bamdadpress@ownit.nu
تاریخ ستم بر زنان، با تاریخ پیدایش طبقات عمیقتر شد. با پیدایش مالکیت خصوصی و دولت، نقش مرد نیز در تولید و در خانواده نقش مرکزی پیدا کرد. از این رو، بر خلاف نظریههای فمینیستی، ستم بر زنان نه براساس ستم جنسیتی، بلکه بر پایه روابطی شکل گرفت که نتیجه روابط تولیدی بود. تقسیم کار در خانواده، براساس مناسبات بورژوایی شکل گرفت که در آن مرد رییس و نانآور خانواده و اتوریته انحصاری پیدا کرد و زن و فرزندان بایستی این اتوریته مطلق او را بپذیرند. در تقسیم کار بورژوایی، نقش زن محدود شد به چهاردیواری خانه و وظایف خانگی. بدین ترتیب، ریشه مادی ستم بر زنان در سرمایهداری است و دخالت و حضور زن در تولید اجتماعی، پیش شرط رهایی اوست.
امسال در حالی میلیونها زن و مرد برابریطلب و آزدایخواه، خود را برای استقبال برگزاری هر چه با شکوهتر هشت مارس، روز جهانی زن آماده میکنند که جنگ در عراق، افغانستان، سومالی و غیره، به طور روزانه جان صدها انسان را میگیرد. علاوه بر این، هزاران زن و دختر در این کشورها به طور دایم در معرض هتک حرمت انسانی و تجاوز و سرکوب قرار دارند.
امسال روز جهانى زن را در حالى گرامى مىداريم که تبلیغات جنگ لفظی و روانی بین سران آمریکا و جمهوری شدت گرفته است. دومین هواپیمای ناوبر آمریکا، وارد خلیج فارس شده است. هواپیماهای جاسوسی آواکس و اف 16 پیشرفته، بار دیگر پس از سه سال وارد پایگاه انجیرلیک در ترکیه شدهاند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد، قظعنامهای را بر علیه ایران صادر کرده و خواستار آن شده است که جمهوری اسلامی، غنیسازی اورانیوم را متوقف کند، در غیر این صورت این شورا قطعنامه شدیدتری را مورد بحث قرار خواهد داد.
در چنین شرایطی، تورم و گرانی کمرشکن شده و روزبروز قدرت خرید مردم پایین میآید و حتی قیمت پیاز و سیب زمینی که اقلام مورد استفاده روزانه مردم فقیر است به طور سرسامآوری بالا رفته و گوجه فرنگی به طلای سرخ معروف شده است. از سوی دیگر بگیر و به بندها و شکنجه و اعدامها نیز فزونی یافته است.
بدین سان، هشت مارس امسال، ویژهگیهای خاص خود را دارد و باید این ویژهگیها در سازماندهی برنامهها و مراسمهای هشت مارس، تعیین شعارها و تدوین قطعنامهها در نظر گرفته شود. اما در عین حال باید تاکید کرد که این وضعیت، نباید مبارزه برای رهایی زنان را به درجه دوم براند. در واقع به هر درجهای که از حقوق انسانی و اجتماعی زنان بر جمهوری اسلامی تحمیل شود، به همان نسبت نیز فضای عمومی سیاسی و اجتماعی جامعه برای مبارزه بازتر و مساعدتر میشود.
در حاکمیت جمهوری اسلامی ضدزن نیز گرایش فمینیسم لیبرالی و فمینیسم اسلامی(دست پخت زنان اسلامی)، در تلاش هستند که استراتژی و افق جنبش زنان را در چهارچوب جمهوری اسلامی لیبرالیزه شده متحقق سازند، در حالی که گرایش رادیکال و انقلابی و سوسیالیستی جنبش زنان اگر چه هنوز موفق نشده است صف خود را از گرایشات دیگر متمایز سازد و به طور مستقل در جامعه ظاهر شود، اما این گرایش، قوی و اجتماعی است. طبعا فعالین رادیکال جنبش زنان، به این نقطه ضعف واقف هستند و برای برطرف کردن آن میکوشند. در هر صورت بسیار مهم است که فعالین کمونیست جنبش زنان، همواره استراتژی و افق گرایشات بورژوایی در جنبش زنان را نقد و افشا کنند و استراتژی و افق سوسیالیستی خود را به طور اثباتی در مقابل جامعه و به ویژه در مقابل میلیونها زن کارگر و خانهدار و برابریطلب قرار دهند.
جنبش زنان ایران نیز همانند جنبش زنان کشورهای دیگر، یک جنبش جهانشمول است که ریشههای تاریخی قدرتمندی دارد و روز هشت مارس، نقطه اوج مبارزه جهانی زنان بر علیه ستم جنسی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و مردسالاری است.
