bamdadpress@telia.com
بیست و هفت سال از فرمان جمله خمینی، به کردستان میگذرد. اکنون تغییر و تحولات زیادی در جامعه کردستان و سراسر ایران پدید آمده است. اسناد فراوانی وجود دارد که بسیاری از شخصیتهایی که امروز دکتر و مهندس و روزنامهنگار و استاد دانشگاه شدهاند مانند دکتر زیبا کلام، اکبر گنجی، جلاییپور، حجاریان، عبدی و کسانی هم چون بنیصدر، یزدی و غیره در آن روزها تمام هم و غمشان را در جهت کشتار مردم انقلابی کردستان و تحکیم پایههای حکومت جهل و جنایت جمهوری اسلامی گذاشته بودند. سازمانهایی نظیر حزب توده، سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)، جبهه ملی، نهضت آزادی و... همزبان با جمهوری اسلامی، هر آنچه در ماهیتشان بود به مردم انقلابی کردستان نسبت دادند و آنها را عوامل پالیزبان و بیگانه و ضدانقلاب نامیدند.
با فرمان حمله 28 مرداد 1358 خمینی، ارتش و ژاندارمری باقمیانده از رژیم سلطنت، پاسداران جمهوری اسلامی، سیلی از چاقوکشان و قدارهبندان «مجاهدین انقلاب اسلامی»، «سیاه جامگان»، «کفن پوشان»، «دانشجویان خط امام» و «سپاهیان اسلام»، به سوی کردستان سرازیر شدند تا هرگونه صدای حقطلبانه و انقلابی مردم کردستان را خفه کنند . اما، در برابر این یورش وحشیانه، مردم انقلابی کردستان، به پا خاستند و جنبشی را راه انداختند که اکنون با گذشت بیست و هفت سال، هنوز هم این جنبش با قدرت به مبارزه انقلابی خود ادامه میدهد.
بخشی از فرمان حمله خمینی به کردستان، چنین است:
«از اطراف ایران گروههای مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کردهاند من دستور بدهم به سوی پاوه رفته، غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر میکنم و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار میکنم، اگر با توپها و تانکها و قوای مسلح تا 24 ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول میدانم...»(روزنامههای کیهان و اطلاعات و...، شنبه 27 مرداد ماه 1358)
بدنبال انتشار این فرمان خمینی، عصر همان روز، نمایندگان مجلس خبرگان در قم، او را ملاقات کردند. خمینی، سخنرانی کرد. او، طی سخنانی برای آنها، با زبانی زمخت و خشن بیشرمانه مردم انقلابی و آزادیخواه و حقطلب کردستان را خرابکار و فاسد نامید. او، در بخشی از سخنرانی خود گفت: «... مرزها را آزاد کردند، قلمها را آزاد کردند، گفتار را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال این که اینها یک مردمی هستند... اینها خرابکارند، دیگر با این اشخاص نمیشود با ملایمت رفتار کرد... اینها یک جمعیت خرابکار هستند، یک جمعیت فاسد هستند. اینها را ما نمیتوانیم که بگذاریم که هر کاری که دلشان میخواهد بکنند. حالا هم اعتراض کردهاند که خود شماها دارید این کارها را میکنید. نظیر آنها که پریروز و چند روز پیش آن خرابکاری را کردند... خودشان ایجاد غائله میکنند بعد گردن مردم میگذارند... یک چنین مردمی هستند... با اینها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار میکنیم...» سخنرانی خمینی را ساعت 20 رادیو و تلویزیون سراسری کشور پخش کرد و روز 28 مرداد 58 - 17 اوت 1979 نیز متن کامل سخنرانی او، در روزنامههای کیهان و اطلاعات درج گردید.
در همان ساعات پخش اطلاعیه و سخنرانی خمینی، رسانههای دولتی، تبلیغات دروغین و غیرواقعی و تحریکآمیز خود را علیه مردم کردستان و سازمانها و احزاب و دیگر نهادهای مردمی آغاز کردند و کلیه نیروهای سرکوبگر نظامی و حزبالهی با کلیه تجهیزات و سلاحهای مخرب راهی کردستان شدند.
مردم انقلابی کردستان، در همه جا دست به تظاهرات و اعتراض زدند. نیروهای سرکوبگر، ساعت 2 و 40 دقیقه بامداد روز 28 مرداد 58، 11 نفر از جوانان شهر پاوه را بدون هیچگونه محاکمهای اعدام کردند. خبر و تصویر این وحشیگری، در روز 18 مرداد در رسانههای داخلی و خارجی درج گردید. نیمه شب هواپیماهای جنگی بر فراز شهرهای کردستان، به ویژه شهر سنندج، دست به مانور زدند و دیوار صوتی را شکستند.
