|
ارسالکننده: فرزين کد نظر: 463
تاریخ ارسال: 08 Aug 2007
|
من می توانم از زبان انگليسی نيز بآسانی استفاده کنم، ولی بيشتر منابع من به زبان روسی هستند. فکر می کنم اثر جالب پلخانف "مارکسيسم و آنارشيسم" به زبان فارسی ترجمه نشده باشد. من اين را ترجمه کرده ام و اگر فرصتی باشد، دستنوشته ام را به کامپيوتر منتقل خواهم کرد.
مطالب بسياری در بارهء باکونين، کروپاتکين، اوگاريوف، گرتسن،محافل آنها و چگونگی شکل گيری عقايدشان و نامه های باکونين و ... و نچايف (در بارهء همين سرگی نچايف و رابطه اش با باکونين را می توانيد در نوشتار من در همين سايت بخوانيد)، را هم مطالعه کرده و هم برخی از آنها را ترجمه کرده ام. پس آنگونه هم که شما می پنداريد، بی اطلاع نيستم، حتی سايت آنارشيستهای روسی نيز وجود دارد.
|
ارسالکننده: نادر کد نظر: 462
تاریخ ارسال: 08 Aug 2007
|
آقای فرزین عزیز من که قبلأ به شما گفتم که بهتر است که آنارشیسم را از زبان خود آنارشیستها یاد بگیری و شما با رجوع به دیکشنری و کتب دانشگاهی به بی راهه می روید. نوشته ویکی پدیا بر اساس شناخت من کاملأ درست است و من با تشکیلاتهای آنارشیست مثل : Anarchist communist federation در کشور England ارتباط دارم و نشریات آنارشیستی مثل Organise و Carf و دیگر نشریات را مطالعه می کنم و از نظریات آنارشیستها آگاه هستم. این متن از نوشته های جرج وودکاک یکی از آنارشیست های برجسته است :.. :.... آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشی مشتق از واژهٔ یونانی anarkos به معنای 'بدون رئیس' است. رویکرد عام آنارشیستها تأکید بر این نکتهاست که میتوان بدون ساختارهای مقیدکننده یا محدودیت زا زندگی نیکویی داشت. هر سازمان یا اخلاقیاتی که با آزادی انتخاب شیوهٔ زندگی در تعارض باشد باید مورد حمله، انتقاد و نفی قرار گیرد. پس مسئلهٔ مهم آنارشیستها تعریف موانع و ساختارهای تصنعی و تمایز دادن آنها از ساختارهای طبیعی یا فعالیتهای اختیاری است. ... واژه یونانی آنارشی ، ریشهای دو بخشی دارد : کلمه : Archon به معنای حاکم و پیشوند An به معنی فاقد. از این روی ، آنارشی به معنی وضعیتی فاقد حاکم میباشد. از نظر لغوی آنارشیسم آموزهای مبنی بر این اعتقاد است که اکثر مشکلات اجتماعی ، ناشی از وجود حکومت بوده و در مقابل آن بهعنوان بدیل ، تعداد بسیاری از اشکال تشکیلات داوطلبانه اجتماعی وجود دارند. درادامه تعریف ، باید گفت آنارشیست کسی است که سعی در ایجاد جامعهای بدون حکومت مینماید.(بر گرفته از کتاب : مقدمهای تاریخی بر آنارشیسم - نوشته : جرج وودکاک)
و این هم نظر Kropotkin در کتاب Revolutionary Pamphlets است که قبلأ هم آن را آوردم : Anarchy comes from the Greek words meaning "contrary to authority
من فکر میکنم که شما عمدأ از کتاب های بورژوا دانشگاهی مثال می آوری و به آنها اعتبار می دهی زیرا دوست نداری که دگم فکری ضد آنارشیستی که مارکسیستها و مطبوعات بورژوازی به شما الغا کرده اند مخدوش شود !! در حالیکه شما نقل قول من از آنارشیستها را در مورد خود آنان نفی میکنی ؛ ادامه دادن به چنین بحثی بی نتیجه است. با کمال تعجب شما می خواهی که آنارشیسم را از زبان مخالفین آنان بشناسی !!!
|
ارسالکننده: فرزين کد نظر: 460
تاریخ ارسال: 08 Aug 2007
|
آخر عزيز من، ابتدا در اينجا بحث لغوی است و يکی از معناهای آرکوس همان رئيس است، که در آرکبيشاپ و ... نيز وجود دارد ولی اين واژه هيچ چيزی در بارهء دولت نمی گويد. تنها روش و استنتاج بعدی از "بدون رئيس" است، که آنارشيستها را به نفی دولت نيز می رساند. ولی موضوع به اينجا خاتمه نمی يابد، بلکه آنارشيسم نفی کنندهء هرگونه ساختار و تشکيلات است. زيرا ريشه ای ترين معنای اين واژه همانا چارچوب و نظم است و يکی ديگر از معناهايش "تاق" و هر چيزی که شبيه تاق باشد است.من همهء معانی آنرا ننوشتم. خودتان می توانيد نگاه کنيد.
در ضمن، زياد نمی توان به ويکيپديا اعتماد کرد. بهتر است به منابع دانشگاهی رجوع کرد.
ديکشنری اوکسفورد، کولينز، وبستر و ... زير نظر استادان زبانشناس نوشته می شود و هميشه از اعتبار بالايی برخوردار است.
