روز گرامیداشت کومهله، روز قدردانی و ارجگذاری به یک جریان انقلابی است که پرچمدار استراتژی کمونیستی در جنبش کردستان است و دوران سخت و پر تحولی را با سرافرازی و پیروزمندانه پشت سر گذاشته است.
روز کومهله، روز گرامیداشت یاد هزاران مبارز انقلابی و کمونیست است که در سنگرهای جنبش انقلابی کردستان، در راه آزادی و آرمانهای کمونیستی با سربلندی جان باختند. یاد همه جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم گرامی باد!
این روز را به کارگران و کمونیستها و مردم انقلابی و برابریطلب کردستان و سراسر ایران، رفقایم در صفوف کومهله و حزب کمونیست ایران، صمیمانه تبریک میگویم.
بیست و ششم بهمن، روز عزیزی که کومهله، این جریان کمونیستی فعالیت علنی خود را آغاز کرد. کومهله، در سال 1348 در خفقان و دیکتاتوری حکومت سلطنتی تشکیل شد. این سازمان، از همان آغاز تاسیس خود، افق و چشمانداز انترناسیونالیستی را در مقابل خود قرار داد و هیچگاه یک چشمانداز صرفا محلی را برای خود ترسیم نکرد.
انقلاب 1357 مردم ایران، تاریخ کاملا جدیدی را در مقابل جامعه و طبقات و نیروهای سیاسی سراسر کشور گشود. رهبری کومهله نیز با صداقت و شهامت بینظیری به این دوره جدید گام گذاشت و فعالیت علنی خود را در روز بیست و ششم بهمن 1357، با مبارزه پیگیر از موضع منافع کارگران و زحمتکشان در سرنگونی حکومت سلطنتی به جامعه اعلام کرد. از آن تاریخ، 28 سال میگذرد، کارنامه همه نیروهای سیاسی در مقابل جامعه قرار دارد. کومهله، در تمام این دورهها، نه تنها در مقابل هجوم وحشیانه جمهوری اسلامی به دستاوردهای انقلاب 57، و به ویژه در مقابل تحمیل یک جنگ تمام عیار نابرابر به مردم انقلابی کردستان، ذرهای کوتاه نیامد و با افتخار و سرافرازی جنگ مقاومت تودهای را سازمان داد، بلکه گامبهگام نیز مواضع طبقاتی و کمونیستی خود را شفافتر کرد و در پروسه تشکیل حزب کمونیست ایران که یک دستاورد تاریخی طبقاتی محسوب میشود، فعالانه شرکت کرد.
بنیانگذاران این سازمان، به ویژه زنده یاد رفیق فواد مصطفی سلطانی، با دیدگاههای کمونیستی، همواره طرح و برنامه یک مبارزه رادیکال و انقلابی و کمونیستی را همگام با مبارزین و سوسیالیستهای سراسر ایران، در مقابل خود قرار دادند. زیرا آنها به خوبی اگاهاه بودند که انتظارات و مطالبات مردم آزادیخواه و کارگر و زحمتکش کردستان، از طریق یک مبارزه سراسری علیه سرمایهداری و حکومت مرکزی تحقق پیدا خواهد کرد نه با مبارزه محدود محلی.
از این رو، حزب کمونیست ایران که در شهریور 1362، به دنبال بیش از یک سال بحثهای گرم همه جانبه علنی و درونی که رهبران و کادرها و اعضای کومهله در آن با شور و شوق و اشتیاق مشارکت داشتند، سرانجام در یک کنگره موسس، اعلام موجودیت کرد. پیوستن کومهله، به حزب کمونیست ایران، در جهت حفظ و گسترش سنتهای انقلابی کمونیستی و نفوذ اجتماعی و سیاسی کومهله بود. استقبال اعضا و دوستداران کومهله از پیوستن به صفوف حزب کمونیست ایران، عمق و نفوذ آرمانهای کمونیستی و برابریطلبانه در صفوف کومهله بود.
