پيام به ملت ايران
به رئيس جمهور برگزيده مقاومت و اشرف قهرمان
سوم ديماه 1385
سلام،
بازهم با هزار درود و تبريك ،
آخوندهاي ديوصفت سرانجام پس از 15 سال كه از نخستين افشاگري مقاومت ايران به مناسبت 30 خرداد 1370 در واشنگتن ميگذرد، در كوره اتمي به تله افتادند! لابد كه در قدمگاه مريم و در اشرف و در هركجا كه يك ايراني آگاه و آزاده به سر مي برد، جشن گرفته ايد و غوغاست. چرا كه شمه اي ازحاصل تلاش ها و ثمره صبرزيباي خود را مي بينيد و فراتر از آن، نشانه اي از پايان رنج هاي بيكرانِ ملت ايران: بوي جوي موليان. ياد يار مهربان. پيروزي مريم و اشرف. آزادي خلق قهرمان ....
نزديك به چهار سال پيش در آخرين ديدارمان در اشرف ، همچنان كه در نشريه مجاهد (27 اسفند 81) منعكس شد، گفته بودم كه : «وقتي ديو تنوره ميكشد، وقتي كه دژخيم سر از پا نميشناسد، رمز ماندگاري و اعتلا، كلمه فداست» و «مجاهدين هم از بنيانگذارانشان تا اعضا و هوادارانشان در تمام ايران و در سراسر جهان با همهٴ رزم آوران ارتش آزادي اين درس را به خوبي آموخته اند كه تاريخ خلق و ميهن خود را چگونه بنويسند. هيچ كس بيش از ما به خطراتي كه از هر سو ما را در بر گرفته احاطه و اشراف ندارد. اما عزم جزم كرده ايم تا اگر زمانه صد بار ازاين هم خطيرتر و پرفتنه تر باشد، با تأسي به پيشواي آرماني مان(پيامبر جاودان آزادي حسين بن علي) درسهاي جديدي از مقاومت و ايستادگي عرضه كنيم. ارتش آزاديبخش، اين سرمايهٴ عظيم ملت ايران چون كوه، استوار و سرفراز ايستاده است. »
و اكنون خوشحال و شكرگزارم كه با حمايت هموطنان، در پرتو مهرتابان و هداياي او به مردم ايران، يعني امثال صديقه و مژگان و ديگر راهبران و مسئولان مجاهدين، تا امروز به عهد خود با خدا و خلق و سوگندي كه در آستان سردار عاشورا و «سوگند وفا» عباس، خورده بوديم; وفا كرديم. الهي لك الحمد و لك الشكر. باشد كه بر كاستي ها و ناكرده هايمان ببخشايد و در آزمايش هاي بيشتر و بيشتري كه تا آخرين نفس پيش رو داريم، ما را به خود وانگذارد و نور هدايت و سايه رحمت را دريغ ننمايد. باشد كه در تاريخ ايران و در پيشگاه مردم ايران شايسته و سرفرازمان سازد. بويژه كه اكنون لرزه هاي حكومت شريران يكي پس از ديگري فرا ميرسد.
10-12 روز است كه رژيم آخوندي پياپي تكان ميخورد و به خود مي لرزد.
- در 20آذر دانشجويان دلير پلي تكنيك با شعار «مرگ بر ديكتاتور» پاسدار احمدي نژاد را از دانشگاه بيرون كردند.
- در 21 آذر بند از بند برچسب تروريستي مجاهدين گسست. آه از نهاد ولي فقيه ارتجاع برآمد و امام جمعه ريايي او حكم دادگاه جوامع اروپايي را مدال افتخار دادگاه عدالت اروپا بر سينهٴ مجاهدين، توصيف نمود .
- در 22 آذر، حكم دادگاه جنايي رم در ايتاليا در باره ترور شهيد سرفراز مقاومت ايران ، محمد حسين نقدي منتشر شد كه در آن تصريح شده است « قتل نقدي بايد يك قتل سياسي محسوب شود كه در محافل دولتي ايران و درچارچوب يك پروژه عمومي متلاشي كردن مقاومت در خارج تصميم گيري شده است».
- در 24آذر مردم ايران با تحريم قاطع انتخابات خبرگان ارتجاع تودهني محكمي به تماميت رژيم زدند و به آن نه گفتند.
- در 25 آذر ، سي و چند مؤسسه مطالعات سياسي و تحقيقات امنيتي واستراتژيكي دراروپا و امريكا و استراليا با رژيم قطع رابطه كردند.
- در 28 آذر ملل متحد، نقض وحشتناك حقوق بشر و آزادي هاي اوليه ملت ايران توسط رژيم ملايان را براي پنجاه و سومين بار محكوم كرد.
- در اول دي، دادگاه استيناف پاريس درخواست رژيم براي ورود به پرونده 17 ژوئن را كه از طريق عَلَم كردن شاكيان خصوصي عليه عمليات مجاهدين در تهران و اهواز روي مقر خامنه اي و وزارت اطلاعات عنوان شده بود، رد كرد.
- در همين روز اول دي، يك دادگاه فدرال در امريكا خامنه اي و فلاحيان وزير اطلاعات ارتجاع در سال 1375 را مسئول كشته ها و عمليات تروريستي در خوبَر اعلام كرد و در يك حكم 209 صفحه اي، تاكيد كرد كه خامنه اي شخصا اين عمليات تروريستي را تصويب كرده است و رژيم آخوندي را ملزم به پرداخت خسارت به خانواده قربانيان كرد. چنانكه در حكم دادگاه ديده ميشود، تمامي اطلاعاتي كه پيرامون دست اندركار بودن رژيم و عوامل آن در همان زمان توسط نماينده شوراي ملي مقاومت ايران در امريكا در يك كنفرانس مطبوعاتي افشا شده بود، در حكم دادگاه مُهرصحت خورده است.