خمینی، اطلاعیه دیگری صادر کرد: «بدون فوت وقت به سنندج بروید. کلیه نیروها و و قوای نظامی به این دستور توجه فرمایند: الساعه خبر رسید که در سنندج، ارتشیها و سازمانهای آنان را محاصره کردهاند و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک نرسد، اسلحهها را میبرند... اکیدا به کلیه قوای انتظامی دستور میدهم که به پادگانهای مراکز ابلاغ کنند که به قدر کافی به طرف سننددج حرکت کنند و با شدت اشرار را سرکوب نمایند. پاسداران انقلاب در هر محلی هستند به مقدار کافی به طرف سننج و تمام کردستان با پل هوایی بسیج شوند و با تمام شدت اشرار را سرکوب نمایند. تاخیر و لو به قدر یک ساعت از وظیفه به شدت تعقیب میشود. از ملت ایران میخواهم که مراقب باشند هر یک از ماموران تخلف کردند فورا اطلاع دهند. من انتظار دارم که تا نیم ساعت دیگر از قوای انتظامی به من خبر بسیج عمومی برسد. والسلام روحالله الموسوی الخمینی، 28 مرداد 1358»(روزنامه کیهان، 29 مرداد 1358)
این وقایع حاکی از آن است که خمینی، برای حمله همه جانبه به کردستان، به دنبال بهانه و فرصت بود تا از این طریق کلیه دستاوردهای دمکراتیک انقلاب را سرکوب کند. قلمها را بشکند. دهانها را ببندد. حکومت خود را با تهدید و ترور و جنگ و کشتار تثبیت کند.
برای مثال، همزمان با یورش وحشیانه به کردستان، روز 29 مرداد 58، آذری قمی در تهران، توقیف 22 روزنامه دیگر را صادر کرد.
روز 27 مرداد 58 در تهران، به کتابفروشیها، دفاتر فدائیان خلق، مراکز کانون وکلا، کانون نویسندگان، جبهه دمکراتیک ملی، دانشگاه، دفاتر روزنامهها و سازمانهای سیاسی، تشکلهای کارگری و غیره یورش بردند و به آتش کشیدند.
روز 28 مرداد 58 خلخالی از سوی خمینی، به عنوان حاکم و قاضی برای قتلعام مردم انقلابی کردستان، به آن منطقه اعزام شد.
جمهوری اسلامی، همچنین برای تثبیت موقعیت خود در کردستان، فئودالها و مرتجعین محلی مانند مفتیزاده را مسلح کرد و امکانات مالی کلانی در اختیار آنها قرار داد تا گرایش چپ جامعه کردستان را در تنگنا و انزوا قرار دهند. از سوی دیگر ناسیونالیسم کرد نیز همواره مشغول بند و بست و مذاکرات پنهانی با جمهوری اسلامی و نمایندگان آن بود. برای مثال، مذاکره نمایندگان حزب دمکرات در آن دوره با زیبا کلام، به عنوان نماینده دولت هرگز علنی نشد. همه این ترفندها و توطئهها، برای به شکست کشاندن مقاومت مردم انقلابی کردستان طراحی و اجرا میشد. در حالی که کومهله و نهادها و نمایندگان دمکراتیک مردم کردستان، خواهان این بودند که همه مذاکرات علنی برگزار شود و هیچ توافق و عدم توافق از مردم پنهان نگاه داشته نشود.
اعتراضات زیادی از سوی سازمانها و تشکلها و رسانهها مستقل در شهرهای ایران و به ویژه در تهران، در حمله به کردستان صورت گرفت و با مردم کردستان، اعلام همدردی و همبستگی شد. در خارج کشور نیز در چند کشور در مقابل سفارتخانهها و کنسولگریهای جمهوری اسلامی، آکسیونهای اعتراضی برگزار گردید.
آیتالله منتظری، درباره یورش به کردستان، گفت: «حوادث کردستان عکسالعمل امپریالیسم و صهیونیسم است.»
آیتالله طالقانی، در سخنرانی جمعه 9 شهریور تهران، بار دیگر به جنبش انقلابی کردستان، شدیدا حمله کرد. او، در سخنرانی قبلی خود گفته بود که همراه امام پشت تانک نشسته و به کردستان میآید.