از سوی دیگر، بر خلاف ادعای جریانات و تئوریسینهای فمینیسم لیبرالی، این جنبش کارگری کمونیستی است که برای رهایی زنان، پیگیرانه مبارزه میکند. گرایشات لیبرالی جنبش زنان، مبارزه خود را با طول و عرض پارلمان و این که چند زن وارد آن میشوند میسنجند، در حالی که میلیونها زن کارگر و زحمتکش و محروم و خانهدار از معادلات آنها بیرون است. اساسا اگر زنان کارگر و خانهدار در میدان مبارزه رهاییبخش سازماندهی نشوند، فقط نخبگان باقی میمانند که نام آن را نمیتوان جنبش زنان گذاشت. بنابراین، جنبش کارگری کمونیستی، همواره در طول تاریخ، پرچمدار مبارزه برای رهایی زنان از هرگونه ستم و برای برقراری برابری واقعی زن و مرد در همه عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوده است. هشت مارس، روز جهانی زن، محصول مبارزه طولانی و پیگیر جنبش کارگری کمونیستی است.
تاریخ بزرگترین شاهد است که از مارکس و انگلس، این بنیانگذاران سوسیالیسم علمی تا لنین و کلارا زتکین، انترناسیونال کمونیستی اول و دوم، و به ویژه انقلاب با شکوه سوسیالیستی روسیه، زمینههای ستم بر زنان و مردسالاری و استراتژی مبارزه علیه هرگونه ستم و استثمار بورژوازی و به ویژه چگونگی رهایی زنان را به شکل شفافتری در مقابل جامعه و به ویژه جنبش کارگری کمونیستی و جنبش زنان قرار داده و پیشگامان واقعی این راه بودهاند.
امر تعیین روزی از سال به عنوان «روز زن» نخستین بار در جریان مبارزه زنان نیویورک با شعار «حق رای برای زنان» مطرح شد. این شعار با استقبال زنان و مردان آزادیخواه و برابریطلب قرار گرفت. دو هزار زن تظاهر کننده در 23 فوریه 1909، پیشنهاد کردند که هر سال در روز یکشنبه آخر فوریه، یک تظاهرات سراسری در آمریکا به مناسبت «روز زن» تدارک دیده شود.
قبل از این تاریخ نیز صدها زن كارگر كارگاههاى نساجى نيويورك، روز هشتم مارس 1875، در اعتراض به دستمزد كم، ساعات كار طولانى، شرايط غيرانسانى كار و نداشتن حق راى، دست به اعتصاب زده بودند. از ان تاریخ 132 سال مىگذرد. از هشتم مارس ۱۹۰۸ كه مجددا زنان كارگر صنايع نساجى نيويورك با همان خواستهها به خيابانها ريختند و با یورش پليس، دستگير و زندانى شدند، ۹9 سال و از ۱۹۱۰ كه ۸ مارس «روز جهانى زن»، ناميده شد، ۹7 سال میگذرد. یعنی در واقع نزدیک به یک قرن است كه زنان و مردان آزادیخواه و برابریطلب به پیشگامی کمونیستها، روز جهانى زن را گرامى میدارند. چندین دهه است که در اثر مبارزه مشترک زنان و مردان آزادیخواه، در بسیاری از کشورها نسبتا حقوق انسانی و اجتماعی زنان به ویژه در غرب، به دولتها تحمیل شده و در کشورهای در حال توسعه و عقب نگاه داشته شده نیز با همه سختیهای سیاسی و اجتماعی، همچنان مبارزه رهاییبخش و آزادیخواهانه زنان ادامه دارد. بنابراین، حقوق زنان جهانشمول بوده و با جنبش کارگری کمونیستی جهانی اجین شده است.
در سال 1910، «دومین کنفرانس زنان سوسیالیست» که انقلابی نامدار «کلارا زتکین»، از رهبران آن بود، امر تعیین «روز بینالمللی زن»، مورد بحث و بررسی قرار گرفت. پیشنهادات مختلفی برای تعیین روز زن شده بود. برای مثال، زنان سوسیالیست اتریش، روز «اول ماه مه» را پیشنهاد کرده بودند. اما زنان سوسیالیست آلمان، روز 19 مارس را پیشنهاد کردند. مناسبت این روز، مبارزه انقلابی مردم محروم و تحت ستم آلمان، در سال 1848 علیه حکومت پادشاهی پروس بود که به عقبنشینی ظاهری حکومت در نوزدهم مارس همان سال، منجمله در مورد پذیرش مطالبات زنان، منجر شد.
دومین کنفرانس زنان سوسیالیست، تاریخ برگزاری نخستین مراسم «روز زن» را 19 مارس 1911 تعیین کرد. تصمیمگیری قطعی برای تعیین «روز جهانی زن» به بعد موکول شد.
پس از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعیین «روز جهانی زن»، انترناسیونال کمونیستی دوم، از این قطعنامه حمایت کرد، بنابراین انترناسیونال دوم، نخستین تشکیلاتی جهانی بود که این روز را به رسمیت شناخت. برای این که «روز جهانی زن»، مورد شناسایی و قبول عموم قرار گیرد، نیاز به مبارزه پیگیر با مدت زمان طولانی داشت.