- و سرانجام در روز 2 دي در انتهاي يك ماراتن حلزوني – عمامه يي چندين ساله كه با قايم باشك سياسي و گرگم به هواي طويل المدت آخوندي همراه بود، قطعنامه 1737 شوراي امنيت ملل متحد به اتفاق آرا به تصويب رسيد. تقريباً همه افراد و ارگانهاي مربوط به رژيم كه طبق قطعنامه داراييها و سرمايههايشان در تمامي كشورهاي جهان به دستور شوراي امنيت توقيف شده ، همانهايي هستند كه از اين پيشتر توسط مقاومت ايران افشاء شدهاند. شوراي امنيت همچنين دستور داده است «تمامي كشورها اطمينان حاصل كنند كه از هر گونه دارايي, سرمايه مالي يا منبع اقتصادي كه در اختيار اتباع خودشان و يا اشخاص و ارگانها و موجوديتهايي قرارميگيرد كه در سرزمينشان هستند و به نفع آن اشخاص و ارگانها و موجوديتهاي (مربوط به رژيم ايران) بهكار ميرود كه در ليست ضميمه به قطعنامه، نام برده شد اند، جلوگيري شود». مانند فرمانده سپاه پاسداران رژيم و فرمانده نيروي هوايي و موشكي سپاه پاسداران و رئيس دانشگاه پاسداران و شركتهاي ذيربط.
اين قطعنامه ، البته يك آغاز است و هنوز فراز و نشيبهاي بسيار باقي است. اما اين آغاز پايان، اثبات مصالحه ناپذيري فاشيسم مذهبي حاكم بر ايران ، بطلان سياست مماشات با اين رژيم ، پايان كجدار و مريز با آن و شاخص تعيين كننده ورود رژيم به فاز اضمحلال و سرنگوني است. از اين پس رژيم آخوندي يا بايد چوب تحريم و تشديد تضادهايش با جامعه بين المللي را بخورد و يا پياز عقبنشيني و جام زهرهاي زنجيرهاي بعد از آن را. اين تازه وقتي است كه كماكان بتواند جنگ گرگها و تضادهاي دروني فزايندهٴ خود را كماكان مهار كند و الا هم چوب و هم پياز را در تقدير دارد. اما در هر حال قطعنامه، هر چند هم كه امروز براي چنين رژيمي كم و ناكافي باشد، ناقوسهاي فاز اضمحلال و سرنگوني را به صدا درآورده است.
رژيم نامشروع آخوندي از يك سو بدرستي و با تمام وجود، حس ميكند و ميداند كه بدون سلاح هسته اي، بنيادش برباد و همه محاسباتش نقش برآب است. مگر تنها با بمب اتمي بتوان اين رژيم زهوار دررفته ضدتاريخي را به تاريخ تحميل نمود . به همين خاطر پيوسته گفته است كه از ترس مرگ، دست به خودكشي، يعني دست برداشتن از سلاح هسته اي، نخواهد زد. رفسنجاني از فرداي مرگ خميني صراحتا ميگفت كه سلاح اتمي ضامن استراتژيكي بقاي نظام است. همان نظامي كه مجاهدين و مقاومت ايران، بنابر وظيفه ملي و ميهني خود، در كمال افتخار ميهني و آرماني خواهان نفي و سرنگوني اش بوده اند و از همين رو افشاي طرحهاي اين رژيم براي دست يابي به سلاح اتمي, خدمت بزرگي است نه فقط به ملت ايران بلكه به تمامي خلقها و بشريتي كه از ديكتاتوري و فاشيسم مذهبي و از تروريزم و بنيادگرايي به ستوه آمده است.
از طرف ديگر بايك نگاه به ابعاد و حجم تجارت اين رژيم با اروپا و روسيه و چين به روشني ميتوان دريافت كه تاكجا و با چه قيمتي (البته از كيسه ملت ايران و به بهاي فقر وسيه روزي اين ملت) در اين چند ساله از رسيدن به نقطه امروز و اينكه كار بطور جدي به شوراي امنيت و صدور قطعنامه تحريم بكشد، پرهيز داشت. در اين اثنا رگبار كوبنده روشنگريها و افشاگريهاي مقاومت ايران كه بارها مورد اشاره آژانس بين المللي انرژي اتمي، رئيس جمهور و وزيرخارجه ايالات متحده هم قرارگرفت امان نميداد و پياپي بر بسيج بين المللي عليه ولي فقيه اتمي ميافزود! به برخي از آنها اشاره ميكنم:
-افشاي تأسيسات اوليه اتمي رژيم در معلم كلايه در سال 1370
- افشاي خريد كلاهك هاي هسته اي از قزاقستان در سال 71 كه فشارهاي بين المللي متعاقبا مانع از حمل آنها به ايران و رسيدن آنها به دست رژيم گرديد
- افشاي مستمر استخدام متخصصان و كارشناسان چين وروسيه و كره شمالي و مسافرت تيم هاي اتمي رژيم به اين كشورها در سالهاي بعد در دهها نوبت
- افشاي تأسيسات اتمي نظنز واراك يعني بزرگترين و گسترده ترين سرمايه گذاريهاي اتمي رژيم در سال 81 كه همه محاسبات اتمي آخوندها را به هم زد و به بازديد و تأييد بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي انجاميد