امسال در حالی به استقبال و گرامیداشت روز کومهله میرویم که با وجود ثروت و امکانات بیکران نیازمندیهای بشر، میلیونها نفر در جهان با بیکاری، بیحقوقی فردی و اجتماعی، قحطی و گرسنگی، بیماریهای مسری دست و پنجه نرم میکنند. میلیونها کودک به جای رفتن به مدرسه، به کارها سخت و زیانآور وادار شدهاند. تبعیض و نابرابری بین زن و مرد و ستم بر زنان ادامه دارد. جهانی که باید همه دستاوردهای علمی، اجتماعی و تکنولوژیکی آن در خدمت بشر قرار گیرد، در خدمت سرمایهداری عنان گسیخته جهانی و در خدمت سرکوب و جنگ و بیحقوقی قرار گرفته است. از این رو این جهان جهانی وارونه است باید آن را برگرداند و برپایه اصولی و انسانی ان قرار داد. تغییر این وضعیت امکانپذیر نخواهد بود مگر این که طبقه کارگری با افق و چشمانداز ضدسرمایهداری و سوسیالیستی در صحنه سیاسی و اجتماعی حضور مستقیم داشته باشد.
تئوریسینها و کارشناسان بورژوازی، در تحلیلها و تفسیرهای سیستم سرمایهداری را به مثابه سرنوشت غیرقابل تغییر معرفی میکنند. حتی برخی تئوریسینهای بورژوایی پایان تاریخ را تبلیغ میکنند. اما طبقه کارگر آگاه و متشکل، نه تنها تحلیلهای اینگونه را نمیپذیرد، بلکه این طبقه بیش از هر زمان دیگری از تاریخ، خواهان دنیایی آزاد و برابر و بهتری است و هیچ بدیلی جز سوسیالیسم را به رسمییت نمیشناسد. زیرا به معنای واقعی طبقه کارگر، با اتکا به نیروی عظیم طبقاتی خود قادر است جامعه بشری را از وضعیت فعلی خارج سازد و به سوی سوسیالیسم رهنون نماید.
امروز برنامههای جریانات لیبرال، رفرمیست سوسیال دمکرات، تقاوت چندانی با برنامههای راست سرمایهداری ندارد، از این رو، جریانات فوق به تدریج نفوذ خود را بر جنبش اتحادیهای کارگران از دست میدهند و گرایش چپ ضدسرمایهداری در درون این جنبش قویتر و موقعیت اجتماعی بالاتری پیدا میکند.
امروز در کنار جنبش کارگری، جنبشهای اجتماعی دیگری همچون جنبش زنان، جنبش دانشجویان و جوانان، جنبش ضدسرمایهداری و و ضدجنگطلبیهای امپریالیستی نیز در حال رشد و گسترش هستند. اگر روزی طبقه کارگر متحد و متشکل با چشمانداز سوسیالیستی در پیشاپیش این جنبشها حرکت کند، آن روز ناقوس مرگ سیستم سرمایهداری طنینانداز خواهد بود. اما هنوز این جنبشها فاقد تشکیلات و رهبری سراسری انترناسیونالیستی و فاقد انسجام تشکیلاتی است. همچنین گرایشان مختلفی در آن حضور دارند. بیشک با برطرف کردن این ضعفها جنبش ضدسرمایهداری قدرتمندی شکل خواهد گرفت که توازن قوا را به نفع انترناسیونالیسم پرولتری تغییر خواهد داد.
امسال در شرایطی، برنامههای گرامیداشت روز کومهله را سازماندهی کردیم که آمریکا و متحدانش، هنوز از باتلاق جنگ افغانستان و عراق بیرون نیامده به فکر جنگ دیگری بر علیه ایران هستند. فعل و انفعالات نظامی آمریکا از شاخ آفریقا تا آسیای مرکزی در 27 کشور در جریان است. این در حالی است که آمریکا دیگر تنها قدرت اقتصادی جهان محسوب نمیشود و اتحادیه اروپا، ژاپن، چین و روسیه، نه تنها بازار کشورهای آسیای جنوب شرقی را تحت نفوذ خود دارند، بلکه نفوذ قدرتمندی نیز در بازارهای کشورهای غرب دارند. چین با جمعیت عظیم و اقتصاد رو به رشدش و افزایش 35 ملیارد دلاری بودجه نظامی خود در سال 2006، خطری بالقوه و رقیبی قدرتمند در مقابل آمریکا است. نفوذ روسیه، با آن قدرت عظیم نظامی و هستهای را نمیتوان در معادلات بینالمللی و منطقهای نادیده گرفت.
