bamdadpress@telia.com
توزیع فقر و ثروت: در جوامع سرمایهداری، هر روز به ثروت ثروتمندان افزوده میشود، بر عکس همواره فقر و فلاکت بیشتری به ویژه بر مزدبگیران تحمیل میشود. بنابراین، فقر و فلاکت يكی از پديدههای غیرانسانی است كه از جمله در جوامعی مانند جامعه ايران، با فقر فزاینده مواجه است. در این کشور، حتی دستمزد ناچیز کارگران به موقع پرداخت نمیشود. علاوه بر بیکاری گسترده، روزی نیست که کارخانه و کارگاهی تعطیل نگردد و کارگران آن به لشکر بیکاران نپیوندند. درآمد سرانه پایین و سوءتغذیه و گرسنگی میلیونها انسان را مورد تهدید قرار داده است.
براساس مطالعات انجام شده، هم اكنون حدود 50 درصد جمعيت روستايی و 20 درصد جمعيت شهری در ايران زير خط فقر زندگی میكنند كه با توجه به تركيب جمعيت شهری و روستايی كشور حدود 30 درصد جمعيت كشور در محدوده و يا زير خط فقر قرار دارند. به عبارت ديگر در خوشبينانهترين حالت حدود 10 ميليون و براساس برخی ارزيابیها بالغ بر 12 ميليون نفر زير خط فقر زندگی میكنند كه حتی از دريافت مقدار مناسب دو هزار كالری در روز محروم هستند.
آمارها، نشان میدهد گرچه ميزان شاخص فقر نسبت به كشورهای توسعه يافته بالاتر است و اين شاخصها، ايران را در رده كشورهای توسعه نيافته يا فقير قرار میدهد اما كارشناسان اقتصادی بر اين باورند كه براساس شاخصهای تعيين سطح فقر همچون سلامت مصرف، امنيت، آموزش، شغل، توزيع درآمد، مسكن، بهداشت و اميد به زندگی داشتن منابع غنی و منبع درآمد نفتی، امكانات زيربنايی اقتصادی و اجتماعی، داشتن نيروهای ماهر و متخصص، ايران را نمیتوان جزو كشورهای توسعه نيافته يا فقير به حساب آورد.
توزيع ناعادلانه و غیرانسانی ثروت و سهم ناچیز اقشار آسيبپذير جامعه از مجموع درآمدها، ثروتها و يارانههای عمومی است كه باعث میشود شكاف عميقی ميان طبقات بالای جامعه(ثروتمند) و پايين جامعه(فقير) ايجاد شود. به گونهای كه روز به روز از ميزان طبقه متوسط جامعه كه نشان دهنده رفاه نسبی يك جامعه است به دليل فقدان درآمد، افزايش نرخ تورم و كمبود حمايت اقتصادی و اجتماعی كاسته شده و به تعداد طبقه پايين جامعه(فقير) افزوده میشود.
بررسیها و آمارها نشان میدهند، در حال حاضر از كل دارايیهای جهان 5/2 درصد آن متعلق به ايران است كه فقط يك درصد جمعيت دنيا را تشكيل میدهد كه سهم دهك بالايی(ثروتمند) جامعه در ايران از مجموع اين درآمدها برابر 30 درصد و سهم دهك پايين(فقير) تنها 5/1 تا 2 درصد است. يعنی نسبت دهك بالا به پايين بيش از 20 برابر است. در حالی كه اين شاخص در كشور در حال توسعهای چون پاكستان 7/6 درصد و در كشور پيشرفتهای مانند فرانسه 9 درصد است.
همچنين بر اساس بررسیهای آماری مركز آمار ايران، وزارت كار و بانك مركزی در سال گذشته، حداقل خط مطلق فقر برای يك خانوار چهار نفره 261 هزار تومان و از نظر سازمان مديريت 275 هزار تومان است.
