[تاریخ ارسال: 12 Jun 2006] [ارسالکننده: کيانوش رشيدی] [ rashidi_kianoosh@hotmail.com ]
با درود فراوان!
من نمی دانم که اين خانم ماکويی از کجای پيشنهاد من دال بر معرفی نام آن دسته از"ايرانيان"که به ايران رفت و آمد می کنند ناراحت شدند؟
ايشان چرا افشاگری را جاسوسی در امور ديگران می پندارند؟
شايد خود ايشان در جمع همين ايرانيانی!! می باشند که به ايران رفت و آمد می کنند و بدين خاطر ازپيشنهاد من ناراحت گشتند؟
اما برای شتاخت خانم ماکويی همين بس که از جنايتکاری همچون خاتمی در اثبات مستبد بودن ايرانبان، نقل قول نمودند.
اما اگر ايشان خواستند، می توانند به وبلاگ من سر بزنند.نشانی آن چنين است:
www.glashaus.blogfa.com
کيانوش رشيدی
کاربر، کاربران محترم
لطفااز فردی کردن مباحث و حمله شخصی پرهیز کنید. لطفا موازین ستون کاربران را مطالعه و رعایت کنید. در صورت عدم رعایت، از درج نظر شما خود داری خواهد شد.
با تشکر، مسئول ستون کاربران
|
[تاریخ ارسال: 10 Jun 2006] [ارسالکننده: مهتاب ماکویی] [ ]
بله درود برشما اقای ناظر!مبصر خوبی باشید و بدها و خوب ها را جدا کنید و به عرض این اقا برسانید .بگذارید همه را رسوا کند.بیایید نگذاریم مردم هم از اخور و هم از طوبره بخورند بیاید قیم هم باشیم بیاید سیستم پلیسی درست کنیم .بیاید همدیگر را لو بدهیم ازار کنیم چه اشکالی دارد!!خاتمی با همه اشتباهات و بدی هایش حرف خوبی زد و ان اینکه ما ملت استبداد زده ای هستیم بله هم استبداد درونی و هم استبداد بیرونی.اقای ناظر حتما ادرس وبلاگ این هم وطن را به دیدگاه وصل کنید.فراموش نشود
|
[تاریخ ارسال: 10 Jun 2006] [ارسالکننده: کيانوش رشيدی] [ rashidi_kianoosh@hotmail.com ]
آقای ناظر !
با درود!
درد دل شما را خواندم.
بدعت گذاری کنيد، تام همان چند نفر را که ميدانيد به ايران رفت و آمد دارند، را به اطلاع همگان برسانيد، تا ديگران نيز چنين بکنند. اينان هم از توبره و هم از آخور می خورند و در بهترين حالت جاسوسان بالقوه رژيم جنايتکار جمهوری اسلامی هستند.
من به نوبه خود آماده ام نام آنهايی را که می شناسم در وبلاگ خويش بياورم. اگر شما خواستيد، می توانيد با پيوند دادن به وبلاگم، نوشته های مرا در ارتباط با اينگونه "ايرانيان"!! به آگاهی خوانندگان "ديدگاه " برسانيد!
اينان هم از توبره و هم از آخور می خورند و در بهترين حالت جاسوسان بالقوه رژيم جنايتکار جمهوری اسلامی هستند.
کيانوش رشيدی
|
[تاریخ ارسال: 09 Jun 2006] [ارسالکننده: ازاده یاری] [ ]
کاربر گرامی که من را خطاب قرار دادید.اولا اینکه من در نوشته خودم به هیچکس توهین نکردم بلکه نوشته من تنها نقدی بر کنش ها و واکنش های سازمان شماست.متاسفانه برخورد شما بسیار احساسی بود .من چند سوال می پرسم و شما به جواب انها فقط فکر کنید .
اول اینکه ایا می دانید انشعاب اقای ابریشم چی از این سازمان درست در زمانی که بسیاری از هواداران در حال مقاومت در زیر وحشیانه ترین شکنجه ها بودند بخاطر چی بود؟
دوم:ایا در عملیات فروغ جاویدان ارتش این سازمان در مقابل مردم ایران قرار گرفتند یا نه؟و ایا در کنار صدام بودند یا نه؟
سوم:ایاهواداران باید حساب ندانم کاری این سازمان را بپردازند؟
من فراخوان را امضا نکردم چون اعتقادی به ان نداشتم .من به شیوه نسل امروز مبارزه می کنم همانطور که دیدید و هم اکنون هم در دانشگاه ها می بینید.