در چنین شرایطی، مردم زجر کشیده و ستمدیده عراق، در میان ماشین جنگی آمریکا و تروریسم کور جریانات ارتجاعی ملی و اسلامی کشتار میشوند. آمریکا و متحدانش، نه تنها کوچکترین امنیت و آسایشی برای مردم این کشور برقرار نکردهاند، بلکه اکثریت مردم این کشور از ابتداییترین خدمات شهری مانند آب و برق و بهداشت نیز محروم کردهاند. و روزی نیست که صدها نفر از شهروندان این کشور، در اثر این جنگ جان خود را از دست ندهند و یا زخمی نگردند.
در افغانستان نیز دولت دست نشانده آمریکا و متحدانش امروز دست همکاری خود را به سوی طالبان دراز کرده است. از برقراری حقوق زنان و دولت دموکرات و سکولار وعده داده شده در این کشور خبری نیست. هنوز قوانین و سیاستهای طالبانی در بسیاری از ایالتهای افغانستان جاری است. دامنه جنگ و درگیریها در سال 2006، نسبت به سالهای قبل بسیار گستردهتر شده است.
قاره سیاه، بار دیگر دیگر به قارهای برای تاخت و تاز دولتهای اروپایی و آمریکا و جریانات ارتجاعی قومی و مذهبی تبدیل شده است.
جنگ خونینی در فلسطین و لبنان از یک سو با حملات وحشیانه اسرائیل و از سوی دیگر، جنگ و ترور گروههای اسلامی در جریان است. دولت اشغالگر اسرائیل، با حمایت همه جانبه اقتصادی، سیاسی و نظامی ایالات متحده آمریکا، همچنان به اشغال فلسطین ادامه میدهند و به عناوین مختلف بر علیه مردم فلسطین دست به تهاجم میزند. اساسا آمریکا، به اسرائیل به عنوان حیات خلوتی خود مینگرد و از این کشور، به عنوان پایگاه و دژ محکمی برای پیشبرد سیاستهایش به خصوص در خاورمیانه استفاده میکند.
عواقب ویرانگر این تحولات اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعی سیستم اقتصاد نئولیبرالی مبتنی بر بازار آزاد، طبقه کارگر و تودههای محروم را در سراسر جهان، به مقابله با سیستم سرمایهداری کشانده است.
دولت آمریکا که از سالها قبل از فروپاشی اتحاد شوروی، گروههای اسلامی را از آفریقا تا آسیا، برای خصومت و دشمنی با این کشور سازماندهی میکرد و امکانات اقتصادی و تبلیغی و سلاح و غیره به ویژه در افغانستان در اختیار آنها قرار میداد، اکنون این گروههای ارتجاعی در مقابل بشریت قد علم کردهاند. اینها از هر حرکت کوچکی برای پیشبرد اهداف و سیاستهای غیرانسانی خود مانند انتشار چند کاریکاتور محمد، در خیابانها راه میافتند و بر علیه آزادی بیان و این که هر کس بر علیه ارتجاع مذهبی موضع بگیرد فریاد سر میدهند. هماکنون نیز در اففانستان رقیبان اسلامی و قبیلهای طالبان با حمایت آمریکا و متحدانش حاکم هستند. عراق را به شیعه و سنی و قبیله و غیره تقسیم میکنند تا بربریت را به اوج برسانند. برعکس هر جا صدای جنبش کارگری کمونیستی و برابریطلبی درمیآید باز هم سیستم سرمایهداری با کلیه گرایشات عقب مانده ملی و مذهبی خود در مقابل این جنبش قرار میگیرند. انقلاب واقعی کارگران و مردم محروم و زحمتکش را نفی میکنند، اما انقلابهای نارنجی و مخملی را برای تحریف افکار عمومی درست میکنند. انقلاب واقعی کارگران و مردم آزادیخواه را انقلابی خشونتآمیز معرفی میکنند اما انقلابات مخملی که هزار و یک نوع توطئه و جنایت نهان و آشکار نیز در آن راه میاندازند بیشرمانه انقلابات آرام مینامند. سیستم سرمایهداری جهانی همه این جنایات را بازتولید میکند تا منافع اقتصادی و سیاسی و نظامی خود را حفظ و بازتولید کند. بنابراین، سرمایهداری حاکمیت خود را با جنگ و سرکوب و شکنجه و اعدام و تبعیض و نابرابری و استثمار شدید انسان از انسان پیش میبرد. در حالی که جنبش کارگری کمونیستی مخالف همه اینهاست و با سازماندهی انقلاب