مقدمه
تحریم اقتصادی و محاصره نظامی ایران روزبروز گستردهتر میشود. تعداد بانکهایی که قراردادهای خود را با ایران فسخ میکنند و یا شرکتهایی که تحت فشار دولت آمریکا، معاملات و روابط پولی خود را با جمهوری اسلامی به حالت تعلیق درمیآورند، در حال افزایش است. دولت آمریكا و به دنبال آن دولت انگلیس و اسرائیل، جنگ روانی و تبلیغاتی خود را بر علیه جمهوری اسلامی، به طور بیسابقهای تشدید کردهاند. آمریكا دومین ناوهای هواپیمابر و موشكهای ضد موشك پاتریوت را نیز روانه خليج فارس کرده است. انگلس هم در نظر دارد به نیروهای خود در خلیج فارس بیفزاید. اقدامات و لحن مقامات آمریكایی، به دنبال اعلام استراتژی جدید آمریکا در عراق، بر علیه جمهوری اسلامی تغییر یافته و لحن خصمانهای به خود گرفته است. نیروهای آمریکایی در شهر اربیل در شمال کردستان عراق، در یک اقدام بیسابقه نیمه شب به کنسولگری و یا دفتر جمهوری اسلامی حمله کردند و 5 نفر از عوامل امینتی جمهوری اسلامی را دستگیر و همراه با اسنادشان به بغداد انتقال دادند. گفته میشود که یکی از دستگیرشدگان از عناصر مهم سپاه پاسداران جمهوری اسلامی به نام «عزیز جعفری» است که در ترور قاسملو و همراهان او در اتریش، شرکت داشت. این اقدام آمریکا غیر از تهدید آشکار ایران، تحقیر این حکومت نیز هست.
در چنین شرایطی، در داخل ایران نیز، رقابت و کشمکش بین سران و جناحهای جمهوری اسلامی به شدت بالا گرفته است. از سوی دیگر، گرانی و تورم فزاینده نیز به حدی برای مردم غیرقابل تحملل شده است که حتی نمایندگان مجلس و امام جمعهها نیز در این مورد اشک تمساح میریزند. گفته میشود که در مجلس شورای اسلامی، برخی از نمایندگان برای استضاح احمدینژاد، امضا جمع میکنند. احمدینژاد، همچنان به بذل و بحشش مشغول است و در برابر مشکلات مردم شانه بالا میاندازد. در حالی که صبر مردم در حال لبریز شدن است. در چنین شرایطی، خامنهای و احمدینژاد، همچنان به ادامه غنیسازی اوارنیوم، اصرار میورزند.
اعضای شورای امنيت سازمان ملل متحد به اتفاق آرا قطعنامهای را روز شنبه دوم دی ماه 1385 برابر با بیست و سوم دسامبر 2006، تصويب کردند. چين و روسيه هم آن را وتو نکردند، در حالی که جمهوری اسلامی ایران، انتظار داشت این دو کشور به ویژه روسیه، مانع تصویب آن شود.
بر اساس قطعنامه ۱۷۳۳ شورای امنيت، کشورهای جهان ملزم شدهاند از تامين مواد و فنآوریهای ويژهای که میتواند در برنامه اتمی يا موشکی ايران مورد بهرهبرداری قرار گیرد، خودداری کنند و سرمايه يازده شرکت و دوازده فرد مهم در برنامههای اتمی و موشکی ايران را نيز بايد مسدود شود.
قطعنامه از ایران میخواهد که فعالیتهای مربوط به فنآوری و غنیسازی اورانیوم را تعطیل کند، در غیر این صورت با تحریمهای بیشتری از سوی سازمان ملل روبرو خواهد شد.
واکنش جمهوری اسلامی، به قطعنامه شورای امنیت، شدید بود. علی لاریجانی، رئیس تیم مذاکره کننده هستهای ایران، تصویب قطعنامه شورای امنیت را بر سیاستهای برنامههای هستهای ایران بیتاثیر نامید و از به کاراندازی سه هزار دستگاه سانتریفیوژ در مرکز هستهای نطنز، به عنوان اقدامی تلافی جویانه در مقابل شورای امنیت یاد کرد.
محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران هم به قدرتهای بزرگ توصیه کرد که برای زندگی در کنار یک «ایران اتمی» آماده باشند. خامنهای هم تاکید است که مقامات جمهوری اسلامی، نباید حتی یک قدم از مواضع خود مبنی بر غنیسازی اورانیوم عقبنشینی کنند.
وزارت خارجه ایران نیز با صدور بیانیهای، با لحن تندی قطعنامه شورای امنیت را رد کرد. مجلس شورای اسلامی، دو فوریت طرحی را مبنی بر تجدید نظر ایران در همکاری با بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به تصویب رساند. بدین ترتیب، نخستین واکنش سران جمهوری اسلامی، باز هم ادامه ماجراجوییهاییهای خطرناک گذشته است و چشمانداز حل بحران هستهای ایران از راه مذاکره را بیش از پیش با مشکل روبرو ساخته است.
احمدینژاد، همواره از یک سو بر ضرورت محو اسراييل از صحنه روزگار تاکید میکند و از سوی دیگر هولوکاست را افسانه مینامد. کنفرانس هولوکاست در تهران، نشان داد که رابطه جمهوری اسلامی، حتی با گروههای راسیستی در جهان نیز به مرحله حساسی رسیده است. بدين ترتيب، این تبلیغات و اقدامات احمدینژاد، حساسيت شديد دولتهای غربی و مجامع انساندوست جهان را عليه حکومت جمهوری اسلامی برانگيخته و هر چه بیشتر به انزوای حکومتشان در سطح بینالمللی و منطقهای منجر شده است.
از سوی دیگر «آوردن پول نفت بر سر سفره مردم»، از مهمترين وعدههای انتخاباتی احمدینژاد به کارگران و مردم محروم جامعه بود، بر خلاف این وعدهها، تورم و گرانی اقلام مایحتاج روزانه بالا رفت. از این رو احمدینژاد و طرفدارانش در انتخابات اخیر شهر و روستا و مجلس خبرگان و میان دورهای مجلس شکست سختی خوردند.
نهایت امر شورای امنیت سازمان ملل، از جمهوری اسلامی خواسته است در صورتی که تا ۲۳ فوريه سال ۲۰۰۷(چهارم اسفند ۱۳۸۵) درخواستهای قطعنامه ۱۷۳۳ شورای امنيت را اجرا نکند، شورای امنيت اقدامات ديگری انجام خواهد داد که به اعتقاد کارشناسان به دامنه تحريمها افزوده خواهد شد.
قرار است در صورت تعليق غنیسازی اورانيوم در ايران و بازگشت جمهوری اسلامی به مذاکره، تحريمهای قطعنامه نيز به حالت تعليق درآيد.
سران جمهوری اسلامی، تاثیر اقتصادی اين قطعنامه را کم اثر توصيف کردهاند، این در حالی است که بحران اقتصادی این کشور نگرانی کننده است و گرانی و تورم در حال افزایش است. بدین سان، سران جمهوری اسلامی، واقعیتها را از جمله اهداف میلیتاریستی و واقعیتهای اقتصادی را از مردم مخفی نگه میدارند تا سیاستهای غیرانسانی خود را پیش ببرند. از این رو، برای جمهوری اسلامی مهم نیست که صدها هزار نفر از مردم ایران در اثر فقر اقتصادی و یا احتمال حملات هوایی آمریکا جان خود را از دست بدهند.
حقیقت این است که آمار و ارقام اقتصادی و تورم و گرانی همه نشان میدهند که اقتصاد ایران کشش تحریمهای اقتصادی همه جانبه سازمان ملل را ندارد. اقدامات یک جانبه دولت آمریکا، بدون دخالت شورای امنیت سازمان ملل و بدون همکاری روسیه و چین نیز تا این جا نیز لطمات زیادی به اقتصاد بیمار ایران وارد کرده است.