و یک سخن هم برای خودتان ظرفیت خود را در مقابل نقد به دلبستگی هایتان بالا ببرید.من از هیچ کس و هیچ چیز نفرت ندارم و خواهان مرگ و نابودی هیچ جریانی هم نیستم
کاربر محترم، لطفا توجه داشته باشید که برای ما درجه وثوق آنچه در دیدگاه درج می گردد اهمیت دارد. از این طریق است که می توانیم اعتماد هرچه بیشتر مردم و بازدیدکنندگان راجلب کنیم.از شما کاربر و کاربران محترم دیگر تقاضا می شود در نوشتن نظرات خود (حتی در غالب طرح سؤال) به این نکته توجه داشته باشید. حتما میدانید تا کجا جامعه ما با شایعات سمت و سو می گیرد و حتما این را هم خوب می دانید که بسیاری آگاهانه و عمدا شایعه پراکنی می کنند تا اهداف خاصی را دنبال کنند. امیدوارم که با دقت و توجه خودتان، مانع از استفاده از ستون کاربران در جهت چنین اهدافی گردید. خلاصه: طرح سؤال یا نقد وانتقاد آری، طرح مسائل بی پایه واساس و بدون مدرک و سند و شایعات نه!این کار نه تنها به ما آسیب میرساند، بلکه اعتبار خود شخص نظر دهنده را نیز از بین می برد.
با تشکر، مسئول ستون کاربران
|
[تاریخ ارسال: 08 Jun 2006] [ارسالکننده: عليرضا تبريزی] [ tabrizialireza@hotmail.com ]
از نحوه برخورد شخصی ام صميمانه پوزش می خواهم، به اميد سرنگونی رژيم ديکتاتوری مذهبی و ضد بشری !
|
[تاریخ ارسال: 08 Jun 2006] [ارسالکننده: عليرضا تبريزی] [ tabrizialireza@hotmail.com ]
خانم آزاده ياری شما که حتی زير بيانيه فراخوان برای نجات جان ولی الله فيض مهدوی را هم امضاء نکرده ايد! چگونه بخودتان اجازه ميدهيد اينگونه به مجاهدين اهانت کنی، تو که برای نجات جان يک انسان از يک امضاء دريغ می کنی ، آيا بوئی از انسانيت برده ای که حالا اينگونه از مجاهدين طلبکارانه طلبی را که نداری وصول ميکنی ؟ نوشته هايت همه اش بوی نفرت ميدهد ، کمی هم سعی کنيد روح خودتان را منزه کنيد! دوست داريد همه مجاهدين به رژيم ايران استرداد شوند تا سال ۶۷ دو باره تکرار شود ، گمانم آن وقت دلتان خنک شود و دست از سر مجاهدين برداريد!!
کاربر محترم، دیگر کاربران عزیز،
یادآوری! لطفا از حمله شخصی به هم خودداری کرده و در بکاربردن لحن کلام دقت کنید.در صورت عدم رعایت قواعد ستون کاربران، از درج نظر شما خود داری خواهد شد.
دوستان عزیز! هدف این سایت و این ستون نقد سازنده برای تیزتر کردن مبارزه و دیدن ضعفها و اشکالات و پیدا کردن راه حل هاست. اگر ظرفیت بحث با هم را نداشته باشیم , مهر وبرچسب بزنیم در این صورت از هدف دور خواهیم شد. لطفا یاری کنید تا در راهمان با هم، موفق تر به جلو گام برداریم.
