وقتى كه افق سر كار آمدن يك حكومت دمكراتيك در عراق كه حق عادلانه مردم كردستان را به رسميت بشناسد، را تيره و تار مىبيند، حق طبيعى و عادلانه خود مىدانند كه به استقلال كردستان و چگونگى تشكيل دولت مستقل كردى فكر كنند. اين حق عادلانه مردم كردستان است كه تلاش و آرزوى تشكيل كردستان مستقل را به يك استراتژى منسجم و سياست نقشهمند تبديل كند، در چنين شرايطى تهيه طومار و جمعآورى يك ميليون و هفتصد هزار امضاء در حمايت از برگزارى رفراندوم و همهپرسى آزاد و تلاش براى طرح مسئله در سازمان ملل متحد همه مىتواند فعاليتها و عناصر مفيدى در جهت تحقق اين استراتژى سياسى واحد باشد.»
مازوجى، در ادامه اين پاراگراف تاكيد مىكند: «اما بايد بدانيم كه كارگران و تودههاى ستمديده مردم كردستان هستند كه مىتوانند نيروى مادى پيشبرنده و تحقق اين استراتژى باشند. اين نيرو مىتواند در صحنه سياسى جامعه حاضر باشد و دوش بدوش مبارزه براى بهبود شرايط كار و زندگىاش در همه عرصهها و تلاش در جهت ايجاد همبستگى و اتحاد مبارزاتى با ديگر جنبشهاى آزادىخواهانه سراسر عراق و ديگر كشورهاى منطقه زمينههاى مادى برگزارى رفراندم آزاد و ايجاد كردستان مستقل كه مردم آن در امن و آسايش بسر مىبرند تنها از اين مسير مىگذرد. جدا از اين صحبت كردن از استقلال كردستان از جانب بعضى از محافل دولتى در آمريكا همانگونه كه خودشان صريحا و آشكارا اعلام مىكنند تنها مىتواند تغيير نقشه و تغيير استراتژى آنها براى منافع آمريكا در خاورميانه باشد. اينها مىخواهند كردستان مستقل ابزارى باشد در دست آمريكا براى رودرروئى با نيروى متخاصم آمريكا در منطقه. مطابق نقشه آنها مردم كردستان هيچگاه روى امن و آسايش را به خود نخواهند ديد...»
جابر كليبى، با 180 درجه وارونه كردن بحث صلاح مازوجى، مىنويسد: «مقالهاى تحت عنوان «عراق بعد از انتخابات»، به قلم صلاح مازوجى درج شده كه بيانگر مواضع و گرايشهاى خطرناكى در درون حزب كمونيست، در مورد آينده خلق كرد مىباشد... از اينرو تعجب نيست چنانچه گرايشات ناسيوناليستى حزب كمونيست اينك از قلم صلاح مازوجى يكى از رهبران اين حزب تراوش مىكند... در بخشهايى از نوشته صلاح مازوجى، به ويژه تا آنجا كه مسائل مردم كردستان عراق را مطرح مىكند تمايلات غليظ ناسيوناليستى كرد به روشنى بروز مىنمايد... اگر با نام صلاح مازوجى به عنوان يكى از رهبران حزب كمونيست ايران آشنا نبودم بدون ترديد فكر مىكردم اين پيشنهاد راسيستى را يك فرد عقبمانده و هيستريك متعلق به يك جريان شوينيست كرد مطرح كرده است... تنگنظرى ناسيوناليستى كرد چنان هوش و هواس مازوجى را پرت كرده كه ايشان جز «كرد»ها انسان ديگرى را به رسميت نمىشناسد و از آمريكا مىخواهد تا با ايجاد شهرك جديد و انتقال اعراب به آن، درست همان كارى را بكند كه صدام در كوچ دادن اعراب به مناطق كردنشين كرده است... مازوجى اما تنها به اخراج اعراب از شهر كركوك بسنده مىكند، او خواستار تحقق روياهاى پان كرديسم بورژوا_فئودالهاى كرد براى ايجاد كردستان «مستقل» نيز مىباشد و طبعا در اين هدف خود با مرتجعترين و هارترين مهرههاى امپرياليسم آمريكا از قبيل هنرى كيسينجر و جى گارنر همسو مىشود... باين ترتيب رفقاى حزب كمونيست ايران مىخواهند حساب خود را از بقيه خلقهاى ايران، به ويژه از مبارزه طبقاتى كارگران و زحمتكشان اين كشور مستقل سازند و «كردستان مستقل» خود را نه در مبارزه انقلابى براى رهايى جامعه از سلطه بورژوايى و نظام سرمايهدارى بلكه در محاسبات امپرياليستى بسازند. مىبينيد چه نزديكىهاى هدفمندى ميان ناسيوناليسم كرد با هنرى كيسينجر، ولفوويتز و دولت اسرائيل در مورد «كردستان مستقل» وجود دارد... اينك نوبت افرادى در حزب كمونيست ايران است كه به اين روند بورژوايى به پيوندند...»