در روز 19 مارس 1911، کارگران و زنان و مردان برابریطلب آلمان، اتریش، سوئیس و دانمارک در خیابانها رژه رفتند که كه در آن، صدها هزار زن و مرد دوش به دوش شركت داشتند. تعداد تظاهر کنندگان در اتریش، به 30 هزار نفر بالغ میشد. تظاهرکنندگان، علاوه بر خواست حق رای، خواستار حق اشتغال، آموزش حرفهاى و پايان بخشيدن به تبعيض شغلى شدند. نیروهای پلیس به تظاهرات حمله کردند، به ضرب و شتم زنان پرداختند و گروهی را نیز دستگیر نمودند.
آلکساندر کولنتای، رهبر کمونیستی و انقلابی روسی زنان، درباره تعداد شرکتکنندگان در نخستین روز جهانی زن در سال 1911، چنین توصیف میکند: «آلمان و اتریش... دریای خروشان متلاطمی از زنان بودند. در همه جا گردهمآیی تشکیل شده بود - در شهرهای کوچک و حتی در روستاها. سالنها به قدری مملو از جمعیت بود که مجبور شدند از کارگران(مرد) خواهش کنند جای خود را به زنان بدهند. این بدون شک نخستین نمایش رزمندگی زنان زحمتکش بود. مردان برخلاف معمول در منزل ماندند تا از بچهها نگهداری کنند و همسران آنها، زنان خانهدار محبوس، به گردهماییها رفتند.»(روز جهانی زن، نوشته آلکساندر کولنتای «لندن: زنان سوسیالیست شمال لندن، 1972، ص 2»)
سال 1913، «دبیرخانه بینالمللی زنان»، - یکی از نهادهای انترناسیونال کمونیستی دوم -، روز هشت مارس را به پاس مبارزه زنان کارگر نساجی در آمریکا، به عنوان «روز جهانی زن» اعلام کرد. در همان سال، زنان کارگر و زحمتکش و زنان روشنفکر انقلابی در روسیه تزاری و در سراسر اروپا، مراسم «هشت مارس» را با برگزاری تظاهرات و میتینگ گرامی داشتند.
سال هاى ۱۹۱۴ - ۱۹۱۳ همزمان با شكلگيرى جنبش ضدجنگ زنان و در آستانه جنگ جهانى اول، زنان روسيه نخستين مراسم روز جهانى زن را در آخرين يكشنبه ماه فوريه در سال ۱۹۱۳ برگزار كردند. در اروپا نيز زنان و مردان برابریطلب، روز هشت مارس سال بعد به منظور اعتراض به جنگ و بيان همبستگى با زنان جهان، دست به تظاهرات زدند.
سال 1914، دولتهای امپریالیستی، تبلیغات گستردهای برای آغاز جنگ جهانی اول راه انداختند. جنگ، جنبش زنان و مطالبات و شعارهای این جنبش را تحت تاثیر قرار داد. به دلیل این که مرکز جنگ در اروپا بود، زنان سوسیالیست و انقلابی تلاش کردند تظاهرات هشت مارس 1915 و 1916 را با شعار مرکزی «علیه جنگ امپریالیستی» سازماندهی و برگزار کنند. سیاست آنها، جلوگیری از جنگ و توضیح عوارض و عواقب آن به تودههای مردم بود. مخالفان و موافقان جنگ، در مقابل هم صفآرایی کرده بودند. از این رو، شکاف و انشعاب در صفوف جنبش زنان نیز پدید آمد و مانع از برگزاری سراسری و گسترده «روز جهانی زن» شد.
هشت مارس، بار دیگر در مقطع انقلاب عظیم و با شکوه کارگری سوسیالیستی اکتبر روسیه، اوج گرفت. سال 1917، تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد روسیه، بر علیه گرسنگی و جنگ و تزار، اولین جرقههای انقلاب اکتبر را زد. کارگران، در پشتیبانی از این تظاهرات، دست به اعتصاب عمومی زدند. بدین ترتیب، 8 مارس 1917، به یک روز با شکوه فراموش نشدنی در تاریخ انقلاب روسیه ثبت شد. با پیروزی انقلاب اکتبر، زنان روسیه، به مهمترین حقوق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود رسیدند. زیرا دولت شوراها، نه تنها بلافاصله کلیه قوانین تبعیضآمیز و ضدزن تزار را ملغی کرد، بلکه آنان را تشویق کرد تا در کلیه عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور حضور فعال و امکانات برابر با مردان داشته باشند. زنان شوروی با شور و شوق در همه امور فردی و اجتماعی آزادانه و فعالانه شرکت کردند. بسیاری از حقوقی که دولت شوراها به مرحله اجرا گذاشت، سالها بعد زنان و مردان برابریطلب کشورهای اسکاندیناوی و اروپا و آمریکا، این مطالبات را به دولتها تحمیل کردند.