و بد نيست اگر بخواهيد نظر برديايف را نيز در بارهء آنارشيسم بدانيد. ولی من متاسفانه نمی دانم از کجا می توانيد نامهء دهم نيکولای برديايف را در بارهء آنارشيسم، که در 1918 نوشته شده بود پيدا کنيد.
|
ارسالکننده: نادر کد نظر: 454
تاریخ ارسال: 07 Aug 2007
|
دوست عزیز آقای فرزین ضمن تشکر از شما باید بگویم هم تعریف وهم تحلیل شما از آنارشیسم اشتباه است و بجای رجوع به فرهنگ لغت بهتر است که شما به آثار خود آنارشیستها مراجعه کنید و همنطور که نوشتم انارشیسم به معنی : "being without a government است و در اینجا تعریف ویکی پدیای فارسی را از آنارشیسم نقل می کنم تا شاید موضوع برای شما روشن تر شود :.... آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشی مشتق از واژهٔ یونانی anarkos به معنای 'بدون رئیس' است. رویکرد عام آنارشیستها تأکید بر این نکتهاست که میتوان بدون ساختارهای مقیدکننده یا محدودیت زا زندگی نیکویی داشت. هر سازمان یا اخلاقیاتی که با آزادی انتخاب شیوهٔ زندگی در تعارض باشد باید مورد حمله، انتقاد و نفی قرار گیرد. پس مسئلهٔ مهم آنارشیستها تعریف موانع و ساختارهای تصنعی و تمایز دادن آنها از ساختارهای طبیعی یا فعالیتهای اختیاری است. ... واژه یونانی آنارشی ، ریشهای دو بخشی دارد : کلمه : Archon به معنای حاکم و پیشوند An به معنی فاقد. از این روی ، آنارشی به معنی وضعیتی فاقد حاکم میباشد. از نظر لغوی آنارشیسم آموزهای مبنی بر این اعتقاد است که اکثر مشکلات اجتماعی ، ناشی از وجود حکومت بوده و در مقابل آن بهعنوان بدیل ، تعداد بسیاری از اشکال تشکیلات داوطلبانه اجتماعی وجود دارند. درادامه تعریف ، باید گفت آنارشیست کسی است که سعی در ایجاد جامعهای بدون حکومت مینماید.(بر گرفته از کتاب : مقدمهای تاریخی بر آنارشیسم - نوشته : جرج وودکاک)
|
ارسالکننده: نادر کد نظر: 452
تاریخ ارسال: 07 Aug 2007
|
و اما جناب چپ ؛ موفقیت کیبوتص های اسرائیلی را باید نسبی دید و نه مطلق !!! حال فرض کنیم که به جای کمون های محلی اسرائیلی در سالهای 1910 تمام کره زمین بر اساس دیدگاه شما و مارکس کمونیستی می شد آیا شما فکر می کنید که در مقابل تحولات مداوم جامعه بشری از تأثیر در امان می ماندند؟ انگیزه اولیه ایجاد کیبوتص ها در اسرائیل ناشی از ضرورت های آن دوره از زندگی مؤسسان آن بوده است و بطور مداوم کسانی عضو این کیبوتص ها می شوند و تعدادی نیز آن را ترک می کنند. اما آنها یک روند رشد کمی خوبی را داشته اند. روابط درونی کیبوتص ها هنوز بر اصول کمونیسم استوار است و هر چند که اعضای کیبوتص که در بیرون از کیبوتص ها شغل پر درآمد دارند از کیبوتص مزایای بیشتری از دیگران دریافت می کنند اما در مقابل آنها درآمد بیشتری را نیز نسیب کیبوتص می کنند و چون دنیای اطراف آنها سرمایه داری است مجبورند که بطور منطقی یک سری واقعیتها را بپذیرند. ما نباید منفی گرا بوده و تمام دستآوردهای بی نظیر این کمونها را نادیده بگیریم و به نکات منفی احتمالی آن بچسبیم. اگر کسانی فکر میکنند که قادرند کمون های بهتری ایجاد کنند خیلی خوب است این میدان و این گوی !!!
اما این یک واقعیت است که کمونیستهای ایرانی فاقد روحیه کمونیستی هستند و برای دفاع از این روحیه خود به نفی همه چیز می پردازند !! و فقط بر علیه این و آن شعار می دهند بدون آنکه خود چیز بهتری را ارائه کنند. یک ایدئولژی زمانی با ارزش است که در زندگی روزمره ما تأثیر گذار باشد و یک راه حل بهتر برای ایجاد شرایط بهتر ارائه کند و گرنه مثل مواد مخدر به ما تسکین کاذب می دهد و ما را از واقعیتها دور می کند. من وکیل مدافع یهودیها و کیبوتص ها نیستم و در اینجا هدف من از طرح کیبوتص ها این است که به مارکسیستها و چپها بگویم که شعار دادن کافی است و اگر واقعأ کسانی کمونیست هستند باید مثل کمونیستها زندگی کنند. نمی توان مثل بورؤواها زندگی و فکر کرد و تمام قوانین جامعه سرمایه داری را رعایت کرد و ادعای کمونیست بودن را کرد. من هم ضد مارکس نیستم و مخالف مذهب مارکسیسم هستم و نظر مارکس در مورد نقش حزب و دیکتاتوری پرلتاریا را قبول ندارم. وظیفه حزب کمونیست تروج و اجرای عملی اصول کمونیستم و ایجاد شوراهای کارگران و زحمتکشان و کمک به قدرت گیری آنها است و خود نباید حکومت را به دست بگیرد و فقط شوراهای کارگران و زحمتکشان صلاحیت کنترل حکومت را دارند.
|
ارسالکننده: فرزين کد نظر: 451
تاریخ ارسال: 07 Aug 2007
|
جناب نادر!
