[تاریخ ارسال: 14 Jun 2007] [ارسالکننده: بيژن] [ ]
اولين چيزی که در اروپا برای من شخصاً خيلی بارز جلوه کرد اين بود که چطور مردم از کودکی ياد ميگيرند که درکنار هم زندگی کنند وبه عقايد هم احترام بگذارند و اگر نقدی بر نظرات هم دارن بی افترا و برچسب مطرح کنند جای تاسف که چطور افرادی مخاطبان ديگاه هستند و در يک سايت سياسی نظر ميدهند و مجاهدين وتفکرشان قشری وبا خمينی مقايسه کنند بايد ياد بگيريم که به همه ايدءها احترام بگذاريم ونه برچسب فلاًن بچسبانيم هنوز به فرادی آزادی مهين مان نرسيديم که برای هم خط و نشان بکشيم. بودن افرادی مذهبی و روحانی که سرفرازانه به ژريم نه گفتند و جان باختند همچون بسياری از نيروهای چپ هر گردی گردو نيست .
به اميد فرادی آزادی مهين وتحمل همديگر
|
[تاریخ ارسال: 14 Jun 2007] [ارسالکننده: رها] [ ]
دست دادن با انسانی و یا با شخصیتی بخصوص اگر ملاقات کنندهً سیاسی باشد، اولین نشانهً اجتماعی بودن و مدنیت است و
بنابراین کسی که هنوز هم در مسایل ابتدائی اجتماعی یک ملاقات کننده گیر دارد، حتی اگر پروفسور هم که باشد متعلق به عهد بوق است و یا احتمالاً در افکار عقب مانده و سکتاریستی غرق شده است واهل آدب و معاشرت و مردم داری نیست. وانگهی دلیلی ندارد که مردمی که با یک دنیا امید و با آن همه رنج و خون، از خانم رجوی انتظار دارد، بر گشته و برویم از خاتمی جنایتکار و ولگرد طلبکار باشیم. ماشاالله به این مبارزین خستگی نا پذیر. آقای محترم این عادتهای واپسگرا، نه تنها مشگل گشا نیست و حتی سد راه مردم هم هست. رژیم با این کارها و نفوذ خود در داخل مجاهدین همهً دست آوردهای خونین مردم و مبارزین آزادی خواه را لگد مال کرده است و در مرحلهً آخر،همین مردم و از ما بهتران خواهند گفت ببینید آقا نه اپوزیسیون و نه دیگران، توان مبارزه وانطباق را ندارند، پس بچسبید به این اصلاح طلبان قلابی و آنان را علم کنید و یا بایستی آنان را مجدداً علم کرد. آقا مردم 28 سال پای جریان همه چیزشان را گذاشته اند! و حالا بایستی با یک عکس العمل سکتاریتی و یا فخر فروشی های کاذب خانم دود بشود برود هوا؟ مگر قرار است و یا بایستی رضایت ولی فقیه را در دست ندادن هم جلب کنیم؟ زنده باد آزادی.
|
[تاریخ ارسال: 14 Jun 2007] [ارسالکننده: کریم رحیمی] [ karim_j_r@yahoo.it ]
سلام . با خواندن نظرات مختلف فکر کردم این چند سطر را برایتان بنویسم.
دوستان و مخالفان مجاهدین کیستند؟
دوستان مجاهدین را در 3 گروه میتوان تفسیر کرد
1/ اعضا و هواداران نزدیک به مجاهدین
2/ هواداران و دوستان نزدیک به شورای ملی مقاومت.
3/ افراد و شخصیت هایی که در انها انقلابیگری و انسانیت و حق شناسی موجود است
میخواهم ذر اینجا مخالفان مجاهدین را نیز در سه گروه تعریف کنم.
1/ دوستان و هواداران رژیم جمهوری اسلامی و شاهی
2/ هواداران و دوستان و گروهای نزدیک به جمهوری اسلامی مثل اکثریت و توده و شخصیتهای خارجی که از کنار رژیم سود های کلان میجویند.