- افشاي مهمترين شركت هاي دست اندركار توليد و وارد كردن تجهيزات و مواد ضروري براي پروژه هاي اتمي در بهمن 81 و مرداد و شهريور 82 از جمله كالا الكتريك در آبعلي كه بعنوان كارخانه ساعت سازي ثبت شده اما مركز مونتاژ و تست سانتريفيوژها بودو در بازديد بازرسان آژانس ذرات بسيار غني شده اورانيوم در آن كشف گرديد
- افشاي مركز لويزان شيان در ارديبهشت سال 82 كه يك مركز بسيار حساس اتمي رژيم بود و رژيم بلادرنگ به تخريب و حتي تعويض خاك آن مبادرت كرد
- افشاي سايت لشكر آباد و شركت پوششي آن در خرداد 82 و همچنين در آبان 83 كه در بازديد آژانس معلوم شد يك مركز غني سازي با تكنولوژي ليزري است
-افشاي نقش ويژه سپاه پاسداران در پروژه هاي اتمي به وضوح حاكي از هدفها و كاربرد نظامي اين پروژه ها بود در آبان 82 و همچنين افشاي انتقال 400 تن از دست اندركاران پروژه هاي اتمي به صنايع نظامي در ارديبهشت 83
--افشاي مركز اتمي مخفي در تونل پارچين كه روي غني سازي از طريق ليزر متمركز بود در فروردين 83
- افشاي مركز لويزان 2 كه بسياري از تاسيسات اتمي از لويزان شيان به آن منتقل شده بود در آبان 83
-افشاي صنايع موشكي همت در ارتباط با ساختن كلاهكهاي اتمي و شيميايي در آذر 83
-افشاي پروژه تهيه پولونيوم 210و بريليوم براي ساختن چاشني هاي بمب اتمي در بهمن 83
- افشاي گزارش محرمانه مجلس رژيم آخوندي كه نشان ميداد مجلس رژيم آخوندي بعد از افشاگري مقاومت از وجود سايتهاي نطنز و اراك مطلع شده است در فروردين 84
-افشاي توليد و وارد كردن گرافيت مورد نياز در بمب اتمي در ارديبهشت 84
-افشاي واردات و توليد فولاد بسيار سخت موسوم به ماراجينگ براي ساختن بدنه بمب و استفاده در سيستمهاي سانتريفيوژ در تير 84
-افشاي ساختن 4000 سانتريفيوژ آماده كار در مرداد 84
-افشاي طرح و برنامه رژيم براي قاچاق كردن تريتيوم از كره جنوبي براي بالا بردن قدرت انفجار هسته اي در شهريور 84
- افشاي تونل سازيهاي رژيم در مراكز نظامي اش براي پنهان كردن مواد و تجهيزات در شهريور 84
-افشاي واردات دستگاههاي پرس بسيار سنگين براي شكل دادن اورانيوم غني شده در بمب در بهمن 84
- افشاي پروژه توليد سانتريفيوژهاي موسوم به 2p در مرداد 85
- افشاي فعال كردن مجدد پروژه هاي غني سازي ليزري در شهريور 85
حال بگذاريد كه آخوندهاي ضدبشري كه از اين پس بايد پاي لرز «اتم و ليزر»ي كه خورده اند بنشينند، به مصداق «امت نالان»، با همه مزدوران و همدستانشان براي عقب ماندهترين و كودنترين مخاطبان خود «مار» بكشند و يقه بدرانند كه گوئيا مجاهدين اين اخبار و اطلاعات و روشنگريها را نه از مردم و هموطنانشان بلكه از اسراييل و امريكا گرفته اند! بر سر «چهار راه استراتژيك نظام» از اين لطايف بسيار است! ديروز در جريان جنگ 8 سالهٴ ضدميهني، بر اسب سفيد امام غايب، ظاهر ميكردند تا فرياد قدس، قدس، از طريق كربلا بكشد، و اكنون امام زمان، مسئول نورپردازي و «هالهٴ نور» پاسدار- لمپنِ هزار تير، در صحن مجمع عمومي سازمان ملل هم شده است! جواب اين ترهات را مردم كوچه و بازار از سالها پيش در زمان دجال زهر خورده، خوب داده اند: ايران شده اسپانيا، مَهدي بيا، مَهدي بيا ...
اما ترفند حيرت آور آخوندي براي رد گم كردن در سالهاي گذشته، فرافكني پنهان كردن تسليحات كشتار جمعي بر روي عراق و مجاهدين بود.
پس از جنگ كويت، ما نخستين بار از اينجا به فكر افتاديم كه رژيم بايد چيزي در سر داشته باشد كه به لَن تراني و خبرسازي دربارهٴ مخفي كردن تسليحات كشتار جمعي و تجيهزات شيميايي و ميكروبي و اتمي و موشكي در قرارگاههاي مجاهدين پرداخت.
بنابر تجربه ها و سوابق آزمودهي پيشين، ميدانستيم كه رژيم آخوندي هرگاه چيزي را به مجاهدين و مقاومت ايران نسبت ميدهد، قبل از هر چيز ميخواهد آن را از خودش دور كند. خميني در سال 59 ميگفت كه خودشان، خودشان را شكنجه ميكنند و ميكشند و بعد به گردن ما مياندازند! پس معلوم بود كه رژيم فقط از سر افترا و تهمت نبود كه مجاهدين را هدف قرار ميدهد. به همين خاطر نخستين علامت براي ما، فرافكنيهاي رژيم بود كه بايد ميديديم در پس آن،چه چيزي در سر دارد.
اگر روزنامه هاي رژيم را در سالهاي 70 به بعد ديده باشيد، بخصوص در آبان سال 71 و مهر و شهريور 73 و آذر و بهمن 77، مملو از اين دروغپردازيهاست.