بدین ترتیب،، در ایرانی که هماکنون تورم و گرانی کمرشکن است، با تحریمهای اقتصادی همه جانبه، بلافاصله اولین نمودهای تراژیک انسانی این مسئله خود را در سطح کستردهای نشان خواهد داد. با نگاهی مختصر به بحران اقتصادی ایران و عوارض ناشی از این بحران، به سادگی به این نتیجه میرسیم که محاصره اقتصادی همه جانبه بعدی خیلی سریعتر اقتصاد و زیست و زندگی اکثریت مردم ایران را فلج خواهد کرد.
نمونه عراق
با این مقدمه، اگر واقعیتهای تاریخی را فراموش نکنیم و شرایط عراق را قبل از محاصره اقتصادی و بمبارانهای هوایی را در نظر بگیریم، این کشور از نظر اقتصادی موقعیت بهتری از ایران امروز داشت. در آن دوره در عراق، گذشته از حاکمیت دیکتاتوری حزب بعث، بیکاری بیمعنی بود و حدود یک و نیم میلیون کارگر خارجی مصری، هندی و غیره در آنجا کار میکردند. تورم پایین بود و عراق یکی از کشورهای پیشرفته منطقه به شمار میآمد.
قبل از محاصره اقتصادی همه جانبه، شش دینار عراق معادل یک دلار آمریکا بود. اما پس از محاصره اقتصادی از سوی شورای امنیت سازمان ملل و آغاز بمبارانهای هوایی سریعا ارزش پولی این کشور تنزل یافت و 800 دینار عراقی معادل یک دلار آمریکایی شد. فقر و مشقت مردم روزبروز عمیقترو دردآورتر شد.
براساس گزارش جوامع بینالمللی تعداد مرگ و میر کودکان در حد بیسابقهای در عراق افزایش پیدا کرد و بر اثر کمبود مواد غذایی و دارو و درمان و واکسن هر سال صدها هزار کودک جان خود را از دست دادند.
در حالی که روزبروز موقعیت زیست و زندگی مردم عراق وخیمتر میشد، اما محاصره اقتصادی و حتی بمبارانهای موضعی به سرنگونی حکومت دیکتاتوری صدام حسین منجر نشد، بلکه برعکس او از این موقعیت بحرانی برای پیشبرد اهداف و سیاستهای دیکتاتوری خود استفاده کرد و ناسیونالیسم عربی را پشت سر سیاستهای خود بسیج نمود. در واقع محاصره اقتصادی و بمبارانهای هوایی از سال 1991 تا 2003، یعنی تا زمانی که ارتش آمریکا و انگلیس و دیگر متحدانشان عراق را به اشغال نظامی خود دربیاورند صدام، همچنان بر مسند قدرت نشسته بود. در حالی که در این سالها صدها هزار کودک و مردم فقیر جان باختند و مردم در فقر و فلاکت عرق شدند. پس از اشغال عراق نیز جنگ خانمانسوزی در این کشور راه افتاده است که بنا به گزارش سازمان ملل روزانه حدود صد عراقی جان خود را از دست میدهند.
نشريه پزشكی «لانست» انگليس، چندی پيش فاش كرد از زمان آغاز تهاجم آمريكا و متحدانش به عراق در مارس 2003 تاكنون، بيش از 550 هزار عراقی كشته شدهاند. به گفته منابع آمريكايی، تعداد سربازان آمريكايی كه در عراق كشته شدهاند تاكنون به سه هزار تن رسيده است. بنابراین، دور از انتظار نیست که تراژدی عراق در ایران نیز تکرار شود.
جریانات راست و ناسیونالیست ایرانی که منافع خود را با منافع و سیاستهای آمریکا گره زدهاند باید بدانند که در مقابل منافع مردم قرار گرفتهاند.
اکنون برقراری صلح و آرامش نسبی در این کشور، به یک افسانه دست نیافتنی تبدیل شده است و آمریکا نیز به شکست خود در این کشور به نوعی اعتراف کرده است.
سابقه تلاشهای جمهوری اسلامی، برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی اتمی و شیمیایی
جمهوری اسلامی ایران، بیش از دو دهه است که برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی اتمی، فعالیت میکند. در این راه نیز میلیاردها دلار هزینه کرده است. گوشههایی از آن در نامه محرمانه محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران به خمینی، افشا شده است. افشای همین نامه کشمکش بین رفسنجانی و محسن رضایی را تشدید کرد و به رسانهها کشید.
برای مثال، هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور ایران نیز در فاصله سالهای 1989 تا 1997، که هماکنون رییس تشخیص مصلحت نظام است، در سخنرانی 14 دسامبر 2001 خود در توصیف تلاش ایران برای دستیابی به سلاح اتمی، گفت: «اگر یک روز جهان اسلام به تسلیحاتی شبیه آنچه اکنون اسرائیل در اختیار دارد مجهز شد آنگاه استراتژی امپریالستها با شکست مواجه خواهد شد، چرا که فرستادن حتی یک موشک به درون اسرائیل همه اسرائیل را نابود خواهد کرد، و در مقابل تنها بخشی از جهان اسلام آسیب خواهد دید. غیر عقلانی نخواهد بود اگر به آن به چشم یک فرصت نگریسته شود. به همین دلیل است که آمریکا به کوچکترین پیشرفت تکنولوژیکی ایران نیز حساس است و آن را به دقت زیر نظر دارد. اگر یک کشور آزاد اسلامی در مورد دیگر سلاحها بیاندیشد سریعا از حرکت او جلوگیری به عمل میآید.»
کشورهایی که به جمهوری اسلامی،از جمله تانکهای T-72 ، زیردریاییهای KILO-CLASS و موشکهای بالستیک، زیر دریاییها و قایقهای موشکانداز مدرن فروحتهاند عمدتا کشورهای روسیه، چین و کره شمالی هستند. هماکنون نیز فاش شده است که در هفتههای اخیر روسیه، موشکهایی ضدهوایی برای حفاظت از نیروگاههای اتمی به جمهوری اسلامی فروخته است.
همچنین 12 سال پیش، هنگامی که رفسنجانی، رییس جمهور اسلامی بود، جواد لاریجانی نظریه پرداز این حکومت، تولید سلاحهای اتمی و ترور را برای بقای حکومت تروریستیشان تئوریزه کرد. او گفت: «تاکنون چنین میپنداشتند که قدرت سیاسی براساس قدرت نظامی و اقتصادی باید تعریف شود. یعنی کشوری در میدان رقابت جهانی میتواند مدعی شان سیاسی باشد که اولا موشکهای دوربرد و با کاهک هستهای در اختیار داشته باشد و ثانیا درصد بالایی او تولید صنعتی جهان را به خود اختصاص داده باشد... فتوای حضرت امام(فتوای قتل رشدی) نشان داد که سرچشمه قدرت سیاسی غیر از این دو منبع است.»(اطلاعات، 28 بهمن 1372)
شریعتمداری، نماینده خامنهای در روزنامه کیهان، که سابقه بازجویی در زندان اوین را نیز دارد در مورد قدرت اتمی و تحمیل آن به جامعه جهانی نوشت: «غرب فقط زمامی به ظهور یک ایر ان هستهای رضایت خواهد داد که چارهای جز آن نداشته باشد و برتریهای منطقهای ایران آنقدر هست که امکان برخورد از موضع قدرت را به آن بدهد، پرونده ایران نه پای میز مذاکره بلکه در خیابانهای بیروت و بغداد حل خواهد شد.»(کیهان، 5 شهریور 1385)
این موضعگیریها و اظهارنظرها آشکارا نشان میدهند که هدف اصلی سران جمهوری اسلامی با تاکید به غنیسازی اورانیوم، نه برای تهیه انرژی، بلکه برای ساخت سلاحهای اتمی و شیمیایی کشتار جمعی است.
بعلاوه مهمتر از همه، ایران به نیروگاه هستهای برای تولید برق نیاز ندارد. به نظر کارشناسان، هزینه مدرنیزه کردن تمام نیروگاههای موجود ایران، مبلغی در حدود 7 - 6 میلیارد دلار است، در حالی که هزینه ساخت نیروگاههای هستهای که همین مقدار برق تولید کنند، بالغ بر 30 میلیارد دلار است.