در حال حاضر نيز بر اساس محاسبات انجام شده خط فقر برای هر خانوار چهار نفری شهری و روستايی به طور متوسط 300 هزار تومان است. اين در حالی است كه با اين ميزان درآمد 70 درصد حقوق بگيران زيرخط فقر زندگی میكنند و حقوق 180 هزار تومانی كارگران موقت در سال 85 نيز فقط 57 درصد خواسته آنان را برآورده میسازد.(منبع آمارها: پایگاه اینترنتی سرمایه)
اصلاح قانون کار یا تحمیل بیحقوقی بیشتر به کارگران: حکومت جمهوری اسلامی، پیشنویس لایحهای را در دست بررسی دارد که در صورت تصویب آن، بیحقوقی بیشتری برای کارگران به ارمغان میآورد. از این رو، هر قانون کاری که در غیاب نمایندگان واقعی کارگران و بدون دخالت مستقیم آنان، توسط حکومت سرمایهداری جمهوری اسلامی و یا جناحهایی از آن تدوین شود قطعا نه منافع کارگران، بلکه منافع کارفرمایان و بورژوازی را در نظر خواهد گرفت. 28 سال حاکمیت ضدکارگری جمهوری اسلامی، این واقعیت را اثبات کرده است. تاکنون هر تغییری در قانون کار، به ضرر بیشتر کارگران تمام شده است. در مجموع قانون کار جمهوری اسلامی، ضدکارگری است.
تدوین کنندگان پیشنویس قانون کار، که در مرحله بررسی و اظهارنظر کارشناسی است، به بهانه این که قانون کنونی کار مانع تولید و اشتغال است، از این رو بر افزایش آزادی عمل کارفرمایان تاکید دارند. جمهوری اسلامی و کارفرمایان به ویژه بر لزوم ایجاد سه تغییر عمده پافشاری میکنند: تغییر نخست، اخراج کارگران توسط کارفرمایان را تسهیل میکند. تدوین کنندگان پیشنویس مورد بحث قانون کار کنونی و به ویژه بندهایی از آن را که به اعتقاد آنان، اخراج کارگران را بسیار زمانبر و دشوار میسازد، مانع پاگرفتن تولید و ایجاد فرصتهای شغلی جدید، اعلام میکنند. تغییر دوم به حذف فصل شش قانون کار کنونی مربوط است که به آزادی تشکیل سندیکاها و اتحادیههای کارگری اشاره دارد. ظاهرا قانون یاد شده در کابینه گذشته به مرحله اجرایی، نزدیک شد. تغییر سوم که مدافعان تغییر قانون کار در پیشنویس خود آوردهاند به تشکیل سازمانی با عنوان «اشتغال و کارآفرینی» اشاره دارد که مسئولیت ایجاد و اداره آن متوجه سازمان تامین اجتماعی است.
در چنین شرایطی کارگران پیشرو و تشکلهای کارگری، نباید در دام دفاع از قانون کار جمهوری اسلامی، بیافتند، بلکه باید از این فرصت استفاده کنند و تدوین قانون کار جدید با نمایندگان و تشکلهای واقعی کارگران را مطرح کنند و دستاندرکار پیشنویس این قانون باشند و آن را به آرای کارگران بگذارند تا با حمایت و پشتیبانی همه جانبه توده کارگران، به حکومت جمهوری اسلامی تحمیل شود.
حمله به کارگران اعتصابی «پرریس» از زبان «ناجا»: نیروی انتظامی جمهوری اسلامی به کارگران اعتصابی حمله کرد و به توسل به خشونت اعتصاب آنان را شکست. بنا به گزارش خبرگزاری ایرنا، بهزاد سهرابی، نماينده كارگران معترض در رابطه با حمله نیروهای انتظامی به تحصن کارگران، گفته است: «نيروهای انتظامی و امنيتی با باتوم و گاز اشكآور به جمع كارگران معترض هجوم برده و آنان و خانوادههايشان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. بنا بر شنيدههای موثق، به دستور فرمانداری و شورای تامين كردستان سه دستگاه اتوبوس حامل نيروهای انتظامی و امنيتی برای مقابله با تجمعكنندگان به مجل تجمع در مقابل كارخانه اعزام شده بودند.»