اجتماعی و پیروزی آن میکوشد نهایتا کار مزدی و مالکیت خصوصی را لغو کند و یک جامعه کمونیستی آزاد و برابر و انسانی و پر رفاه برقرار نماید. از این رو، جنبش کارگری کمونیستی، به جنگ، به سرکوب، به خشونت، به زندان سیاسی و شکنجه و اعدام و ترور، به نابرابری زن و مرد، به کار کودکان، و مهمتر از همه استثمار انسان از انسان نه نیازی دارد و نه نفع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی. اگر هم در انقلاب انسانهایی جان خود را از دست میدهند و کمونیست دست به اسلحه میبرند و تودهها مردم را مسلح میکنند اساسا بورژوازی تحمیل میکند. زیرا انقلاب منافعشان را به خطر میاندازد. تاریخ نشان داده است که در همه انقلابات جهان، کل سیستم سرمایهداری داخلی و بینالمللی متحد میشوند تا آن انقلاب اجتماعی را از بین ببرند. کمون پاریس، انقلاب اکتبر 1917 روسیه، دهها انقلاب دیگر و از جمله انقلاب 1357 مردم ایران دیدیم که چگونه سرمایهداری داخلی و بینالمللی دست به دست هم دادند و انقلاب 57 مردم ایران را به مسلخ بردند. انقلاب 57 را به شکست کشاندند زنده باد انقلاب آتی. آنچه که مهم است ما تجارب این انقلابها را به درستی جمعبندی کنیم و در انقلاب بعدی نقاط ضعف آنها را تکرار نکنیم.
در فاجعه 11 سبتامبر 2001، تروریسم اسلامی، به عمق آمریکا نفوذ کرد و با فروریختن برجهای عظیم دوقلوی تجارت جهانی، عظمت و قدرقدرتی آمریکا نیز شدیدا زیر سئوال رفت. اما دولت آمریکا آن رویداد را به عنوان یک هدیه آسمانی به کار گرفت تا پروژه ناتمام «نظم نوین جهانی» خود را برای کسب رهبری جهان و اعمال هژمونی خود ادامه دهد.
گروههای ارتجاعی اسلامی، از سومالی تا فلسطین و لبنان، عراق، افغانستان و ایران، اگر چه پرچم دشمنی با آمریکا را بلند کردهاند، اما اما این گروههای ارتجاعی، نه تنها از برآورده کردن نیازهای اقتصادی مردم زحمتکش و فقیر ناتوان هستند، بلکه سرکوب و کشتار مردم بیگناه نیز برایشان به راحتی آب خوردن است. برای نمونه حکومت اسلامی ایران، نه تنها نانی به سفره هیچ کارگری اضافه نکرده است، بلکه بیشرمانه با افزایش گرانی و تورم و بستن مالیات و حذف سوبسیدها و غیره روزانه به سفره خالی کارگران و مردم فقیر دست درازی میکند. این گروههای تروریستی اسلامی و حاکمان اسلامی، به طور کلی امنیت فردی و اجتماعی را در هر جایی که فعالیت دارند به خطر انداختهاند. مبارزه با این جریانات ارتجاعی اسلامی، در بطن مبارزه علیه سرمایهداری معنی و مفهوم واقعی پیدا میکند و نه برعکس. مذهب تا جایی امر خصوصی انسانها قلمداد میشود که به هیچ انسانی ضرر نرساند اما به محض این که در سیاست و قوانین حقوقی و قضایی و غیره دخالت داده شود و به ویژه مانند عربستان و ایران و غیره به حاکمیت میرسد دودمان برانداز میشود.
مدتهاست که پرونده اتمی جمهوری اسلامی، به یک کمکش و رقابت و ماجراجوییهایشان بین جمهوری اسلامی و آمریکا تبدیل شده است. بده و بستانهای نهان و آشکار بر سر این پرونده در جریان است. آمریکا از یک سو جمهوری اسلامی را در لبنان، فلسطین و عراق تحت فشار شدید قرار داده است و از سوی دیگر با گسیل نیروهای بیشتر به عراق، تجمع نیروهایش در مرزهای ایران و ورود دومین ناو هواپیمابر به خلیج فارس و تشدید جنگ لفظی را بر علیه جمهوری اسلامی، یک جنگ روانی گستردهای راه انداخته است. جمهوری اسلامی نیز در مقابل به ادامه غنیسازی اورانیوم تاکید میکند و تاکنون قطعنامه شورای امنیت را نپذیرفته است. همچنین این حکومت، از سوی دیگر دست به مانورهای نظامی و موشک هوا کردن دست به تحریک و ماجراجویی میزند.
