محمود احمدینژاد، رییس جمهور حکومت اسلامی، در تاریخ 19 ارديبهشت ماه 1385، نامهای نسبتا طولانی به جرج بوش، رییس جمهور ایالات متحده ارسال داشته و در آن ضمن انتقاد از سیاستهای آمریکا، نقطه نظرهای خود را مطرح کرده است. رسانههای بینالمللی درباره این نامه تفسیرها و تحلیلها مختلفی داشتند. اگر نام احمدینژاد را از بالای آن حذف کنید شاید برای خواننده این تصور پیش بیاید که گویا یک معلم «زحمتکش» با ارسال نامهای به جرج بوش، با جنگ و اشغال عراق و شکنجه زندانیان و غیره به سیاستهای دولت ایالات متحد انتفاد کرده است. اما واقعیت این است که اگر جرج بوش، به عنوان رییس جمهور آمریکا در راستای اهداف اقتصادی، سیاسی و نظامی امپریالیستی، لشکرکشی و اشغال کشورها و کشتار و ویرانی و تخریب را امضاء کرده است، احمدینژاد نیز به عنوان رییس جمهور حکومت اسلامی، در حد توانایی و بضاعت حکومتاش، اگر توانایی لشکرشی و اشغال کشور دیگر را ندارد، اما همه نیازهای اقتصادی و تسلیحاتی و لجستیکی فرقههای جنایتکار و تروریست اسلامی در جهان و به ویژه در منطقه بحرانی خاورمیانه را تامین میکند. مهمتر از آن، جمهموری اسلامی، با اکثریت هفتاد میلیون جمعیت ایران مانند یک حکومت اشغالگر رفتار میکند؛ نه تنها هیچ گونه حق و حقوق انسانی چه در عرصه رفاهی و اقتصادی و چه در سطح آزادیهای سیاسی را به رسمیت نمیشناسد، بلکه هر اعتراض انسانی و اجتماعی و سیاسی و صنفی را نیز با گلوله و زندان و شکنجه و اعدام جواب میدهد. برای مثال، سرکوب وحشیانه اعتصاب رانندگان شرکت واحد تهران و دستگیری بیش از 1200 نفر در یک اعتصاب و در اسارت نگاه داشتن آقای منصور اسانلو، سخنگوی سندیکای شرکت واحد تهران و حومه و یا تشدید سرکوب سیستماتیک زنان، تنها نمونههایی از انبوه جنایات و وحشیگریهای جمهوری اسلامی به شمار میآیند.
احمدینژاد، رییس جمهور حکومتی است که در نزد افکار عمومی مردم جهان، به عنوان یک رژیم ترور و آدمکش معروف شده است. به خصوص چهره شاخص خود احمدنژاد، عضویت در وزارت اطلاعات و جوخههای ترور و تیرخلاصزن به اعدام شدگان است. از این رو نامه او به جرج بوش، اگر از نوع جام زهر سر کشیدن نباشد، ریاکاری و دغلکاری و شارلاتانیسم سیاسی بیش نیست، به علاوه این که کشمکشی که بین جمهوری اسلامی با غرب و در راس همه ایالات متحده به بهانه تلاشهای جمهوری اسلامی برای دستیابی به تولید سلاحهای اتمی راه افتاده است، کشمکش مردم آزادیخواه ایران نیست، دعوای جناحهای امپریالیستی برای گرفتن سهم بیشتر از منابع طبیعی و پیشبرد اهداف غیرانسانیشان است و بس. از این رو کارگران، زنان، جوانان و دانشجویان و همه مردم آزادیخواه ایران، در تلاش دایمی هستند که بساط جمهوری اسلامی را برچینند و حکومت دلخواه خودشان را به وجود آورند. حکومتی که در کنترل جامعه باشد. یعنی هر موقع جامعه بخواهد دولت را تغییر دهد و دولت جدید با صلاحیتی را برای سازماندهی نیازهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه انتخاب کند. جامعهای که از طریق تشکلهایش به ویژه شورا و مجامع عمومی خود بر کارهای دولت نظارت مستقیم داشته باشد.