بعد از 11 سپتامبر ديگر بسيج فرافكني و دروغپردازيهاي رژيم، ابعاد سرسام آوري به خود گرفت. به نحوي كه فقط ضمن سه ماه، ما ناگزير 120 تكذيبنامه رسمي براي روزنامههاي اروپا و امريكا و كانادا در همين رابطه ارسال كرديم. كاش روزنامه اوتاوا سيتيزن 17 نوامبر سال 2001 را ميديديد كه مزدوران رژيم تحت عنوان اعضاي سابق مجاهدين در آن با رسم نقشه و آدرسهاي دقيق ادعا كرده اند كه قرارگاههاي مجاهدين و بخصوص قرارگاه اشرف و غارهاي زيرزميني آن انبار مخفيسازي تسليحات كشتار جمعي عراق است. مضحك اينكه مزدوران رژيم اعلام كرده بودند از آنجايي كه احساس كرديم مجاهدين امروز به خطري براي صلح جهاني تبديل شده اند, دست به اين افشاگريها زده ايم!!
كار به جايي رسيد كه در روز 30 آذر سال 1377 در اوج يكي از بحرانها و در جريان موشكباران چهار روزه عراق در آن روزگار، وزير ارشاد دولت آخوند خاتمي به صراحت در برابر خبرنگاران ادعا كرد: «يكي از جدّيترين احتمالها اين هست كه مراكزي كه در اختيار منافقين هست در عراق، از جمله مراكزي است كه سلاحهاي كشتار جمعي را حكومت عراق در آنجا پنهان كرده» است. از اين پيشتر راديو و تلويزيون و مطبوعات و خبرگزاري رژيم بي محابا، البته در كمال وقاحت و دروغپردازي ادعا ميكردند كه بازرسان آنسكام در قرارگاههاي مجاهدين دستگاههاي جنگ ميكروبي و تجهيزات شيميايي پيدا كردهاند. حتي سلطنتطلبان استخدام شده توسط رژيم در آن روزگار، در روزنامههايشان مينوشتند «بمبهاي شيميايي عراق در قرارگاههاي مجاهدين پنهان است… و در طول بازرسيهاي نمايندگان سازمان ملل متحد از بغداد»، «عراقيها بمبهاي شيميايي را سوار كاميونها ميكردند و آنها را بين پادگانهاي مجاهدين در رفتوآمد نگه ميداشتند»
بگذريم كه بازديد بازرسان سازمان ملل اعم از آنسكام و آنمويك از قرارگاههاي مجاهدين نه تنها بي اساس بودن دعاوي رژيم آخوندي را باثبات رساند, بلكه آنها بارها بر استقلال مجاهدين و قرارگاههايشان گواهي دادند و تاكيد كردند كه دولت عراق هيچ كنترل و نفوذي بر مجاهدين و قرارگاههايشان ندارد و سازمان مجاهدين مستقيما طرف حساب سازمان ملل است.
شگفتا كه رژيم ارتجاعي و دشمنان ديروز مصدق، امروز در حضيض وقاحت حتي به خود جرأت ميدهند كه آنچه را كه صرفاً در خدمت بقاء حكومت ضدملي و فاشيسم مذهبي است با ملي كردن صنايع نفت توسط پيشواي نهضت ملي ايران نيز دجالانه شبيه سازي كنند.
در هر حال، اكنون نبرد ملت و مقاومت ايران با فاشيسم مذهبي حاكم در زمينه هستهاي به مثابه ضامن بقاي استراتژيك اين رژيم به نقطه تعيين كننده اي رسيده است.
چهار سال پيش در آستانهٴ شروع جنگ در عراق، در 22 بهمن 1381 به استحضارتان رساندم:
«بگذاريد رژيم و همگنانش هرچه ميخواهند به «اين هماني » نيروي رزمنده اين مقاومت با عراق و غير عراق بپردازند. هرچه ميخواهند ترس و بن بست و درماندگي و بدفرجامي خود را برروي اين مقاومت فرافكني كنند. هرچه ميخواهند از جنگي كه ميگويند درعراق درخواهد گرفت ،بترسانند... هرچه ميخواهند دخيل ببندند و خواستار هدف قراردادن و بمباران مجاهدين دراثناي جنگ محتمل با عراق شوند.
ما باز هم به رژيم ميگوييم :شتر درخواب بيند پنبه دانه !
اين حرف از سر خوشبيني و ساده لوحي نيست . ساده انديشي براي مقاومتي با يكصد و بيست هزار شهيد ،كه بيش از 20سال را بي وقفه درآتش و خون سپري كرده است ،موضوعيت ندارد . البته همه خطرات ،مثل هميشه ،ممكن و متصور است . اما ريسك و خطر يك چيز است و تاريخچه و مسير و قانونمنيهاي مباره آزاديبخش با رژيم آخوندي چيز ديگري است .
آخر ، جنگ ما از روز نخست تابه آخر ،با رژيم ضدانساني ولايت فقيه به عنوان غاصب حق حاكميت مردم ايران بوده و هست و خواهد بود ولاغير . هدف از آمدن به عراق و استقرار درمجاورت خاك ميهن نيز همين بوده و هست و خواهد بود و لاغير .
همه ميدانند كه مجاهدين و مقاومت ايران هيچ دخالتي درامور داخلي عراق نداشته و ندارند. هم چنان كه دولت عراق نيز تاكنون هيچگاه درامور مربوط به اين مقاومت هيچگونه مداخله يي نداشته است .
بنابراين ،از آن جا كه دردودهه گذشته مقاومت ايران جز با ديكتاتوري مذهبي و تروريستي حاكم برايران باكس ديگري سرجنگ و خصومت نداشته و ندارد،پرواضح است و درتجربه دودهه هم به اثبات رسيده است كه هرگونه برچسب و خصومت و جنگ عليه مجاهدين و مقاومت ايران اعم از داخلي و منظقه يي و بين المللي ،براي استمالت و خوشامد و تقويت آخوندهاي حاكم يا جناحي از آنها بوده است . يعني درهرگونه كنش و واكنش داخلي و منطقه يي و بين المللي با اين مقاومت ،مدارسياسي ، بلاشك و بدون شكاف ،با رژيم آخوندها بسته ميشود.
