|
ارسالکننده: فرزين کد نظر: 466
تاریخ ارسال: 09 Aug 2007
|
نکتهء مهم ديگری را، که بايد دوباره در موضعگيری ويژهء خودم توضيح بدهم اين است، که
از آنجاييکه جامعهء ايران جامعه ای کلاسيک نبوده است-هرچند هر جامعه ای از روند عام جامعه شناسی علمی پيروی می کند- روند توليد لمپن پرولتاريا نيز در جامعهء ايران از روندی خود-ويژه برخوردار شده است:
اگر در جامعهء کلاسيک بورژوايی، لمپن پرولتاريا پيش از هر چيز محصول مستقيم کارکرد ساختار اقتصادی-اجتماعی توليد سرمايه داری بوده است، در ايران توليد اين قشر اجتماعی در درجهء نخست، محصول تاثيرگذاری عوامل بازدارندهء خارجی بوده است- بويژه در نتيجهءانقلاب سفيد بود، که روستائيان را از زمين کنده و به حاشيهء شهرها پرتاب کردند.
در جامعهء کلاسيک، روستائيان آزادشده از قيد روابط سرواژ بسرعت بيشتری جذب صنايع نوپای شهرها شدند. سپس همين صنايع نوپا-همانگونه که می دانيم- به توليد لمپن پرولتاريا نيز پرداختند و اين روند ساختاری اين جوامع بوده است. ليکن روستائيان ما پس از انقلاب سفيد نتوانستند در صنايع جذب شوند، زيرا روابط سرمايه داری کمپرادور نمی توانست آنها را جذب کند.
سرمايه داری مانوفاکتور و سپس کارخانه و کارگاههای بزرگتر در روندی طولانی در جوامع اروپا پا گرفتند. ولی روند رشد صنايع داخلی ما قطع و خنثی شد. و درست هنگامی صنايع پرقدرت کمپرادور وارد کشورمان شدند، که روستائيان نزديک يک قرن از فرهنگ سرمايه داری عقب افتاده بودند.
و نکتهء جالبی، که در نتيجهء اين بحث بايد عرض کنم، اين استکه امپرياليستها در محاصبات خودشان همين لمپن پرولتاريای ايران را در نقشه ای ماهرانه دو بار به کار گرفته و هر بار هم موفق شده اند: بار نخست در کودتای 28 امرداد 1332 و بار دوم در انقلاب بهمن 1357.
هر دو بار لمپن پولتاريا در نقش سپاهيان امپرياليسم ظاهر شد(فکر می کنم لازم نباشد که در بارهء اين نقش در سال 57 و بويژه در سرکوبی دمکراسی بوسيلهء رژيم توضيحی بدهم-وقايع خرداد 42 "جنرال رپيتيشن" يا همان آخرين تمرين پيش از شب نمايش بود).
در بارهء توليد و بازتوليد لمپن پرولتاريا در زمان کنونی نيز توضيح داده ام.
و اما، من هرگز نگفته ام، که لمپن پرولتاريا به جای کارگران و ديگر نيروهای انقلابی بايد رهبری را بدست بگيرد و يا چيزی شبيه اين. بلکه خواسته ام توجه همگان را به اين گوشهء معادله نيز جلب کنم، که چه برنامه ای در جريان است، تا بتوانيم آن نقشه را خنثی کنيم. امپرياليستها نشسته اند و دقيقا دارند جامعهء ما را مطالعه می کنند و روی نيروهای جامعه حساب باز می کنند. ما نبايد از نقش مخرب لمپن پرولتاريا غافل بشويم. بايد بتوانيم از موقعيت بوجود آمده برای تبليغ در بين کارگران و زحمتکشانی، که به حاشيه رانده می شوند سود ببريم- موقعيت ايجاد شده اين است، که آنها دروغ بودن اسلام و ايدئولوژی حاکم را می بينند. ما بايد دشمن را به آنها نشان بدهيم و نبايد بترسيم، که ما را به ضديت با دين متهم کنند. ما بايد لبهء تيز حملات ايدئولوژيک خود را روی خرافه پرستی و فساد اسلاميان حاکم بگذاريم و اجازه ندهيم، تا برای بار سوم لمپن پرولتاريا در صف ضدانقلاب قرار بگيرد. هنر انقلاب اين است، که بتوانيم اردوی دشمن را پراکنده کنيم. ولی ضد انقلاب از ما بهتر کار می کند: کارگران و کشاورزان را به حاشيهء شهرها می رانند و زيرساخت اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی جامعهء ما را به نابودی می کشانند. اگر روند حوادث همينگونه پيش برود، بزودی سرتاسر ايران شيره کش خانه و روسپی خانه خواهد شد. شوخی نيست. اين خواستهء برنامهء "يک ميليارد زرين" است. همهء منابع جهان را فقط بايد موبورهای چشم آبی مصرف کنند و مردم کشورهای ديگر بايد نابود شوند. اين فاشيسم نوين است، که در برنامهء "يک ميليارد زرين" تدوين شده و از 1975 به اينسو در دستور روز قرار دارد.