بامداد روز 29 مرداد 58، بار دیگر 7 تن از مردم شهر پاوه، در محوطه زندان دیزلآباد به جوخه اعدام سپرده شدند.(روزنامه کیهان، 30 مرداد 58) همچنین روزنامه کیهان، روز 30 مرداد ماه، خبر 9 نفر دیگر از تیرباران شدگان شهر پاوه را که در ساعت 6 بامداد در محل کشته شدن پاسداران، با حکم خلخالی، درج کرده بود. دادستان انقلاب سنندج، در یک گزارش رسمی اعلام کرد که 6 نفر در سنندج، اعدام شدند.
روز 20مهر ماه 1358، به دنبال اعتراض مردم برای آزادی زندانیان در شهر مهاباد، پاسداران به روی مردم معترض آتش گشودند که موجب اختلاف جمعی از آنها با نیروهای مسلح شد. در این هنگام زدوخورد درگرفت و گروهی از مردم و پیشمرگان مسلح به سپاه پاسداران و کلانتری حمله کردند. در این درگیری رییس کلانتری و 3 پلیس کشته شدند. 7 نفر دیگر نیز زخمی گردیدند و 17 نفر از زندانیان نیز موفق به فرار شدند.
زیبا کلام، که اکنون عنوان دانشگاهی را یدک میکشد در آن روزها در سرکوب و کشتار مردم کردستان نقش مستقیم داشت. او، برای سرکوب اعتراضات مردم مهاباد، از سوی نخست وزیری مدتی به مهاباد فرستاده شد. لازم به تاکید است که زیبا کلام، بعد از راه انداختن جنگ کرد و آذری در شهر نقده بارها به عنوان نماینده دولت راهی کردستان شده بود.
روز نهم شهریور 1358، درگیریهای شدیدی در کردستان روی داد. مهمترین درگیریها در جاده بانه، مریوان، دیواندره و بوکان در جریان بود. هلیکوپتر چمران، زیر آتش ضدهوایی پیشمرگان قرار گرفت. در روستای سوته و پاسگاه بسطام، یک جنگ شدیدی روی داد که در این جنگ نابرابر فواد مصطفی سلطانی، از کمونیستهای سرشناس و محبوب و از بنیانگذاران کومهله، جان باخت. جانباختن کاک فواد، شوک و ضایعه بزرگی برای مردم انقلابی کردستان و جنبش کمونیستی ایران بود. نیروهای رژیم بر سر جان باختن کاک فواد، تبلیغات گستردهای راه انداختند و آن را پیروزی بزرگی برای رژیم جهل و جنایت دانستند. 6 روز پیش از این واقعه دردناک، به دستور خلخالی، نماینده خمینی، 2 برادر فواد را همراه با 7 نفر دیگر در مریوان تیرباران کردند.
نیروهای جمهوری اسلامی، هنگامی که توان مقابله با نیروهای پیشمرگ و مردم معترض را نداشتند، وحشیانه به مردم بیکناه حمله میکردند و دست به کشتار میزدند. برای مثال، روز 11 شهریور 58، نیروهای جمهوری اسلامی، مردم روستای «قارنا» را قتلعام کردند. نمونه چنین جنایات را سربازان اسرائیلی در فلسطین و لبنان و سربازان آمریکائی در عراق و افغانستان آفریدهاند. رسانههای جمهوری اسلامی، چندین هفته درباره این جنایت هولناک سکوت کردند، اما سرانجام روزنامه کیهان، در تاریخ 30 شهریور 58، نوشت: «در پی حادثه فجیع روستای «قارنه» که منجر به قتل 68 نفر شد، هیئت اعزامی از سوی نخستوزیر، استاندار آذربایجانغربی و حاجی ملاصالح رحیمی به این روستا، گزارشی تقدیم مقامات کرد...»
جنایتکاران جمهوری اسلامی، نمونه چنین جنایاتی را فقط به روستای «قارنا» محدود نکردند، بلکه به طور سیستماتیک و سازماندهی شده در بخشها و روستاهای دیگر کردستان، مانند «قلاتان»، «سروکانی»، «ایندرقاش»،«منطقه چومی مجیدخان» و غیره، تکرار کردند. یا این که 59 زندانی سیاسی را به طور دستهجمعی در مهاباد، به جوخههای مرگ سپردند.