تلاشهای خارج از سازمان ملل آمریکا برای تحریم ایران
تحریم اقتصادی ایران، روزبروز گستردهتر میشود. توافق اروپا و ايالات متحده بر سر گسترش تحريمهايی فراتر از مصوبه شورای امنيت عليه ايران، هر روز با انتشار اخبار جديدی از اعمال تحريمهای جديد وارد فاز جديدی میشود.در اين ميان به نظر میرسد بهترين حوزه برای گسترش اين تحريمهای اقتصادی كه به سرعت و با كمترين هزينه ممكن اعمال میشود، حوزه فعاليت بانكی است.
زمستان گذشته بانك «يوبیاس» سوئيس كه بزرگترين بانك اروپا از نظر دارايی و ششمين بانك بزرگ جهان به شمار میآيد، به دليل آنچه ريسك اقتصادی خواند، كليه مبادلات پولی خود با ايران را متوقف كرد. وال استريت ژورنال در گزارشی به گسترش تحريمهای مالی و بانكی عليه ايران پرداخته و نوشته است كه طی سال گذشته كرديت سوئيس، بانك هلندی ABN AMRO ، بانك فرانسوی Credit Lyonnais و بانكهای بريتانيايی Barclays و HSBC روابط خود را با ايران قطع و يا محدود كردهاند.
البته اين تحريمها فقط در حوزه توقف همكاری بانكهای خارجی با ايران محدود نمانده است و تاكنون دو بانك ايرانی هم با اين تحريمها مواجه شدهاند. سپتامبر سال گذشته وزارت خزانهداری آمريكا، بانك صادرات ايران را هم به خاطر انتقال پول به حزبالله لبنان و حماس در مناطق فلسطينی مورد تحريم قرار داده بود. هفته گذشته، وزارت خزانهداری آمريكا، بانك سپه را هم به علت همكاری با صنايع موشكی و نظامی مورد تحريمهای همهجانبه قرار داد.
در ادامه تلاش دولت آمریکا، برای تحریم ایران، يك بانك فرانسوی كه تامين مالی بخشی از پروژه گازی پارس جنوبی را برعهده گرفته بود، از اين پروژه كنارهگيری كرده و ايران اعلام كرده كه اين پروژه را با منابع مالی وزارت نفت اجرا خواهد كرد. تعدادی از منابع خبری ايرانی، از بانك SOCIETE GENERAL فرانسوی، به عنوان موسسهای نام بردهاند كه قرار بود پشتيبان مالی فازهای ١٧ و ١٨ پروژه ميدان گازی پارس جنوبی باشد. ارزش قرارداد اين دو فاز پارس جنوبی ۵/۲ ميليارد دلار برآورد شده و مقامات ايرانی میگويند با بانك فرانسوی برای تامين مالی حدود دو ميليارد و ١٠٠ ميليون دلار به توافق رسيده بودند و اين شركت قرار بود ٨٥ درصد سرمايه مورد نياز پروژه را به صورت فاينانس تامين كند.
قرار بود در اواخر شهريورماه قرارداد نهايی بين شركت ملی نفت ايران با اين بانك فرانسوی امضا شود اما به نظر میرسد مشكلات ناشی از پرونده هستهای و در پی آن تحريم هستهای اين كشور از سوی شورای امنيت، مانع همكاری بانك فرانسوی با ايران شده است.
ميدان گازی پارسجنوبی با ذخيره ١٤ تريليون مترمكعب گاز، بزرگترين ميدان گازی ايران است كه ٨ درصد ذخاير شناخته شده گاز جهان و ٥٠ درصد ذخاير گاز ايران را در خود جای داده است. اين ميدان در ٢٤ فاز طراحی شده كه تاكنون ٥ فاز آن به بهرهبرداری رسيده و ٣ فاز ديگر آن تا اواخر امسال به بهرهبرداری میرسد و پيشبينی میشود عمليات اجرايی دو فاز ديگر نيز تا سال آينده به پايان برسد. در اجرای ١٠ فاز اول اين پروژه عظيم كه بيشتر از ٢٥ ميليارد دلار در آن سرمايهگذاری شده، شركتهای خارجی و موسسات مالی بينالمللی همكاری و مشاركت داشتهاند. اما اكنون در حالی كه ١٤ فاز اين پروژه هنوز در مراحل اوليه قرار دارد ايران برای جذب شركای تازه و تامين منابع مالی به مانع برخورد كرده و اين مشكل میتواند تمام پيشبينیهای اين كشور برای توسعه صنعت نفت و گاز را نقش بر آب كند.
لازم به تاکید است که در يك ماه گذشته، مقامات دولتی ايران، چندين بار نسبت به عدم همكاری موسسات مالی بينالمللی در پروژههای نفتی و صنعتی ابراز نگرانی كردهاند و به نظر میرسد مشكلات اين كشور بعد از صدور قطعنامه تحريم شورای امنيت دشوارتر از گذشته شده است.
بنا به گزارش روزنامه فایننشال تایمز، آلمان که هماکنون ریاست دورهای اتحادیه اروپا را بر عهده دارد؛ شرایطی برای تحریمهای بیشتر دارد. از سوی دیگر، کارشناسان میگویند قطعنامه اخیر شورای امنیت علیه ایران، فشار چندانی را بر این کشور برای متوقف کردن برنامه هستهای خود وارد نمیکند بر همین اساس باید فشارهای وارده بر ایران افزایش یابد .
آمریکا ٢٤ شرکت روسی، چینی و کرهای را به اتهام آنچه که فروش تسلیحات ممنوعه به ایران و سوریه نامید، تحریم کرد. به گزارش خبرگزاری رسمی فرانسه سه شرکت دولتی چینی، دو شرکت دولتی روسی و تعدادی از نهادهای غیردولتی کشورهای سودان، سوریه، روسیه، پاکستان، مالزی، مکزیک توسط آمریکا تحریم شدهاند.
شرکت معروف روس، آبارون آکسپورت، یکی از معروفترین شرکتهای تسلیحاتی روسیه است که در میان ٢٤ شرکت تحریم شده قرار داد.
در همین باره خزانهداری آمریکا اعلام کرد که شرکتهای مذکور قطعات موشک و تکنولوژیهایی برای ایران تامین کردهاند که استفاده نظامی دارد. شرکت های «آلیت تکنالوژی»، «دفتر اقتصادی و بازرگانی لیمت»، «تعاونی ملی صادرات و واردات دستگاههای دقیق»، «تعاونی صنعتی دیوار بزرگ چین» و از ایالت کالیفرنیای آمریکا شركت «هوافضای GW » شرکتهایی بودند که اموال آنها توسط خزانهداری آمریکا توقیف شد. «روس آبارون اکسپورت»، دفتر طراحی کارخانه ابزارسازی «تولا» و دفتر طراحی کارخانه ماشینسازی «کالومنا» شرکتهای روسی هستند که آمریکا در روزهای اخیر آنها را تحریم کرده است. دولت روسیه، به اقدام آمریکا اعتراض کردند. وزارت خارجه روسیه با انتشار بیانیهای این اقدام دولت آمریکا را غیرقانونی اعلام کرد.
روز نهم ژانويه 2007، وزارت خزانه داری آمريکا، از اعمال تحريمهايی عليه ايران خبر داد که به دستور جرج بوش رييس جمهوری آمريکا صورت گرفته بود.
کامرز بانک، دومين بانک بزرگ آلمان نيز، روز چهارشنبه دهم ژانويه اعلام کرد که تا پايان ماه جاری ميلادی، معاملات دلاری خود با ايران را قطع میکند.
راديوفردا، به نقل از روزنامه لسآنجلس تايمز، چاپ آمريکا، در گزارشی گفت که واشنگتن در حال کسب زمينه لازم برای قطع همکاریهای جهانی در تبادلات نفتی با ايران است. به نوشته اين روزنامه آمريکايی، جمهوری اسلامی همچنين چشم به کمک پکن و مسکو دوخته است؛ اما مقامات آمريکايی از هماکنون به چين در زمينه ادامه همکاريش با ايران در احداث پروژه ۱۶ ميليارد دلاری ميدان گازی پارس شمالی هشدار دادهاند.
در هر صورت بنا به گزارش خبرگزاریها، در طول یک سال گذشته مقامات دولت بوش، تعدادی از بانکها در اروپا و آسیا را متقاعد کردهاند تا مانع از دسترسی تعدادی از بانکهای ایران و کره شمالی به سیستم مالی جهان شوند. ژاپن، اعلام کرده است که 9 پروژه خود با ايران را به حالت تعليق درآورده است.