|
ارسالکننده: شهرام فاضل کد نظر: 465
تاریخ ارسال: 09 Aug 2007
|
بخش بزرگ طبقه سرمایه دار مرتجع ایران در حال حاضر سودی در ایجاد و یا حتی حفظ کارخانجات صنعتی نمی بیند و عمده سودهای کلان آنها ناشی از بساز بفروشی و دلال بازی و مالی می باشد. الان بندر دبی مرکز مهمی برای این رژیم و بازاریان دلال حامی این رژیم شده است. برای اینها صرف می کند که برای مثال آن کارخانه تولیدی داخلی را نابود کنند و از فروش اراضی آن سودهای نجومی ببرند و سپس همان اجناس تولیدی آن کارخانه را که نابود کردند را بطور انحصاری وارد کرده و با سیستم پخش مافیای خود سودهای کلانی را نصیب اشتهای سیری ناپذیر خود کنند. طبقه سرمایه دار ایران تنها موردی را که به آن فکر نمی کند تولید داخلی می باشد زیرا بخش حاکم و با نفوذ این طبقه بازاریان دلال می باشند که صرفا مانند تمامی دلال ها کوتاه مدت فکر می کنند و به فکر سود زیاد در کوتاه ترین مدت می باشند. آنها هرگز به فکر مخاطره انداختن سرمایه های خود در بخش تولیدی نمی باشند زیرا هم از کارگران نفرت دارند و هم از وجود بازار جهانی به خوبی آگاهی دارند و هرگز به رقابت اعتقادی نداشته و ندارند! در ایران اکنون همه چیز یافت می شود حتی نوشابه های الکی پلمپ شده! سودش نیز به دوام حکومت ناب محمدی ملایان کمک می کند!
|
ارسالکننده: فرزين کد نظر: 461
تاریخ ارسال: 08 Aug 2007
|
من هم دقيقا همين نظر را دارم، که بورژوازی تجاری چيست و سرمايه داری چگونه رشد می کند، ولی در رابطه با ملاها که چنگ بر اقتصاد کشور انداخته اند و همچنين بازاريانی، که از روحيه سرمايه داری واقعی برخوردار نيستند نوشته ام، و منظورم اين است، که در هرجای دنيا بورژوا اگر حتی سرمايه دار تجاری باشد، بسوی گسترش سرمايهء خود و ادغام سرمايهء تجاری در سرمايهء صنعتی و برعکس عمل می کند-جز در بين حاکمان ايران، چون آنها اصلا روحيهء سرمايه دارانه ندارند و متعلق به دنيای 1400 سال پيش هستند.
سرمايه دار واقعی اگر مثلا کارخانهءشيشه گری داشته باشد، همطشه هوس دارد، که دست روی کارخانهء کارتن سازی و چوب بری هم بگذارد، تا بسته بندی ها را هم خودش توليد کنند و بتواند سلطهء بيشتری بر بازار داشته باشد، ولی صاحبان آخوند زاده همان شرکت و کارخانهء خودشان را هم به ورشکستگی می کشانند.