به گفته وی: «در اين حمله تعدادی از تحصنكنندگان مجروح و 2 نفر به نامهای «آكوی كرد نسب» خبرنگار هفتهنامه پيام كردستان و «ابراهيم وكيلی» برادر يكی از كارگران شاغل در اين واحد به اتهام شركت در تحصن غير قانونی و اخلال در نظم و خسارت به اموال عمومی دستگير شدند كه با قرار كفالت آزاد شدند.»(روزنامه اینترنتی روز، ۷ شهریور ۱۳۸۵)
معاونت اجتماعی و ارشاد انتظامی كردستان، با صدور اطلاعیهای جزئيات اين ماجرا را چنین تشريح كرد: «به گزارش مركز اطلاعرساني فرماندهی انتظامی كردستان، روز چهارشنبه مورخ 1/6/85، 15 نفر از كارگران اخراجی شركت توليدی ريسندگی، بافندگی «پرريس» به همراه 40 تن از اعضاء خانواده در كمربندی بهشت محمدی با برپايی دو تخته چادر در مقابل شركت با نصب پلاكاردی با مضمون «كار، نان، حق بيان» تجمع و خواستار رسيدگی به وضعيت كارگران اخراجی آن شركت شدند كه با حضور عوامل انتظامي امنيت كامل در محل برقرار گرديد و يك نفر از تجمعكنندگان به عنوان نماينده جهت بحث و تبادل نظر به فرمانداری سنندج مراجعه كه بر همين اساس نماينده فرمانداری ضمن استماع سخنان آنان در خواست كرد تا كليه كارگران به سر كار خود بازگشتند و به تجمع خاتمه دهند. اما تجمع كنندگان به سخنان نماينده فرمانداري توجه ننموده و قصد بر هم زدن نظم را داشتند كه نيروی انتظامي با حضور در صحنه تجمعكنندگان را به آرامش دعوت نمود و از بين تجمعكنندگان 2 نفر را كه تحريك كننده بودند شناسايی نمود كه در بررسی مشخص گرديد كه دستگيرشدگان اصلا كارگر كارخانه نيستند.»(خبرگزاری ایلنا ۷ شهریور 1385)
حمله نیروهای انتظامی به کارگران اعتصابی و خانواده آنها، به حدی وحشیانه بود که حتی امين شعبانی، نماينده سنندج، ديواندره و کامياران در مجلس شواری ايران، در مصاحبهای با بخش فارسی بیبیسی عملکرد ماموران را که به ضرب و شتم کارگران پرداخته بودند، مورد انتقاد قرار داد. به گفته شعبانی، کارگران کارخانه نساجی «پرريس» سنندج در اعتراض به قراردادهای کوتاه مدت زن و بچههايشان مقابل کارخانه دست به اعتصاب زده بودند اما «نيروی انتظامی با يگان ويژه و با استفاده از گاز اشکآور ريخته و با کارگران و زن و بچههای ايشان برخورد کرد...»
روزنامهنگاری از کردستان در ابتدای تحصن کارگران در سنندج گزارش کرده بود که مديريت کارخانه «پرريس» اعلام کرده بوده قرارداد کارگران اين کارخانه به صورت يک ساله، سه ماهه و يک ماهه تمديد خواهد شد و هر کدام از کارگران به شرطی مشغول به کار خواهند گرديد که يک چک دو ميليون تومانی وثيقه بگذارند و سه ضامن نيز معرفی نمايند!
فشار بر دانشجویان: خبرنامه اميرکبير، 9 شهریور 1385، نوشت: از ابتدای فصل تابستان و شروع تعطيلی دانشگاهها موج سنگينی از برخورد و فشار بر فعالين دانشجويی در اين دانشگاه آغاز شده است.
در پی اعتراضات گسترده دانشجويان دانشگاه اميرکبير(پلی تکنيک تهران) در خرداد ماه گذشته، از ابتدای فصل تابستان و شروع تعطيلی دانشگاهها موج سنگينی از برخورد و فشار بر فعالين دانشجويی در اين دانشگاه آغاز شد که آخرين مورد آن احضار گسترده دانشجويان به کميته انضباطی دانشگاه بوده است. به دليل تعطيلات تابستانی دانشگاه، آمار دقيقی از کليه دانشجويانی که به کميته انضباطی احضار شدهاند، در دست نيست. ولی گزارشها حاکی از آن است، در اقدامی بیسابقه دست کم ۲۵ نفر از فعالين دانشجويی به صورت همزمان به کميته انضباطی احضار شدهاند.
گفته میشود احکام بعضی از احضارشدگان به صورت غيابی و بدون حضور و اطلاع ايشان و بیآن که دفاعيهای از آنها اخذ شود، صادر شده و به مرحله اجرا درآمده است که از جمله احکام صادره میتوان به تعليق از تحصيل تا دو ترم با احتساب سنوات, اشاره نمود.