با پیروزی بلشویکها در اکتبر 1917، برای اولین بار در تاریخ، یک زن عضو کابینه شد. آلکساندر کولنتای، در راس وزارت خدمات اجتماعی قرار گرفت. هنگامی که بعدها کولنتای به عنوان نخستین سفیر زن در تاریخ، منصوب شد، اشرافیت دیپلماتیک سراسر جهان دچار تلاطمات متشنجی شد. او نه تنها یک زن بود، بلکه «به قول آنها» زنی بود «از نظر اخلاقی بیبند و بار» که اصلا صلاحیت مصاحبت با پادشاهان، ملکهها و سران دولتها را نداشت.»(فمینیسم و جنبش مارکسیستی، اثر: ماری - آلیس واترز، ترجمه مسعود صابری، نشر طلایه پرسو - تهران، 1383، ص 64)
سال 1921، «کنفرانس زنان انترناسیونال سوم کمونیستی» در مسکو، برگزار شد. در این کنفرانس، به روز هشت مارس به عنوان «روز جهانی زن» تاکید شد.
از اواسط دهه 1930، حکومتهای فاشیستی، یک جنگ جهانی دیگر را تدارک دیدند. برگزاری تظاهرات «روز جهانی زن» در کشورهایی که تحت سلطه فاشیسم بودند، غیرقانونی اعلام شد. اما با وجود این ممنوعیت، زنان برلین در هشت مارس 1936، با شهامت بینظیری دست تظاهرات زدند. در همان روز، در اسپانیای تحت سلطه فاشیسم، زنان و مردان برابریطلب، تظاهرات هشت مارس با شکوهی را در مادرید، پایتخت اسپانیا، برگزار کردند. در این تظاهرات، 30 هزار زن و مرد آزادیخواه و کمونیست شعار «آزادی و صلح» را فریاد زدند. با پایان جنگ جهانی دوم، انقلابات و جنبشهای اجتماعی و رهاییبخش بار دیگر در جهان رشد و گسترش یافت و هشت مارسها نیز با شکوهتر برگزار گردید.
دول سرمایهداری، سرانجام در مقابل جنبش رهایی زنان، مجبور به عقبنشینی شدند و «سازمان ملل»، در سال 1975، هشت مارس را به عنوان «روز جهانی زن» به رسمیت شناخت. بدین ترتیب، بورژوازی جهانی با پذیرش روز جهانی زن، انواع و اقسام توطئهها و ترفندها را به کار میگیرد تا این روز را از مضمون و محتوای طبقاتی و سوسیالیستیاش تهی سازد و تحت کنترل خود بیاورد. علاوه بر این، بسیاری از دولتهای آفریقایی و آسیایی همچون حکومت سلطنتی سرنگون شده ایران، این روز را نپذیرفت و یا این که روزهای نمایشی دیگری را به جای روز زن، آن هم برای فریب و انحراف افکار عمومی تدارک دیدند. سران جمهوری اسلامی، شدیدتر و وحشیتر از حکومت دیکتاتوری پهلوی، سرکوب سیستماتیک زنان را در دستور اولویتهای خود جهل و جنایت خود قرار دادند. اما با وجود سرکوبهای شدید و رشد گرایش ارتجاعی مردسالاری، زنان و مردان آزادیخواه با سازماندهی از پایین، هشت مارسهای خود را با جسارت بینظیری برگزار میکنند. در واقع برگزاری هشت مارسها و اول ماه مهها، پایههای سرمایهداری و مذهبی جمهوری اسلامی را به لرزه درآورده است.
سازمان ملل متحد، هیچ ابزاری برای اجرای مفاد بیانیهها و قطعنامههای خود ندارد. از دهه هفتاد به این سو نیز بورژوازی جهانی همواره تلاش کرده است تا دستاوردهای دوره گذشته جنبش کارگری و جنبش زنان، جتی در کشورهای پیشرفته صنعتی را پس گرفته و ستم بر زنان اشکال جدیدتری پیدا کرده است. متاسفانه با غالب شدن گرایشات رفرمیستی و لیبرالی بر این جنبشها، اعتراضات و مقاومت جدی در مقابل این تعرض بورژوازی سازماندهی نشده است.
ستم و خشونت به اشكال مختلف در جوامع متفاوت چه در خانواده و چه در اماکن عمومی از جمله محل کار، عليه زنان اعمال مىشود. تحقیر و فحاشی، كتک و آزار جسمى زنان و دختران در خانه توسط شریک زندگى، برادر، پدر و يا دیگر مردان خانواده و فامیل، آزارهای جنسى و تجاوز، طرد از خانه و محل زندگى و ازدواج اجبارى به خصوص در سنین پایین، از نمونههاى اعمال خشونت به زنان در خانواده و جامعه است. ربودن و وادار کردن زنان به خود فروشى و حتی خريد و فروش زنان و دختران و غيره اعمال غیرانسانی دیگری است که در جهان رواج دارد. به همه این عوامل نیز باید قتلهای ناموسی و خودکشی زنان از سر یاس و ناامیدی و فشار را نیز باید اضافه کرد. بنابر آمار جهانی، حدود ٩٠ درصد از قربانيان خشونت خانگی زنان و حدود ١٠ درصد مردان هستند.