3/ دشمنان کور و بی سواد که بدون اینکه این سازمان را بشناسند تحت تاثیر تبلیغات 27 ساله رزیم قرار گرفته اند و کورکورانه سخنان رزیم را تکرار می کنند.
|
[تاریخ ارسال: 14 Jun 2007] [ارسالکننده: غباس] [ poyarahmati22@yahoo.de ]
دوستانی که می گویند چرا مریم رجوی دست نمی دهد ، اولا این دلیل خیلی ابکی است اگر بشما بگویم خانم رجوی با مردان خارجی هم دست داده است خیالتان راحت می شود. دوم اینکه اگر این دلیل برای خوب بودن ویا دموکرات بودن و... است باید بگوخاتمی که اخیرا در ایتالیا با چند خانم دست داده است پس همه چیز درست می شود ؟ دوم باید بگویم که اگر سازمان یا گروهی بخواهد با سیاست های این دوره جلو نیاید همه چیز را باخته است ، دنیای امروز وشرایط امروز با سیاست های بین الملی حل وفضل می شود و نه با احساسات ، سسیاست و تدبیر اندیشه است که راهگشاییمی کند ونه ایدئولوژی آن دسته از دوستان که هنوز در سالهای 57/58 سیر می کنند خیلی از جامعه کنونی عقب هستند .، اتفاقا می خواهم بگویم تازه سازمان مجاهدین راه خود را پیدا کرده است اگر به حرفهای خیلی از آنانی که به او آیری کرده بودند گوش داده بود الان یک فاز جلوتر بود ،ولی خوب باید سیاست جدید را تبریک گفت .حذف اعدام بعد از حاکمیت . رفراندم و راه حل سوم و دست دادن خانم رجوی با مردوان ... از طلیعه بزرگ این پوسته شکنی است . این درسته ، مبارک باد
|
[تاریخ ارسال: 13 Jun 2007] [ارسالکننده: سیامک دهقانی] [ - ]
یکی از موفقیتهای رزیم جمهوری اسلامی و عاشقان اندیشههای بویناک خمینی امام ظلمت و تباهی ایجاد نفرت و کینهی شتری نسبت به سازمان مجاهدین در دل بعضی مخالفان واقعی و دروغین خویش است. من چون در بطن و متن بعضی از این باصطلاح نظر دهیدها، خط پاسدار حسین شریعتمداری و محسن اژهای و دیگر مأموران کارکشته و زیرک وزارت اطلاعات را در نفرتپراکنی و تهمترنی به سازمان مجاهدین میبینم، پس سعی میکنم در دفاع از حقوق انسانی اینها به چند مطلب اشاره کنم. نخست اینکه رژیم جمهوری اسلامی بیش از ۲۷ سال است که به هزاران مجاهد و کمونیست را به اتهام عامل و جاسوس استکبار جهانی و صهیونیسم بینالمللی کشتار کردهاست ودر حال حاضر نیز، جوانان انقلابی و مبارز را تحت عنوان قاچاقچی و اشرار و فاسد در ملأ عام حلق آویز میکند و خم به ابروی کسی نمیآید. بنابراین کسانی که در فضای آرام دنیای غرب آرمیدهاند و سالهای سال است رنگ پاسدار و آخوند را ندیدهاند با تکرار حرفها و شعارهای جمهوری اسلامی بر علیه مجاهدین، کاری بجز تقویت رژیم اسلامی و تضعیف جبههی نیروهای خواهان سرنگونی نمیکنند. دوم، افامت بیش از حد نیروها و هوادران بعضی جریانات چپ باصطلاح شیفتهی کارگران، معلمان، زنان، کودکان و محیط زیست در کشورهای اروپایی غربی و بهرهبردن از یکسری امکانات رفاهی و راحتی ، آنچنان ذهنیت