جالب آن که آن دسته از دانشجويان که در پی دريافت احضاريه به کميته انضباطی مراجعه نمودهاند، عنوان داشتهاند کارمندان کميته انضباطی از ايشان خواستهاند تا کليه فعاليتهای فرهنگی-سياسی خود را، از قبل از ورود به دانشگاه تاکنون، به صورت جزئی تشريح نمايند. همچنين دانشجويان در خصوص عنوان شکايت خود در کميته انضباطی ساعتها مورد بازجويی قرار میگيرند. گفتنی است مستندات اتهامات دانشجويان احضار شده به کميته انضباطی عکسها و فيلمهايی است که توسط بسيجيان در اعتراضات خرداد ماه از دانشجويان گرفته شده است.
همچنين در اقدام تعجب برانگيز و بیسابقه ديگر در کميته انضباطی اتهامات سنگينی به دانشجويان احضار شده زده میشود و از ايشان خواسته میشود که در برابر آن به دفاع از خود بپردازند.
یک میلیون فریاد امضاء: مبارزه برای تحمیل حقوق انسانی و اجتماعی زنان به حکومت جمهوری اسلامی، نه تنها جدا از مبارزه طبقاتی نیست، بلکه هرگونه پیشرفتی در بهبود وضعیت زنان، موقعیت حنبش کارگری کمونیستی بر علیه جمهوری سیستم سرمایهداری و حکومت حامی سرمایه را تقویت میکند.
با وجود سرکوب و اختناق، جنبش زنان در حال رشد و اعتلای نظری و تشکلیابی است، باید به جسارت و شهامت زنان پیشرو ارج نهاد. جنبشی که در زیر حاکمیت گرایشات قرون وسطائی بورژوایی، برای برگزرای مراسمها 8 مارس، مبارزه برای آزادی و برابری با سرکوب و زندان و شکنجه و اعدام روبرو است، جای تحسین دارد. فعالیت در این عرصه همانند عرصه جنبشهای رهاییبخش و حقطلب دیگر بهای گزافی دارند و فعالین آن نیز از پرداخت این بها از جان و زندگی خود مایه میگذارند.
استراتژی جنبش زنان برابری زنان و مرد در همه عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و رفع هرگونه ستم و تبعیض جنسی است. در حاکمیت جمهوری اسلامی، ابعاد ستم و تبعیض بر زنان، حد و مرزی ندارد و بسیار هولناک است.
جنبش زنان، برای برون رفت از این وضعیت غیرقابل تحمل از هر فرصتی برای بیان اعتراض خود استفاده میکند و برای تغییر قوانین تبعیضآمیز آگاهانه پا به میدان جنگ نابرابر با حاکمیت و مردسالاری و افکار عقب مانده میگذارد.
حرکت اخیر پیشگامان جنبش زنان، برای جمعآوری یک میلیون امضاء، برای تغییر قوانین ضدزن، مبارزهای اجتماعی و آگاهگرانهای است که حکومت جمهوری اسلامی را به وحشت انداخته است.
كمپين «يك ميليون امضاء براي تغيير قوانين تبعيض آميز» كه قرار بود روز یکشنبه 27 اوت 2006، با برگزاری نشست «تاثير قوانين بر زندگی زنان» آغاز به كار كند، با مخالفت وزارت كشور و نيروی انتظامی در موسسه آموزشی رعد آغاز به كار كرد. نوشين احمدی خراسانی، شروع اين كمپين را اعلام كرد و از اهداف اين كمپين گفت .احمدی خراسانی گفت :«در مرحله اول، قصد داريم يك ميليون امضا برای تغيير قوانين تبعيضآميز عليه زنان جمعآوری كنيم ولی اين تنها هدف اين كمپين نيست، بلكه قصد داريم با آگاهی دادن و آموزش چهره به چهره به زنان و مردان بياموزيم و مردم را در تغيير سرنوشت شان سهيم كنيم.»