شکی نیست که دو طرف اصلی این قضیه یعنی دولت آمریکا و جمهوری اسلامی هر کدام به دنبال منافع اقتصادی و سیاسی و نظامی خود است، از این رو، هر دو طرف این رقابت سیاستهای غیرانسانی دارند و بر علیه جنبشهای اجتماعی به ویژه جنبش کارگری هستند.
از سوی دیگر، جمهورى اسلامى براى تداوم بقای خود حتى در مقابل حملات خارجى و گرفتن سهم خود در منازعات منطقهاى اساسا به توهم تودههاى مردم و پشتيبانى جریانات ارتجاع اسلامى در منطقه متكى بود، اكنون با تنفر عمومی مردم ایران و منطقه روبرو شده است؛ براى بقاى خود و تبديل شدن به يك قدرت برتر منطقهاى به حربه توليد سلاح اتمى نيز متوسل شده است. جمهورى اسلامى مىخواهد در عراق و در منازعات خاورميانه به عنوان يك قدرت منطقهای به رسميت شناخته شود.
در هر صورت علاوه بر این که ایران، نیازی به نیروگاههای اتمی ندارد. زیرا این کشور بر روی دریایی از نفت و گاز و منابع طبیعی انرژی خوابیده است. اگر بخشی از بودجههای کلان که به نیروگاههای اتمی اختصاص داده میشود به صنایع نفت و گاز اختصاص داده شود، جامعه ایران در آینده با کمبود انرژی روبرو نخواهد شد. علاوه بر این در حالی که اکثریت مردم ایران از جمهوری اسلامی نفرت دارند و برای سرنگونی آن مبارزه میکنند، هدف این حکومت در غنیسازی اورانیوم دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی اتمی است. بنابراین، دیر یا زود جنبشهای اجتماعی جامعه ایران، با فریاد بلند نه به جنگ امپریالیستی، نه به تحریم اقتصادی، نه به سلاحهای اتمی و کشتار جمعی، سرنگون باد جمهوری اسلامی، زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری، جامعه را تکان خواهند داد.
طی چند سال اخیر و دخالت آمریکا در خاورمیانه و اشغال افغانستان و عراق، احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران، با امید مداخله آمریکا در ایران میکوشند به منظور کسب موقعیتی برای خود و یا در بهترین حالت با هدف کسب امتیازاتی در زمینه مسئله ملی با سیاستهای آمریکا در منطقه همراه شدهاند. چنین سیاستی ریشه در سنتهای این احزاب دارد، در همان حال به حالت انتظار در جامعه دامن میزند و مردم را از مبارزه مستقیمی که به نیروی خود قادر به پیشبرد آن هستند دور میکند سیاستی به غایت غلط و مخرب در جامعه کردستان است.
احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران، با الگو قرار دادن سناریوی آمریکا در عراق، طرحهای سیاسی و تشکیلاتی خود را بر اساس دخالت احتمالی آمریکا در ایران و سرنگونی رژیم اسلامی به کمک آمریکا برنامهریزی کردهاند. سرآغاز این طرح بحثهای مربوط به تشکیل جبهه کردستانی و دیدارها و مذاکراتی است که طی سه سال اخیر احزاب و سازمانهای مختلف ناسیونالیست در این زمینه داشتهاند. این احزاب و سازمانها در سطح سراسری آینده خود را در رشد حرکتهای ناسیونالیستی در میان ملیتهای تحت ستم ساکن ایران میبینند، از این رو تلاش میکنند تا با همکاری احزاب و سازمانهای «تبعیدی» منتسب به این ملیتها، جبهه سراسری مورد نظر خود را علیه جمهوری اسلامی به وجود بیاورند. اگر چه این جریانات تاکنون تلاشهای زیادی به خرج دادهاند، اما حاصل آن جز تشکیل اتحادهای توخالی از گروههای حاشیهای و گاها ناشناخته چند نفری فراتر نرفته است. در هر صورت جهتگیری آنها در انطباق با سیاستهای آمریکا در مورد ایران است. رکود و بنبست شعارهای کنونی آنها در زمینه جبهه سراسری و جبهه کردستانی ناشی از این واقعیت است که سیاستهای آمریکا در خاورمیانه به طور ویژه در عراق و در مورد ایران نیز در آن جهتی نیست که این گروهها به آن امید بسته بودند. اکنون سیاستهای احزاب ناسیونالیست کرد و گروههای حاشیهای غیر کرد با بنبست و تلاشی مواجه شده است.