در سالهای اخیر، متاسفانه قتلهاى ناموسى افزایش یافته است. از این رو، بسیاری از سازمانهای زنان و فعالین جنبش زنان و سازمان ملل و مدافع حقوق زنان و حقوق بشر، توجه بیشتری نسبت به این قتلها از خود نشان دادهاند و به نقد و افشای این جنایت پرداختهاند. اما هنوز پیشرفت چشمگیری در این مورد حاصل نشده است. بنا به گزارش سازمان جمعيت جهانى، وابسته به سازمان ملل متحد، سالانه بيش از ۵۰۰۰ دختر جوان در حدود ۱۴ كشور جهان و از جمله ايران، قربانى اين نوع قتلها میشوند.
یا این که در حال حاضر براساس آمارهای نهادهای بینالمللی ۱۵۰ میلیون زن در سراسر جهان طبق آمار رسمی ختنه شدهاند. سالانه به تعداد این زنان، دو میلیون نفر افزوده میشود. ختنه زنان، غالبا در دوران کودکی و در سنین ۴ تا ۱۲ سالگی انجام میگیرد. در کشورهای اتیوپی، اریتره و گامبیا ۹۰ درصد از زنان به اشکال مختلف ختنه شدهاند. ختنه، غیر از عوارض بهداشتی، عوارض جسمی و روحی عمیقی دارد که به احتمال قوی این عوارض تا آخر عمر زنان ختنه شده را آزار میدهد. سازمان ملل، برای اولین بار در سال ۱۹۹۳، ختنه زنان را محکوم کرد. در حال حاضر در برخی کشورها از جمله نروژ، آمریکا ختنه زنان جرم محسوب میشود. هر ساله دهها هزار زن جوان، به دلیل ختنه غیربهداشتی و در اثر خونریزی ناشی از ختنه، جان خود را از دست میدهند.
روزانه هفت هزار جنین دختر در هند به این دلیل که مردم براساس باورهای سنتی فرزند پسر را به دختر ترجیح میدهند، سقط میشوند. تازهترین گزارش صندوق کودکان سازمان ملل(یونیسف) با عنوان «وضعیت کودکان جهان در سال 2007» نشان میدهد هند، یکی از معدود کشورهای جهان است که هنوز در آن نسبت به جنس فرزندان تعصب و تبعیض سنتی وجود دارد. طبق قانون هند، انجام آزمایش برای تعیین جنس جنین، اگر برای مقاصد غیرپزشکی باشد، عملی غیرقانونی است. اما شکل غیرقانونی این کار در هند، همچنان ادامه دارد و به تجارت چندین میلیون دلاری در این کشور منجز شده است.
در این میان زنان در کشورهای آفریقایی و آسیایی و به ویژه در کشورهایی که حکومتهای مذهبی و قوانین غیرانسانی و زن ستیز اسلامی در آنها حاکم است، حال و روزگار زنان، دردناک و غیرقابل تحمل است.
زیست و زندگی در حاکمیت جمهوری اسلامی، به ویژه برای دختران و زنان آنقدر فاجعهبار است که حتی تصور آن برای بسیاری از انسانهایی که در غرب زندگی میکنند سخت و دشوار است. برای مثال، علاوه بر آپارتاید جنسی تمام عیار در ایران، «در حال حاضر از مجموع يک ميليون و 200 هزار زن سرپرست خانوار که زير خط فقر قرار داشته و با وضعيت نامساعدی تکفل اعضای خانواده خود را بر عهده گرفتهاند، فقط 800 هزار نفر تحت پوشش دو نهاد حمايتی قرار دارند(147 هزار نفر تحت پوشش سازمان بهزيستی کشور و مابقی تحت پوشش کميته امداد) و 400 هزار نفر در نوبت دريافت خدمات ايستاده يا به حال خود رها شدهاند. از سوی ديگر آمار يک ميليون و 200 هزار نفری زنان سرپرست خانوار آمار رسمی و اعلام شده از سوی منابع دولتی است که طی 3 سال گذشته همواره ثابت بوده در حالی که فقط با بررسی وضعيت طلاق در کشور میتوان دريافت که سالانه 60 هزار زن بر اثر طلاق، از شريک زندگیشان جدا میشوند و اگر در خوشبينانهترين حالت فقط 50 درصد از اين زنان به جمع زنان سرپرست خانوار که نيازمند کمکهای حمايتی هستند ملحق شوند، سالانه حداقل 30 هزار زن که به دليل طلاق مجبور به سرپرستی و تامين معاش خود میشوند به جمع زنان سرپرست خانوار افزوده میشود. به گفته پرويز زارعی، مديرکل دفتر زنان و خانواده سازمان بهزيستی کشور، از مجموع 147 هزار زن سرپرست خانوار که تحت پوشش سازمان بهزيستی کشور قرار دارند 36 درصد به علت فوت همسر، 42 درصد به علت از کارافتادگی همسر، 7 درصد به علت طلاق يا اعتياد همسر و 7 درصد به دليل مفقودالاثر بودن همسر يا ساير دلايل (از جمله سربازی يا بيماری موقت يا صعب العلاج همسر) به نانآوران خانه تبديل شدهاند...