رژیم قبل از حمله همه جانبه به کردستان، سعی کرد زمینههای چنین حملهای را با هجوم به دستاوردهای انقلاب آغاز نماید و زمینههای حمایت و پشتیبانی مردم نقاط دیگر ایران از مردم حقطلب کردستان را از بین ببرد. بدین سان، رژیم جمهوری اسلامی، هنوز پای خود را در حاکمیت محکم نکرده بود، شمشیر خود را از رو بست، حتی قوانین سیاسی و حقوقی جهانشمول بینالمللی که بر رژیم شاه تحمیل شده بود، سریعا کنار گذاشت و به اعمال شنیعترین شکنجهها و کشتار ها را نه تنها در زندانها، بلکه در ملاءعام پرداخت. فجیعترین و خشنترین روشها را با اتکا به قوانین اسلامی مانند فتوای قتل و ترور، قصاص و سنگسار و شکنجه و اعدام را در قوانین جزائی خود رسمیت داد و قانونی کرد. اعدام هزاران انسان بیگناه را بدون محاکمه و وکیل مدافع، با اتکا به این قوانین وحشی، در عرض دو سه دقیقه صادر کردند و به جوخههای اعدام سپردند.
روز 27 اسفند 1357، نیروهای سرکوبگر از پادگان 28 سنندج، به مردم شهر حمله کردند که در اثر این حمله وحشیانه، دهها نفر جان باختند و صدها نفر نیز زخمی گردیدند. ستاد ارتش در تهران، مردم سنندج را ضدانقلاب خواند و تهدید کرد. در دومین روز این جنگ، صدیق کمانگر، سخنگوی شورای موقت شهر سنندج، در نامهای خطاب به خمینی، نوشت: «این درگیری مسلحانه از طریق صفدری نماینده دولت و پادگان سنندج تحمیل شده است.» مردم سنندج ۲۴ روز، در مقابل حملات هوایی و زمينی جمهوری اسلامی، مقاومت کردند.
برای بررسی اوضاع آیتالله طالقانی، در راس هیئت رسمی دولتی، از تهران به سنندج آمد و با نمایندگان کردستان برای تشکیل شورای 11 نفری شهر سنندج، به توافق رسیدند و اوضاع سنندج آرام شد.(روزنامه کیهان، 29 اسفند 57 و 6 فروردین 58)
در همین روزها، نیروهای ارتش و سپاه پاسداران به شهر گنبد کاووس حمله کردند و دفاتر نیروهای سیاسی ترکمن صحرا را تخریب و تسخیر کردند و حمام خون راه انداختند.
در روز 31 فروردین 58، عوامل جمهوری اسلامی در شهر نقده، جنگ ترک و کرد راه انداختند. این درگیری یک هفته ادامه داشت. صدها تن از ساکنان شهر قتلعام شدند. ارتش و پاسداران به فرماندهی ملاحسنی وحشی، دست به کشتار مردم کرد در این شهر زدند و منازل و اموال آنها را غارت کردند. بسیاری از مردم کرد این شهر را مجبور به ترک شهر کردند و آواره نمودند.
روزهای 22 و 23 تیر ماه 58، مردم تمام شهرهای کردستان، دست به تظاهرات آرامی زدند، در حالی که رسانههای دولتی تبلیغات مسموم تشنجآفرینی و جعل اخبار را شدت بخشیدند. سرانجام نیروهای سپاه پاسداران و قیاده موقت که در شهر مریوان مستقر بودند به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند. در اثر این هجوم وحشیانه، روز 23 تیر ماه، 24 نفر از مردم بیگناه جان باختند و 40 نفر نیز مجروح گردیدند. هواپیماهای جنگی برای ارعاب مردم، بر فرازهای شهرهای کردستان، دست به مانور زدند.(روزنامه کیهان، 24 تیر 1358)
در اعتراض به هجوم نیروهای سرکوبگر، مردم شهر مریوان، به عنوان اعتراض شهر را ترک کردند که به کوچ سیاسی معروف شد. این حرکت مردم مریوان، مورد حمایت و پشتیبانی مردم شهرهای دیگر قرار گرفت.
در پیشاپیش همه اعتراضات انقلابی مردم کردستان و سازماندهی مقاومت تودهای در مقابل نیروهای سرکوبگر، پیشمرگان کومهله، با تمام نیرو شبانه روز جانفشانی و فداکاری و مبارزه کردند. همین مقاومت و صداقت انقلابی و کمونیستی کومهله، سبب شد که به سرعت به یک جنبش محبوب و اجتماعی سوسیالیستی تبدیل شود.