در چنین وضعیتی، اعتراض همه بخشهای جنبش کارگری، از کارگران صنایع مختلف تا آموزگاران و پرستاران و به خصوص با نزدیک شدن هشتم مارس، روز جهانی زن، در حال گسترش و پیشروی است.
دولت احمدى نژاد، با اتکا به نیروی سازمان یافته سپاه پاسداران و بسیج و باندهای مافیایی جمهوری اسلامی، به قدرت رسيده است، در طول بیش از یک سال و نیم گذشته با وجود این که فضای سرکوب و اختناق در سراسر ايران را با دستگیری، محاکمه و به بند کشیدن فعالین و پیشروان جنبش کارگری، زندانی کردن و اعدام زنان، اعمال کنترل شدیدتر بر محیط دانشگاهها و احضار فعالین جنبش دانشجویی به کمیتهها انظباطی و بستن رسانههای دانشجویی، مسدود کردن سایتهای اینترنتی، جمعآوری ماهوارهها، راه انداختن موج اعدامها در ملاءعام تشدید کرده است اما، نتوانسته است جنبشهای اجتماعی در ایران را از پیشروی باز دارد.
بنابراین، استراتژی احزاب و جریانات بورژوائی و ناسیونالیست کرد که به ویژه در آستانه لشکرکشی آمریکا به عراق، منافع جنبش ملی کردستان را از مسیر همگرایی با سیاستها و استراتژی آمریکا در منطقه تعقیب میکردند با شکست مواجه شده است.
روند مبارزه رادیکال اجتماعی در کردستان و شکست استراتژی سیاسی این نیروها، عامل اصلی ناتوانی رهبری حزب دمکرات کردستان ایران در فائق آمدن بر بحران تشکیلاتی و انشعاب در این حزب منجر شد. گروه «زحمتکشان» که چند سال پیش از موضع به غایت راست از کومهله انشعاب داد، در کنگره اخیر خود نتوانست کمیته مرکزی جدید انتحاب کند. بنابراین، تشتت و نابسامانی در صفوف نیروهای جبهه کردستانی ادامه خواهد یافت.
در چنین شرایطی، نقش سرنوشتساز کومهله در جنبش کردستان، نقش حساسی است. کومهله که پرچمدار استراتژی سوسیالیستی در جنبش کردستان است و دوران سخت و پر تحولی را با سرافرازی و پیروزمندانه پشت سر گذاشته است با درک وظایف خطیری که در این دوره بر دوش دارد مسئولانه تلاش میکند که تشتت در صفوف نیروهای ناسیونالیست کرد، صف مبارزه یکپارچه تودههای مردم کردستان علیه حکومت جمهوری اسلامی در کردستان، تضعیف نشود.
موقعیتی که در عراق برای آمریکا پیش آمده است اگر چه احتمال لشکرکشی آمریکا به ایران را ضعیفتر کرده است با این حال فشار آمریکا بر حکومت جمهوری اسلامی، شدت یافته است. محاصره اقتصادی بیشتر و همه جانبهتری علیه ایران، با تصویب قطعنامه دیگری در شورای امنیت سازمان ملل، قطعی به نظر میرسد. اگر چه سران جمهوری اسلامی ادعا میکنند که این محاصره اقتصادی هیچ تاثیری بر اقتصاد ایران ندارد اما این ادعایی پوچ است. زیرا از هم اکنون تورم و گرانی، به طور سرسامآوری بالا رفته است. آثار روانی و عملی آن بسیار فراتر از مواد قطعنامه تحریم است.
ینده با کمبود ارنژی و وسخت بوبرو نخواهد شد.امروز جنبش کارگری کمونیستی ایران، یک نیروی اجتماعی قوی میلیونی است. بنابراین، نیروی محرکه انقلاب آینده طبقه کارگر و بحث از انقلاب کارگری است. در چنین شرایطی مهمترین وظیفه استراتژیک، کمونیستها به میدان آوردن طبقه کارگر و متحد کردن این طبقه در سطح سراسری کشور است. کومهله و حزب کمونیست ایران، وظیفه خود میداند که در این راستا حرکت کنند و از کلیه امکانات خود برای متحد و متشکل شدن طبقه کارگر استفاده کنند تا طبقه کارگر متشکل و متحد با افق و چشمانداز مبارزه همه جانبه علیه سرمایهداری در صحنه سیاسی ایران ظاهر نشود، بحث از انقلاب اجتماعی و رهایی جامعه از ستم و استثمار سرمایهداری امری محال است.