باتشکر، مسئول ستون کاربران
|
[تاریخ ارسال: 07 Jun 2006] [ارسالکننده: ازاده یاری] [ ]
اتفاقا مجاهدین در بسیاری از موارد فکر می کنند تخم دو زرده گذاشته اند وهواداران متعصب بیشتر باعث این مسئله می شوند. تایید کردن های بیخودی در هر مسئله فرصت نقد را از انسان می گیرد به طوری که انسان دچار خودبزرگ بینی می شود و فکر می کند همه کارهایش درست است .چطور است که هر عضوی از این سازمان که بدون چون و چرا موضع گیری های ان را قبول نداشته باشد باید تشکیلات را ترک کند؟ پس کجاست ان دمکراسی که از ان دم می زنند ؟مرگ خوبه برای همسایه؟و دیگر اینکه مردم داخل ایران مجاهدین را می شناسند اما دیگر اعتمادی به انها ندارند سازمانی که با قاتلان فرزندانشان وبا انها که هر زمان به روی مردم عادی شهرها بمب و راکت می زدند پیمان دوستی بسته بودند چگونه می توانند جایی در بین مردم ایران داشته باشد؟چطور از سروش و گنجی و بقیه انتظار دارید بیایند و از گذشته اشان استغفار کنند اما این سازمان دوستداشتنی !شما حاضر نیست بخاطر اشتباهات گذشته اش چه در موضع گیر ی های سالهای شصت که باعث اعدام و به زندان رفتن هزاران جوان شدو چه در زمان جنگ عذر خواهی کند .نه برادر، گناهکار و خطا کار هر کسی که باشد باید اشتباهات خودش را قبول کند و این را اعلام کند.چه شما طرفداران این را قبول داشته باشید و چه نداشته باشید
|
[تاریخ ارسال: 07 Jun 2006] [ارسالکننده: جواد جمشیدی] [ javad_jamshidi@hotmail.com ]
گل بی عیب خداست(البتّه اگر بان صورتی که آخوند پلید وصف میکند، موجود باشد) اگر متوجّه این باشیم که آخوند جنایتکار چه درصد عظیمی از سرمایهء این مملکت را صرف تبلیغات علیه مخالفین سرنگونی طلب میکندوچنانکه در انفجار حرم در مشهد و کشتار کشیشان مسیحی بابگردن مجاهدین انداختن آنچه خودکرده بود،نشان داد حتّی از هزینه کردن آبروی نداشتهء خود نیز ابائی ندارد ،دیگر نباید انتظار داشت که همهء هموطنان مقیم وطن با دیدی واقع بینانه به نیروهای سرنگونی طلب نگاه کنند. کسیکه اینجا در ساحل امن نشسته البتّه میتواند با عینک خود رقمی برای تعداد طرفداران این یا آن گروه سرنگونی طلب حدس بزند،ولی باید دانست این عین میخ طویله ایستکه ملاّنصرالدّین در مرکز زمین کوبید .دراین شرایط امّا معیار قراردادن صرفا این رقم برای قضاوت درماهیت آن گروه سرنگونی طلب ،استدلالی سست و بغایت بی پایه است. چطور وقتی در خارج کشور موقعی که هیچ گروهی تا بحال نتوانسته حتّی هزارنفر را در یک گردهمآیی در یک مکان گردآورد ولی محاهدین بارها دهها هزارایرانی راگردآورده است، کسی باین نتیجه نمیرسد که مجاهدین پرطرفدارند،امّا در داخل و درزیر سرنیزه و بعد ازآن همه تبلیغات کوروکرکنندهء ملاّی پلید که اسم آوردن از مجاهد هم بی مجازات نیست انتظار داریم همه مجاهدین را بشناسند و هوادارش باشند.ناگفته پیداست که مجاهدین هم آدمهای همان مملکتند باهمهء صفات زشت و زیبای آدمهای همان مملکت.فرقشان با دیگران در اینستکه درمناسبات تشکیلاتیی قرارگرقته اند که به گمان وشناخت من روبه جلوست .و ازآنجا که تااینجای کارازعهدهءوظیفهءانسانی وتاریخی خود به خوبی برآمده وهیچ کوتاهی نکرده است ،برای من اصلا فرق نمیکند چه کسی تائیدش میکند یانمیکند ویا،آیابارش به منزل میرسد یانمیرسد.همینکه وظیفهءتاریخیشانرا انجام میدهند ،حقوق دیگران رادرامرمبارزه پایمال نمیکنند،وبی چشمداشت از جان مایه میگذارندو خیال نمیکنند تخم دوزرده میگذارند کافیست .من که بیش ترازین نمیتوانم انتظار داشته باشم. درمورد دردودل دوّم آقای ناظر فقط این رامیپرسم که اگرغیرازین بودکه هست ،آیاماامروزدوچار چنین مهلکه ای بودیم؟ آیا اگر فرهنگ مسلّط ما رعایت پرنسیپها بود کاربجائی میرسید که آخوندجنایکار که ارضای تمّنیات شکم و زیرشکمش طشت افتاده ازبام تاریخ است، برمقدّرات یک ملّت دست اندازی کند؟ به امیدروزیکه کاردانان، کارگردان باشندودست تبهکاران ازسرنوشت ما کوتاه. وچنین باد.
|
[تاریخ ارسال: 06 Jun 2006] [ارسالکننده: کاظم رسولی] [ ]
من فکر می کنم در حمله ای که به مقر خانم رجوی در فرانسه چند سال پیش شد، فرانسوی ها نوشته های خانم رجوی را هم دزدیدند و سپس از طریق سفارت جمهوری اسلامی یه جوری رساندند به اکبر گنجی تا او بیاید به اسم مانیفست سوم اینجا و آنجا عرضه کند. این حرف ها حرف های گنجی نمی تواند باشد.