تاریخ وقایع آن دوره حاکی از آن است که جمهوری اسلامی، از همان روزهای آغاز حاکمیت به پیر و جوان و زن و مرد رحم نکرد و همه جریانات و افرادی را که مخالف خود احساس میکرد از دم تیغ گذراند.
واقعیت این است که یکی از عوامل این همه وحشیگری جمهوری اسلامی در ایران و به ویژه در کردستان، ناشی از عقبنشینی جنبش کارگری در آن مقطع بود. اگر جنبش کارگری در انقلاب 57، به ویژه کارگران صنایع بزرگ نظیر صنایع نفت، حداقل میتوانست بخشی از آلترناتیو طبقاتی خود را به حاکمیت تازه به دوران رسیده تحمیل کند، شاید سرنوشت جامعه ایران، طور دیگری رقم میخورد و ما شاهد این همه جنایات هولناک نبودیم. مسلما، همین امروز هم اگر کارگران نتواند در سطح سراسری مستقل از دولت، خود را متشکل و متحد کنند و تاکتیکها و استراتژی خود را در مقابل جامعه قرار ندهند، دیر یا زود جمهوری اسلامی نیز مانند رژیم سلطنتی تغییر یافته، باز هم جهل و جنایت و استثمار باقی مانده و وضعیت موجود تنها با تغییر حاکمیت در دست جناحهای بورژوازی تداوم خواهد یافت. اما وضعیت موجود جنبش کارگری کمونیستی بسیار امیدوارکننده و نویدبخش است. این امید در مقابل ما قرار دارد که جنبش کارگری کمونیستی، با جمعبندی و در نظر گرفتن تجارب مثبت و منفی انقلاب 57 و 28 سال حاکمیت خونین جمهوری اسلامی، انقلاب اجتماعی خود را طوری سازمان دهد و به مرحله اجرا بگذارد که در آینده هیچ انسانی با سرکوب و اختناق و فقر و فلاکت و جهل و خرافات ملی و مذهبی دست و پنجه نرم نکند. همه انسانها بدون در نظر گرفتن ملیت، جنسیت، رنگ پوست، و باورهایشان به عنوان شهروندان آزاد و برابر زندگی شاد و مرفعی داشته باشند.
همان طور که گفتیم کومهله، به مثابه سازمان کمونیستی طبقه کارگر، با تلاش و مبارزه و جانفشانیهای زیاد در صف مقدم مبارزه و مقاومت تودهای در برابر تهاجم بیوقفه نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی، قرار گرفت. پیشمرگان و رهبران و کادرهای کومهله، در میان مردم، سمبل پیشتازی و سرسختی و رزمندگی انقلابی و دلسوزترین و فداکارترین انسانهای انقلابی و کمونیست شناخته شدند و در سازماندهی مقاومت تودهای و مبارزه رهاییبخش تجارب فراوان و گرانبهایی کسب کردند. در اثر این مقاومت تودهای با طرح و نقشه کومهله، از یکسو طرحهای رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی در کردستان با شکست مواجه شد و از سوی دیگر، بند و بستهای ناسیونالیسم کرد با حکومت مرکزی نیز نقش برآب گردید. همه این عوامل و به ویژه مقاومت تودهای بینظیر سبب شد که در مدتی کمتر از 3 ماه، نیروهای رژیم در هم شکسته شوند؛ به جای خلخالیها و چمرانها، «هیئتهای حسن نیت» و پیامهای «صلح» به جای فرمان هجوم مطرح گردد. در حقیقت خمینی، مجبور شد جام زهر را سر بکشد و پیام آتشبس 26 آبان 58 را صادر کند که چیزی جز اقرار به شکست و تنفسی در جنگ برای تجدید قوا و حمله مجدد به کردستان نبود.
واقعیت این است که به دنبال سقوط رژیم سلطنت، یک جنبش قوی چپ به رهبری کومهله، در کردستان راه افتاد که به هیچوجه حاضر به معامله بر سر منافع تودههای مردم با حکومت مرکزی نبود. کارگران و زحمتکشان و مردم آزادیخواه و انقلابی در شوراها و بنکههای محلات سازماندهی شدند. تشکلهای توده و اجتماعی دیگر مانند سندیکاهای کارگران، تشکلهای زنان، جامعه معلمان، تشکلهای دانشآموزان و اتحادیههای دهقانی ایجاد گردیدند. مردم پاسگاهها و پادگانها را خلع سلاح کردند و مسلح گردیدند. حفاظت و امنیت شهرها را به عهده گرفتند. میتینگها و تظاهراتها را ترتیب دادند. در مقابل یورش نیروهای سرکوبگر تا دندان مسلح ایستادند.