1-من دوستان و سازمانی ندارم، که با آنها همکاری و همفکری کنم. من هستم و چند جلد کتاب و اينترنت. اگر دوستان من را می خواهيد پيدا کنيد، آنها را می توانيد در جنبش سوسيال-دمکراتها از دوران مارکس تا کنون جستجو کنيد.
2- توضيحی را، که به انگليسی آورده ايد، تقريبا درست می دانم:
در زبان يونانی و لاتين مانند زبان پارسی باستان، پيشوند نفی A, anهست، که بصورت un نيز درمی آيد و در زبان انگليسی از اين پيشوند بسيار بر سر واژه های لاتينی ديده می شود. هرگاه واژه ای با حرف صدادار آغاز شود، به جای آ an می گيرد. در زبان فارسی: ايرانيان:انيرانيان.
بخش سوم اين واژه(ايسم) پسوند و به معنای راه و روش می باشد. و بخش اصلی آن به معنای چارچوب نيز می باشد-علاوه بر معنی رهبر و ... که شما آورده ايد. کاغذ چاپ را "آرک" می نامند.
در فرهنگ انگليس-انگليسی کولينز آمده است:
Anarchy
1-general lawlessness and disorder,esp.when thought or result from an absence or failure of government
3-the absence of any guiding or uniting principle;disorder;chaos
و درست به همين علت است، که آنارشيستها هرگونه چارچوب سازمانی و مقرراتی را رد می کنند و اگر حزب هم تشکيل بدهند، در تضاد با همين پرنسيپ خودشان خواهد بود. همين هم به هرج و مرج می انجامد و فرهنگ کولينز هم از جمله، واژه های
disorder;chaos
را برای توضيح آنارشيسم به کار برده است.
آنارشيستها در مبارزهء خود برای عدالت اجتماعی بسيار کوشا هستند، ليکن مبارزه را از ديدگاه طبقاتی نمی توانند بنگرند. و اصولا برداشت درستی از طبقه و بوجود آمدن طبقه و دولت ندارند. در اين زمينه حتی نظرات توماس هوبس و يکی از پيروان وی به نام تريری در کتاب جالب و مشهورش به نام "اسب آبی" بسيار روشن تر از ديدگاه آنارشيستها است. در "اسب آبی" ما گفتگوی دو نفر را در بارهء بهره کشی از کارگران و اشاره به اينکه نيروی کار کارگر بصورت کالا است، که سرمايه دار آنرا می خرد، مخوانيم. اما وی در همين حد متوقف می شود و به کنه قضيه پی تمی برد، تا آنکه مارکس ظهور کند و از مجموعهء نظرات همهء اينها و در شرايط کاملا آماده شدهء دوران خود به نظريهء علمی سوسياليسم برسد.
درضمن، به سايتی، که شما معرفی کرده ايد را من فقط نگاهی گذراانداخته ام. و با اينحال، گرچه آنرا برای بدست آوردن بسياری از دانسته ها مفيد می دانم، ولی با منابع روسی قابل مقايسه نيست.
|
ارسالکننده: نادر کد نظر: 450
تاریخ ارسال: 07 Aug 2007
|
جناب فرزین کاملأ درست است و هر کلمه و واژه ای دارای یک معنی است اما آن معنی خود ساخته ای که شما از آنارشیسم ارائه می کنید فقط در نزد شما وجود دارد و ما قبلأ این مفهوم را از شما و دوستانتان شنیده ایم !! و در این باره توضیح بیشتر شما ضروری نیست !! در نزد مارکسیستها هدف وسیله را توجیه می کند و آنها برای تخریب آنارشیسم به هر کاری دست می زنند. من مدافع هیچ ایسمی نیستم و فقط از حقیقت و نشر صحیح دفاع می کنم من در اینجا عین مفهوم آنارشیسم را می آورم تا سیه روی شود هر که در او غش باشد :
A.1.1 What does "anarchy" mean?
The word "anarchy" is from the Greek, prefix an (or a), meaning "not," "the want of," "the absence of," or "the lack of", plus archos, meaning "a ruler," "director", "chief," "person in charge," or "authority." Or, as Peter Kropotkin put it, Anarchy comes from the Greek words meaning "contrary to authority." [Kropotkin's Revolutionary Pamphlets, p. 284]
|
ارسالکننده: چپ کد نظر: 449
تاریخ ارسال: 07 Aug 2007
|
من فکر می کنم تز مارکس مبنی بر اینکه کمون ها در شکل محلی و محدود و ملی پایدار نخواهند بود، درست می باشد و این تز بر پایه تجربه هم بنا شده و اتفاقا حال و وضع کیبوتزها اثبات مجدد تز اوست.