دکتر ناصر زرافشان نيز پس از امضای اين كمپين گفت: «بايد اين حركت را به توده های مردم كه بيشتر از ما در معرض تضييح حقوقشان قرار دارند، منتقل كنيم. بايد اعضای اين كمپين تلاش كنند تا پستوی ذهن زنانی را كه در طبقات پايين له شدهاند، روشن كنند و اگر اين حركت، شكل جمعی به خود بگيرد مهار كردنش خيلی سخت میشود و انتقال و آگاهی توده مردم با اهداف اين كمپين، باعث قدرتمند شدن شما برای ادامه اين حركت میشود . »
در پانل اول نشست قرار بود خانمها زهره ارزنی، خدیجه مقدم، رضوان مقدم، ژیلا بنییعقوب، هما مداح، شهلا انتصاری، زارا امجدیان و فریبا داوودی مهاجر به نمایندگی از گروه کمپین طرح و اهداف کمپین را تشریح کنند، سيمين بهبهانی، شهلا لاهيجی، بابك احمدی، شهلا اعزازی، ناصر زرافشان، نرگس محمدي، منيرو روانی پور، فريده غيرت، شهلا شركت، اردشير رستمی، فرزانه طاهری، معصومه حيات غيبی، فرهاد آئيش، بنفشه حجازی، عمران صلاحی، مهوش شيخ الاسلامی، مجيد تولايی، مازيار سميعی(نماينده گروهی از دانشجويان) و...، سخنرانان پانل دوم نشست بودند. قرار بود در پانل سوم اين نشست نيز نمايندگانی از شهرهای گرگان، شيراز، تبريز و زنجان صحبت كنند.
با وجود لغو اين نشست از سوی نيروی انتظامی، كمپين يك ميليون امضاء برای تغيير قوانين تبعيضآميز، از روز 5 شهريور ماه 1385، با جمعآوری بيش از 200 امضاء آغاز به كار كرد .
جمعآوری ماهوارهها: یک وجه سیاست و عملکرد حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی، تولید رعب و وحشت و سانسور و اختناق است. خمیر کردن کتابها، بستن رسانهها و زندانی کردن روزنامهنگاران، فیلترینگ پایگاههای اینترنتی، طرحهای دایمی جمهوری اسلامی است. مردمی که نه تنها کمترین اعتمادی به این حکومت ندارند، بلکه به دلیل این که اعتمادی نیز به رسانههای آن ندارند همواره به رسانههای خارج کشور روی میآورند. ماموران حکومت جمهوری اسلامی، اعلام کردهاند که طرح جمعآوری تجهيزات ماهوارهای را به اجرا در میآورند. هدف البته فراتر از این میرود و سانسور و اختناق کلیه عرصههای اجتماعی و فرهنگی را در برمیگیرد. همچنین جمهوری اسلامی، اعلام کرده است که با اجراى «طرح امنيت اجتماعی»، تجهيزات ماهوارهاى جمعآورى و با عوامل خريد و فروش و نصب آن برخورد مىشود.
سرتيپ احمد روزبهانی، مديرکل مبارزه با «مفاسد اجتماعی» در نيروی انتظامی ايران، شمار افرادی را که در ايران به تجهيزات دريافت کانالهای تلويزيونی ماهوارهای دسترسی دارند و میتوانند برنامههای اين شبکههای تلويزيونی را تماشا کنند، 35 درصد مردم اين کشور اعلام کرد. روزبهانی، به خبرنگاران گفت، طی پنج ماه نخست سال جاری خورشيدی در ايران(21 مارس تا 22 اوت) ۱۱۰هزار قطعه تجهيزات ماهوارهای از پشت بام مجتمعهای مسکونی و باندهای واردکننده اين تجهيزات به کشور جمعآوری شده است.
لازم به یادآوری است که جمهوری اسلامی، هر از چند گاهی با تهدید و آفریدن رعب و وحشت به جمعآوری آنتنهای ماهوارهای دست میزند، اما هر بار مردم با استفاده با ابتکارات و شیوههای جدید خود، کلیه طرحهای حکومت را خنثی میکنند.
کانون نویسندگان ایران، در اعتراض به سانسور و اختناق جمهوری اسلامی، با انتشار بیانیهای از مردم خواسته است که در مقابل هجوم حکومت ایستادگی کنند: متن بيانيه کانون به شرح زير است: مردم شريف و آزادهى ايران
اخبار و اطلاعات موجود در باره اقدامات جارى حاكى از اتخاذ سياستهاى اسفبار در همه زمينههاى هنرى و فرهنگى است كه چشمانداز وخيمتر آينده فرهنگ ايران را به تصوير میكشد.
سانسور كتاب و مطبوعات، فيلترينگ سايتهاى اينترنتی، جمعآورى آنتنهاى ماهوارهاى و اعمال سانسور در عرصههاى مختلف سينما و تئاتر هر روز تشديد میشود.