بحران سوخت
شایان ذکر است که ايران سومين ذخاير نفتی دنيا را بعد از عربستان سعودی و کانادا در اختيار دارد و بعد از روسيه دومين دارنده ذخاير عظيم گاز جهان است. اقتصاد ایران نیز تک پایه و با نفت زنده است.
اما افزايش مصرف و فرسوده بودن بخشی از صنايع نفت و گاز و کاهش توليد سالانه به ميزان ۲۰۰ هزار بشکه، اين صنعت مادر کشور به شدت آسيبپذير شده و در صورت عدم اختصاص سرمايه لازم و تکنولوژی مدرن و مهمتر از همه مدیریت سالم و مورد تایید کارگران، به اين صنعت در نظر گرفته نشود ظرفيت توليد و صادرات ایران در آينده با اخلال جدی روبرو خواهد شد. اساسا اقداماتی که در ماهیت جمهوری اسلامی نیست.
با توجه به این که يک سوم از بنزين مصرفی ایران، از خارج تامين میشود و اين احتمال وجود دارد که جمهوری اسلامی، برای مقابله با تحريمهای گستردهتر، مصرف بنزين را در سراسر جیرهبندی کند، زیاد است. زیرا از هماکنون جیرهبندی بنزین در استانهای مرزی کشور به مرحله اجرا گذاشته شده است. گرانی و بازار سیاه گازونیل و بنزین، بلافاصله افزایش قیمت کلیه اجناس ضروری مردم را در پی داشته است.
از سوی دیگر با توجه به این که حجم واردات ايران از کشورهای خارجی در چند سال گذشته به شدت افزايش يافته و در سال گذشته بيشتر از ۴۰ ميليارد دلار کالا وارد ايران شده و پيشبينی میشود اين رقم در سال جاری به حدود ۴۵ ميليارد دلار برسد، اين حجم سنگین از واردات میتواند با تحریم اقتصادی، يکی از آسيبپذيرترین بخش اقتصاد ايران باشد.
طی هفتههای اخير، قطع گاز در بسياری از استانهای ايران، کشور را با چالشی جدی مواجه کرده است. محمد هادی نژاد حسينيان، معاون وزير نفت جمهوری اسلامی، به لسآنجلس تايمز گفت که «اگر روند فعلی استخراج نفت در ايران تحت کنترل قرار نگيرد، تا ۱۰ سال ديگر نفتی برای صدور به خارج از کشور باقی نخواهد ماند.»
تلاشهای ايالات متحده و متحدانش برای متقاعد کردن بانکها و شرکتهای نفتی بينالمللی به قطع رابطه با ايران، خطرات بسياری را متوجه پروژههای انرژی جمهوری اسلامی خواهد کرد.
نژاد حسينيان، به لسآنجلس تايمز میگويد: «بسياری از بانکهای اروپايی که پيش تر سرمايهگذاری در برخی از پروژههای صنعت نفت ايران را تقبل کرده بودند، اخيرا اقدام به فسخ قراردادهای خود کردهاند.»
معاون وزير نفت جمهوری اسلامی، گفته است که دولت ايران اقداماتی از جمله توزيع کارتهای هوشمند برای مصرف بنزين را برای مقابله با تهديدات مذکور پيشبينی کرده است.
با آغاز برف و سرما، گاز 11 استان کشور قطع شد. بنا به اطلاعيه شرکت گاز، هماکنون ۱۱ استان ايران، با مشکل کمبود گاز روبرو هستند و به گفته يک مقام مسئول، احتمال قطع سراسری گاز نيز وجود دارد.
در حالی که طی روزهای اخير دمای هوا در بيشتر نقاط کشور به شدت زیر سفر رفته و در استانهای کردستان و آذربایجان، به بیش از 30 درجه زیر سفر میرسد، قطع گاز و همچنين عدم سوخت رسانی مناسب در بسياری از استانها زندگی مردم را مختل کرده و فجایع انسانی نیز به بار آورده است.
نامه سنديكای صنعت برق ايران به سران سهقوه
سوخت و برق برای مردم هر کشوری حائز اهمیت است. بدون آنها چرخ زندگی روزمره و ماشین صنعتی از حرکت باز میایستد. اما جمهوری اسلامی، همین عرصه مهم را نیز مانند عرصههای دیگر با بحران و فرسودگی مواجه کرده است.
اخیرا سنديكای صنعت برق ايران در نامهای به سران سه قوه، اعلام داشت که شركتهای صنعت برق ايران در چند سال اخير به علت تنگناها و کمبودهای بودجهای و اعتباری وزارت نيرو با تهديدهای جدی و جبرانناپذيری مواجه شده و اکنون اين شرکتها در آستانه ورشکستگی قرار داده است.
سنديکای صنعت برق با تاكيد بر اين كه با ادامه اين وضعيت، شاهد توقف و تعطيلی پروژههای اين صنعت و بازگشت کابوس خاموشیهای گسترده سال 1386، کاهش قدرت رقابت شرکتهای ايرانی در صادرات کالا و خدمات مهندسی، افزايش وابستگی کشور به شرکتهای خارجی و کاهش اشتغال و در نهايت غرق شدن صنعت برق ايران هستيم.
شرکت توانير بالغ بر 1700 ميليارد تومان به پيمانکاران و سازندگان تجهيزات برق بدهكار است. خسارت بيش از 500 ميليارد تومان، به دليل تغيير نرخ فلزات و ارز و همچنين خسارت ديرکرد پرداختها كه به پيمانکاران و سازندگان وارد شده است، تخصيص بودجه برای پرداخت بدهیها و خسارتهای يادشده به اين بخش از صنعت را بسيار ضروری است.
از آنجا كه بر اساس آمار رسمی و تاييد کارشناسان، کاهش تلفات به ميزان 20 درصد از متوسط تلفات فعلی در شبکههای قديمی و مستهلک توزيع کل کشور، باعث جلوگيری از احداث 8 نيروگاه هزار مگاواتی جديد و 8 ميليارد دلار سرمايهگذاری در صنعت برق خواهد شد، بدون تحميل هزينهای بر دولت میتوان از محل فروش تلفات و ذخيره برق، بودجهای برای اصلاح و بهينهسازی کل شبکه توزيع کشور در نظر گرفت.
با توجه به کسری بودجه وزارت نيرو که حدود 5400 ميليارد تومان اعلام شده، مهمترين راهکار برای نجات و توسعه آتی صنعت برق و ايجاد فرهنگ صحيح در مصرف مردم، حذف يارانههای پنهان اين صنعت است.
با توجه به نياز حياتی کشور و رشد مصرف واقعی طی 10 سال آينده، ساخت 60 هزار مگاوات ظرفيت نيروگاهی و ايجاد ايستگاهها و شبکههای انتقال نيرو ضروری است، از اينرو حدود 60 ميليارد دلار سرمايهگذاری نياز است که اين امر با حضور سرمايهگذاران خارجی و داخلی و نيز ايجاد جاذبههای ديگر برای فعالان در صنعت برق کشور ميسر خواهد بود. بنابراين، برقراری معافيتهای گمرکی و مالياتی و ايجاد تسهيلات مشابه ضرورت دارد...
وابستگی مطلق بودجه دولت به منبع نفتی و بودجه 1386
در حالی كه وابستگی بودجه به نفت در سال پايانی برنامه سوم بايد به 5/11 ميليارد دلار میرسيد و در طول سالهای برنامه چهارم نيز سالی 20 درصد از وابستگی بودجه به نفت كم میشد، در عمل سهم نفت از درآمد دولت در بودجه به 38 تا 40 ميليارد دلار رسيده است و قيمت پايه هر بشكه نفت هم در بودجه به 46 دلار رسيد. به گفته كارشناسان،«در صورت تداوم چنين روندی در بودجه 86 تورمی در حد 16 تا 20 درصد در سال آينده بروز خواهد كرد.»
برآوردها نشان میدهد، ميزان وابستگی بودجه 85 به درآمدهای نفتی به رقم 4/37 ميليارد دلار رسيده كه اين وابستگی به صورت مستقيم معادل 60 درصد است و به طور غيرمستقيم نيز تا 89 درصد بودجه وابسته به نفت است.