کاربر محترم، اجازه بدهید ستون نظرات، محلی برای شایعات و اینطور چیزها نشود. به هدف این ستون یعنی تبادل نظرات سالم و سازنده و منطقی احترام بگذارید. با تشکر، مسئول ستون کاربران
|
[تاریخ ارسال: 06 Jun 2006] [ارسالکننده: مهتاب ماکویی] [ ]
اقای ناظر عزیز و گرامی سلام.قبل از هر چیز خوشحالم که بعد از مدت ها مقاله ی بلندی از شما دیدم .در مورد مشکلات مجاهدین و یا برخورد انها با امریکا و یا امریکا با انها اظهار نظری نمی کنم چون چندان اطلاعی در این مورد ندارم ولی این را می دانم که مجاهدین متاسفانه از جریانات فکری مردم داخل ایران بسیار دور افتاده و گاهی فکر می کنم اصالت وجودی خود راهم فراموش کرده اند و نیاتی که امثال سعید محسن و یا حنیف نژادویا بدیع زادگان را بر ان داشت تا این سازمان را بوجود بیاورندالان از اهداف این سازمان دور شده است این را رفتارهای شتاب زده به خوبی نشان می دهد در مورد مسئله دوم یعنی برگشت پناهندگان به وطن من فکر می کنم همه ما قبل از سیاسی بودن و هر چیز دیگری انسانیم با خلق و خو و عواطف انسانی ممکن است گاهی دلمان برای سرزمینی که در ان بزرگ شده ایم و از ان خاطرات تلخ وشیرین داریم تنگ شود شاید در ظاهر این به نظر شما و یا خیلی های دیگر مسخره بیاید اما این حس وجود دارد حتا در خود شما گرچه بخواهید ان را سرکوب کنید. شما فکر نکنید اگر کسی به وطن بر می گردد و پیه خیلی چیزها را به تنش می مالد از سر بیعاری است و یا همراهی با رژیم نه همیشه اینطور نیست .به نظر من زندگی و ادمی هزار جنبه دارد که ارمان و سیاسی بودن تنها یک جنبه از ان است.خوب است قبل از قضاوت کردن دیگران و باید و نباید صادر کردن همه جوانب را درنظر بگیریم و بعد حکم صادر کنیم. از توجه شما متشکرم
|
[تاریخ ارسال: 06 Jun 2006] [ارسالکننده: زنگی زنگ] [ zsamani@yahoo.com ]
در رابطه با نوشته آقای ناظر تا کنون 9 نظر از کاربران درج شده است، که هر کدام از آنها خود مایه "درد دل" دیگری است! عده ای تنها منتظرند تا نامی از مجاهدین در نوشته ای بیاید، تا دست به قلم ببرند و تکرار مکررات را برای چندمین بار تکرار کنند و اصل موضوع را به فراموشی بسپارند. به نظر من امکان معامله بر سر مجاهدین و نیروهای رزمنده ای که در عراق تحت حفاظت ارتش آمریکا هستند، همواره وجود خواهد داشت. خود مجاهدین هم بهتر از هر کس دیگری این امکان را جدی می گیرند. هر چند که از دید من حساب باز کردن روی حمایت آمریکایی ها در عراق اشتباه است و میتواند به یک فاجعه بیانجامد. در مورد درد دل دوم و بازگشت ایرانیان مقیم خارج کشور به ایران و رفت و آمد های "هم فال و هم تماشای" پناهنده نمایانی که هم خدا را بطور انحصاری خواهانند و هم خرما را، با حرف های آقای ناظر موافقم. رژیم جمهوری اسلامی هیچگونه تغییر ماهوی نکرده است، این پناهنده نمایان روبه صفت هستند که در حال حاظر و البته تحت نظارت ارگان های امنیتی آخوندها پوست انداخته اند و بر روی لاشه باقی مانده از اصل پناهندگی، رقصی شرم آور را عرضه می کنند. رژیم جمهوری اسلامی هم بدون شک از این رفت و آمدها استفاده های امنیتی زیادی می برد. من با دیدن اینگونه ایرانیان و دکان های دو نبش شان، از ایرانی بودن خودم خجالت می کشم.