كانون نويسندگان ايران خود را ملزم میداند در مورد پيامدهاى سركوبهاى فرهنگى و هنری، نگرانى عميق خودرا ابراز دارد و يادآور شود اين ننگ بر سردمداران دستگاههاى مسئول باقى خواهد ماند كه اقدامات آنان شكوفايى نسل امروز و ميراث فرهنگى مردم را به خطر میاندازد و به سقوط میكشاند.
اين سياست ضدفرهنگی، ضمن افزايش فشار بر نويسندگان و مترجمانى كه معيشت آنان وابسته به نشر آثارشان است، موجب ورشستگى صنعت نشر و چاپ، ركود كامل سينما و ئتاتر مستقل و خلاق، موسيقى و نقاشى و ديگر زمينههاى آفرينش هنرى، فرهنگى و فكرى خواهد شد.
كانون نويسندگان ايران با توجه به اين وضعيت اسفناك از همه دوستداران فرهنگ و هنر و انسانهاى آزاديخواه ميخواهد كه در برابر اين هجوم ويرانگر قاطعانه ايستادگى كنند. كانون نويسندگان ايران، 27 مرداد 1385
قطعنامه 1696 شورای امنیت سازمان ملل: با پايان يافتن مهلتی که شورای امنيت سازمان ملل متحد برای اجرای قطعنامه 1696 اين شورا در ايران در نظر گرفته، آژانس بينالمللی انرژی اتمی با عرضه گزارش تازهای از فعاليت اتمی ايران، تاييد کرد که ايران به خواست شورای امنيت مبنی بر توقف غنیسازی اورانيوم عمل نکرده است.
قطعنامه 1696 شورای امنيت، ايران را ملزم میسازد تا پايان ماه اوت 2006، غنیسازی اورانيوم و کليه فعاليتهای مرتبط با آن را متوقف سازد اما آن گونه که آژانس بينالمللی انرژی اتمی اعلام کرده، ايران درست چند روز پيش از به پايان رسيدن مهلتی که برايش در نظر گرفته شده بود، دور تازهای از غنیسازی اورانيوم را آغاز کرده است.
حکومت جمهوری اسلامی تاکنون، قطعنامه شورای امنيت را رد و اعلام میکند که به غنیسازی اورانيوم ادامه خواهد داد.
ساعاتی پيش از آن که گزارش آژانس بينالمللی انرژی اتمی به شورای امنيت عرضه شود، محمود احمدی نژاد، رئيس جمهور ايران، طی سخنرانی در شهر اروميه، دولتهايی را که خواهان توقف غنیسازی اورانيوم در ايرانند، کسانی خواند که در صدد تضييع حق ملت ايران و مخالف پيشرفت اين کشورند.
آژانس بينالمللی انرژی اتمی، حدود سه سال است با بررسی و نظارت بر فعاليتهای اتمی ايران میگويد هنوز قادر نيست تاييد کند که هدف برنامه اتمی ايران نظامی نيست. غنیسازی اورانيوم در غلظت بالا میتواند در توليد سلاح اتمی کاربرد داشته باشد.
آسوشیتدپرس، درباره گزارش البرادعی، نوشت: «گزارش البرادعی راه را برای اعمال تحریمهای شورای امنیت علیه ایران فراهم میکند» تاکید کرده است: در صورت موافقت اعضای دائم شورای امنیت، این تحریمها شامل محدودیتهایی برای واردات تجهیزات و ادواتی که با تکنولوژی هستهای ارتباط دارد و همچنین اعمال محدودیتهایی برای سفر مقامات ایرانی به خارج از کشور و نیز دستیابی ایران به بازارهای مالی جهانی خواهد بود.
به نوشته این خبرگزاری آمریکایی، دولت بوش، همچنین در نظر دارد، سازمانهای تجاری و مالی اروپایی را وادار کند که مراودات اقتصادی خود با ایران را خاتمه دهند. به گفته مقامات واشنگتن، تعدادی از بانکهای سوئیس با اعمال این محدودیتها موافقت کردهاند.