نتيجه اين كه ،برخلاف آن چه رژيم ميخواهد وانمود كند،هرگونه برخورد با مقاومت ايران (اعم از منفي ومثبت ) از جانب هركس و هر نيرو و هر دولت ،تابع معادلات ايران و رژيم حاكم برآنست و ظرف مكاني و معادلات جعرافيايي تاثير عمده نميپذيرد . پس ،سرنوشت اين مقاومت به طور قانونمند درارتباط مستقيم با رژيم آخوندي و سرنوشت مردم ايران رقم ميخورد. اين سرنوشت را به همه مخاطرات آن ،از ربع قرن ،پيش با شعار مرگ بر ارتجاع – زنده باد آزادي درمصاف با استبداد مذهبي آگاهانه و آزادانه پذيرفته ، و خود ، داوطلبانه ، فعالانه و با تمام قوا ،آن را رقم زده ايم . بهاي آنرا هم ،هرچه سنگين و خونين ، پرداخته و بازهم خواهيم پرداخت و اين جز برشرف و افتخارمان نميافزايد.
حالا هركس كه كمر راست و سربالا و چشم باز كند،به وضوح در مي يابد كه اين رژيم است كه يكصد بار بيشتر نسبت به تحولات آيده نگران و ترسان است . اگر مجاهدان و رزم آوران آزادي هم چون هميشه آگاهانه براي آزادي مردم و ميهنشان درخطر جان باختن و شهادت هستند ،آخوندها به جد درمعرض باختن حاكميت خود هستند.
سنت تكامل ،حكم تاريخ و اراده سترگ ملت ايران و فرزندان رشيد اين مرز و بوم بر سرنگوني وسلب حاكميت از آخوندهاي پليد تعلق گرفته است»
و اكنون مي بينيدكه آخوندها در فاز انحلال و سرنگوني به جد در معرض باختن حاكميت خود هستند و سنت تكامل و تاريخ و ارادهٴ سترگ ملت و فرزندان رشيدش بر همين تعلق گرفته است.
مهمترين درس رژيم ضدتاريخي و ضدبشري ولايت فقيه از تجربه افغانستان و عراق اين بود كه بر دستيابي به سلاح اتمي بعنوان تنها ضامن استراتژيكي بقاء بيش از پيش پاي بفشارد. در غير اينصورت به گفته خامنهاي با زنجيره يي تمام نشدني از جام زهرهاي بعدي را به دنبال خواهد داشت و بنابراين مسير غير قابل برگشت است. پاسدار احمدينژاد در همين باره گفت « يك قدم عقب نشيني به معني بر باد رفتن تمام موجوديت و هستي ماست ».
پاسدار رحيم صفوي سركرده سپاه ارتجاع هم در 28 مهر به نحو سادهتر و روشنتر افزود «ما در يك شرايط بسيار سرنوشت ساز قرار گرفته ايم . بيگانه ها دور ما حلقه زده و امنيت ما را در خطر قرار داده اند» .
حقيقت اين است كه ماجراجويي هاي رژيم در لبنان و فلسطين و سومالي نيز، كه به قول خودش عمق استراتژيك جبههي اوست . خط بستن پيش دستانه براي ممانعت از رسيدن موج تغيير و سرنگوني به مرزهاي ايران و داخل ايران است.
اگر با يك رژيم تثبيت شده با پايه هاي توانمند اقتصادي و اجتماعي مواجه بوديم هيچ نيازي به اين چيزها نداشت. نمودهاي ماجراجويانه، سرپوش ضعفهاي ماهوي و نوعي فرار به جلو است!
پايه و اساس رژيم آخوندي بر مفت خوري و فرصت طلبي است. گمان ميكند حال كه امريكا افغانستان و عراق را گرفته و سلاحهاي اپوزيسيون مسلح رژيم يعني مجاهدين را هم گردآوري كرده است، پس فرصت را بايد مغتنم شمرد. در سراسر منطقه به تهديد و تروريسم و شانتاژ پرداخت و بر طبلهاي اتمي و عراق كوبيد. اشتباهات سياست امريكا را به كيسه خود ريخت و باد ابرقدرتي و ترسيم مجدد نقشهٴ جهان به غبغب انداخت، عمامه را كج گذاشت و با كاتيوشا و خمپارهزني كور و بمبهاي جهنده در كنار جادهها، در اين منطقه از جهان، نفسكش طلبيد!
رژيم فكر ميكند كه به اين وسيله ميتواند از موضع قدرت، جامعه جهاني را به پاي ميز مذاكره و قبول موجوديت رژيم ولايت فقيه به همين صورتي كه هست بكشاند و شرايط خود و هژموني اش بر منطقه را بقبولاند. ليكن اين توهم اكنون با قطعنامهٴ 1737 نقش بر آب شد. سه سال و نيم در اين امر، با خاصهخرجي از كيسه ملت ايران موفق بود، اما سرانجام در پي همان «ضامن استراتژيكي بقاء» كه همان بمب عمامهپيچ اتمي باشد به دام افتاد و بقول خودش از ترس خودكشي به مرگ طبيعي رضا داد!
قطعنامه در قدم اول مقرر كرده است كه رژيم بايد, بلادرنگ فعاليتهاي تكثير اتمي خود را بحالت تعليق دربياورد. واردات و صادرات مواد و تجهييزاتي كه داراي ظرفيت و استفاده اتمي هستند به ايران و از ايران ممنوع اعلام شده است. داراييها و اموال اشخاص يا موسساتي كه فعاليتهاي اتمي رژيم ويا فعاليتهاي مربوط به توسعه سيستمهاي پرتاب سلاح اتمي آنرا حمايت ميكنند, مسدود ميشود. حال اگر ضمن 60 روز رژيم عقب بنشيند و تبعيت كند فبها المراد. در غيراينصورت, اقدامات بعدي تحت ماده 41 فصل هفتم منشور ملل متحد اتخاذ ميشود. در اين اثناء كميته اي متشكل از تمامي اعضاي شوراي امنيت اجراي قطعنامه را توسط رژيم و بقيه كشورهاي عضو سازمان ملل مورد بررسي و نظارت قرار ميدهد تا موارد نقض تحريم رژيم تعيين تكليف شود و اين كميته هر سه ماه يكبار بايستي به شوراي امنيت گزارش بدهد.