تاریکی در رابطه با مبارزه با جمهوری اسلامی در سلولهای مغز آنان ایجادکرده که واقعا میپندارند با سر دادن یکسری شعارهای ضد آمریکایی و شرکت در چند تظاهرات ضد جنگ، آنهم در شهرهای لندن، نیویورک، برلین،استکهلم، پاریس، مادرید و... میتوانند ماشین عظیم کشتار و سرکوب دشمن طبقاتی را نابود کنند. این خیالپردازی تا بدانجا رشد نموده که بعضیها به بهانهی اینکه هدف آنان برقراری سوسالیسم و سازماندهی طبقه کارگر ایران در کرهی کریخ و برقراری حکومت کارگری در سیارهی زحل است، عملا قید سرنگونی رژیم را زدهاند و همهاش گیر دادهاند به مجاهدین و طبیعتا ریختن اشکهای کریستالی برای «اسرای» شهر اشرف در عراق اشغالی! وگرنه، اگر کسی از روی مطالعه و نقد درست مجاهدین خلق حرفی برای گفتن داشته باشد، حتما از مخالفت این نیرو با تحمیل حجاب اجباری از سوی خمینی خبر دارد. مجاهدین با دادن اطلاعیهای بتاریخ سی و یک اسفند هزار و سیصد و پنجاه و هفت، یعنی یکماه بعد از قیام و سرنگونی رژیم شاه، اعتراض خود را چنین بیان داشتند:«هر موضعگیری خصمانه برای تحمیل هر شکلی از حجاب بر زنان این میهن... نامعقول و نامقبول است... بنابراین، انقلاب ما هیچگونه تردید و انکاری را در آزادی کامل حقوقی و سیاسی و اجتماعی زنان نمیپذیرد». سوم، فراموش کردن دشمن مشترک خلقهای ستمدیدهی ایران از سوی کسانی که با خواندن چند کتاب و جزوه از بیشمار نوشتههای مارکس، انگلس و لنین و مائو فکر میکنند که راه حل تمام مشکلات عالم و آدم را پیدا کردهاند و دیگران برای رسیدن به بهشت خیالی اینان چارهای جز پذیرفتن فحش و دشنامهای ایشان به مجاهدین ندارند. البته ریختن مقداری سس ضد سرمایهداری از سوی کسانی که بشکل مذهبی و آیهوار تعداد نقلقول مارکسیستی را از بر کردهاند و آنرا به رخ دیگران میکشند، در اصل هیچ ربطی به متد انقلابی و دگرگونکنند مارکس و ...ندارد. وگرنه، کسی در در بخش نظر دهید دیگاه خواهان تحریم و هدم شرکت در تظاهرات مجاهدین در فرانسه نمیشد.براستی بجز جمهوری اسلامی وسردمداران جنایتکار آن چه کسی خواهان عدم برگزاری تظاهرات مجاهدین در کشورهای عضو اتحادیهی اروپاست! به اعتراض چند ماه پیش وزارت خارجهی جمهوری اسلامی به دولت بلژیک مبنی بر برگزاری مجاهدین توجه کنید تا بهتر با همسو بودن کسانی که بجای دشمنی با رژیم به مجاهدین گیر دادهاند پی ببرید. یکی از این افراد مجاهدین را با نیروهای طالبان مقایسه کردهاست ، جالب است بدانید که مقامات رژیم ضمن مقایسهی مجاهدین با طالبان آنها را با شبکهی معروف القاعده نیز برابر میداند! این یعنی چه؟! یعنی افتادن در دام تبلیغات وزارت اطلاعات رژیم. به هر حال بایستی یک مرز واقعی بین نقد و بررسی یک نیرو با تکرار و اشاعهی همتهات و افتراعات رژیم نسبت به کسانی که در هیج گجای این نظام ضد بشری جایی ندارند فرقی وجود داشته باشد!