بدين ترتيب آنچه كه در بالا ملاحظه كرديد، جوهر برخورد نادرست و وارونه جابر كليبى، به صلاح مازوجى، حزب كمونيست ايران و كومهله است. خشم جابر از اين است كه چرا صلاح، بحث «استقلال كردستان» را به ميان كشيده است.
حتا فرض كنيم مقاله صلاح ايراد و اشكالى هم داشت، آيا جابر، با توجه به رابطه نزديكى كه در چهارچوب اتحاد انقلابى نيروهاى كمونيست و چپ ايران، با صلاح و حزب كمونيست ايران دارد، به جاى راه انداختن جنجال و هياهو نقد متين سياسى خود را مىنوشت تا تاثيرى مثبتى بر خواننده داشته باشد. اما ايشان بدون احساس مسئوليت سياسى و اجتماعى چشم خود را بست و هر آنچه به ذهنش رسيد به سوى كومهله و حزب كمونيست ايران و صلاح مازوجى پرتاب كرد؟!
در اين دور و زمانه در اوج بربريت سرمايهدارى و در راس همه امپرياليسم آمريكا، به محض اين كه كسى درباره كشتار مردم آزادىخواه و تحت ستم كرد، توسط دولتهاى وحشى منطقه بحثى به ميان آورد، بلافاصله مورد حمله «دوست» و «دشمن» قرا مىگيرد.
اگر از همين جنگ جهانى دوم به بعد، به مسئله مردم كرد بنگريم همواره پانتركيستهاى تركيه، پانفارسيستهاى ايران و پانعربيستهاى عراق و سوريه، با تمام قوا و قدرت نظامى مردم تحت ستم و آزادىخواه كرد را سركوب و كشتار كردهاند و هنوز هم مىكنند. دولتهاى منطقه، طرحهاى هولناكى در آرشيوهاى پليسى و نظامى خود، در سركوب و كشتار مردم تحت ستم، به ويژه مردم آزادىخواه كرد در منطقه بحرانى خاورميانه دارند. مگر جابر نمىداند تا روزى كه مساله مردم فلسطين و كرد، در اين منطقه حل نشود، بحث از صلح و آرامش در خاورميانه، شعارى توخالى بيش نخواهد بود. راهحلهاى بورژوايى تاكنون غير از سركوب و كشتار چيز ديگرى نبوده است، از اين به بعد هم نخواهد بود.