|
[تاریخ ارسال: 05 Jun 2006] [ارسالکننده: رضا احمدی] [ ahmadi_reza2001@yahoo.com ]
سلام اقای ناظر . اشتباه تحلیل شما دراین است که رژیم را دراین پروسه دربالای تضاد هایش ( چه داخلی و چه خارجی ) فرض کرده اید. درحالیکه رژیم درزیر است و دست بالا نیست. آمریکا ست که دست بالا را دارد ومیخواهد خواسته هایش را به رژیم تحمیل کند بنابراین دست برداشتن از اپوزیسیونی که برگ برنده آمریکا درمقابل رژیم است ( در کادر سیاست های رایج دنیا میگویم) ابلهانه ترین کار ممکن است . وقتی گنجی را با سلام و صلوات و احترام به کرملین( کرملینی که تازه دوست جمهوری اسلامی است ) می برند مشخص است که دارند روی اپوزیسیون این رژیم سرمایه گذاری میکنند و نه خودش . مساله آمریکا و غرب همان نداشتن آلترناتیو ایده آل است . یعنی مجموعه ای از همه افراد و گروه های اپوزیسیون که سر آ ن به توافق رسیده باشند. مشکل مجاهدین هم این است که هژمونی کامل را میخواهند. اگر نه مطمئن باشید که چه اروپا و چه آمریکا دست از این رژیم شسته اند .آمریکا محال است که دراین دوره به رژیم پاداشت و یا مژد گانی آنهم از نوع مجاهدین اش تقدیم کند.
موفق باشید
|
[تاریخ ارسال: 05 Jun 2006] [ارسالکننده: نادر ساده] [ ]
با قضاوت آقای ناصر در مورد مجاهدین موافق نیستم. مجاهدین در بیست سال گذشته، سال به سال از مردم دور شدند و به طبقه سرمایه دار وطنی و غیر وطنی نزدیک شدند. این موضوع را می توان دقیقا از روی تغییرات مواضع سیاسی پایه ای و روزانه آنها نشان داد. از لحاظ من مجاهدین یک تشکیلات بورژوائی ضد کارگری است که با رژیم ایران و آمریکا و هم پیمانانش بر سر حکومت بر کارگران رقابت دارد. در مورد واقعه اتوبوس، اگر دفاع از کارگران کشته شده را از دفاع از مجاهدین جدا کنیم، حق با شماست، اما نه شما و نه مجاهدین چنین نمی کنید و سعی می کنید به هم وصل کنید. لطفا دعوت نکنید که برای حفظ وحدت اپوزیسیون، یک جریان سیاسی را که هدفش سوء استفاده از مذهب مردم و تسلط بر کارگران تحت نام رهبری می باشد، دفاع کنیم. شما هم به سهم خود دقت بیشتر کنید و به پرونده مجاهدین و تغییر آنها توجه کنید. به عقیده من مجاهدین برای اینکه در صف اپوریسیون انقلابی و انسانگرا قرار گیرد باید چندین سال کار کند و خود را اصلاح کند. اما در چنین جهتی حرکت نمی کنند و بر عکس مثل گذشته خود را از دست یک قدرت (دیروز خمینی، روز بعد صدام، امروز ای یو) به قدرت دیگر می اندازد. با چنین رفتاری چطور می توان انتظار داشت که آنها که فردا به قدرت برسند با این و یا آن قدرت ارتجاعی همکاری نکنند. ای یو یک جریان استعماری و ارتجاعی است، چطور رفت و آمد مجاهدین با آنهابرای شما سئوال نیست؟ من تعجب می کنم! به عملکرد ای یو نگاه کنید، مثلا در مورد عراق و مسئله فلسطین و بسیاری موارد دیگر. ای یو بی نهایت سالوس و زبر دست است. از حقوق بشر دفاع می کند اما چشمش را بروی کثیف ترین اعمال رفقایش مثل آمریکا و اسرائیل و سایر دیکتاتورها می بندد. گول "حقوق بشر" ای یو را نخوریم و به عمل کرد آنها توجه کنیم.
|
[تاریخ ارسال: 05 Jun 2006] [ارسالکننده: ازاده یاری] [ ]
یکی از کاربران در اینجا گفته که اگر جوان مبارزی مجاهدین را نشناسد بایدبرود تشکیل خانواده بدهد و شاید منظورا یشان این است که به درد مبارزه نمی خورد.در جواب این کاربر محترم می گویم من خودم در جریانات هجده تیر ( که حتما معرف حضورتان هست ) در ایران دانشجو بودم و در خیلی از جریانات شرکت داشتم پس بیشتر از شما که زمانی در ایران بودید وحتما مبارزه کردید در جریان مبارزات دانشجویی الان ایران هستم با صراحت و به جرات به شما می گویم نه مجاهدین و نه هیچ گروه اپوزیسیون خارج نشینی پایگاه و جایگاهی در این مبارزات نداشته و ندارد.البته فکر نکنید که این خوشحال کننده است نه به هر حال مجاهدین روزی برای خودشان وزنه ای بودند و شاید برای بعضی ها هنوز هم باشند امابه نظر من تا از اشتباهات گذشته درس نگیرند و خودبرتر بینی را ترک نکنند و مردم و هوادارانشان را که در زندان های حکومت به خاک و خون کشیده شدند را به حساب نیاورند(نه اینکه فقط استفاده تبلیغاتی ببرند) نمی توانند در میان مردم و دانشجویان و همه کسانی که در داخل (تـآکید می کنم) داخل ایران در حال مبارزه هستند پایگاهی به دست بیاورند.