قانون بودجه سال 85 با مجموع منابع(مصارف) به ميزان 554 هزار ميليارد ريال به تصويب رسيد . در اين قانون سهم درآمد 1/44 درصد، واگذاری دارايیهای سرمايهای 28 درصد و واگذاری دارايیهای مالی 9/27 درصد از كل منابع و سهم پرداختهای هزينهای 2/68، تملك دارايیهای سرمايهای 2/29 و تملك دارايیهای مالی 2/5 درصد از كل مصارف تعيين شده اتكای بودجه در سال 85 به درآمدهای حاصل از فروش نفت خام(فروش نفت، ماليات عملكرد شركت نفت، سود سهم دولت در شركت نفت و استفاده از حساب ذخيره ارزی) به حدود 4/37 ميليارد دلار میرسد .
بدین ترتیب، وابستگی بودجه ایران به نفت، در مواقع حساس ممكن است كشور و اقتصاد را با نوسانات و بحرانهای فصلی مواجه كند و فجایع انسانی به وجود آورد.
کسری بودجه
یکی از نمایندگان مجلس جمهوری اسلامی در گفتگو با خبرگزاری فارس، درباره کسر بودجه گفته است: دولت سال گذشته با 6 هزار و 500 ميليارد تومان كسری بودجه مواجه بود كه امسال اين رقم به بالای 7 هزار ميليارد تومان خواهد رسيد.
بالارفتن هزينهها در كشور و دولت بيش از ارقام برآورده شده در بودجه و عدم مراعات انضباط مالی و بودجهای در اجرای بودجه مانند افزايش اتلاف منابع يا هزينه كردن موارد غيرضروری، اسراف و صرف منابع در غير موارد خود از جمله عواملی هستند كه به كسری بودجه میانجامد.
نائب رئيس اول كميسيون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی، به مشكلات اقتصادی كشور اشاره كرد و گفت: يكی از مهمترين مشكلات اقتصادی ايران دولتی بودن و نفتی بودن اقتصاد آن است.
وی افزود: اقتصاد ما گرفتار مشكلات مختلفی از جمله وابستگی بيش از حد به نفت است كه خود از زيانبارترين وابستگیها است.
گرانمايه پور يادآور شد: تا چند دهه ديگر نفت اين ماده تجديد نشدنی به اتمام میرسد و آن زمان برای كشوری كه دولت آن روز به روز حجيمتر و خانواده آن گستردهتر میشود، قطعا به بروز مشكلات بيشتری منجر میشود. وی، به پايين بودن نرخ بهره وری در كشور و دولت اشاره كرد و افزود: ناشی از اين مساله انضباط اقتصادی كشور به شدت لطمه ديده است.
اين نماينده مجلس، از مصرف بیرويه انواع انرژی در كشور ياد كرد و گفت: مصرف بیرويه، اتلاف و اسراف بنزين، سوخت، آب، برق و ...، همچنين نامطلوب بودن فرهنگ ترافيكی، عدم زيرساخت راه و ترابری و ساير موارد باعث شده تا كاهش بهره وری در ايران لطمات گران باری را به دنبال داشته باشد.
وی، از مرگ سالانه 30 هزار نفر در اثر تصادف ، 30 درصد ضايعات محصولات كشاورزی، اتلاف 25 درصد گندم مصرفی در پخت و نان و ... ياد كرد و بر ضرورت رعايت استاندارها و لزوم بهره وری در كشور تاكيد كرد...(خبرگزاری فارس، 12 دی 1385،)
معاون پشتيبانى سازمان بهزيستى اعلام كرد: اين سازمان در سال جارى با 150 ميليارد تومان كسرى بودجه كه به تاييد سازمان مديريت و برنامهريزى رسيده، مواجه است.
مهدى عبدوس، در گفتگو با خبرنگار «اجتماعى» ايسنا، افزود: همچنين در سطح بودجه استانى 126 ميليارد تومان كسرى در سال جارى وجود دارد.
وى تصريح كرد: بودجه واقعى مورد نياز سازمان بهزيستى براى سال آينده 850 ميليارد تومان برآورد شده است كه سازمان مديريت و برنامهريزى 516 ميليارد تومان را تاييد كرده است كه با توجه به اين كه 60 درصد اعتبار بهزيستى استانى است، بودجه استانى مورد نياز 550 ميليارد تومان براى سال آينده است.
معاون پشتيبانى سازمان بهزيستى اظهار كرد: هم اكنون 160 هزار خانوار زن سرپرست و 122 هزار معلول مجرد و متاهل، مستمریبگير سازمان بهزيستى هستند كه اميدواريم با اعتبار تخصيصى تمام افراد پشت نوبت دريافت خدمت، تحت پوشش قرار گيرند.(ايسنا، 7 دی 1385)
رييس اداره بيمه بیكاری و تعهدات كوتاه مدت سازمان تامين اجتماعی گفته است: «علت اصلی ايجاد اين كسری عدم تناسب ميان درآمدهای صندوق با هزينههای جاری و هزينههای جانبی است.»
وی، با اشاره به اين كه «بيش از 200هزار نفر بيمه شده بيكار كشور در هفت ماه اول سال جاری از مزايای مقرری بيمه بيكاری استفاده كردهاند در سال جاری ميزان درآمد اين صندوق سه هزار و 476 ميليارد ريال تا پايان سال پيشبينی شده است» وی، افزود: «ميزان هزينه اين صندوق تا پايان سال سه هزار و 860 ميليارد ريال پيشبينی میشود و با احتساب آمار مذكور اين صندوق با كسری 400 ميليارد ريالی مواجه خواهد شد.»(ايرنا)
دكتر پرويز داوودی، معاون اول رييس جمهور، در جمع عدهاى از دامداران استان قزوين، گفت: «در رابطه با دليل مهم شدن افزايش قيمت حبوبات، سيب زمينى و ساير اقلامى از اين قبيل در كشور، بيان كرد: اينگونه اقلام قوت غالب بسيارى از خانوارهايى است كه از درآمد پايينى برخوردارند، ضمن آن كه در حال حاضر بيش از دو دهك جامعه از قدرت خريد پايينى برخوردارند، به نحوى كه 5/4 ميليون نفر از جمعيت كشور با 30 هزار تومان در ماه زندگى میكنند...»(ایلنا، 13دی 1385)
خبرگزاری دولتی فارس نوشت: «معاون برنامهريزی و توسعه مديريت آموزش و پرورش از بيش از يك هزار ميليارد تومان كسری بودجه آموزش و پرورش در سال جاری خبر داد.
محمدرضا محدث خراسانی، افزود: كسری بودجه آموزش و پرورش تنها برای مطالبات امسال نيست بلكه به بدهیهای سالهای قبل نيز باز میگردد.
وی، افزود: بدهكاریهای آموزش و پرورش به دليل هزينههای پرسنلی است. چرا كه اين وزارتخانه دارای بيش از يك ميليون و 100 هزار پرسنل است.
علی عباسپور، تهرانیفرد، رئيس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس نيز چندی پيش گفته بود وزارت آموزش و پرورش امسال بيش از 800 ميليارد تومان كسری بودجه دارد.
فاجعه در بخش کشاورزی
چندی پیش، ۵۴ تن از اساتید كشاورزی و منابع طبیعی دانشگاههای دولتی كشور در نامهای بسیاری از اقدامات فعلی وزارت جهاد كشاورزی همچون تكیه بر خودكفایی چند محصول و به فراموشی سپردن سایر تولیدات كشاورزی را مورد انتقاد قرار دادهاند.
امنیت غذایی یكی از اهداف اصلی برنامه چهارم توسعه است و در نامه مذكور آمده كه در صورت ادامه روند موجود امنیت غذایی ایران در معرض تهدید جدی قرار خواهد گرفت.