اما در عين حال فقط كمونيستها نيستند كه راه حل براى ستم ملى را دارند. بورژوازى هم راهحلهاى خودش را دارد. در همين دو دهه اخير دهها كشور مستقل در جهان تشكيل شده است. بحث اساسى نه در تشكيل دولت مستقل، بلكه اساسا بر سر استراتژىهاى متفاوت است. استراتژى بورژوازى اين است كه بورژوازى «خودى» حاكميت را قبضه كند، نه طبقه كارگر و مردم محروم و تحت ستم. اگر هم احيانا مردم تحت ستم، خارج از طرحها و نقشههاى بورژوازى، خواهان جدايى باشند، به وحشيانهترين شكلى كشتار مىگردند. ما كمونيستها، خواهان اتحاد آگاهانه و داوطلبانه ملل گوناگون با هم هستيم و به همين دليل براى جلوگيرى از سركوب و كشتار، جدايى را قبول داريم. قبول جدايى هم به معنى تبليغ براى جدايى نيست. ما در همه مجامع عمومى ايرانى كه بحث سياسى بر سر ستم ملى بر كردها، عربها، بلوچها، تركها، تركمنها و غيره، در جريان بوده است، شوينيستهاى ايرانى آن چنان برآشفته شدهاند و با سلاح زنگزده «تجزيهطلبى» و «به خطر انداختن تماميت ارضى» به طرف مقابل تاختهاند كه اگر زورشان هم مىرسيد به خشونت و برخورد فيزيكى نيز متوسل مىشدند. البته در بين ملل تحت ستم نيز گرايش عقبماندهاى وجود دارد كه هم اين گرايش و هم گرايش شوينيستى، هر دو براى جامعه انسانى خطرناك هستند و در يوگسلاوى و جاهاى ديگر وحشىگرىهاى خود را نشان دادهاند. نسلكشى ارمنىها در تركيه، جرم شمردن حتا به زبان آوردن كلمه «كرد» در تركيه، كشتار كردها در سوريه، كشتار كردها در عراق و بمباران شيميايى حلبچه، قتلعام در رواندا و...، نمونههايى هستند كه درباره آنها اسناد تاريخى فراوانى وجود دارد.
واضح است كه جنبش كارگرى كمونيستى قدرتمند و انترناسيوناليست با برانداختن سيستم كاپيتاليستى، قادر است يكبار براى هميشه، به هرگونه ستم و استثمار از جمله حق تعيين سرنوشت مردم تحت ستم كرد و غيركرد را تا سرحد جدايى متحقق سازد و مهر طبقاتى خود را در تحولات اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى جامعه بكوبد. همچنين اتحاد داوطلبانه و آزادانه «ملل» گوناگون براى همزيستى مسالمتآميز و برابر در چهارچوب يك كشور را فراهم آورد. اين موضع كمونيستى، در اهداف و سياستها و برنامه حزب كمونيست ايران، بيش از دو دهه است كه به طور صريح و شفاف ترويج و تبليغ مىگردد.
كادرها، اعضا و هواداران حزب كمونيست ايران و كومهله، چندين دهه است كه با تمام وجود و خلوص نيت و بدون ادعا و هياهو درگير يك مبارزه طبقاتى و كمونيستى نظرى و عملى جدى هستند و كارنامه درخشان طبقاتى و كمونيستى آنها را نيز به سادگى مىتوان با رجوع به برنامه، مصوبات كنگرهها و كنفرانسها و نشريات و سخنرانىها و برنامههاى راديويى روزمره راديوى صداى انقلاب و صداى حزب كمونيست ايران و غيره مطالعه كرد و ديد كه نگرش جابر كليبى، نسبت به حزب كمونيست ايران و مازوجى چقدر غيرواقعى و مغرضانه است.