از مارکس خیلی چیزها می توان آموخت، یا بهتر بگویم، ایده هائی دارد که اگر نیاموزیم، سرمان به سنگ می خورد. من مخالف مارکس نیستم، مخالف مارکسیسم هستم، من به مارکس مثل سایر دانشمندان نگاه می کنم، که اکتشافاتی کرده اند که برای پیشبرد عمل تغییر واقعیات زندگی، یا باید آنها را در نظر داشته باشیم، و یا جای آن ایده جدیدتری بدهیم. کیبوتزها چه ایده ای دارند که با جوامع کمونیستی قبل از زمان مارکس و در زمان مارکس و یا جوامع کمونیستی غیر یهودی امروزی متفاوت هستند؟ شما آنها را بصورت منطقی-علمی-فلسفی برای من فرموله کنید، من حتما آنها را در نظر خواهم گرفت. تا بحال در نوشته های شما من تحلیل اقتصادی-اجتماعی-فلسفی قانع کننده ای از کیبوتزها نشنیده ام، و در شکل عملی و کنکرت، متوجه شده ام کمونیستی نیستند و یا در حال اضمحلال هستند - لااقل تا آنجا که مقاله ویکی پدیا می گوید. مارکس مشق شب خود را انجام داده بود، و شما هم مشق شب خود را انجام دهید، بعد من قبول می کنم مطلق گرا هستم و تز شما را نی پذیرم.
ولی فکر می کنم هنوز شما به نکته ای که ذکر کردم فکر نکرده اید. مناسبات تولیدی با ایده ارتباط ارگانیک دارد. شما باید به من رابطه میان صهیونیسم و کمونیسم کیبوتزی را توضیح دهید و یا بحث کنید که روابط تولیدی هیچ ربطی به ایده اجتماعی ندارد و ایندو جدا از هم توسعه پیدا می کنند.
البته شما یک راه حل دیگر هم دارید. شما بروید اسرائیل، بگوئید کمونیست هستید، کیبوتزه ها جامعه ایده ال شما هستند، به صهیونیسم اعتقاد ندارید، و میخواهید آنجا زندگی کنید. چند سال آنجا بمانید، بعد بیائید نتایج کار خود را بطور جامع و علمی توضیح دهید. این کار اول شماست. اگر من جای شما بودم وقت تلف نمی کردم و برای پرورش آن ایده می رفتم آنجا. شما مسئله را بصورت تئوری و نظریه و تجزبه و آمار توضیخ دهید، من هم می آیم آنجا تا به آن کمک کنم.
|
ارسالکننده: فرزين کد نظر: 447
تاریخ ارسال: 06 Aug 2007
|
نادر گرامی!
هر واژه ای دارای معنايی ويژه است و اگر آنارشيستها فرنام "انارشيسم" را بر خودشان می پذيرند، که پذيرفته اند، معنای آنرا نيز قبول دارند.
اگر معنای لغوی "آنارشيسم" را بخواهيد، می توانم آنرا توضيح بدهم، ولی فکر می کنم شما خودتان اينرا می دانيد.
ولی در بارهء "طبقه" و "دولت"، آنارشيستها ديدگاه علمی و ژرفی ندارند.
|
ارسالکننده: نادر کد نظر: 445
تاریخ ارسال: 06 Aug 2007
|
دوست عزیز آقای فرزین، 1- آنارشیسم به معنی هرج و مرج طلبی نیست و این مفهوم را مارکسیسها و مطبوعات سرمایه داری رواج داده اند. 2- پیروی از هر نوع ایسم، ارتجاعی و مذهبی گرایی و مخالفت با آزادی اندیشه است. سکتهای مختلف مارکسیست، کاسبکاران سیاسی هستند که نظرات مارکس را از محتوا خالی کرده و به مذهبی دگم تبدیل کرده اند. آنارشیستها در باره نقش حزب و دولت با مارکس مخالف هستند. 3- مارکسیستها اصولأ کمونیست شعاری و ادعایی هستند و چون اصول کمونیسم را اجرا نمی کنند کمونیست نیستند.
به دوست عزیز آقای چپ نیز باید بگویم که ما نباید مطلق اندیشی کنیم و انتظار داشت باشیم که کیبوتص های اسرائیلی دقیقأ همان چیزی باشند که ما می خواهیم. این کیبوتص ها بر اساس اصول نظری مارکس و مارکسیستها شکل نگرفته اند و فقط پاسخی به ضرورتهای زندگی مردم مهاجر بوده است. من از تحولاتی که در این کیبوت ها اتفاق افتاده آگاه هستم و آنها در دنیای سرما یه داری زندگی می کنند و باید با قوانین آن خود را سازگار کنند در غیر اینصورت قادر به بقا نیستند. مارکسیستها که طبق معمول در دفاع از فلسطینیها کاسه داغ تر از آش هستند اساسأ موجودیت این کیبوتص ها را نفی می کنند و به آن هیچ توجهی نمی کنند و حاضر نیستند که از این تجربه درس یاد بگیرند. یک کمونیست واقعی تلاش می کند تا ضمن انتقاد کردن مثبت، تجربه های این چنینی در کیبوتص ها را سر مشق خود قرار داده و از آن یاد بگیرد. انگیزه اولیه مؤسسان این کیبوتص ها نه بر اساس ایده آلهای تخیلی مارکسیستی بلکه ناشی از یک ضرورت عینی و پاسخی به نیازهای اعضاء آن بوده است و ما باید دستاورهای مثبت آن را مورد توجه قرار دهیم.
|
ارسالکننده: فرزين کد نظر: 439
تاریخ ارسال: 05 Aug 2007
|
اتفاقا من فکر می کنم امروزه بسياری از مارکسيستها رويکردی تازه به مارکس دارند و برخورد دگم و مذهبی را کنار گذاشته اند-هرچند هنوز هم بسياری به استالين و تروتسکی ولنينيسم برخوردی مذهبی دارند.