10 درصد از زنان سرپرست خانواری که تحت پوشش سازمان بهزيستی کشور قرار دارند هنوز موفق به دريافت دفترچه بيمه خدمات درمانی نشدهاند. پرويز زارعی، میگويد: «اگر اعتبار هر دفترچه را 40 هزار تومان در سال محاسبه کنيم و جمعيت فاقد دفترچه بيمه خدمات درمانی 14 هزار زن باشند که هر کدام به طور ميانگين 5/3 نفر را تحت تکفل دارند، جمعيت کل افراد فاقد دفترچه که در قبال آنها مسئول هستيم حدود 49 هزار نفر خواهد بود و اعتبار مورد نياز برای تامين اين دفترچهها رقمی در حدود يک ميليارد و 960 ميليون تومان را بالغ میشود. البته اين اعتبار تامين شده و در صورت تخصيص آن به سازمان بيمه خدمات درمانی 49 هزار نفر باقی مانده هم تا پايان سال 85 صاحب دفترچه بيمه خدمات درمانی خواهند شد.»... سازمان بهزيستی جمهوری اسلامی، 147 هزار خانواده زن سرپرست با ميانگين 5/3 نفر اعضای تحت تکفل را تحت پوشش و 60 هزار خانواده را در نوبت دريافت خدمات دارد. هر خانواده مددجو هر ماه 25 الی 50 هزار تومان به عنوان مستمری دريافت میکند. زارعی، اذعان میدارد مصوبه مجلس مبنیی بر پرداخت مستمری معادل 50 درصد حداقل دستمزد هنوز به دليل کمبود اعتبار قابليت اجرا پيدا نکرده است. در واقع اجرای اين مصوبه هم اکنون که دهمين ماه از سال 1385 پايان يافته، 22 ماه تاخير را پشت سر گذاشته زيرا بر مبنای قانون برنامه چهارم توسعه دولت موظف بوده از ابتدای اجرای برنامه، افزايش مستمری به ميزان 50 درصد حداقل دستمزدها را برای زنان سرپرست خانوار عملی سازد و سکوت مجلس در برابر قانون شکنی دولت آن هم به مدت 22 ماه جای سئوال دارد... در واقع بايد اعتراف کرد که دشوارترين بخش از زندگی 147 هزار زن سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزيستی، مشکلات معيشتی و سکونت آنان است. به گفته زارعی، 42 درصد از زنان سرپرست خانواری که تحت پوشش سازمان بهزيستی کشور، قرار دارند فاقد مسکن ملکی هستند. بر مبنای تحقيقی که چندی پيش در شهر تهران انجام شده اين زنان و اعضای خانواده آنان از لحاظ وضعيت دريافت کالری نسبت به متوسط جامعه حدود 40 درصد پايينتر هستند. زارعی، اشاره میکند که با وجود افزايش اعتبارات ويژه مستمری، هماکنون سقف مستمریها به «50 هزار تومان» رسيده است؛ 50 هزار تومان برای يک خانواده 5 نفره، 40 هزار تومان برای يک خانواده چهار نفره، 30 هزار تومان برای يک خانواده 3 نفره و 25 هزار تومان برای يک خانواده دو يا يک نفره. «نفر» در فرهنگ واژگان سازمان بهزيستی کشور سن و سال نمیشناسد. «نفر» میتواند يک کودک شيرخواره يا يک جوان 20ساله يا يک فرد ميانسال 50 ساله باشد و اين «نفر» صرفنظر از هر سن و سال مشمول يک مستمری ثابت و بدون تغيير میشود. آنچه به طور تقريب میتوان گفت اين که به ازای هر يک از اعضای خانواده، حدود 10 هزار تومان مستمری پرداخت میشود. 10 هزار تومان برای زندگی در هر نقطه از کشور، چه کلانشهر تهران باشد با قيمتهايی که قامت را میشکند و چه دورافتادهترين نقطه ايران.»(اعتماد ملی، 1385-11-01)
در کشوری که یک عدد تخم مرغ بیش از یک صد تومان، سیبزمینی بیش از یک هزار تومان، گوجه فرنگی، حدود سه هزار تومان است، آیا با این مبلغ میتوان فقط خرید نان خالی و چند کیلو سیبزمینی در ماه بسنده کرد؟ گوشت و میوه که ابدا به آشپزخانه این زنان و به طور کلی مردم فقیر راه پیدا نمیکند. در این میان، این انسانهای درمانده و قربانی حرص و آز سیستم سرمایهداری و حکومت حامی سرمایه، نیازهای ضروری دیگر خود، همچون هزینه لباس، بهداشت و درمان، کرایه کمرشکن منزل، ایاب و ذهاب و غیره را چگونه و از کجا تامین کنند؟!