مواضع ثابت و يا تغيير مواضع يك جريان سياسى را بايد از روى اسناد رسمى آن كه به ويژه در كنگرهها و كميته مركزى آن تصويب مىشود بايد مورد بررسى و ارزيابى و نقد قرار داد. از اينرو در اينجا به بخشى از قطعنامه كنگره دهم كومهله درباره حل ستم ملى اشاره مىكنم تا مواضع ما در اينجا نيز شفافتر روشن شود. قطعنامه كنگره دهم كومهله، تحت عنوان «قطعنامه كنگره دهم درباره استراتژى، سياست و تاكتيكهاى ما»، بخشهاى مختلفى را در برمىگيرد. در مقدمه آن اوضاع سياسى و اجتماعى كردستان و عملكرد دولت در قبال آن مورد بررسى قرار گرفته است. در بخش اول آن، مسئله كرد در كردستان ايران و پروژه اصلاحات بورژوايى مورد بررسى و نقد مىگيرد. در بخش دوم، شعار فدراليسم، نقد مىشود. در بخش سوم، كومهله و راهحل مسئله ملى در كردستان توضيح داده مىشود. در بند الف بخش سوم، مىخوانيم: «همانطورى كه هميشه گفتهايم، ما خواهان حق تعيين سرنوشت به معنى حق تشكيل دولت مستقل براى مردم كردستان هستيم. اما شرايطى كه در آن مردم كردستان بتواند بدون نگرانى از تهديدات و اعمال فشارهاى نظامى، پليسى، سياسى و اقتصادى و غيره آزادانه از اين حق خود استفاده كنند، با مبارزه براى اعتلاى انقلابى در ايران و تغيير ماهيت رژيم حاكم، برقرارى آزادىهاى بدون و قيد و شرط سياسى، ايجاد مىشود. بر اين مبنا تنها راه واقعبينانه رفع ستم ملى از خلق كرد مشاركت مردم كردستان در يك جنبش انقلابى سراسرى به منظور سرنگونى جمهورى اسلامى و برقرارى رژيمى است كه برخوردارى عملى از همه حقوق دمكراتيك مردم را تامين كند. ما به همراه كارگران و زحمتكشان كرد براى تحقق اين چشمانداز مبارزه مىكنيم و همه مردم كردستان را به همراهى در اين راه فرامىخواينم.
بديهى است كه با ايجاد چنين شرايط دمكراتيكى اين مردم كردستان هستند كه تصميم مىگيرند چگونه از اين حقشان استفاده كنند. اما با توجه به اوضاع جهانى و مجموعه عوامل محلى و منطقهاى و شرايط بخشهاى ديگر كردستان، ما باقى ماندن در چهارچوب ايران و مشاركت مردم كردستان در يك حكومت مستقيم كارگران و زحمتكشان را توصيه مىكنيم...»
در پاراگراف ديگرى در اين بخش، تاكيد شده است: «چشمداشتن به يك افق سراسرى، همراه با كارگران و همه مبارزين انقلابى و سوسياليست در ايران سهلترين و كم دردسرترين راه براى رفع ستم ملى و تحقق اهداف و مطالبات حقطلبانه مردم كردستان است...»
در هر صورت اين قطعنامه طولانى است، علاقمندان مىتوانند كل اين قطعنامه را در سايت حزب كمونيست ايران در بخش «مسئله ملى» مطالعه نمايند. اما فكر مىكنم همين چند سطر نقل قول از اين قطعنامه، مواضع كومهله و حزب كمونيست ايران را در رابطه با حل ستم ملى به وضوح نشان مىدهد.
همچنين مواضع حزب كمونيست ايران و كومهله، در رابطه با سياستهاى امپرياليستى آمريكا، در رابطه با اشغال نظامى عراق، و عملكرد احزاب كردستان عراق، بسيار روشن و شفاف است و صدها صفحه اسناد و برنامههاى راديويى در اين مورد وجود دارد. باز هم هر انسان علاقمند، مىتواند با رجوع به سايتهاى حزب كمونيست ايران و كومهله، اين اسناد را مطالعه كند و در مورد موضع خصمانه جابر عليه ما، قضاوت عادلانه نمايد. مردم كردستان عراق، نه با سياستهاى امپرياليستى آمريكا، به سعادت و آرامش نخواهند رسيد، بلكه كارگران و مردم محروم و تحت ستم و آزدىخواه مىتوانند دنياى بهترى سازند. احتمالا جابر كليبى، به دليل اين كه مواضع ما را خوب تعقيب نكرده است، اين چنين موضع غيرمنصفانه و ناعادلانه عليه ما گرفته است؟!