ماده 41 فصل هفتم منشور ميگويد: شوراي امنيت ميتواند تصميم بگيرد كه براي اجراي تصميمات مبادرت به چه اقداماتي بايد كرد كه متضمن به كارگيري نيروي مسلح نباشد و ميتواند از اعضاي ملل متحد بخواهد كه به اقداماتي از قبيل متوقف ساختن تمام يا قسمتي از روابط اقتصادي و ارتباطات و قطع روابط سياسي متوسل شوند.
اما در صورتي كه ماده 41 نتيجه ندهد,ممكن است ماده 42 در دستور قرار بگيرد.
ماده 42 ميگويد: در صورتيكه شوراي امنيت تشخيص دهد كه اقدامات پيشبيني شده در ماده 41 كافي نخواهد بود يا ثابت شده باشد كه كافي نيست، ميتواند به وسيله نيروهاي هوايي، دريايي يا زميني به اقدامي كه براي حفظ يا اعاده صلح و امنيت بينالمللي ضروري است مبادرت كند. اين اقدام ممكن است مشتمل بر تظاهرات و محاصره و ساير عمليات نيروهاي هوايي، دريايي يا زميني اعضاي ملل متحد باشد.
البته ما هيچ مخالفتي نداريم كه رژيم عقب بنشيند. در اينصورت همان جام زهرهاي زنجيره اي و برباد رفتن تمام موجوديت و هستي، پيش روي رژيم است با حلقات پيچ در پيچ خطر كه امنيت و سراپاي رژيم را در بر گرفته است. اينجا جايي است كه به گفته علي « اِذ لاوِردَ وَلا صَدَر » يعني استبداد وحشي و لجام گسيخته آخوندي نه راه پيش دارد و نه راه پس...
در مجلس رژيم از تصويب طرحي براي خروج از معاهده منع تكثير اتمي صحبت ميشود. ساعتي پيش پاسدار علي لاريجاني دبير شوراي امنيت رژيم از نصب 3000 سانتريفيوژ غني سازي اورانيوم صحبت كرد. راديوي رژيم به نقل از احمدي نژاد گفت: تصويبكنندگان قطعنامه بهزودي پشيمان ميشوند و اضافه كرد اينها نميگذارند بشريت لذت امنيت را بچشد...
پس بايد ماجراجويي و شلنگ تختههاي بيشتري را هم در دوران احتضار و سرنگوني انتظار داشت . قيمتش را هم مردم ايران با طناب دار و حلق آويز در ملاء عام و مردم و جوانان عراقي با هفته اي هزار سرِ بريده و بدنهاي مثله شده با دريل و مته و دستگاه فرز ميپردازند. به اين ميگويند «رأفت اسلامي» مدل ولايت فقيه و «مهرورزي» گماشته پاسداري كه در تقليد سخيف از امام رجالگان خميني، با مبتذلترين املاء و انشاء به «نصيحت» جهان و قدرتهاي آن ميكوشد و كلمه عدالت را هم البته در بغض و تعارض با آزادي، ملوث ميكند. در اين اثناء تهيدستاني هستند كه براي قوت لايموت در كنف همينگونه عدالت و رأفت و مهرورزي، دختران خود را هم ميفروشند يا اجاره ميدهند. واي بر سنگدلان دينفروش ...
و شگفتا از حاميان و گروههاي فشاري كه در كشورهاي مختلف از چنين رژيمي پشتيباني ميكنند. در همين وضعيت دم از قدر قدرتي رژيم و ضرورت مذاكره با آن ميزنند و حتي ميخواهند انتخابات خبرگان را شركت گسترده مردم و پيشرفت مدره ها جلوه دهند. بگذريم كه مردم ايران پس از 28 سال بهخوبي آزموده اند و ميدانند كه هدف از اينگونه تحليلهاي مسخره ادامه مماشات و ادامهٴ اختناق مذهبي حاكم بر ايران به بهاي درد و رنج و فقر و گرسنگي مردم ايران است. هر چند كه روزگار مشاطهگري چنين رژيمي يك دهه پس از آنهمه دود و دم بيهوده براي اصلاحات و اصلاح طلبي پوشالي آخوند خاتمي، به سر آمده است.
اما عليرغم همه قدرتنماييهاي پوشالي رژيم و عربده هاي غني شدهٴ منطقه اي و بين المللي آن، واي به روزي كه رئيس جمهور مقاومت، چند هزار كيلومتر دورتر از ايران، به پارلمان اروپا يا بلژيك يا نروژ برود يا سخنراني و مصاحبه اي بكند.
واي به روزي كه ماهوارهيي در اين سو يا آن سوي جهان برنامه اي از مجاهدين و مقاومت ايران پخش كند.
واي به روزي كه عراقيان در بغداد جلسهيي در حمايت از مجاهدين بگذارند
و واي به روزي كه يك شخصيت سياسي يا اجتماعي يا يك شيخ عشيره عراقي به اشرف برود. چه رسد به كنگره همبستگي مردم عراق و حمايت پنج ميليون و دويست هزار تن از آنان از مجاهدين ...