باید نشان داد که جنبش های اجتماعی نظیر جبنش زنان، جنبش کردستان و جنبش دانشجویی هرکدام از تحقق انقلاب چه اهدافی را تعقیب میکنند و تلاش کرد تا با تامین استراتژی و افق سوسیالستی بر این جبنشها نه تنها پیشروی و پیروزی آنها را تضمین کرد، بلکه آنها را به متحد طبیعی و استراتژیک جنبش کارگری تبدیل نمود.
در شرایط کنونی، با هر کمبود و ضعفی گرایش سوسیالستی در درون جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش کردستان و جنبش دانشجویی یک واقعیت عینی و انکارناپذیر است.
در این موقعیت، چشمانداز کومهله، برای پیروزی جنبش کردستان بر پایه انقلابی است که نیروی محرکه آن را مردم کارگر و زحمتکش تشکیل میدهند. شرایط عینی جامعه کردستان، تضادهای حاد طبقاتی، ستم و تبعیض بر زنان و جوانان، ستم و سرکوب دولت مرکزی و سلب ابتداییترین آزادیها و حقوق مردم تحت ستم، سنتهای چند دهه مقاومت و مبارزه، نفوذ جریان انقلابی و کمونیست در این جامعه، وقوع یک برآمد انقلابی در کردستان را امری ممکن کرده است. کومهله، با شرکت در همه لحظات این مبارزه تلاش میکند که رهبری انقلابی و کمونیستی این جنبش را تامین و آن را به سمت پیروزی نهایی هدایت کند.
سازماندهی یک جنبش اعتراضی، ایجاد تشکلهای تودهای، و در پیشاپیش همه تشکلهای طبقاتی و تودهای کارگری، تلفیق مبارزه مخفی و علنی با رعایت کلیه موازین امنیتی، تشویق و گسترش عرصههای کار علنی و قانونی، حفظ ظرفیت نیروی مسلح، نقد و منزوی کردن سیاستها و روشهای لیبرالی و ناسیونالیستی، تحکیم موقعیت کومهله در کردستان، در مبارزه برای رفع ستم ملی، از جمله وظایفی هستند که در دوره فعلی خطوط اصلی استراتژی کومهله را تشکیل میدهد.
با در هم شکستن و عقب راندن نیروهای دولت مرکزی، امکان سازمان یابی یک حاکمیت شورایی در کردستان فراهم میشود. کومهله، برنامه سیاسی خود برای حاکمیت انقلابی در کردستان را از هماکنون ارائه و در موقع خود به تایید شورای نمایندگان سراسری مردم کردستان میرساند و بلافاصله آن را به مورد اجرا میگذارد. این برنامه سیاسی در کنگره دوازدهم کومهله به تصویب رسیده و به زودی منتشر خواهد شد. بیشک کارگران و زحمتکشان کردستان، در ارگانهای قدرت و حاکمیت خود متشکل شده و زمام امور را در دست میگیرند. سازمان کردستان حزب کمونیست ایران - کومهله، و به ویژه بخش مسلح و قدرتمند آن، حامی و پشتیبان اقدامات و تصمیمات شوراها خواهند بود.