مىبينيم كه جابر كليبى، 180 درجه مقاله صلاح مازوجى را واردنه كرده تا موضع متاثر از گرايش شوينيستى را توجيه كند. مسلما حق طبيعى جابر كليبى و هر كس ديگرى است كه منتقد باشد، اما منتقدى منصف و واقعبين و با احساس مسئوليت سياسى و انسانى. برپا كردن هياهو و راه انداختن گرد و خاك براى پوشاندن واقعيت و تهمت و افترا زدن به افراد و احزاب، عملى زشت و ناروا است. جابر، مىتوانست در يك فضاى سالم سياسى و رفيقانه مقاله صلاح مازوجى را نقد كند، اما ايشان، چنين نكرد و آنچنان فضا را مسموم كرد و اتهام سنگينى به صلاح مازوجى و حزب كمونيست ايران وارد كرد كه خواننده را متحير و متعجب ساخت.
اجازه بدهيد من اشارهاى به مشاهدات خودم از عراق و كردستان عراق، داشته باشم. هنگامى كه در سال 2002 براى شركت در كنگره دهم كومهله به كردستان عراق رفته بودم و بعد از برگشت مشاهدات خودم را از عراق و كردستان عراق در دو بخش نوشتم و منتشر كردم. ماشين ما، هنگامى كه شهر كركوك را پشتسر گذاشت و از ميان كوهها و درهها و روستاهاى سوخته توسط ارتش صدام حسن، به آخرين پاسگاه كنترل دولت صدام حسين و پس از آن نيروهاى كردستان عراق گذشتيم و به راه خود به سوى سليمانيه ادامه داديم، در حومه شهر سليمانيه، در كنار جاده چندين كيلومتر چادر زده شده بود كه در آنها كودكان، زنان و مردان، در زير گرماى چهل درجه بدون كمترين امكانات مىزيستند. آنها اكثرا كردهاى شهر كركوك بودند كه توسط دولت جنايتكار صدام حسين، از خانه و كاشانهشان به زور رانده شده بودند و در حومه شهر سليمانيه در گرماى سوزان و سرماى سوزناك زندگى فلاكتبارى مىگذراندند. از سوى ديگر دولت مركزى، تعدادى از مردم عربزبان را به زور و يا با تطميع و تعدادى نيز سرمايهدار براى كسب سود بيشتر در شهر كركوك اسكان داده بود. يعنى دولت صدام حسين، در بيش از سه دهه، مشغول پاكسازى قومى و تغيير بافت «مليت» شهر كركوك بود.
علاوه بر اين، حتا دولت تركيه نيز ادعا مىكند كه پس از فروپاشى امپراتورى عثمانى قرار بود ده درصد نفت كركوك، به دولت تركيه تعلق گيرد، بايد اين امر واقعيت پيدا كند. در نتيجه سازمان پليس مخفى تركيه(ميت)، به ويژه پس از حمله آمريكا به عراق در سال 91، بلافاصله جريانى را به نام «حزب تركمن» علم كرد تا اهداف غيرانسانى خود را از طريق آن پيش ببرد. همچنين دولت تركيه، در هر فرصتى اعلام مىكند كه اگر كردها بخواهند در امور اين شهر دخالت كنند دولت تركيه ساكت نخواهد نشست. بنابراين صلاح، به درستى به موقعيت خطير و حساس اين شهر اشاره مىكند. چرا كه مردم عرب، كرد، ترك و آسورى در كركوك، در نگرانى دايمى به سر مىبرند و هر آن احتمال داده مىشود گرايشات ارتجاعى، جنگ و درگيرى خونينى در اين شهر راه بياندازند.