آنوقت ابرقدرت عمامهدار منطقه، به ناگهان از كوره در ميرود و در يك آن دچار جنون ميشود. آنچنانكه روي آتش به سيخ كبابش كشيده باشند، جلز و ولز ميكند و آنچنانكه گويي شيشه عمرش در معرض شكستن است، از ضامن خارج ميشود. يقه چاك ميدهد. بر سر و رو ميكوبد. تهديد ميكند. كف بر دهان مي آورد. دشنام ميدهد. راجع به اينكه تروريست خوب و بد وجود ندارد موعظه ميكند! تهديد به قطع تمامي روابط و مناسبات اقتصادي و سياسي و اخلاقي و غيراخلاقي ميكند! در يك كلام. بهكلي رَم ميكند. به همه جا چنگ مياندازد و به در و ديوار سر و سُم ميكوبد.
راستي آن اتم و ليزر و سانتريفيوژ و اورانيوم غني شده و جشن هسته يي و ورود به باشگاه اتمي كجا؟ و اينهمه ذلت و نكبت و دريوزگي در قبال مجاهدين و مقاومت ايران كجا؟
آري، اين همان لحظه و رابطهٴ ضروري ناشي از ماهيت شييٴ است كه قانونمندي يك موجوديت عقبماندهٴ ضدتاريخي را فرموله ميكند. درست در همين لحظه است كه نقطهٴ ضعف درمانناپذير هيولا، به كريهترين و در عين حال روشنترين صورت، بيرون ميزند:
از طريق نشريات سپاه تروريستي قدس در عراق، خواستار اعدام دستهجمعي، يا لااقل اخراج مجاهدين از عراق ميشود. سفيرش در فرانسه رسماً ادعا ميكند كه پول مجاهدين را امريكا و اسراييل ميدهند. مذاكرات اتمي با سولانا را بخاطر دعوت پارلمان اروپا از رئيس جمهور مقاومت قطع ميكند. نماينده اش در پارلمان اروپا تهديد ميكند كه 25 ميليارد دلار تجارت با ما را از دست خواهيد داد.
به فرانسه اعتراض ميكند كه چرا قضاتش را سريال مانند قاضي مرتضوي و محمدي گيلاني يا لاجوردي تربيت نكرده تا رأي خلاف شرع ولايت ندهند!
آيت الله قاسمي و بسياري شخصيتهاي ديگر را در عراق به جرم حمايت از مجاهدين ترور ميكند. درب وزارتخارجه عراق را از پاشنه ميكند. آنقدر كه مقامات عراقي رسماٴ مينويسند هيچ ديدار و هيچ برخورد و هيچ سفر و هيچ گفتگويي بين ما و نمايندگان حكومت ايران نيست كه طرف ايراني موضوع مجاهدين خلق را مطرح نكند.
مي بينيد كه هر چند مجاهدين خلع سلاح و محصور هم باشند و هر چند كه آذوقه و سوخت و دارويشان هم قطع شده باشد، براي رژيم فرقي نميكند. گوئيا كه شيشه عمر ديو از همينجاست كه مي شكند: اين است شاخص راهنماي تغيير دمكراتيك و راه حل سوم در ايران كه مريم پرچمدار آن است و رژيم با واكنشهاي ديوانه وار به مصداق شناخت اشياء با اضدادشان، خودش ناخواسته به آن گواهي ميدهد. رژيم آخوندي از هيچ چيز بيشتر از اين نمي هراسد: تغيير به دست مردم ايران و مقاومت مردم ايران و مجاهدين خلق ايران و رزم آوران آزادي ايران.
بگذاريد بدون ذرهيي مبالغه، تصريح كنم: ما به جامعه بين المللي و به امريكا و اروپا راه حل مريم را پيشنهاد ميكنيم. اين راه حل نه فقط مطلوب ما و ملت ما بلكه نياز مبرم خود آنها و ملتهاي آنها هم هست. زيرا كه صلح و امنيت و دمكراسي و حقوق بشر و ثبات و سازندگي و دوستي و يك ايران غير اتمي و همكاري و توسعه اقتصادي را در اين منطقه از جهان پيشنهاد ميكند و به قوانين و كنوانسيونهاي بين المللي احترام ميگذارد.
اكنون كه روزگار مماشات و استمالت از آخوندها به بهاي سركوب ملت و مقاومت ايران و به بهاي پايداري شگفت فرزندان رشيد اين مرز و بوم مفتضح شده و بلاجواب مانده است، تاكيد ميكنيم كه دخالت نظامي نه لازم است و نه گره گشا.
بگذاريد مردم ايران خود با اين رژيم كه بانكدار مركزي و پدرخواننده تروريسم بين المللي و كانون صدور بنيادگرايي است تعيين تكليف كنند. كافي است راهبند تروريستي به سود فاشيسم افسار گسيخته مذهبي را رسما و صريحا و علناً از روي اين مقاومت مشروع و برحق يك ملت تحت ستم برداريد و محدوديتهاي اعمال شده در عراق و امريكا و اروپا را بالكل به كنار بگذاريد و بساط پرونده ننگين و شبه كودتاي 17 ژوئن را جمع و ختم آن را اعلام كنيد.
حال اگر راه حل بهتري سراغ داريد كه بهاي كمتري دارد، خود دانيد، بفرماييد باز هم آزمايش كنيد. بفرماييد باز هم با همين رژيم مذاكره و معامله و مصالحه كنيد. فقط به ياد داشته باشيد كه يك ضرب المثل ايراني ميگويد، خود كرده را تدبير نيست...
سياست سنگ، آن هم سنگ صبور را، بستن، و سگ، آنهم سگ هار را ، گشودن و استمالت كردن، ديگر چاره ساز نيست.
به خلق محبوب و در زنجيرمان بويژه جوانان مجاهد و مبارز و دانشجويان و محصلين هم ميگويم كه زمان برخاستن است. اميليانو زاپاتا گفت، بهتر است ايستاده بر پاهايمان بميريم تا بر روي زانوانمان زندگي كنيم. هيهات مناالذله...