ما نمی توانيم صرفا بخاطر وجود چند کارخانه در کشور، رژيم را هم سرمايه داری بدانيم. رژيم سرمايه داری، در هر دوره ای که باشد، مطابق همان گرونديسه و کاپيتال در پی قوانين ياری رساننده به سرمايهء خودش می باشد و بنابر اين، سرمايه دار صنعتی و کشاورزی بايد به دمپينگها اعتراض کند، اگر سرمايه دار است. سرمايه داری کمپرداور هم از منطق سرمايه داری پيروی می کند.
|
|
با سلام حدمت دوست عزیز فرزین باید بگویم فر زین عزیز شما سرمایهء صنعتی را با سر مایه ء تجاری اشتباه گرفتید هر چند ریشهء سرمایه صنعتی تاجران وبازرگانان بودند در اولین بار این سرمایه ء تجاری بود که پا به عرصهء مناسبات بورژوائی گذاشت سرمایهء صنعتی نتیجهء رشد پیشه وران واصناف نیست بلکه اولین مانو فاکتور ها توسط سرمایهء تجاری ساخته شد وبعد اصناف و پیشه وران را در خدمت خود گرفت وپیشه وری را نابود کرد سرمایهء صنعتی وسرمایه ء تجاری جفتشان سرمایه دارند واز هدف سود در تولید پیروی می کنند بهتر بگوئیم در مناسبات سرمایه از سود پیروی می کنند در ایران سرمایه صنعتی زیر کنترل سرمایه ء تجاری ورانتی است در واقع ملاهای ایران برای اینکه به حد اکثر سود نایل شوند به تجارت رو آوردند در روند حرکت سود بری سرمایه در جامعه پیرامونی که زیر سلطهء انحصارات صنعتی سرمایهء مالی امپریالیستی قرار دارد این کاملاٌ طبیعی است ملا های ایران با سیاست های امپریالیستی خودشان را وفق دادند وحد اکثر سودشان در هم گامی با سرمایهء صنعتی اروپا وروسیه است که تحقق می گیرد بازار ایران در بست در اختیار امپریالیسم وتولیدات امپریالیستیست وملاها از این طریق با لا ترین سود را می برند هدف آنها کسب سود وسر کوب مخالفین است دوران کلاسیک سرمایه داری صنعتی گذشته است بورژوازی در ایران قادر به صنعتی کردن کشور نیست چون هیچ وقت نمی تواند مستقل از سرمایهء امپریالیستی عمل کند به خاطر همین راه آزادی مردم ایران راه بورژوائی نیست راهی است که طبقهء کارگر سکاندار آنست فقط طبقهء کارگر می تواند از طریق مدیریت کارگری در تولید وتوزیع با زار ایران را از چنگال امپریالیسم در بیا ورد وسرمایه ء صنعتی را روی شالوده های اقتصاد ملی باز سازی کند واین مستلزم برش از سلطهء امپریالیستیست فقط طبقهء کارگر انقلابیست بقیهء طبقات به دام ارتجاع می افتند وسرکوب آزادیها را آغاز می کنند من به شما توصیه می کنم برای تکمیل معلوماتتان گروند ریسهء مارکس وفقر فلسفه مارکس را به دقت مطالعه کنی در ضمن انقلاب مال لمپن پرولتاریا نیست لمپن پرولتار یا در حاشیهء تولید سرمایه داری مدام زایش می کنند وبزرگترین مانع انقلاب می شوند وپایگاه بورژوازی اند جمهوری اسلامی یک نظامی سرمایه داریست که ایدئولوژی اسلامی را به عنوان حقوق قضائی خود پذیرفته است به خاطر همین کومونیستها به درستی می گویند جمهوری سرمایده داری اسلامی ایران این تناقض نیست در ضمن بورژوازی ایران تاریخاٌ اصلاح طلب نبوده است همیشه سرش یا مثل بازرگان ویزدی در آخر آخوند ها بوده است یا مثل مصدق و امیر کبیر در فکر نجات سلطنت بوده است این تناقض با اصلاح طلبی منافات دارد
|