ولی بحث را بايد در جريان درست خودش ادامه داد تا به نتيجهء درست رسيد. اگر بخواهيم در وسط بحث در بارهء آنارشيسم، به برخورد مذهبی با مارکس و ... بپردازيم، اين ما را نه به نقد نظرات مارکس و لنين می رساند و نه اجازهء بررسی درستی از آنارشيسم را بما می دهد.
و اما، آنچه که به برابر دانستن آنارشيسم با "هرج و مرج طلبی" مربوط می شود، در وهلهء نخست همين فرنام "آنارشيسم" است، که دقيقا همين معنی را می دهد. نمی توان نام سازمان خود را مثلا "سازمان ويرانگران" گذارد و در عين حال توقع داشت، که مردم آنرا با "ويرانگری" يکی نپندارند!
اگر دوستان دارای گرايش به "آنارشيسم" پيشنهاد بهتری دارند، آنرا مطرح کنند، تا از اين پس "آنارشيسم" را چيز ديگری بناميم و در پی آن، آنرا به گونه ای ديگر دريابيم.
فکر می کنم نيازی نباشد، که معنی "آنارشيسم" را نيز توضيح بدهم-مسلما کسانيکه دنباله رو چنين مکتبی هستند، در بارهء فرنامش نيز پژوهش کرده اند.
|
ارسالکننده: چپ کد نظر: 437
تاریخ ارسال: 05 Aug 2007
|
جناب فرزین، پس شما قبول کردید که ایدئولوژی های حاکم بر دولتهای سوسیالیستی در روسیه و چین و کره و ویتنام و تمام بلوک شرق اروپا از جمله آلبانی، ورشکست شدند، عقاید مارکس به ایسمهای مختلف تبدیل شد: لنینیسم، مائوئیسم، استالینیسم، تروتسکیسم و... اخیرا حکمتیسم، و حالا لازم است که فکر کرد چرا اینطور شده و دینامیسم درونی آن در ارتباط با تحول انسان، جوامع ، تاریخ ، دولت و طبقات چه بوده، و سوسیالیستها از آن چه درسهائی باید بیاموزند؟ اگر اینطور است، یکی از موارد تحقیقاتی این است که دید که چه طرز فکری در برخی از آنارشیستها موجود بود که توانسته بود آینده دولتهای مارکسیستی را پیش بینی کنند، پس مطالعه آنارشیستها اهمیت دارد. البته بهترین منبع کتابخانه های دانشگاه هاست، ولی به این منابع نیز میتوانید مراجعه کنید:
در مورد مطالعه مستقیم عقاید باکونین و برخی دیگر میتوانید به این سایت مراجعه کنید:
http://marxists.org
در مورد بقیه آنارشیستها، به این سایت مراجعه کنید:
http://dwardmac.pitzer.edu/Anarchist_Archives/
برای درک آتیسم، کتابخانه حوزه علمیه قم، آخرین مکان است.
|
ارسالکننده: نادر کد نظر: 435
تاریخ ارسال: 05 Aug 2007
|
دوست عزیز آقای چپ، از شما متشکرم و خوشحالم که با شما آشنا شدم و میبینم که با شما تشابهات زیادی دارم. راستش من اصولأ با ترمولژی و فرهنگ تفسیر جهان از دید مارکسیستی موافق نیستم اما ضد مارکسیسم هم نیستم. من بخوبی از نکاتی که شما در مورد کیبوتصها گفته اید آگاه هستم. میدونی من مطلق اندیش نیستم و می دانم که در هستی هیچ چیز ثابت و غیر قابل تغییر نیست و همانطور که شما هم می دانید این کیبوتص ها علیرغم رشد بسیار زیاد کمی، اما از تأثیرات دنیای سرمایه داری اطراف آنها بی تأثیر نیستند. در ابتدای تأسیس این کیبوتص ها ساکنان آن که همه داوطلب هستند آنقدر در اجرای اصول کمونیسم جدی و مصر بوده اند که حتی به بچه ها اجازه نمی دادند تا احساس کنند که اسباب بازی ها ملک خصوصی آنها هستند. این زیبا نیست که در این کمونها مالکیت خصوصی وجود ندارد و همه باهم کار می کنند و همه با هم زندگی میکنند و زندگی هر عضو کمون تا آخر عمر توسط کمون تضمین شده است؟ البته در شرایط کنونی این کمونها به مجتمع های صنعتی و پیشرفته تبدیل شده اند. علاقه مندان از دیگر نقاط جهان برای درک تجربه زندگی کمونیستی به اسرائیل مسافرت می کنند و ضمن برخورداری از حقوق برابر با ساکنین اصلی کیبوتص ها مثلأ برای یک یا دو ماه در آنجا کار و زندگی می کنند.