|
[تاریخ ارسال: 05 Jun 2006] [ارسالکننده: نیما روشن] [ nimaroshan@hotmail.com ]
اقای علی ناظر عزيز: درد دل شما را خواندم وبا شما در مورد دردل هايتان احسا س هم دردی ميکنم. در مورد مجاهدين شايد اگربرای يکبار هم که شده اين واقعيت را در مورد روابط رژيم با امپرياليست ها مخصوصا وابستگی رژيم جنا يتکار جمهوری اسلامی به امريکا از اول روی کار امدنش قبول ميکردند شايد در حال حاظر موقعيت بهتری داشتند. ولی متاسفانه نخواستند اينرا بپزيرند.مجاهدين ميبا يسی از سالها ی پيش يعنی از همان اواخر جنگ ايران و عراق نيروهايشان را در کردستان متمرکز ميکردند وبا همکاری کردها در کردستان ميمانند.شکی نيست که رژيم با همکاری ارباب خود امريکا نقشه نابودی کامل مجاهدين را دارد . مجاهدين برای زنده ماندن هيچ راهی جز مبارزه مسلحا نه در پيش ندارند. مجاهدين بايد بدانند که امپرياليست حتی اگر بخواهد روزی رژيم مزدورو دست نشانده خورا قربانی کند نوکران حلقه به گوش و فرما نبر بهتری در استين داردو احتياجی به مجاهدين ندارد.بنابراين تنها راه باقی مانده برای مجاهدين بر گشتن به دوران مبارزه قهراميزبا رژيم و مرز بندی با امپرياليست ميباشد. در درد دل دوم به نکته بسيار مهمی اشاره کرديد وان سيل برگشت پناهندگان سياسی در چند سال گذشته به ايران و رفتن به زير عبای اخوند ها ميباشد .اين همه خواری و ذلت از پناهنده سياسی انهم با سلطه همچين رژيم فاشيستی بر کشورش در تاريج هيچ کشوری سابقه نداشته . من خودم دهها نفر از اين افراد را ميشناسم که با رفتن به سفارت رژيم و نوشتن توبه نامه و دادن اسم چند نفر فعال سياسی ضد رژيم پاسپورت رژيم را دريافت کرده اند و به ايران رفت وامد ميکنند. بعضی از اين فرصت طلبان ميشناسم که اصلا احتياجی نبوده که بايران سفرکند پدر و مادر او سالهاست درگذشته و نه خواهری دارد ونه برادری ! ولی او فقط برای اينکه با دلارهايش برای بقيه اقوامش فخر بفروشد به ايران ميرود!.ولی ای کاش اين رفت و امد ها پايان اين ماجرای خيانت بار و ضد مردمی بود! بيشتر اين پناهندگان وقتی بر ميگردند به سياهی لشگر رژيم ادمشکان تبديل ميشوند ان پناهنده ای که قبلا در دانشگاهی دريس ميکرده و دستی بر قلم داشته تبديل به پاسدار فرهنگی رژيم ميشود و ظمن در يافت پول از بنياد تروريستی مستضهفين بعنوان گرنت نوشتن مطالب رژيم پسند رادر باره رژيم اغاز ميکندو از عوامل رژيم هم بعنوان .نويسنده . شاعر.اوازخوان و.فيلمساز هم برای بزک کردن چهره رژيم مرتب دعوت ميکند وکسانی هم که معمولا دراين برنامه ها شريکت ميکنند همان پناهندگان قبلی ميباشند که حالا نيروهای انقلابی علاوه برمبارزه با خودرژيم بايد با اين پادوه ها ی جديد رژيم هم مبارزه کنند. در اينجا فکر ميکنم وظيفه هر انسان ازاده و با وجدانی است که ظمن مرزبندی قا طع با اين مزدوران رژيم در خارج و افشای انان حتی اگر نزديکترين اشنا هايمانم هم باشند به جنبش سرنگونی رژيم کمک رسانيم . نيما روشن
کاربر عزیز،
لطفا اسم خود را در قسمت نام نویسنده با حروف فارسی بنویسید.در چند مورد اخیر این مسئله رعایت نشده وشخصا آنرا تصحیح کرده ام.