در بخش دیگری از این نامه آمده است: «متاسفانه سیاستهای دولت در بخش كشاورزی غالبا كوتاه مدت است در حال حاضر فشار بر منابع آبی بهخصوص آبهای زیرزمینی به شدت بالا رفته به طوری كه بر حسب اعلام وزارت نیرو بیش از هفت میلیارد مترمكعب بیلان منفی در سفرههای زیرزمینی وجود دارد كه نتیجه سیاست افزایش تولید برخی محصولات به هر قیمتی و بدون توجه به منابع پایه بوده كه حتی در حال حاضر امنیت غذایی و امنیت ملی كشور را تهدید میكند و ادامه این وضعیت نه تنها امنیت سیاسی و اجتماعی را به خطر خواهد انداخت بلكه عمران و آبادانی و اقتصاد كشور و حقوق نسلهای آتی را در معرض تهدیدات جدی قرار داده و در نهایت باعث گسترش كویرهای جدید در استانهایی چون فارس، خراسان، كرمان، آذربایجان، همدان، مركزی، قزوین، زنجان، قم، سمنان و تهران خواهد شد و یقینا برای اصلاح سیاستهای اجرایی فردا دیر خواهد بود و آیندگان به حق نسل فعلی را مسئول میدانند...
فاجعه مسکن
یکی از وعدههای سرخرمن دولت احمدینژاد، سال پيش برای حل مشکل مسکن بود. گزارشها نشان میدهد که اولين نشانههای بيماری اقتصاد ايران در بخش پراهميت مسکن ظاهر شده است. افزايش سرسامآور ناگهانی بهای مسکن، حتی نمايندگان مجلس و اعضای دولت و هواداران دولت را نیز به شدت نگران کرده است.
یک سال پس از وعده احمدینژاد، بهای خانه و افزايش سی در صدی اجاره بها، تکاندهنده است. سال گذشته همزمان با وعدههای دیگر رييس جمهور درباره مسکن و به کار بردن تعبيراتی مانند «انقلاب مسکن»، نه تنها مشکلی را حل نکرد، بلکه به بحران مسکن نیز افزود.
برنامههای توليد مسکن در طول سالهای گذشته همواره با مشکلاتی مواجه بوده و هيچگاه اهداف برنامهها محقق نشده است. در طول سالهای گذشته به طور متوسط حدود ۴۵۰ هزار واحد مسکونی در کشور ساخته شده است در
وزیر مسکن و شهرسازی با اشاره به این که هم اکنون 5/2 میلیون واحد مسکونی کم داریم، افزود؛ این در حالی است که سالانه 600 تا 700 هزار ازدواج در سراسر کشور صورت میگیرد و باید 5/2 میلیون خانه نیز در بافتهای فرسوده نوسازی شوند.
در پی افزايش شديد قيمت مسکن در ماههای اخير، نمايندگان مجلس محمد سعيدی کيا، وزير مسکن و شهرسازی را به مجلس فراخواندند و در جلسهای غيرعلنی با انتقاد از سياستهای اقتصادی، از دولت خواستند تا برای حل بحران گرانی مسکن فورا اقداماتی انجام دهد.
در گزارشها آمده است، در اين جلسه که با اظهارات تند نمايندگان مجلس نسبت به عملکرد دولت در بخش مسکن همراه بود، سعيدی کيا طرح های وزارت مسکن را تشريح کرد و دلايل خود را در باره گرانی مسکن بيان داشت.
قيمت مسکن در چهار سال گذشته به دليل رکود فعاليتهای ساختمانی تقريبا ثابت بود اما در چند ماه گذشته به طور ناگهانی بيشتر از ۵۰ درصد افزايش يافته است و برخی فعالان بازار مسکن میگويند اين شوک ناشی از افزايش قيمت در دوره بعد از انقلاب بیسابقه بوده است.
به گفته برخی کارشناسان بازار مسکن، سياستهای نادرست دولت در بخشهای اقتصادی به گرانیهای اخير منجر شده است، در حالی که دولت سعی دارد نقش خود را ناديده گرفته و خود را در اين قضيه بیتقصير نشان دهد.
ايرج نديمی، نماينده مجلس گفته، اگرچه سياستهای پولی دولت، افزايش نقدينگی و افزايش قيمت مصالح ساختمانی از جمله عواملی دانست که به گرانی مسکن منجر شده اما تاکيد کرد فقط نمیتوان گفت که در اين گرانی يک وزير مسئول است.
سیدبهلول حسینی، نایب رئیس کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی، با بیان این که کلیات طرح ساماندهی قیمت مسکن به احتمال زیاد تا پایان ماه جاری تدوین خواهد شد گفت؛ افزایش افسار گسیخته قیمت مسکن تاکنون به 40 درصد رسیده و تا پایان سال نیز با توجه به وضعیت نابسامان بازار به 50 درصد بالغ خواهد شد؛ لذا نمایندگان مجلس برای جلوگیری از تداوم روند افزایشی قیمت مسکن به دنبال تدوین طرح برای ساماندهی بازار هستند.
مهر نیوز، چهارشنبه دوازده مهر 1385- 4 اکتبر 2006، به نقل از خبرگزاری دولتی مهر نوشت: به گزارش خبرگزاری مهر، نشست هیات رسیدگی به مشکلات تعاونیهای مسکن فرهنگیان با حضور وزیر آموزش و پرورش، معاونان وزارتخانههای آموزش وپرورش، مسکن و شهر سازی، تعاون ، نماینده بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و مشاورعالی شهرداری تهران تشکیل شد.
به گزارش خبرگزاری مهر، در این نشست معاون برنامهریزی و توسعه مدیریت وزارت آموزش و پرورش، تاکید کرد: در حال حاضر 350 تا 380 هزار معلم فاقد مسکن داریم که 53 هزار نفر از آنان بالای 25سال سابقه دارند و 66 هزار و 618 نفر از آنان زوج فرهنگی و 4 هزار و 429 نفر سرپرست خانواده هستند.
گسترش سریع خط فقر و تور م و گرانی
احمد بزرگيان، نماينده مجلس میگويد خط فقر در تهران 500 هزار تومان و در شهرهای ديگر کشور 350 هزار تومان است. اين در حالی است که براساس اعلام رسمی، خط نسبی فقر در سال 83 در ايران 170 هزار تومان اعلام شده بود. با اين حساب در عرض يک سال و نيم گذشته خط فقر به اندازهای گسترش يافته که اکنون دارندگان در آمد پانصد هزار تومانی نيز در شمار فقرا به حساب میآيند.
به گفته احمد بزرگيان، اين عضو فراکسيون اکثريت مجلس سياستهای غلط دولت در حوزه اقتصاد کار را به جايی رسانده که «تخم مرغ شانهای 1100 تومان به شانهای 3000 تومان رسيده است.»
در مرداد ماه گذشته، اسحاق صلاحی، معاون هدفمندی يارانهها و رفاه اجتماعی وزارت رفاه، تعداد ايرانيانی را که زير «خط فقر شديد» زندگی میکنند «يك ميليون و 316 نفر از جمعيت شهری» و «667 هزار نفر از جمعيت روستايی» و جمعا «يك ميليون و 983 هزار نفر از جمعيت كشور» اعلام کرد.
اين مقام وزارت رفاه، البته اين آمار را بر اساس شاخصی اعلام کرد که بر اساس آن «خط فقر شديد خانوار 4 تا 6 نفری شهری، 650 هزار ريال(65 هزار تومان) و برای خانوار روستايی، 514 هزار ريال(51 هزار و چهار صد تومان) با احتساب كسری يارانهها» محاسبه شده بود. اما اين که آيا اصولا يک خانوار 4 تا 6 نفره میتواند با 65 هزار تومان، در هر شهر ايران، چند روز زندگی خود را اداره کند سئوالی است که سران جمهوری اسلامی، باید پاسخگو باشند.
بر همين اساس نيز اعلام شد که «5/10 درصد جمعيت شهری و 11 درصد جمعيت روستايی زير خط فقر مطلق هستند كه از لحاظ جمعيتی معادل 4 ميليون و 935 هزار نفر جمعيت شهری و 2 ميليون و 530 هزار نفر جمعيت روستايی و جمعا 7 ميليون و 465 هزار نفر از جمعيت كشور زير خط فقر مطلق هستند.»