گزارشها حاکی از آن است که علی لاريجانی، مسئول مذاکرات پرونده اتمی ايران قرار است اواسط هفته آينده، احتمالا روز سهشنبه 5 سپتامبر 2006، با خاوير سولانا، مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا ديدار و گفتوگو کند. يک مقام وابسته به يکی از پنج عضو دائمی شورای امنيت که نخواست نامش فاش شود به خبرگزاری آسوشيتدپرس گفت که مقام های بلندپايه آمريکا، بريتانيا، فرانسه، روسيه، چين و آلمان احتمالا يک روز پس از ديدار لاريجانی و سولانا، در برلين، پايتخت آلمان، درباره گام بعدی درباره ايران بحث خواهند کرد.
روسيه و چين که هر دو حق وتوی قطعنامههای شورای امنيت را دارند گفتهاند پيش از تحميل هر نوع تحريمی عليه ايران مايلند همه راههای ديپلماتيک را امتحان کنند و مايل به مذاکره با ايران هستند. اما آمريکا و برخی از متحدان اروپايی آن اصرار میورزند تا زمانی که ايران غنیسازی را متوقف نکرده نبايد با آن کشور وارد مذاکره شد.
تحریم اقتصادی و حمله نظامی به ایران، قبل از این که به ضرر حکومت جمهوری اسلامی باشد، به ضرر جامعه ایران است. از سوی دیگر مردم ایران، در بغل گوش خود بر اوضاع هولناک افغانستان و عراق که به اشغال نیروهای نظامی آمریکا و متحدانش درآمده است میبینند و میشنوند. واقعیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این دو کشور اشغال شده نشان میدهند که آمریکا و متحدانش در راستای منافع امپریالیستی خود، از ظرفیت بالای نظامی و سیاستهای غیرانسانی برخوردار هستند. بنا به اقرار مقامات عراقی، به طور میانگین روزانه 60 انسان جان خود را در ترورها و بمبگذاری و هجوم سربازان اشغالگر جان خود را از دست میدهند. بیشترین قربانیان این ترورهای دولتی و غیردولتی زنان، کارگران، کودکان و به طور کلی مردم عادی هستند. از این رو طبیعی است که مردم آزادیخواه ایران، کانونهای دموکراتیک، احزاب و سازمانها چپ و انساندوست و ضدجنگ و غیره از هر امکانی برای ابراز مخالفت خود با محاصره اقتصادی و حمله نظامی ابراز دارند و جریانات هم فکر دولت آمریکا را محکوم کنند و بر مبارزه اجتماعی و طبقاتی خود بر علیه جمهوری اسلامی تاکید نمایند.
مراسم سالگرد کشتار سراسری زندانیان سیاسی در سال 1367: مراسم سالگرد کشتار سراسری زندانیان سیاسی با حضور خانوادههای آنان و جمعی از فعالین سیاسی- دانشجویی در گورستان خاوران در تهران برگزار شد.
درمحل گورستان، نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات از ورود سایر شرکتکنندگان، به گورستان جلوگیری به عمل میآورد. اما افراد شرکتکننده که دستههای گل به همراه داشتند با حضور بر مزار این عزیزان به خواندن سرود پرداختند.
همچنین صبح جمعه اول سپتامبر 2006 از ساعت 7 الی 9 صبح، در قطعه 93 بهشت زهرا(تهران)، مراسمی از طرف خانوادههای اعدامیان سیاسی است. آنان سپس به گورستان خاوران رفتند.
خانم لطفی، مادر مبارز قهرمان انوشه لطفی، که یکی از هماهنگکنندهها و برپا کنندگان اصلی بزرگداشت قتل عام زندانیان سیاسی است، به حضار گفت که «شب گذشته تعدادی از ماموران اطلاعات به منزل ما امدند و تعهد میخواستند که یا باید بدون سر و صدا و هرگونه اغتشاش مراسم را در کمال آرامی برگزار کرده و مراسم را در راس ساعت 11 صبح، به اتمام برسانید و با اجازه برگزاری مراسم به شما داده نمیشود. خانم لطفی هم متذکر شده بودند که من نمیتوانم تعهدی به شما بدهم و نه میتوانم از طرف کل خانوادهها تصمیمی برای مراسم قتلعام زندانیان سیاسی بگیرم.
بنا به گزارشهایی که در مورد این حرکت در سایتهای اینترنتی منتشر شده است، خانم لطفی، پرچمی دو رنگ سفید و قرمز که در وسط ان نوشته شده بود درود بر شهدای سال 1367 را در محل همیشگی نصب کردند و خانوادهها با گذاشتن عکسهای عزیزان و آراستن ان عکسها با گل شروع به سرودن سرودهای انقلابی کردند.