باین ترتیب، فضایی که در کردستان به وجود آمده بود، برای جمهوری اسلامی و رهبران آن، غیرقابل تحمل بود . کشمکشهای واقعی بین مردم انقلابی کردستان و جمهوری اسلامی نوپا، از همان لحظات اول روزهای پیروزی انقلاب 57، آغاز شد. در جریان رفراندوم 12 فروردین سال 58، جمهوری اسلامی «آری یا نه»، در کردستان، فضای متفاوتی حاکم بود و آنهم تحریم سراسری انتخابات توسط اکثریت مردم کردستان بود. این مسئله برای رژیم جمهوری اسلامی و بنیانگذار آن خمینی، بسیار گران آمد و احساس خطر بزرگی کرد. مردم کردستان، در عمل نشان دادند که اختلاف عیمقی با جمهوری اسلامی به رهبری خمینی دارند، از این رو، مطالبات برحق و دمکراتیک خود را به عنوان خواست واقعی مردم کردستان مطرح کردند. رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی، به عنوان یک رژیم ضدانقلاب و ارتجاعی نمیتوانست خواستها و مطالبات برحق و دمکراتیک مردم انقلابی کردستان را بپذیرد، چون که پذیرش چنین خواستها، قاعدتا باید برای سراسر ایران هم پذیرفته میشد که در چنین شرایطی حاکمیت جمهوری اسلامی امکانپذیر نبود. از اینرو، فرمان حمله خمینی به کردستان، در واقع تعرضی بر علیه همه دستاوردهای انقلاب 57 مردم ایران، در سراسر ایران بود.
بنابراین، دلیل اصلی فرمان حمله خمینی به کردستان، برخلاف ادعاهای مقامات این رژیم و جریاناتی مانند حزب توده و اکثریت و غیره نه ماجرای پالیزبان، نه مسئله پس ماندههای رژیم سرنگون شده سلطنتی، نه دلیل شیعه و سنی و نه دلیل کرد و فارس، نه وابستگی به امپریالیستها، بلکه اساسا عدم پذیرش رژیم جدید از سوی اکثریت مردم انقلابی کردستان و کومهله و دیگر نهادهای دمکراتیک کردستان بود. حاکمان جدید، به این دلیل به تکاپو افتاده بودند که خیزش انقلابی مردم کردستان را خاموش کنند تا به الگویی برای مبارزه مردم سایر مناطق ایران منجر نشود. در هر صورت مقاومت و مبارزه مردم کردستان در برابر این همه وحشیگریهای جمهوری اسلامی، با ستایش و استقبال گرایش چپ سراسر ایران روبرو شد و کردستان را به سنگر قدرتمندی برای آنها در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی تبدیل کرد.
در این 28 سال، کومهله، به عنوان یک جنبش قوی سوسیالیستی و انترناسیونالیستی، در راستای تحقق مطالبات و خواستههای انقلابی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم انقلابی کردستان، همدوش با جنبش کارگری کمونیستی سراسر ایران، سهم به سزایی را ایفا کرده است، به همین اعتبار هم با افتخار و سرافراز در مقابل تاریخ ایستاده است. از این رو، کومهله، نه تنها جنبش اجتماعی و محبوب کارگران و مردم انقلابی کردستان، بلکه جریان محبوب کارگران و مردم انقلابی سراسر ایران و منطقه است. کومهله، استراتژی سوسیالیستی، یعنی همان استراتژی حزب کمونیست ایران را در مقابل جامعه کردستان قرار داده است. پیروزی این استراتژی با اتکا به نیروی اجتماعی طبقه کارگر از طریق سرنگونی جمهوری اسلامی و تحقق آزادی، برابری، حکومت کارگری است. در چنین شرایطی، ستم ملی هم از بین میرود. امروز کومهله، با وجود تحمل ضربات و ضایعات فراوان، با جنبش کارگری کمونیستی کردستان و ایران، آنچنان پیوند خورده است که نوید پیروزی میدهد.
شکی نیست که در انقلاب آتی ایران، کردستان همچنان نقش برجسته و سنگر مهمی برای تحقق آزادی، برابری، حکومت کارگری خواهد بود، بنابراین، حمایت و پشتیبانی از جنبش انقلابی کردستان، وظیفه همه نیروهای انقلابی، آزادیخواه و کمونیست سراسر ایران است.
نیمه دوم مرداد 1385 - نیمه دوم اوت 2006
* برگرفته از جهان امروز شماره 175