مجيد يارمند، مديركل وقت دفتر سلامت و رفاه اجتماعى سازمان مديريت و برنامهريزى در فروردين 84 با اعلام 150 هزار تومان به عنوان خط فقر «درصد افراد زير خط فقر مطلق را ۱۵ درصد جمعيت کشور» اعلام کرده بود، که بر اساس جمعيت کل 70 ميليونی کشور، به معنای آن است که بيش از 10 ميليون و پانصد هزار ايرانی با درآمد کمتر از 150 هزار تومان در فروردين 84 زير خط فقر زندگی میکردند.
روزنامه کيهان، در 11 خرداد 84 و در آستانه انتخابات رياست جمهوری در گزارشی با عنوان مردم به چه کسی رای میدهند؟ «تاکيد کرده بود که رييس جمهور آِينده بايد فقر ستيز باشد.» اين روزنامه در ادامه گزارش خود، جمعيت زير خط فقر کشور را 12 ميليون نفر ذکر و نوشته بود: «مردم به دنبال رئيس جمهوری هستند كه عملش، حركتش، برنامهاش محو فقر باشد، نه شعارش. مردم رئيس جمهورهايی را ديدهاند كه با شعار محو فقر سركار آمدهاند و در دوره رياست جمهوری ايشان، فقر گستردهتر شده و خط فقر بالاتر رفته تا به امروز رسيده كه 12 ميليون فقير را روی دست جامعه گذاشتهاند.»
پرسیدنی است که گردانندگان کیهان، چرا امروز عملکرد احمدینژاد را که در مدت حدود یک و نیم ریاست جمهوریاش، مردم ایران را خاک سیاه نشانده و در معرض فقر و گرسنگی و محاصره اقتصادی و احتمال حمله نظامی قرار داده، سکوت کرده است؟!
اخیرا پرويز داودی، معاون اول رييس جمهور نيز همين چند روز پيش در سخنانی که خبرگزاریهای رسمی کشور آن را منتشر کردند اعلام کرد: «5/4 ميليون نفر از جمعيت کشور با در آمد ماهيانه کمتر از 30 هزار تومان زندگی میکنند.»
چندی پیش علیرضا محجوب، نماینده محلس شورای اسلامی و دبیر کل خانه کارگر، در نطق پیش از دستور مجلس شورای اسلامی، با بیان این که حدود 13 میلیون جمعیت زیر خط فقر داریم، گفت: «نزدیک به 200 هزار کارگر و خانوادههایشان که در 500 واحد تولیدی نظیر شرکتهای پوشینه باف، نارنج و سیمین نو، شاغل هستند و بارها در مقابل مجلس شورای اسلامی، شاهد تجمع و اعتراض آنها بودهایم، ماههاست که حقوق دریافت نکردهاند.» وی، در ادامه گفت: «برخی از این کارگرها حدود 50 ماه است که حقوقشان را دریافت نکردهاند.»
شایان ذکر است که این آمار محجوب در مورد عدم پرداخت دستمزد کارگران، فقط شامل این چند واحد تولیدی است و شهرها و مراکز تولیدی دیگر در آن منظور نشده است.
همچنین مديرکل دفتر زنان و خانواده بهزيستی جمهوری اسلامی نیز اعلام کرد طبق پيشبينیهای دولت، حدود يک ميليون و 300 هزار زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارد. پرويز زارعی، مديرکل دفتر زنان و خانواده بهزيستی به «ایلنا»، گفت: براساس آمار نهايی سال 75، حدود يک ميليون و 37 هزار زن سرپرست خانوار در کشور وجود داشت ولی هنوز آمار جديدتری از اين موضوع در دست نداريم. وی، افزود: طبق اطلاعات کسب شده به تعداد زنان سرپرست خانوار 263 نفر افزوده شده است.
در چنین شرایطی، قیمت اجناس مایحتاج روزمره مردم، همچنان افزایش مییابد. بنا به گفته عبدالرحمان چراغعلی، مدیرعامل سازمان میادین میوه و تره بار شهرداری تهران، طی روزهای اخیر نرخ مرکبات تا 50 درصد افزایش یافته است.
افزایش قیمتها به حدی سرسامآور است که محمدرضا باهنر نایب رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس فراکسیون اصولگرایان اقرار کرده است دولت و مجلس در کنترل قیمتها موفق نبوده و سطح عمومی قیمتها در برخی موارد از کنترل بیرون رفته است.
بدین ترتیب، فقرا روزبروز فقيرتر میشوند و سرمایهداران روزبروز پولدارتر. آیا مردم فقیر توان خريد گوجه فرنگی کیلویی 3500 تومان، سيب زمينی كيلوئی 700 تومان و تخم مرغ دانهای 110 تومان را دارند؟ فقر و گرانی به جایی رسیده که حتی گردانندگان مجلس شورای اسلامی و امام جمعهها نیز در این موردهشدار میدهند.
خبرگزارى موج، 23 دی 1385، اعلام کرد: ... كارشناسان تغذيه معتقدند كيلوپن موجود در گوجه فرنگى از رگهاى بدن محافظت مىكند. براساس تحقيقات ديگر حاكى از كاهش خطر سرطانهاى معده و ريه در صورت مصرف گوجه فرنگى است.
با تمام اين تفاسير در شرايط كنونى دست شهروندان تهرانى از خريد گوجه فرنگى در محلهاى عرضه ميوه و ترهبار خالى مانده است به طورى كه گوجه فرنگى با بهاى 3500 تومان به عنوان طلاى بورس ميوه و ترهبار توسط عرضه كنندگان فروخته مىشود.
لازم به ذكر است شهروندان تهرانى براى تامين نياز خود طى روزهاى اخير به خريد دانهای گوجه فرنگى آن هم هر عدد 300 تومان اقدام مىكنند. در اين ميان مسئولان وزارت جهاد كشاورزى در خوابى عميق به سر مىبرند و هنوز پاسخگوى علل اين گرانى ناگهانى و شوك نبودهاند.
همچنين محصولات ديگرى چون سيبزمينى و تخم از جمله اقلامى هستند كه طى روزهاى اخير به سختى شهروندان تهرانى مىتوانند آنها را تهيه كنند به طورى در حال حاضر قیمت سيب زمينی كيلوئی 700 تومان و تخم مرغ دانهای 110 تومان است.
روزنامه کيهان جمهوری اسلامی، به گوشهای از یک رقم خرید موشکهای ضدهوایی جمهوری اسلامی از روسیه اشاره کرده است. این روزنامه، در خبر مربوط به خريد موشکهای ضدهوايی «تور ام يک» از روسيه، هزينه پرداختی از سوی جمهوری اسلامی بابت آن را «1 ميليارد و 400 ميليون دلار» اعلام کرده است
نتیجهگیری
بحران اقتصادی ایران و تلاش جناحهای مختلف بورژوازی ایران برای برون رفت از این بحران، از یکسو نیاز به تامین توسعه اقتصادی دارد و از سوی دیگر سرکوب جنبشهای اجتماعی و اعتراضات تودهای رو به رشد. اما واقعیتهای کنونی حاکی از آن است که بحران جمهوری اسلامی ایران، روزبروز عمیقتر میشود. از سویی مبارزه جنبشهای اجتماعی ایران، اعم از جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجویی و دیگر جنبشهای حقطلب مردم تحت ستم سراسر ایران، به جایی رسیده است که سرکوب آنها امکانپذیر نیست. نه به این معنی که ماهیت آدمکشی و سرکوبگری جمهوری اسلامی تغییر کرده، بلکه به این معنی که این جنبشها با مبارزه سخت و طولانی و گامبهگام موقعیت خود را تحکیم بخشیده و در مقابل جمهوری اسلامی قد علم کردهاند.
سال جاری، درآمد جمهوری اسلامی از منبع فروش نفت و محصولات غیرنفتی در حدود 60 ميليارد دلار بوده است. بخش عمده این مبلغ حاصل فروش نفت است. اما با این وجود، تورم و گرانی کمرشکن است و اکثریت مردم ایران، قدرت خریدشان نسبت به سال گذشته به طور بیسابقهای پایین آمده است. هنوز هم دستمزدهای معوقه صدها هزار کارگر پرداخت نشده است.