همچنین نیروهای اشغالگر دولت آمریکا در عراق، از هیچ جنایتی در این کشور فروگزار نبودهاند و نیروهای وفادار صدام حسین، فرقههای تروریست اسلامی، ناسیونالیسم عراق، و دخالت حکومتهای منطقه به ویژه دخالت جمهوری اسلامی، جنگ خونینی را به مردم عراق تحمیل کردهاند. بیشترین قربانیان این جنگ نیز کودکان، زنان، کارگران و مردم عادی است.
احمدینژاد، در مقدمه نامه خود به جرج بوش، علاوه بر انتقاد به سیاستهای آمریکا مبنی بر اشغال عراق به بهانه وجود سلاحهای کشتار جمعی و عدم کشف این سلاحها پس از اشغال عراق و کشتار مردم این کشور و اختصاص بودجه کلان آمریکا و چند کشور دیگر به هزینههای این جنگ، چنین ادامه میدهد:
«آقاى رييسجمهور، احتمالا میدانيد كه من يك آموزگارم. دانشجويان من از من میپرسند كه اين دست اقدامات چگونه با ارزشهاى اعلام شده در ابتدای اين نامه و اداى وظيفه در قبال سنن عيسی مسيح(ع) پيامبر صلح و بخشش، تطبيق دارد.
زندانيانى در خليج گوانتانامو وجود دارند كه محاكمه نشدهاند، حقوق قانونیشان سلب شده، خانوادههايشان نمیتوانند آنها را ببيند و آشكارا در سرزمينى غريب خارج از كشور خودشان نگهداری میشوند. هيچ نظارت بينالمللى بر وضعيت و سرنوشت آنها وجود ندارد. كسى نمیداند كه آيا آنها زندانی، زندانى جنگی، متهم يا جانى هستند.
بازرسان اروپايى وجود زندانهاى مخفى را در اروپا تاييد كردهاند.من نمیتوانم آدمربايى شخصى و بردن آن مرد يا زن به زندانهاى مخفى را با اصول هيچ سيستم حقوقى ارتباط دهم. براى آن موضوع من نمیتوانم درك كنم كه چگونه چنين اقداماتى مطابق با ارزشهاى مطرح شده در ابتدای اين نامه به طور مثال، آموزههاى عيسى مسيح(ع)، حقوق بشر و ارزشهاى ليبرال مرتبط است؟
افراد جوان، دانشجويان دانشگاهها و مردم عادى سئوالات بسيارى را درخصوص پديده اسراييل دارند. من مطمئنم كه با برخى از آنها آشنا هستيد.»
واقعا وقاحت غیرقابل تصوری میخواهد که یک جانی به یک جانی دیگر درس انساندوستی دهد. آن هم این بار تیرخلاص زن و پاسدار آدمکش و تروریستی در نقش یک «معلم» ظاهر شده است. البته این معلم ما هزار چهره است و گاهی نیز امام زمانش نوری را در اطراف او متصاعد میسازد که حضار را خیره کند تا مات و مبهوت به سخنان او گوش دهند؟!
اولا، احمدینژاد، نه یک معلم، بلکه یک جانی است، بنابراین بیخود نام معلمان شریف و زحمتکش را خدشهدار نکنید. شما پاسداری هستید که دستتان به خون دهها هزار انسان بیگناه آلوده است. اگر در اثر مبارزه کارگران و مردم آزادیخواه فضای باز سیاسی و آزادی در جامعه ایران به وجود آید، اکثریت جامعه ایران، شاکی هم سردمداران جنایتکار جمهوری اسلامی خواهند بود. حتی اگر فرض کنیم احمدینژاد معلم هم باشد جزء آن معلمهای استثنایی است که در قتل و جنایت آدمکشی سازماندهی شده دولتی شرکت دارید، بنابراین چیزی از جنایت احمدینژاد و جمهوری اسلامی علیه بشریت کم نمیکند.