در واقع بیش از هفتاد درصد مردم ایران، زیر خط فقر زندگی میکنند. حتی دستمزد ناچیز صدها هزار کارگر از یک هفته تا سی ماه پرداخت نشده است. اعتراضات شدیدا سرکوب میشود. نتیجه همه این بحرانهای اقتصادی و سرکوبهای جمهوری اسلامی، میلیونها نفر معتاد، تنفروش، افرادی که از سر فقر ارگانهای بدنشان را میفروشند، صدها هزار کودک کار و خیابانی، افسردگی و خودکشی و غیره است.
حکومت جمهوری اسلامی، به عنوان یک حکومت جهل و جنایت سرمایهداری، همواره گرایشات ضدزن و مردسالاری را تقویت کرده است. در این میان گرایش فمینیسم لیبرال و اسلامی و فعالین و چهرههای شاخص این گرایشات بورژوایی در طی بیش از دو دهه و نیم گذشته، چه در داخل و چه در خارج کشور، هیچ اعتراض جدی را بر علیه این حکومت جانی سازماندهی و نمایندگی نکردهاند و فراتر از آن با جناحی از این حکومت نیز همآواز شدهاند.
فمینیستهای لیبرال، جنبش زنان را به تعدادی نخبگان سیاسی و اجتماعی و قرهنگی محدود کردهاند. در حالی که بدون حضور میلیونها زن کارگر و خانهدار در آن، این جنبش بیمعنی بوده و در بهترین حالت یک محفل روشنفکری و آکادمیک بیش نخواهد بود. بنابراین، در شرایط حاضر جامعه ایران، نقش زنان فعال در جنبش کارگری سوسیالیستی، برای بسیج نیروی عظیم زنان کارگر و خانهدار و جلب آنها به مبارزه متشکل و متحد، امری بسیار مهم و سرنوشتساز است.
از سوی دیگر، استراتژی گرایشات لیبرالی، حفظ و بقای جمهوری اسلامی و اصلاح وضعیت زنان نیز در چهارچوب این حکومت جهل و جنایت است. در حالی که استراتژی سوسیالیستی، سرنگونی جمهوری اسلامی با یک انقلاب اجتماعی و برپایی یک جامعه آزاد و برابر و انسانی است که در آن جامعه، همه انسانها بدون توجه به ملیت، جنسیت و باورها و عقایدشان با هم برابر بوده و از کلیه حق و حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به مثابه شهروندان برابر برخوردار میشوند. بنابراین، فمینیسم لیبرال و فمینیسم اسلامی، به دلیل این که هر دو، توسعه سرمایهداری مطابق الگوهای سرمایهداری جهانی را عامل توسعه فرهنگی و بسط دمکراسی و سرانجام بهبود موقعیت حقوقی زنان در جامعه میدانند، در تلاشند تا زنان را به نیروی ذخیره بورژوازی بکشانند که در طول تاریخ مبارزه طبقاتی سابقه طولانی دارد.
سازمانها و فعالین کمونیست، برای تضمین پیشروی جنبش زنان، باید پیگیرانه ماهیت این استراتژی بورژوایی را برای تودههای مردم افشا کنند و نگذارند آنها، خاک بر چشم جامعه بپاشند. باید برای توده زنان در جامعه روشن شود که استراتژی بورژوایی، حتی نمیتواند بخش کوچکی از مطالبات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنها را برآورده سازد.
سرمایهداران و حکومت جمهوری اسلامی حامی سرمایه، با قدرت اقتصادی و قوانین و تبلیغاتی و ابزارهای دولتی که در اختیار دارند، همواره فرهنگ مردسالارانه و زن ستیزی خود را در اشکال متعدد نهان و آشکار بازتولید و بر جامعه تحمیل کردهاند. بنابراین، جنبش زنان با همه استثمارشدگان و محرومان جامعه همسرنوشت بوده و کمونیستها عامل وحدت بخش صفوف این مبارزه عادلانه هستند.
نباید گذاشت که روز هشت مارس صرفا به برگزاری مراسمهای سخنرانی و جشن در سالنهای سرپوشیده محدود شوند، بلکه باید این جنبش به خیابانها کشیده شود. آزادی و حقوق بر حق زنان را باید در صفوف متحد زنان و مردان کارگر و آزادیخواه در خیابانها و میادین شهرها باید فریاد زد تا به گوش افکار عمومی برسد. همچنین با صدور قطعنامهها و شعارهاي مستقل از دولت، بر پیوند جنبش زنان با جنبش کارگری و جنبش دانشجویی تاکید کرد. همانطور که در روز 16 آذر امسال، روز دانشجو، دانشجویان سراسر کشور با شعار «آزادی، برابری، سوسیالیسم، یا بربریت!»، صف خود را از گرایشات لیبرالی و دفتر تحکیم و غیره جدا کردند. شکی نیست که فعالین کمونیست جنبش زنان، در روز هشت مارس، این تجربه و دستاورد گرانبهای دانشجویان را تکرار کنند.