امروز افكار عمومى مترقى مردم جهان و اسراييل و فلسطين مىخواهند شهركهاى يهودىنشين كه دولت اسرائيل، در اين سالها در خاك فلسطين تاسيس كرده است برچيده شوند، آيا چنین خواستى راسيستى و دشمنى با يهودىهايى است كه دولت اسراييل با ويران كردن خانههاى فليسطينىها به زور در آنجا اسكان داده است؟
راه حل انسانی این است که امكانات مورد نیاز زندگی آوارگان کرد مهیا گردد تا این آوارگان هر چه زودتر دوباره به خانه و كاشانه خود برگردند. همچنين چنين امكاناتى را هم بايد براى مردم عربزبان فراهم كرد كه اگر خواستند به شهر دلخواه خودشان نقل مكان كنند. يا مهمتر از همه براى هر تغيير و تحولى در شهر كركوك، احتمالا به آراى عمومى آزاد و برابر همه ساكنان اين شهر مراجعه شود. در هر صورت با توجه به بافت جمعيت و نفت، حل مسئله اين شهر، امر بسيار پيچيدهاى است. بنابراين كجاى اين موضع راسيستى، ناسيوناليستى و همجهتى با آمريكا و اسرائيل است؟!
تا آنجا كه در بحث صلاح، به رفراندوم و ليست امضاى يك ميليون و هفتصد هزار نفرى از حدود بيش از چهار ميليون نفرى مردم كردستان عراق، مربوط مىشود نيز برآشفته شدن جابر، به غايت نادرست است. همين ليست امضا، نشان مىدهد كه بخش عظيم صاحب راى از حدود چهار ميليون شهروند جامعه كردستان عراق، خواهان «كردستان مستقل» هستند. موضع شما، در مقابل اين حركت تودهاى چيست؟ چرا بايد اين مسئله با رفراندومى كه جريانات راست ايرانى مطرح مىكنند، يكى گرفت و بلافاصله مارك «ناسيوناليست كرد» بر آن زد. مخالفت ما با مقوله رفراندوم در ايران، در فضاى و شرايط كنونى حاكم بر اين كشور است كه فعاليت همه احزاب، سازمانها، تشكلهاى تودهاى كارگرى، كانون نويسندگان، روزنامهنگاران و هنرمندان در آن مطلقا ممنوع است. حتا اگر هر هوادار جريان سياسى مخالف در ايران دستگير شود، بلافاصله اعدام هم نگردد، به دهها سال زندان درازمدت در زير وحشيانهترين شكنجهها قرار داده مىشود. در ايران، رژيمى حاكم است كه دستش به خون بيش از صد هزار انسان آغشته است؛ رژيمى كه اكثريت مردم ايران را به فلاكت و سيهروزى اقتصادى نشانده است؛ رژيمى كه به غيرانسانترين شكلى نيروى كار را استثمار مىكند؛ رژيمى كه با اتكا به قوانين ارتجاعى اسلامى دست و پا مىبرد و چشم درمىآورد؛ رژيمى كه زنان را به طور سيستماتيك سركوب مىكند؛ رژيمى كه آينده كودكان را به تباهى مىكشاند. خلاصه كلام، رژيمى كه كسب و كارش غير از سركوب و كشتار و خفقان چيز ديگرى نسيت. با توجه به موقعيت ايران، رفراندوم عملى نيست و طراحان آن چه بخواهند و چه نخواهند در عمل به بقاى رژيم جمهورى اسلامى يارى مىرسانند و در افكار عمومى توهمپراكنى به وجود مىآورند. اما اگر فضا طور ديگرى بود و فعاليت سياسى و اجتماعى همه احزاب و سازمانها در ايران آزاد بود و آزادى تشكل، اعتصاب و بيان و قلم وجود داشت، قطعا رفراندوم درباره خيلى از مسائل مطرح مىشد و چه بسا ما كارگران و كمونيستها، نه تنها با آن مخالفت نمىكرديم، بلكه فعالانه نيز در آن شركت مىنموديم تا در يك فضاى آزاد و دمكراتيك، آلترناتيو طبقاتى خودمان را در نتايج آن رفراندوم پديد آوريم. در حالى كه در كردستان عراق، نه به طور كامل، اما به طور نسبى فضا براى برگزارى رفراندوم وجود دارد و حتا بسيارى از كارگران و كمونيستها و انجمنها و نهادهاى دمكراتيك كردستان عراق نيز با آن موافق هستند.