به نظر من انقلاب فقط به جابجایی قدرت مداران در بالا منجر می شود و تا زمانی که دولتها ( فرقی ندارد سوسیالیستی یا کاپیتالیستی) مصدر امور هستند منافع جامعه قربانی منافع اقلیت صاحب قدرت می شود و به همین دلیل به نظر من کلید تغییر جهان در دست مردم آگاه است و تحقق کمونیسم یک ضرورت برای نفی سرمایه داری است که باید از همین الآن شروع شود و بدون دخالت دولت و احزاب سیاسی. یک حزب کمونیست باید از همین حالا ظرفیتی برای ایجاد جامعه کمونیستی از پائین بشود. وقتی که این احزاب مارکسیستی مبشر خصومت، دگماتیسم، سانسور، دشمنی، تفرقه و انشعاب هستند طبیعی است که دنبال پیدا کردن نقطه ضعف از کیبوتص های اسرائیلی باشند زیرا در بین اینها این نوع نگرش یک فرهنگ حاکم است، مثلأ در برخورد احزب مارکسیتی به همدیگر، آیا شما تا به حال حتی یکبار هم دیده ای که یک حزب بجای مچ گیری از احزاب دیگر نقاط ثبت آن را بیان کند و آن را تشویق کند؟ آیا سوسیالیسم با حکومت تک حزبی و سانسور میسر است؟
|
ارسالکننده: چپ کد نظر: 432
تاریخ ارسال: 05 Aug 2007
|
نادر عزیز،
در ویکی پدیا مقاله ای در مورد کیبوتزها وجود دارد که قابل توجه است. بر طبق این مقاله، کیبوتزها قرار بوده آلترناتیوی در مقابل سرمایه داری باشند اما در واقع شبیه کمپانی های سرمایه داری شده اند. مقاله می گوید که این کلکتیوها بتدریج خصلت کلکتیو خود را از دست دادند، از لحاظ اقتصادی به دولت بدهکار و نیازمند شدند، دولت از آنها به عنوان مناطق دفاعی استفاده می کرد، آنها مورد انتقاد قرار گرفته اند که سیاستهای کلکتیو خود را به نفع سیاستهای سودجویانه تغییر داده اند، و آنها بعد از اعلامیه دارفور که موجب شد یهودیان به مناطق فلسطینی ها مهاجرت وسیع کنند، مسلح شدند و نقش نظامی ایفا کردند، بعلاوه موقعیت استراتژیک کلکتیوها بر اساس الحاق بیشتر سرزمینهای فلسطینی صورت گرفت، آنها گرچه طرفدار صلح می باشند، بن گوریون و موشه دایان و باراک از آن مناطق آمده اند. مقاله نکات منفی بیشتری را توضیح میدهد و من فقط چند نکته را ذکر کردم.
منبع مقاله:
http://en.wikipedia.org/wiki/Kibbutz
من فکر می کنم که چون ایدئولوژی صهونیسم منشاء اصلی کلکتیو های کیبوتزی بوده، شانس اینکه این کلکتیوها در مجموع ، بعدها، جدا از سیاستهای دولت اسرائیل عمل کند بسیار کم بود، بعلاوه تمام ناهنجاری های مربوط به تز سوسیالیسم در یک کشور، در مورد سرنوشت این کلکتیوها بوقوع پیوسته - با مراجعه به مقاله.
بطور کلی، من فکر می کنم ، این کمونها، مثال مناسبی برای درک تاریخ طبقات، مبارزه طبقاتی، جنبش کارگری و ضرورت سوسیالیسم نیستند. بعلاوه ایده جامعه سوسیالیستی، به اعتقاد من، همیشه با یک جهان بینی معینی می تواند شکل بگیرد، که در صهیونیسم، آن جهان بینی وجود ندارد. نمی شود فقط وجه اقتصادی کمون را داشت اما سیستم فکری مردم آن کمون، مذهبی، نژادی و غیره باشد، رابطه میان سیستم فکری و فعالیت تولیدی، رابطه ای ارگانیک تر از آن است که بشود مثلا با مذهب اسلام یک جامعه بی طبقه بوجود آورد و گفت فقط اقتصاد کافی است. در حقیقت یک مشکل بزرگ با بخشی از مارکسیستها (نه همه) همین است که آنها میگویند روابط تولیدی را تغییر بدهید، تفکر سوسیالیستی در مردم بوجود خواهد آمد.
درک من از ایدئولوژی آلمانی و نوشته ای دیگر در مورد ماتریالیسم تاریخی این است که رابطه میان مناسبات تولیدی و نیروهای مولده با ایده اجتماعی رابطه ای علی نیست بلکه ارگانیک است، یعنی یکی جدا از دیگری قابل فهم نیست و در موجودیت دیگری سهم دارد. مارکس و انگلس بارها علیه درک دیترمینیستی از ماتریالیسم تاریخی حرف زدند، اما بعلت شرایط تاریخی اشان ، احتمالا، نمی توانستند پیش بینی کنند که برداشت دیترمینیستی از تز آنها چه جنایاتی را موجب خواهد شد. مارکسیستهای جوان فرانسوی جزء کسانی بودند که وقتی مارکس فهمید که آنها از ماتریالیسم تاریخی درک دیترمینیستی دارند، گفت : "تا آنجا که من میدانم، من مارکسیست نیستم".