از جمله افراد شرکت کننده در این مراسم دکتر ناصر زرافشان و بینا داراب زند، زندانیان سیاسی بودند. دکتر زرافشان، وکیل خانوادههای قتلهای زنجیرهای، پس از حضور در میان حاضران اعلام کرد: «اگر اکنون بخواهیم برای حضور در مزار عزیزانمان اجازه بگیریم، فردا برای نفس کشیدنمان نیز ممنوعیت ایجاد میکنند.» افراد حاضر به خواندن سرودهایی چون «انترناسیونال»، «سر اومد زمستون»، و...، پرداختند.
در پایان نیز درحالی که شرکتکنندگان قصد خروج از گورستان را داشتند ضبط دوربین یکی از حاضرین در مراسم توسط نیروهای امنیتی حاضر، برای ساعاتی فضا را متشنج کرد.
با این حال در انتهای مراسم و در شرایطی که جمعیت پراکنده شده بود، نیروهای لباس شخصی چند تن از شرکت کنندگان را مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و بازداشت کردند. تاکنون از وضعیت بازداشت شدگان اطلاعی در دست نیست.
مسلما بزرگترین اقدام به یاد جانباختگان راه سوسیالیسم و آزادی اندیشه و بیان، حضور فعال در عرصه مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی، از جمله خواهان جدایی دین از دولت و آموزش و پرورش، لغو کلیه قوانین ضدزن، آزادی اعتصاب و تشکل و قلم، و آزادی همه زندانیان سیاسی و لغو هرگونه شکنجه روحی و جسمی و اعدام و برچیدن زندانهای سیاسی است.
سقوط هواپیمای مسافربری: روز جمعه اول سپتامبر، يک فروند هواپيمای مسافربری از بندرعباس به مقصد مشهد، پس از آن که در باند فرودگاه مشهد به زمين نشست به علت ترکيدگی چرخ دچار حريق شد و بنا به گفته وزير راه ايران تعداد کشته شدگان اين حادثه (28 تن كشته و 43 تن مجروح و نامشخص بودن سرانجام 15 مسافر ديگر) است.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ايرنا، رحمتی گفت: «تمامی ۱۱خدمه پرواز اين هواپيما زندهاند و مدارک و دستگاههای اطلاعات پرواز هم سالم است و اين شواهد و اسناد داخل هواپيما برای اظهار نظر درباره علت حادثه كفايت میكند.»
هواپيمايی که دچار سانحه شده از نوع توپولوف ۱۵۴ ساخت روسيه و متعلق به شرکت هواپيمايی ايران ايرتور بوده و از بندرعباس در جنوب ايران به مشهد پرواز کرده بود.
خبرگزاری ايرنا، همچنين در آماری اولين سانحه سقوط هواپيما در ايران را مربوط به سال 1981 ميلادی(۱۳۵۹ خورشيدی) دانسته و نوشته در اين بيست و پنج سال 17 سانحه هوايی مرگبار در ايران رخ داده و مجموعا نزديک به 1500 نفر جان باختهاند.
در سال های ۱۹۹۲، ۱۹۹۳ و ۲۰۰۲ نيز هواپيماهايی متعلق به شرکت هواپيمايی ايران ايرتور دچار سانحه شدهاند که در هيچکدام مسافران آنها جان سالم به در نبردند.
به گزارش «مهر»، وزارت راه و ترابری در مصوبهای در سال 83 خواستار خروج 7 فروند هواپیمای توپولوف استیجاری شرکت هواپیمایی ایران ایرتور شده بود که این شرکت این مصوبه را اجرا نکرد.
به گزارش فرانسيس هريسون، خبرنگار بی بی سی در تهران، يکی از دلايل عمده سقوط مکرر هواپيماها در ايران، تحريم آمريکاست که مانع خريد قطعات يدکی از شرکتهای مهم هواپيماسازی غربی توسط دولت ايران شده است.
در جادههای ایران نیز هر ساله دهها هزار نفر جان خود را از دست میدهند و یا برای همیشه معلول میگردند. این نوع فجایع نشان میدهند که جمهوری اسلامی، نه فقط از طریق ترور و اعدام، بلکه به دلیل عدم رسیدگی به امنیت مسافران هوایی و زمینی نیز باعث مرگ انسانهای بیشماری میگردد.
دوم سپتامبر 2006