لطفا پس از نوشتن نظرتان، یک بار به لحاظ املائی آنرا کنترل کنید.
با تشکر، مسئول ستون کاربران
|
[تاریخ ارسال: 04 Jun 2006] [ارسالکننده: عباس مهاجر] [ muhaajer40@yahoo.com ]
امیدوارم این فامیلی هم مستعار باشد!پویان را میگویم!!
کدام دولت احمقی را در دنیا سراغ دارید که به حاشیه و حاشیه نشینان بپردازد؟!
اگر جوان مبارزی مجاهدین را نشناسد. به درد مبارزه نمیخورد. وباید برود درسش را بخواند و تشکیل خانواده بدهد .
هرایرانی غیر رژیمی .میخواهد که سربه تن این جلادان حاکم برایران نباشد. چه با سلاح هسته ای و چه بی سلاح هسته ای.
بنده هم خبردارم که ایرانیان باشرف . نان و آزادی میخواهند و نه آدمکشان هسته ای.
یکی از کارهای تاریخی و بیادماندنی و مردم پسند مجاهدین همین افشای پروژه ی هسته ای رژیم وقیحان خون آشام بوده است که دل تک تک جوانان و ملت غیور ایران را شادکرده است و دست ارتجاع و استعمار را در حنا گذاشته است.
مجاهدین سمبل مقاومت مردم ایران هستند و بدیلی ندارند.
زنده باد اقای علی ناظر که خیلی خوب نوشته است
و درد دلش را بی ریا در منظر قضاوت عموم گذاشته است.
در این شرایط حساس . به پویندگان راه آزادی پیله کردن و رژیم را از زیر بار مشکل هسته ای نجات دادن . دقیقا پشت کردن به منافع محرومان است و امضاء کردن ورقه ی آزادی دستاربندان شیطان صفت از زندان سراشیبی سقوط حتمی.
هشیار باشیم که شیطان نشسته برتخت جماران هزار دام است و هزاردم ...
زنده باد ایران
پاینده باد مردم و مقاومت ایران
|
[تاریخ ارسال: 04 Jun 2006] [ارسالکننده: هدایت اشتری لرکی] [ hedayat@noos.fr ]
باسلام به ناظرعزیزوسلام بریاران سایت دیدگاه.عنوان انتخاب شده واژه های آشنای همه دردمندان است.ظاهران ایرانیان وارث ابدی این دوواژه است یعنی اول درد وبعددل.پس ازهر دردی درمانی به ایران میاید که بتدریج خودتبدیل به درد جدیدی میشود.دل میرودزدستم صاحبدلان خدارا.دردا که رازپنهان خواهد آشکارا.راستی اگرجریانات بعد ازمشروطه را بنگریم آینده نگری حافظ را صحه نخواهیم گذاشت.البته که آری.بعدازمشروطه حاکمیت شاهنشاهی پهلوی سرکارآمد که خیلی جبارترازقاجاریه بودوبعد ازپهلوی هم همه شما عزیزان ناظرهستید. گروه های سیاسی هم قربانشان بروم درکلمه سازی وجمله پروری که دست آخوندراازپشت بسته اند.همانطور که جناب آقای پویان فرمودند درجریانات اخیر هیچکدام ازجریانات گودنشین سیاسی دخالت داشتند واگر هم داشتند چندان موثرنبود. همانطور که پویان عزیز اشاره فرمودند درزمان شاه من شاهد بودم که داشتن یک اطلاعیه ازسازمان های خوشنام مجاهدین یا چریکهای فدای همیشه مایه افتخار بود وما با چه ولعی آنرا چندین بار میخواندیم.آنموقع کلام ارزش داشت.راست میگوید ناظر که خمینی آنرا بی ارزش کرد ودیگران درترویج آن درقالب شعارهای توخالی همت کردند.بهرحال بقول ویکتورهوگو تنها کلامی که خدابرپیشانی انسان نوشت امید است. به امید تجلی آن. یاعلی
|
[تاریخ ارسال: 04 Jun 2006] [ارسالکننده: جمال فراهانی] [ jamal75de@yahoo.de ]
اينکه مجاهدين به يک نيروی حاشيه ای تبديل شده اند و با هوادار ندارند و سياست هسته ايشان باعث شده که نسل جوان « در این مسئله مجاهدین را همطراز با دستگاه بوش و اسرائیلی ها می دانند بيشترياد آور آرزوهای بر باد رفته و خوابهای پنبه دانه ای است تا باز گوئی يک واقعيت. بيچاره نسل جوانی که روحش هم خبر از سخنگويان صلواتی چون شما ندارد.
|
[تاریخ ارسال: 04 Jun 2006] [ارسالکننده: شهره مهاجر] [ muhaajer40@yahoo.com ]
آفرین به احساس مسئولیت تان و به انسانیت تان
که در برابر ارتجاع داخلی و استعمار خارجی کوتاه نمی آیید و هشیارانه به اپوزیسیون هشدار میدهید که هوای یکدیگر را داشته باشند و اجازه ندهند . خون مقاومان . به هردلیلی .ریخته شود /
و به افشای فرصت طلبان و حامیان خون آشام شان می پردازید.