آخرين نقطه اين كه از سال 91، يعنى از اولين حمله نظامى آمريكا و متحدينش به عراق، و عقبرانده شدن حكومت مركزى از كردستان عراق، حتا ارتش تركيه نيز بارها تا عمق خاك كردستان عراق لشكركشى كرده و عقبنشينى نموده است. دولتهاى تركيه، سوريه و ايران، از سال 1991، كميته مشتركى دارند كه جلسات روتين آن، در سطح وزراى خارجه و مسئولين امنيتى و نظامى در تهران، آنكارا و شام برگزار مىشود كه هدف اصلى آن جلوگيرى از تشكيل كردستان مستقل در عراق است. در چنين شرايطى چرا ارائه يك پيشنهاد سياسى و انسانى براى رهايى مردم ستمديده كردستان از ميان اين همه جنگ و خون و آتش دهههاى طولانى تا اين حد جابر را از خود بىخود مىكند. كمتر خانوادهاى در كردستان عراق، مىتوان پيدا كرد كه اعضايى از خانوادهشان در حملات وحشيانه نيروهاى حكومت مركزى و يا زندانها جان خود را از دست نداده باشد. تا كى بايد مردم آزادىخواه كرد، قربانى بدهند و صدايشان در نيايد تا احيانا دلهاى نازك شوينيستها و طرفداران «تماميت ارضى» به لرزه نيافتد. كاش جابر، سفرى به كردستان مىكرد و از نزديك با درد و رنج و مشقت مردم كردستان كمى آشنايى مىشد آن وقت شايد از ذهنگرايى رها مىشد و لحن و نظرش با واقعيتهاى اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى منطبق مىكرد.
در خاتمه من شخصا اين حركت جابر كليبى را محكوم مىكنم، نه به خاطر اين كه او حزب ما و مقاله رفيق صلاح را نقد كرده است، از اين بابت من انتقادى به ايشان ندارم و آزادى بيان را حق طبيعى همه انسانها مىدانم. انتقاد من نسبت به اين نوشته جابر، اين است كه او، با يك چرخش قلم، مقاله صلاح و مواضع حزب ما را وارونه است. اين كار بسيار نادرستى است و به دليل اين كه به نقد و بررسى و مبارزه سالم لطمه مىزند، محكوم است. نبايد ميدان داد تا روابط و مناسبات افراد و احزاب توسط عناصر غيرمسئول به سادگى و با يك چرخش قلم تخريب شود. چنين شيوههاى غلط قبل از هر كس، دامن خود شخصى كه اتخاذكننده آن است را مىگيرد. در چنين وضعيتى براى من كه با آقاى جابر كليبى، در مسئوليت هيئت تحريريه نشريه «اتحاد انقلابى نيروهاى كمونيست و چپ ايران»، همكارى دارم، اگر به اين حركت خود انتقاد نكند، ادامه همكارىمان سخت خواهد شد. زيرا اين نگرانى را دارم كه جابر، امروز موضع غيراصولى همراه با تهمت و افترا بر عليه صلاح مازوجى و حزب كمونيست ايران، راه انداخته است، اگر مورد انتقاد جدی قرار نگیرد، فردا نيز چنين روش ناسالم و مخرب عليه فرد و جريان ديگرى در درون «اتحاد انقلابى نيروهاى كمونيست و چپ ايران»، به کار گرفته شود.
هفتم مارس 2005
bamdadpress@telia.com