ثانیا شما رییس جمهور رژیمی هستید که زندگی بیش از هشتاد درصد مردم آن جامعه را به خاک سیاه نشانده است و بدتر از اشغالگران هستند. شکنجهگران جمهوری اسلامی، رفتار به مراتب غیرانسانیتری با زندانیان سیاسی دارند و بدتر از زندانبانان و شکنجهگران وحشی آمریکایی در زندانهای ابوغریب در عراق و زندان خلیج گوانتانامو هستند. جمهوری اسلامی، صدها زندان مخوف رسمی و مخفی دارد که در آنها به زندانیان وحشیانهترین شکنجهها اعمال میشود. تاکنون دهها هزار تن از مخالفین خود را اعدام کردهاید. کسب کار و دایمی این رژیم و همه سردمدارانش سرکوب و کشتار و شکنجه و اعدام و تبلیغ جهل و خرافات است. این رژیم، زنان، کارگران، دانشجویان و جوانان و مردم تحت ستم و آزادیخواه را همواره سرکوب میکند و حتی با عدم پرداخت دستمزد ناچیز کارگران، آنان و خانوادههایشان را در معرض انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی و بیماریهای روحی و جسمی قرار داده است تا چه برسد به زندانیان سیاسی. هیج کس کشتار زندانیان سیاسی در سالهای 60 تا 62 و سال 1367 و اعدامهای اخیر را که حدود دو هفته پیش 12 نفر را یک جا در زندان اوین به جوخههای اعدام سپرده شدند و همان روز نیز اعدام 15 نفر دیگر صادر شد فراموش نخواهد کرد.
هماکنون نیز جمهوری اسلامی، قصد اعدام 7 تن دیگر از زندانیان سیاسی را دارد. این 7 تن: 1- ولیالله فیض مهدوی، 2- اسد شقاقی، 3- سعید ماسوری، 4- غلامحسین کلبی، 5- منصور پور منصوری، 6- خالد حردانی، 7- علیرضا کریمی خیر آبادی، با هدف اعتراض به اعدام حجت زمانی، از تاریخ شانزدهم فوریه 2006 اعلام اعتصاب غذا کرده بودند.
زخمهای عمیقی که جمهوری اسلامی بر پیکر جامعه وارد کرده است هنگامی تسکین خواهد یافت که این رژیم سرنگون شود و همه سردمداران آن از جمله احمدینژاد و خامنهای به دلیل جنایت علیه بشریت در دادگاههای علنی محاکمه شوید. از سوی دیگر فرهنگی که احمدینژاد در نامه خود از آن نام میبرد، فرهنگ ارتجاعی و پوسیدهای است که به دوران جاهلیت بشر تعلق دارد. اساسا همه مذاهب ارتجاعی، نسبت به حرمت و موجودیت انسان، به ویژه به زنان و آزادیهای فردی و اجتماعی نگرشی غیرانسانی دارند. بنابراین دست مذهب از دخالت در زندگی مردم و آموزش و پرورش و قوانین و غیره قطع شود و کاملا امر خصوصی افراد قلمداد گردد.
انسانهایی که معیارشان دفاع از حرمت و موجودیت انسان و آزادیهایش است قطعا با تفکر و سیاستهای احمدینژادها و جرج بوشها به مبارزه برمیخیزد. کارنامههای همه دولتها بورژوایی به ویژه حکومت آمریکا و جمهوری اسلامی، در وحشیگری و جنگ و تخریب و آدمکشی زبانزد عام و خاص است. بنابراین احمدینژاد و بوش، در راستای رقابتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی این ظرفیت را دارند که صدها هزار انسان را به خاک و خون بکشند. بنابراین هیچ کدام از این آقایان نمیتوانند مدعی مدافع حقوق زندانیان و حقوق دمکراتیک مردم باشند و کسی هم نامه احمدینژاد را جدی نمیگیرد.