دست مریزاد و در راه براندازی استوار باشید
|
[تاریخ ارسال: 04 Jun 2006] [ارسالکننده: امیر پویان] [ pooyanamir@yahoo.it ]
آقای ناظر مقاله خوبی بود ولی در جند جزئیات و حتی در چند رئوس قابل بحث . در مورد مجاهدین و سیاست های آن و فعالیت های دیپلماتیک مجاهدین در رئوس کلی مطلب درستی را بیان کرده اید ولی من فکر میکنم بنا به دلایلی نمخواهید روند تبدیل مجاهدین به جریانی حاشیه ای را بپذیرید . اینکه رژیم خواهان نابودی مجاهدین است ، همانطور که خواهان نابودی تمامی اپوزیسیون سرنگونی طلب و حتی غیر سرنگونی طلب نیز میباشد ، مسئله ای است درست و بجا . ولی در مورد حمایت مردمی مجاهدین متاسفانه با شما هم عقیده نیستم . داشتن امکانات مالی و تدارکاتی دلیل حمایت مردمی نیست و خودتان نیز اشراف دارید که این چندر غاز جمع آوری شده اصلا تامین کننده یک اپسیلون از هزینه مجاهدین نیست . ببینید ما نزدیک 3 میلیون ایرانی در خارج داریم و همه شاید با تکنولوژی ارتباطات کنونی آشنایند . در دفاع از ولی الئه فیض مهدوی سایت دیدگاه توانست تنها 1250 امضاء اینترنتی ( که الزامآ اسامی واقعی نیز نمی باشد) جمع آوری کند . من رو این حساب میکنم که اکثریت شکننده هواداران مجاهدین نیز جزو این لیست هستند . میبینید با یک حساب سر انگشتی می توان دید که 1250 نفر از 3 میلیون ایرانی در خارج کشور !با وجودیکه کار دیدگاه بی همتا و ابتکارانه بود که توانست حداقل 1250 نفر از ایرانیان متفاوت الفکر را دور هم بر محور مشخصی جمع آوری کند ، ولی در عین حال نشان دهنده این واقعیت است که ما هنوز در اولین پله هستیم و برای رسیدن به پله های بالاتر نیاز به همیاری همه گروه ها (متشکل و غیر متشکل) داریم .من فکر میکنم دید شما نسبت به مجاهدین کمی رگه های احساسی دارد تا تعقلی و منطقی ! یعنی اینکه ما دوست داریم مجاهدین را انچنان که ما خودمان می خواهیم ببینیم . ولی واقعیت اینست که آنان دیگر آنچه ما آرزوی بودنشان را میکنیم ، نیستند . این تاسف اور است ولی واقعیت ! اتفاقات اخیر آذربایجان و دانشگاههای کشور نیز نشان ممی دهد که گروههای سیاسی ما متاسفانه کوچکترین تاثیری نه در بوجود آوردن و نه در هدایت این جریانها داشتند . خودبخودی و خودجوش و خود سر .شاید شما اگاهی داشته باشید در تظاهرات دانشجویی دوران شاه با هر زدو خوردی با گارد دانشگاه اعلامیه های چریک ها و گاهی مجاهدین نیز سریع پخش میشد . ولی این مسئله حداقل در جنبش دانشجویی ایران دیگر وجود ندارد . نسل دانشجویی کنونی نسل جدیدی است و نا آشنا با گروهای سیاسی خارج کشوری . اگر چه اینترنت امکانات بیشتری در اختیار نسل کنونی میگذارد . در مورد مسئله هسته ای متاسفانه مجاهدین نتوانستند سیاست صحیحی پیشه کنند و این امر باعث شده است که نسل جوان ایرانی امروز حداقل در این مسئله مجاهدین را همطراز با دستگاه بوش و اسرائیلی ها می دانند .آیا برای وسیع تر کردن جبهه سرنگونی بهتر نیست مجاهدین سیاست های گذشته را نقد کنند و دست یاری به دیگر نیروها ؟
|