دور از انتظار نیست که هشت مارس امسال در ایران، به يك روز بزرگ با شکوه٬ به يك روز اعتراض عمومی علیه محاصره اقتصادی، احتمال حمله نظامی و علیه تولید غنیسازی اورانیوم و به طور کلی نابودی سلاحهای کشتار جمعی اتمی و شیمیایی در جهان و لغو کلیه قوانین ضدزن و آپارتاید جنسی تبدیل شود.
دور از انتظار نیست که هشت مارس امسال، با به میدان آمدن صدها هزار زن و مرد کارگر و خانهدار و آزادیخواه به تجمعات و راهپیماییها، جنبش زنان به مسیر اصلی و سنت کمونیستی خود رهنمون شود. در این تجمعات زنان کارگر و خانهدار و کمونیست، نه تنها از درد و رنجها و ستمهایی که بر زنان میرود سخن میرانند؛ نه تنها استراتژی و افق گرایشات بورژوایی و حکومت حامی بورژوازی را نقد و افشا میکنند، بلکه استراتژی و افق کمونیستی خود را نیز برای رهایی قطعی از ستم و استثمار و جنگ بورژوازی را در مقابل جامعه قرار میدهند.
شکی نیست که در هشت مارس امسال، شعارهایی نظیر «زنده باد هشت مارس روز جهانی زن» «زنده باد انقلاب اجتماعی»٬ «زنده باد سوسياليسم» «زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری»، «آزادی تشکل مستقل از دولت، اعتصاب و آزادی بیان حق مسلم ماست»، «ما خواهان آزادی احزاب و رسانههای مستقل هستیم»، «معیار آزادی زن، معیار آزادی جامعه است»، «قوانین ضدزن ملغی باید گردد»، «لغو حجاب اجباری»، «دستمزد برابر در ازای کار برابر»، «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، «شکنجه و اعدام و سنگسار لغو باید گردد» «نه به تحریم اقتصادی نه جنگ نه سلاحهای اتمی و شیمایی، زنده باد آزادی، برابری، رفاه و عدالت اجتماعی» و...، آذینبند پلاكاردها و شعارهایی که فریاد زده میشوند.
در روز هشت مارس، روز جهانی زن، افق سوسیالیستی جنبش زنان، باید پرچمدار این جنبش و ایجاد پیوند با جنبش کارگری و جنبش دانشجویی و تقویت همبستگی با جنبش جهانی زنان علیه هرگونه ستم و نابرابری جنسی باشد.
اجازه بدهید این مطلب را با یاد و خاطره عزیز کلارا زتکین، این رهبر کمونیست و جنبش جهانی زنان و تاکید بر ادامه راه آن، به پایان ببریم. حزب کمونیست آلمان توسط لیبکنخت، لوکزامبورگ و زتکین پایه ریزی شد. زتکین، در هیات دبیر امور بینالملل حزب کمونیست قرار گرفت. در پانزدهم ژانویه 1919، لیبکنخت و رزا لوکزامبورگ پس از تحمل شکنجههای شدید به طرز فجیعی توسط مامورین دولت آلمان، جان باختند. کلارا، سوگنامه مشهوری را به یاد رفقای جانباختهاش به رشته تحریر در آورد. زتکین، روابط سیاسی بسیار نزدیکی با لنین، رهبر انقلاب اکتبر داشت. لنین، از پیشنهادات و ایدهها و نظریات کلارا در مورد رهایی زنان، استقبال کرده بود. کلارا، در فاصله 1920 تا 1933 به عنوان نماینده حزب کمونیست در ریچستاک(پارلمان)، مبارزه کمونیستی خود را پیش برد. او، در اوت 1932، در حالی که بینایی خود را از دست داده و سخت بیمار بود؛ همچنین از سوی حزب نازی به مرگ تهدید شده بود، اجلاس ریچستاک آلمان را افتتاح کرد. او با وجود وضعیت جسمانی بحرانی، بیش از یک ساعت در حال ایستاده سخنرانی تاریخی خود را ایراد کرد. او، ضمن این که فاشیزم را به عنوان «درندهخوترین شکل حکومت سرمایهداری انحصاری» محکوم کرد، تاکید کرد که سازمانهای ضدفاشیست نباید رنج مضاعف میلیونها زن را که ناشی از نابرابری جنسی است نادیده بگیرند. کلارا، در این سخنرانی مشهور خود، آرزو کرد که زنده باشد و آلمان سوسیالیست را به چشم ببیند!
انقلاب در آلمان، شکست خورد و کلارا نیز اجبارا به اتحاد شوروی مهاجرت کرد و در بیست و دوم ژوئیه 1933، در نزدیکی شهر مسکو، چشم از جهان فروبست.
یاد کلارا زتکین و روز جهانی زن گرامی باد!
نیمه دوم بهمن 1385 - نیمه دوم فوریه 2007
* برگرفته از نشریه جهان امروز شماره 185