لابد آن دانشجویانی که از احمدینژاد، به عنوان معلمشان سئوال میکنند همان نیروهای غیبی امام زمان، حزبالله، بسیجی، پاسدار، لباس شخصیها، پلیس ضدشورش هستند که به ویژه دانشگاهها را به جولانگاه تفکرات و سیاستهای ارتجاعی و غیرانسانی خود تبدیل کردهاند و همینها بودند که نیمه شب به دانشگاه تهران حمله کردند، با شعار یا علی یا حسین یا زهرا، با پتک در خوابگاههای دانشجویان را شکستند، با پرتاب نارنجکهای اشکآور به داخل خوابگاهها یورش بردند و دانشجویانی را که سراسیمه از خواب بیدار شده بودند از پنجرههای طبقات فوقانی به پایین پرت کردند، این شاگردان شما همانهایی هستند که روزانه به سرکوب سیستماتیک دختران و زنان و جوانان در خیابانهای و رستورانها و دیگر اماکن عمومی مشغولند؛ همانهایی که در زندانهای رنگارنگ مخوفتان هر گز از شکنجه و اعدام زندانیان سیر نمیشوند و از دیوار مردم بالا میروند تا در خصوصیترین عرصه زندگی آنها نیز دخالت کنند. یا در گوشهای زنان را چون سعید حنایی میربایند و به قتل میرسانند. ربودن و قتل نویسندگانی چون مختاری و پوینده و... توسط مامورین وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و ترور فعالین سیاسی در خارج کشور، گوشههای دیگری از جنایات جمهوری اسلامی است که هر گز فراموش نخواهند شد.
خبرگزاری فارس جمهوری اسلامی، به نقل از گزارش خبرگزاری فرانسه از ارلاندو در فلوريدای آمريكا، جرج بوش در اولين واكنش به نامه محمود احمدی نژاد، رئيس جمهوری اسلامی ايران گفت: «اين نامه نتوانسته است به نگرانی بينالمللی درباره برنامه هستهای تهران پاسخ دهد.» وی در گفتگو با برخی خبرنگاران روزنامههای فلوريدا گفت: «به نظر میرسد اين نامه نتوانست به سئوال اصلی جهان پاسخ دهد كه همان است كه شما كی از برنامه هستهایتان دست خواهيد برداشت؟» پيش از اين كاندوليزا رايس، وزير امور خارجه آمريكا نيز گفته بود: «نامه غيرمترقبه ریيس جمهور ايران به جرج بوش، همتای آمريكايیاش، پيشنهاد ديپلماتيك جدی نيست.» وی افزود در اين نامه هيچ پيشنهادی برای خروج از بن بست هستهای مطرح نشده است. نامه احمدی نژاد به جرج بوش، اولين نامه رسمی يك مسئول عالیرتبه جمهوری اسلامی به رئيس جمهور آمريكا در 27 سال گذشته است.
در این میان مسلم است که کارگران و مردم آزادیخواه ایران، بیش از پیش به فکر تشکلهابی خود باشند تا از وقوع فاجعه احتمالی تحریم اقتصادی و خمله نظامی، با اعتراض و اعتصاب و راهپیماییهای مداوم خود، جمهوری اسلامی را از یک سو به پذیرش مطالبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود وادار سازند و بخواهند که با تعطیلی همه فعالیتهای هستهای بودجه آن را به رفاه اجتماعی مانند بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، بیمههای اجتماعی و بیکاری، پرداخت دستمزدهای معوقه کارگران و افزایش دستمزدها متناسب با تورم و گرانی واقعی اختصاص دهند تا بدین ترتیب صدای عربدهکشیهای احمدینژاد و دیگر سردمداران رژیم مبنی بر ادامه فعالیتها هستهای و نابودی اسراییل و غیره خاموش و خفه شود و از سوی دیگر احتمال محاصره اقتصادی و حمله نظامی آمریکا و متحدانش به ایران شدیدا محکوم گردد. نهایت امر زمینههای نظری و عملی سرنگونی جمهوری اسلامی فراهم گردد.
ما کارگران و کمونیستها و مردم آزادیخواه که در مخالفت با جنگ، خواهان نابودی سلاحهای کشتار و لغو شکنجه و اعدام، تبعیض و نابرابری و استثمار در همه جهان هستیم، باید صفوف خودمان را بیش از پیش متحد و متشکل سازیم و در این هیاهوی جنگطلبی جمهوری اسلامی و دولت آمریکا و طرفداران رنگارنگ سیاستهای آنها آلترناتیو طبقاتی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را در مقابل جامعه قرار دهیم.