اصل حرف اين است كه: كس نخارد پشت ما جز ناخن انگشت ما.
به قهرمانان ايستاده در اشرف بنگريد كه بزرگترين حماسه پرشكوه پايداري را در يكصد سال اخير در تاريخ ما رقم زده اند. ميتوانيم و بايد كه همين حماسه را در جاي جاي ميهن بگستريم. هيچكس در هيچ شرايط و در هيچ سن و سالي نيست كه كاري از او براي آزادي ميهن برنيايد. همه ميتوانند يار و غمخوار و مددكار باشند و به اين بينديشند كه از آنها چه كاري و چه كمكي و چه خدمتي در اين مسير ساخته است.
از اميرخيز تا اشرف، از دليران تنگستان تا مجاهدان جنگل و سربازان نهضت ملي، همه از دامان همين خلق و همين ميهن برخاسته اند. آزادي حق مسلم ملت ماست. رود خروشان خون شهيدان در پرتو مهر تابان آزادي و مقاومت ايران ضامن پيروزي محتوم خلق ماست.
و شما، آهاي بچه هاي اشرف، خوب گوش كنيد:
1- مبادا در اثر پيروزيهايتان مغرور شويد. خدا را به فضيلت مقاومت و نعمتِ صبر و شكوه پايداري كه به شما ارزاني داشت نماز شكر بگذاريد. فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجراً عظيما.
2- بر تعهدات و مسئوليت و هوشياري خود بيفزاييد و براي آزمايشهايي كه پيش رو داريم آمادهتر شويد.
3- خويشتن خويش و يكديگر را گرامي و پرارج بدانيد و از كم و كاستيهاي پيشين در خود و همرزمانتان بگذريد.
4-مثل همان زمان كه گفتم شليك نكنيد، يا سلاحها را كه عزيزتر از جانتان بود بدهيد، اكنون هم هيچ بي انضباطي و كج خلقي و بي حوصلگي و نافرماني نشان ندهيد و به اقدامات خودبخودي دست نزنيد.
5- عهد صدق و فدا را با خود و خداي خود و خلق در زنجيرمان تجديد كنيد و از خدا مصرانه بخواهيد كه ننگ جفا و پيمانشكني و پشت كردن و خنجر و خيانت را هرگز بر شما نپسندد. گرد ذلت و پريشاني بر پيشاني شما هرگز ننشيند و هرگونه مقهور و مرعوب دشمن ضدبشر شدن را از قلب و روحتان بزدايد.
6-خواهران شوراي رهبري و در رأس همه سردارتان مژگان و مسئول اول سازمان صديقه را كه والاترين هداياي مريم هستند، پاس بداريد و حرف برادران مسئول و ارشد را به گوش جان بشنويد.
7-قدر حمايت بي كران و بي چشمداشت مردم عراق را هر چند دردمند و رنج ديده و تهي دستند بدانيد و از نام نيك مجاهدين خلق ايران در ميان آنها نگهباني و حفاظت كنيد. سلام بر شريفان و آزادگاني كه ما را جزئي از خانه و خانواده و عشيره و جامعه خود تلقي كردند و در سختترين شرايط به دفاع از جان و مال و ناموس و آبروي مجاهدين ميثاق بستند و در برابر توطئه ها و رگبار تهمت و افتراي رژيم آخوندي و مزدورانش سينه سپر كردند.
8-همچنين خود را تا به ابد مرهون لطف و حمايت مردم ايران و يكايك هموطنانمان در گوشه و كنار جهان بدانيد كه شما را گرامي داشتند، رسمتان را ستودند و شهرتان را شهر شرف خواندند. آنانكه از تبريز و تهران و اهواز و كرمانشاه و كردستان و از استراليا تا شرق و غرب امريكا و قلب اروپا و كشورهاي مختلف آسيا نگران حال و احوال شما بودند، نبضشان با شما طپيد و به هر ميزان كه ميتوانستند قدمي برداشتند، به دمي يا درمي يا قلمي و يا با شعر و قصيده و حتي يك دعا و يك قطره اشك يا آهي گرم، از سر شوق و صفا، همدلي و همراهي كردند. آنها كه براي شما فرياد زدند، خروشيدند، مشت گره كردند، و هنوز هم ماههاست كه براي دفاع از حق پناهندگيتان در تحصن به سر ميبرند. بارخدايا به تمام آنها جزاي خير و پاداش مضاعف عطا كن.
9- به خوبي ميدانيد كه در آينده هم مانند گذشته به ميزاني كه كار كنيم و از خود مايه بگذاريم پيش ميرويم و خلقمان را هم به سوي آزادي پيش ميبريم. پس بر اين مايه و سرمايه بايد افزود. مبادا فرداي روزگار افسوس بخوريم كه چرا فلان كار لازم را نكرديم يا راه حل بَهمان مشكل را در تلاش جمعي براي يافتن راهحل، پيدا نكرديم.
10-شما، همگي شما، تك تك شما، ”مؤسسان” مقاومت رهايي بخش در دوران انحلال و سرنگوني يعني دوران فناي فاشيسم مذهبي حاكم بر ايران هستيد. كاغذي برداريد و تعهدات و كارآيي هاي خود را در اين مرحله، عليرغم همه محدوديتها، يك به يك فكر كنيد و بنويسيد تا روشن شود كه چه توانايي ها و كارآيي هاي ارزنده اي داريد. اگر توانمنديها و تعهدات، معين و مكتوب شوند، اين مؤسسان در مجموع، دريايي از سرمايه و توانمندي است. در اينصورت من هم:
هفت آسمان را بَردَرَم از هفت دريا بگذرم چون دلبرانه بنگري در جانِ سرگردانِ من
سلام بر خلق – سلام بر آزادي
سلام بر مريم- سلام بر اشرف
قربانتان مسعود
3 دي 1385