|
ارسالکننده: نادر کد نظر: 431
تاریخ ارسال: 05 Aug 2007
|
در تکمیل گفته های دوست عزیز أقای چپ باید بگویم بت کردن مارکس و مقدس کردن نظریات او توسط مارکسیستها حتی با آموزه های مارکس در تضاد است. نگرش مذهبی در مارکسیستها، آنها را به پیروان بی چون و چرای فردی به نام مارکس تبدیل کرده و نه تنها آزادی فکری را از آنها سلب کرده است بلکه آنها در تبلیغات خود با تداعی کردن آنارشیسم با هرج و مرج طلبی نشان دادند که قابل اعتماد نیسنتد و لین دروغ پراکنی ها در مخاطب آگاه تأثیر معکوس بر جای می گذارد. مارکسیسم یک مذهب سیاسی است که نمی خواهد در شرایط کنونی به اصول کمونیسم عمل کند بلکه از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به حکومت استفاده می کند. تئوری بافی ها و حرافی های مارکسیسها در مورد تحقق سوسیالیسم از یک طرف بیانگر ناتوانی آنها و از طرف دیگر عدم اعتماد به خود است. بوروکراسی حزبی و دولتی آنها دشمن منافع کارگران و زحمتکشان است و یک کمونیست واقعی خود را اسیر هیچ ایسمی نمیکند و از همه و حتی از آنارشسیتها یاد می گیرد. بر اساس تئوری بافی های مارکسیتها، تحقق سوسیالیسم و کمونیسم یک تخیل ناممکن است اما کیبوتص های اسرائیل ثابت کردند که تحقق کمونیسم همین الآن ممکن است و حتی در درون یک جامعه سرمایه داری می توان آن را ایجاد کرد و به همین دلیل است که دوستان مارکسیست کاسه داغتر از آش شده و سیل فحش وبد و بیراه را نثار همه میکنند زیرا موفقیت کیبوتص ها نفی موجودیت مارکسیستها است.
|
ارسالکننده: فرزين کد نظر: 430
تاریخ ارسال: 05 Aug 2007
|
دوست گرامی، چپ!
شما که نظرات آنارشيستها را مطالعه کرده ايد، ممکن است بفرماييد منابع شما به چه زبانی هستند و کدام آثار را از کداميک از سران آنارشيسم خوانده ايد و آيا می توانم خواهش کنم چند خط از نظرات آنها را-با ذکر منبع- در اين سايت برای ما معرفی کنيد؟
خواهش می کنم توضيح بدهيد، که چگونه آنارشيستها بر مارکس پيروز شدند و پاسخ آنها به انتقادهای مارکس و انگلس چه بود و در کجا و به چه زبانی می توان به جستجوی نظرات آنها پرداخت؟
آيا ممکن است بفرماييد باکونين که بود و با چه کسانی دوست بود و همدوره ای های وی چه کسانی بودند و او در کدام محفل بزرگ شد و نظر کسان ديگر که او را می شناختند در بارهء وی چه بود؟
|
ارسالکننده: چپ کد نظر: 429
تاریخ ارسال: 04 Aug 2007
|
من طرفدار هیچ ایدئولوژی ای نیستم که از آن دفاع کنم و نطر آنارشیستها را در مورد نقش دولت در طبقات قابل برزسی میدانم. برای نشان دادن ورشکستکی دیدگاه بلشویکی و سوسیال دموکراتیک به دولت، در زمان مارکس بحث وجود داشت، اما امروز بحث دیگر ندارد و یک عینیت است. کسی بحث نمی کند که آیا خورشید وجود دارد یاخیر. مگر نه اینکه سوسیالیسم شما "علمی" است؟
قبل از اینکه از من بپرسید که آیا نظرات آنارشیستها را مطالعه کرده ام یا نه، از خودتان بپرسید.
|
ارسالکننده: نادر کد نظر: 428
تاریخ ارسال: 04 Aug 2007
|
با تشکر فراوان از تمام دوستان و اظهار نظر آنها. اما در رابطه با مطالب آقایان غلام و سیامک دهقانی باید عرض کنم که شما به جای بحث مثبت و سازنده مشتی اتهام و فحش را بر اساس نتیجه گیریهای دلخواه خودتان نثار من کرده اید.می دانم که در فرهنگی که ما در آن بزرگ شده ایم بی طرف فکر کردن را یاد نگرفته ایم اما من پیشنهاد می کنم که مقاله من و جوابهای من را دقیقتر بخوانید تا متوجه اشتباه خود در قضاوت در مورد من بشوید. من مخالف بوروکراسی حزبی مارکسیستی و مدافع دخالت مستقیم کارگران و زحمتکشان در مدیریت جامعه هستم. می دانید که چرا مارکسیستها مدافع تز خود درآوردی دیکتاتوری پرلتاریا هستند؟ زیراآنها می خواهند با نام کارگر و در حالی که هیچ ربطی به کارگران ندارند دیکتاتوری خود را بر سرنوشت مردم مستقر کنند گویی که کارگرن چلاق هستند و خود قادر به تصمیم گیری نیستند و مارکسیستها قیم انحصاری آنها هستند. . در مورد احزاب و افراد بر اساس آنچه که آنها میگویند نمی توان ماهیت آنها را تعیین کرد. احزاب بورژوائی برای فریب مردم از چماق دمکراسی و حقوق بشر سوء استفاده می کنند و احزاب مارکسیست از مدینه فاضله سوسیالیسم.!! آقای سیامک دهقانی من آنارشیست و طرفدار هیچ ایسمی نیستم و فقط مدافع حکومت مستقیم کارگران و دیگر زحمتکشان و نابودی نظام سرمایه داری هستم و با هرنوع حکومت حزبی مخا لفم. آیا شما میدانید که چرا احزاب مارکسیستی و مارکسیستهایی مثل شما نمی توانند نظرات مخالف را تحمل کنند؟ آیا شما حتی یک حزب مارکسیست را می شناسید که به مردم و دیگراندیشان اجازه بدهد تا در نشریات آنها اظهار نظر کنند؟ من مخلص مارکسیست شجاعی مثل رزالوکزامبورگ هستم که می گوید: این یک واقعیت آشکار و غیر قابل انکار است که بدون مطبوعات آزاد و سانسور نشده و بدون موجودیت بدون محدودیت سازمانها و اجتماعات، حاکمیت واقعی مردم غیر قابل تصور است....... دیکتاتوری در نوع بکارگیری دمکراسی و نه در از بین بردن آن تشکیل می شود که بدون دخالت با انرژی و قاطع در حقوقی که در مناسبات اقتصادی جامعه سرمایه داری تحصیل شده اند، تحول سوسیالیستی نمی تواند متحقق گردد. اما این دیکتاتوری باید توسط طبقه کارگر و نه یک اقلیت کوچک و پیشتاز بجای طبقه کارگر اعمال شود.... این بدان معناست که این دیکتاتوری باید در هر گام خویش محصول شرکت فعال توده ها بوده و باید تحت تأثیر بلاواسطهً آن و نیز کنترل همه جانبهً افکار عمومی قرار داشته و از آموزش سیاسی رشد یافته تودهً خلق پدید آید........
|
ارسالکننده: فرزين کد نظر: 427
تاریخ ارسال: 04 Aug 2007
|
دوست ارجمند، چپ!
کجا آنارشيستها"توجه خاصی به رابطه دولت و طبقات داشتنند"؟ چه چيزی را بايد از آنارشيستها آموخت؟
آنارشيستها همواره مخالف دولت بودند و برخوردی اتوپيستی با طبقات و علت بوجود آمدن طبقات داشتند و ...
بد نيست به ديدگاههای سران آنارشيسم (پرودون، ماکس شتينر و ...)و مبارزهء مارکس و انگلس با آنها نگاهی بياندازيد.سپس با ميخائيل باکونين آشنا شويد و بعد هم اثر ارزشمند گئورگی والنتينوويچ پلخانف را"آنارشيسم و سوسياليسم" بخوانيد.
از همه مهمتر اين است، که اگر کسی معتقد به آنارشيسم است، رو راست بگويد و پنجره ای هم برای بحث در اين مورد باز کند، نه اينکه فقط چند کلمه شعار بدهد.
موافق نيستيد؟
از کجا آغاز کنيم؟
|
ارسالکننده: سیامک دهقانی کد نظر: 426
تاریخ ارسال: 03 Aug 2007
|
دفاع آقای نادر احمدی بعنوان یک شبهآنارشیست از کیبونصها یا مزارع باصطلاح اشتراکی در اسراییل بقدری روشن و اشکار است که لازم به هیچ توضیح اضافی از سوی ایشان نیست. کیبوتصهای واقع پادگان عظیمی به اسم اسراییل که در نقش پاسدار مناسبات امپریالیستی جلوی هر حرکت و تحول واقعی در زندگی مردم منطقه را سد نموده است، هیچ ربطی به سوسیالیسم مورد نظر مارکس و انگلس و دیگر نظربهپردازان علم رهایی جامعه از سلطهی مناسبات پورژوازی ندارد. آخر مارکس بدبخت کی و در کجا گفته یا نوشته که عدهای تحت عنوان رسیدن به ارض موعود مورد ادعایشان از اقصینقاط جهان به طرف سرزمین فلسطینها بروند و بعد با جعل تاریخ و صد البته با کمک دولتهای امپریالیستی یک پادگان مخوف ایجاد کنند و اسمش را بگذارند «کشور اسراییل»! کیبوتصهای واقع در اسراییل در اصل نماد و سمبل تحقیر انسانیت و جامعهی انسانی است و در عمل ابزاری است در خدمت فربفتن بعضی سوسیالیست نماهای دکماندیش! جالب اما ضدیت ارتجاعی این آقای نادر احمدی با حقوق ملیتها، زنان و همجنسگرایان است که حتی بخش زیادی از حقوق آنان حتی از سوی نظام سرمایهداری در کشورهای غربی پذیرفتهشدهاست. منتها، آقای نادر احمدی به مارکسیستها ایراد میگرد که چرا از حقوق لایههای ستمدیدهی جامعه دفاع میکنند. ایشان حتی برای نشان دادن خشم و نفرت خود از دگرجنسگرایان(چه زن و چه مزد) از اصطلاح «همجنسبازان منحرف» استفاده میکند تا در عمل عدم پایبندی خود به اصول اولیهی حقوق بشر را ثابت کند. فکر میکنم که اگر یک خاخام متعصب نوشتهی احمدی را بخواند به احتمال بسیار قوی به سوی نظرات توجیهگرایان این بزرگوار خواهد گروید!
|
|