فاکتهایی که در بالا آوردیم، حاکی از آن است که اقتصاد ایران، کشش محاصره اقتصادی همه جانبه سازمان ملل را ندارد. اگر قطعنامه بعدی به تصویب شورای امنیت سازمان ملل برسد، اقتصاد ایران به سرعت در معرض ورشکستگی قرار خواهد گرفت که آوار آن بر سر مردم خواهد ریخت. بحثهای بودجه 1386 و کسر بودجه نشان میدهند که سال آینده سال سختی برای اکثریت مردم ایران و به ویژه کارگران و مردم محروم خواهد بود. تازه به شرطی که مردم ایران، با بمبارانهای هوایی و موشکباران جنگندههای آمریکا و متحدانش روبرو نشود.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در آخرین سخنرانی خود، 18 دی 1385 - 8 ژانویه 2007، ضمن رد قطعنامه 1737 شورای امنیت سازمان ملل متحد، گفت: «جمهوری اسلامی هرگز از حق هستهای خود نخواهد گذشت و مسئولان نظام نیز حق ندارند از آن صرف نظر کنند.»
خامنهای، دستیابی جمهوری اسلامی به تکنولوژی هستهای را «افتخاری برای همه کشورهای مسلمان»، دانست. اما این احتمال وجود دارد که خامنهای نیز همچون خمینی، بر خلاف ادعاهایش در دقیقه نود جام زهر را سر بکشند.
جمهوری اسلامی، دستیابی به سلاحهای اتمی را برای بقای حکومت خود و رقابت با رقبایش حیاتی میداند. از این رو، سران این حکومت ارتجاعی، در بنبستی گیر کردهاند که نه راه پیش دارند و نه راه پس. هدف اصلی سران جمهوری اسلامی، دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی است و لو این که در این راه صدها هزار تن از مردم ایران نیز خانه خراب و نابود شوند، اهمیتی برایشان ندارد. حکومتهای دیکتاتوری، همواره راه بقای خود را در رشد و گسترش میلیتاریسم و جنگ و سرکوب میبینند.
در این شرایط حساس امروزی ایران، از جمله سفرهای پیدرپی و پرخرج احمدینژاد و همراهانش در داخل و خارج کشور، بذل و بخششهایش با وجود فقر مردم و گرانی سرسامآور فزاینده قابل بحث و بررسی عمیقتری است.
احمدینژاد، در سفر اخیر خود به ۳ کشور آمریکای جنوبی، از جمله توافق کرده است کمربندی، به یاری صندوق مالی ایرانی بر علیه آمریکا، تاسیس گردد. یاران بزرگ و قدیمی جمهوری اسلامی، مانند چین و روسیه و سوریه، یکی پس از دیگری حمایت و همکاری خود از جمهوری اسلامی را کمتر و محدودتر میکنند، در این میان معلوم نیست این سه کشور نسبتا فقیر آمریکای لاتین، چه کمکی به ایران خواهند کرد؟ این همکاری صرفا در یک سیاست واحد بین ایران و دولتهای فعلی این کشورها خلاصه میشود که آن هم، سیاست ضدآمریکایی بودن است. اساسا
این سه کشور نه قدرت مالی بالایی دارند و نه به لحاظ سیاسی و نظامی توانایی آنچنانی دارند که به یاری کشتی در حال غرق شدن جمهوری اسلامی بشتابند.
در حالی که اکثریت مردم ایران، زیر بار مشکلات تورم و گرانی کمرشان خم شده است، احمدینژاد، با دست و دل بازی اعلام میکند: یک میلیارد دلار کمک به عراق، یک میلیارد دلار کمک به افغانستان، ۵۰۰ میلیون دلار کمک به حزبالله لبنان، ۲۵۰ میلیون دلار کمک به گروه اسلامی حماس در فلسطین و اکنون نیز تاسیس صندوق مالی برای جلوگیری از نفوذ آمریکا با رقمی بالغ بر ۲ میلیارد دلار از سوی ایران در آمریکای جنوبی که اولین استفاده کنندگان آن اکوادور و نیکاراگوئه هستند . تازه اینها در مقابل اختصاص بودجههای کلان به نیروهای سرکوبگر و تروریست و خرید سلاحهای مخرب و مانورهای نظامی مداوم و غیره ارقام ناچیزی هستند.
حالا اگر این کمکها واقعا با اهداف انسانی صورت بگیرد نه تنها بد نیست، برعکس یک امر انسانی هم است. اما جمهوری اسلامی و طرفین مورد معامله او، به چیزی که فکر نمیکنند منافع مردم است. آنها صرفا به فکر منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی و بقای حاکمیت خود هستند.
احمدینژاد، این مبالغ هنگفت را از کیسه چه کسی بذل و بخشش میکند؟ آیا غیر از این است که جمهوری اسلامی، به طور وحشیانه خون کارگران و مردم فقیر ایران را با سرکوبهای پلیسی و خفقان خونین میمکد و حتی بیشرمانه به سفره خالی کارگران دست درازی میکند.
یاس و نامیدی و بیکاری و تورم و گرانی دستهدسته جوانان را به اعتیاد، فحشا، فروش ارگانهای بدنشان، کشیده شدن به دام باندهای مافیایی و دهها مشکل روحی و روانی دچار کرده است. اکنون هیچ جوانی در حاکمیت این حکومت جانی احساس امنیت و پیدا کردن کار با ثبات و تشکیل زندگی مستقل نمیکند.
واقعیت این است که تحریم اقتصادی بینالمللی ایران، تاثیر چندانی بر سرمایهداران و حکومت نداشته، اما برعکس، عواقب وخیم تورم و گرانی و احتمال حمله نظامی بلافصله زیست و زندگی مزدبگیران را تحت تاثیر شدید خود قرار خواهد داد. در چنین شرایطی، جنبشهای سیاسی و اجتماعی ایران و در پیشاپیش همه طبقه کارگر راهی جز اعتراض و مخالفت با غنیسازی اورانیوم و محاصره اقتصادی و حمله نظامی ندارند. جدا از ریاکاری امپریالیستی در مخالفت با تولید سلاحهای اتمی جمهوری اسلامی، جامعه آزادیخواه ایران، همصدا با آزادیخواهان جهان، باید به مخالفت بافعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی برخیزد و خواهان نابودی سلاحهای کشتار جمعی در همه جهان شود. همچنین خواهان آن شوند که بودجه کلانی که جمهوری اسلامی، به غنیسازی اورانیوم اختصاص داده است با توقف آن، این بودجه را به رفاه اجتماعی، اشتغال، پرداخت دستمزدهای معوقه، بازسازی صنایع فرسوده، بیمه بیکاری مکفی، افزایش دستمزدها متناسب با تورم و گرانی واقعی در بازار و غیره اختصاص دهد. همچنین جنبش ضدجنگ نیز اعتراضاتی را بر علیه جنگطلبی آمریکا و متحدانش و جمهوری اسلامی، سازماندهی کنند.
در سطح بینالمللی نیز باید از تشکلهای دمکراتیک و مدافع حقوق بشر، سازمانهای زنان، کودکان، احزاب سیاسی چپ و تشکلهای کارگری خواست که با اعتراض خود، دولتهای عضو شورای امنیت سازمان ملل را وادار سازند که تحریم اقتصادی ایران را لغو کنند.
مسلم است که باید هر چه زودتر بساط جمهوری اسلامی ایران، با مبارزه عظیم طبقاتی برچیده شود تا مردم نفس راحتی بکشند. اما محاصره اقتصادی و حملات نظامی ضربه شدیدی بر زیست و زندگی و مبارزه کارگران و مردم آزادیخواه وارد خواهد کرد.
خفقان خونین و فقر و فلاکت اقتصادی و سرکوبهای سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی، انگار کم بود که اکنون هم سایه شوم تحریم اقتصادی گسترده و احتمال حمله نظامی، بر بالای سر مردم ایران به حرکت درآمده و جنگ روانی که جمهوری اسلامی و آمریکا و غیره راه انداختهاند و هر روز شدیدتر از روز گذشته مطرح میشود، آینده زیست و زندگی مردم ایران را تیره و تار کرده است.
در چنین شرایطی، ضمن محکوم کردن تحریم اقتصادی و حمله نظامی احتمالی، باید از ته دل و با تمام وجود فریاد زد: سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران، زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری!
20 ژانویه 2007