کومهله، یک جریان کمونیستی است که پیشمرگان آن، نیروی مسلح کارگران و زحمتکشان، پیشاهنگ و یاوران مصمم، فداکار و خستگیناپذیر مردم انقلابی کردستان هستند. رفقای پیشمرگ، در تبلیغات خود به آهاهگری و بیداری طبقاتی کارگران و زحمتکشان اهمیت ویژهای رساندهاند و در دل مردم انقلابی جای دارند. از این رو حضور آتی واحدهای نظامی کومهله، همچون گذشته در هر منطقهای عملا به معنای اشاعه کمونیسم در میان کارگران و مردم محروم آن منطقه است. صدای پای انقلاب آتی ایران شنیده میشود. زیرا از یک سو جمهوری اسلامی خود با بحرانها و معضلات و مشکلات عدیدهای روبرو است و از سوی دیگر، اکثریت مردم ایران، نفرت و بیزاریشان از این حکومت، در حال غلیان است. همچنین حکومت جمهوری اسلامی، در سرکوب انقلاب 57 ایران، نیازهای سرمایهداری و امپریالیستی را تامین کرده است. اما اکنون ادامه حاکمیت جمهوری اسلامی، حداقل در شکل فعلی آن چندان مطلوبیت چندانی برای امپریالیستها ندارد. مهمتر از آن، تمایل میلیونی تودههای مردم برای تغییرات بنیادی و انقلاب نیز آنها را نگران کرده است. از این لحاظ جمهوری اسلامی، بیشتر از این مطلوب سیاستها و منافع امپریالیستی نیست. اما امپریالیستها در تلاشند در این تغییرات، آلترناتیوهای سیاسی و اجتماعی خود را به کرسی بنشانند. به ویژه نگران آن هستند که این بار جنبش کارگری کمونیستی ایران دست بالا را بگیرد. در هر صورت آنچه که مسجل است اینست که در انقلاب آتی ایران، با چه حرکتی و چه زمانی متولد خواهد شد این را آینده روشن خواهد کرد اما از موضع کمونیستی، نقش طبقه کارگر و آمادگی آن برای رهبری این انقلاب، امری حیاتی برای آینده جامعه ایران است. از این رو، نیروی مسلح کومهله که در بیش از دو دهه گذشته بیوقفه و خستگیناپذیر تلاش کرده است خود را به لحاظ سیاسی - نظامی برای حمایت و پشتیبانی از اعتصاب و اعتراض و پیشروی جنبش کارگری و مردم محروم و تحت ستم آماده کند، یک دستاورد مهم تاریخی است که ارج گذاری به آن امری طبیعی است.
بیتردید هر تکان انقلابی و اجتماعی در ایران، در پیشروی سریع جنبش انقلابی کردستان، تاثیر به سزایی خواهد داشت و جمهوری اسلامی را در کردستان با تنگناهای بیشتری روبرو خواهد ساخت. جمهوری اسلامی، در کردستان با حنبشی روبرو است که در آن از یک سو کومهله، این جنبش را صیقل طبقاتی داده است و کارگران و زحمتکشان محتوای سیاسی، اجتماعی و هر فرهنگی را ارتقا دادهاند، سطح توقعات مردم بالاتر رفته است، فراتر از اینها در نتیجه کار کمونیستی کومهله، در میان کارگران و مردم زحمتکش زن و مرد بیشتر به ریشه و منشا ستم و استثمار خود آشنا شده، ایدههای برابریطلبانه و سوسیالیستی در میان آنان رواج یافته و راه مستقل رهایی را فراگرفتهاند. جنبش انقلابی مردم کردستان، در مقایسه با اوایل انقلاب 57 مردم ایران، از یک جنبش جوان و بیتجربه گذر کرده و اکنون به یک جنبش آگاه و مصمم و هدفمند تبدیل شده است. در این راه هزاران انسان جان خود را از دست دادهاند.
در واقع روز کومهله، روز گرامیداشت جریانی است که به عنوان ستون پر قدرت حزب کمونیست ایران به امر سازماندهی و به ثمر رساندن انقلاب کارگری و بر قراری حکومت کارگری در سراسر ایران یاری رسانده و کردستان را به سنگر قدرتمندی برای جامعه انقلابی و کمونیستی ایران تبدیل کرده است. استراتژی کومهله و حزب کمونیست ایران، مبارزه برای سرنگونی حکومت سرمایهداری جمهوری اسلامی و تحقق شعار «آزادی، برابری، حکومت کارگری» است. در این راستا دخالت و مبارزه روزمره و پیگیر کومهله و حزب کمونیست ایران، در جنبش انقلابی کردستان و جنبش کارگری سراسر ایران و کردستان به عنوان بخشی از آن، اتخاذ تاکتیکها و شعارهایی در جهت بهبود زندگی کارگران و مردم محروم است که پروسه نزدیک شدن به این استراتژی را تسهیل میکند.
در پایان بار دیگر 26 بهمن 1357، روز فعالیت علنی کومهله را به کارگران و مردم زحمتکش سراسر ایران و رفقایم در صفوف کومهله و حزب کمونیست ایران تبریک میگویم.
یازدهم فوریه 2007 - بیست و دوم بهمن 1385