|
[تاریخ ارسال: 13 Jun 2007] [ارسالکننده: احمد باران] [ Abaaraan@yahoo.fr ]
نکته مثبت در این مطلب تلاش نویسنده برای استفاده از دلیل و برهان در اثبات نظرش است که شرکت در تظاهرات مجاهدین را تشویق کرده است. ولی دلایلی که ارایه میکند زیربنای سستی دارد. تمام حرفهای نویسنده را میتوان در این خلاصه کرد که گویا اتحادیه اروپا تصمیم دادگاه بدوی اروپا را که در ۱۲ دسامبر سال گذشته انتشار یافت نقض کرده است (پس باید به آن اعتراض کرد) و دیگر اینکه اگر از مجاهدین حمایت نکنیم بسود رژیم تمام میشود! و اما پاسخ من: اول اینکه نویسنده یا حکم دادگاه مورد نظر را نخوانده و یا خوانده و آن را کج فهم کرده است. اگر ایشان معتقد است که دادگاه رای به ابطال برچسب تروریستی مجاهدین داده، من ایشان را به یک مناظره بر روی همین سایت دعوت میکنم تا حقیقت برای همه روشن شود که دادگاه چنین حرفی نزده و چنین تصمیمی نگرفته است. حکم دادگاه به ۱۶ زبان زنده دنیا بر روی اینترنت موجود است و من متن فرانسوی آن را نه یک بار ا که چندین بار به دقت مطالعه کردهام. مجاهدین از عدم اطلاع افرادی مثل نویسنده این مطلب سواستفاده کرده و تبلیغ میکنند که دادگاه به نفع آنان در لغو برچسب تروریستی نظر داده است. این یک کذب محض است. همین دو-سه روز پیش یکی از اعضای مجاهدین را دیدم که اتفاقا سالهاست که همدیگر را میشناسیم. از او پرسیدم که چرا حکم دادگاه را که میگوئید یک حکم تاریخیست ترجمه نمیکنید و آن را برای اطلاع همگان منتشر نمیکنید(منظورم همه رای دادگاه و نه فقط قسمتهای دلبخواه است)؟ ایشان هم با صداقت پاسخ داد که ما فقط خبرهائی که به نفعمان است را منتشر میکنیم. بنابراین، یک بار دیگر نویسنده را به چالش میکشم و از او خواهش میکنم که با من مناظره ای برا بیان حقایق در مورد رای دادگاه تشکیل دهد. تا سیه روی شود هر که در او کلک و حقهبازی باشد.
اما در مورد نظر دیگر ایشان که عدم حمایت از مجاهدین بسود رژیم تمام میشود باید بگویم که این استدلال سالهاست که نخنما شده است. زمانی که خمینی از همین شیوه برای خاموش کردن صدای مردمی استفاده کرد که ماهیتش را خوب شناخته بودند. خمینی و حتی افراد غیر مذهبی سفارش میکردند که هرگونه صحبت علیه "امام خمینی" بنفع شاه تمام میشود!! حقیقت این است که علیرغم همه تضادهای صوری و ظاهری، اندیشه مجاهدین در بنیانها فاصله چندانی با افکار و دیدگاههای "امام خمینی" ندارد. برای اثبات این نظر هم پیشاپیش هر گونه بحث و مناظرهای را با نویسنده میپذیرم.
اگر چه شرکت یا عدم شرکت در تظاهرات حق طبیعی همه افراد است، دلایل ارایه شده توسط نویسنده من را بیشتر مطمعن کرد که در این تظاهرات شرکت نکنم. تا نظر شما چه باشد.
|
[تاریخ ارسال: 13 Jun 2007] [ارسالکننده: فرزين] [ ]
بهرام جان!
روی نکتهء مهمی انگشت گذاشته ايد: اگر استالين و ... جنايت کردند، بايد که ما در نگرش خودمان و در برداشتهای خودمان از چيزی که بدنبالش بوديم نگاهی دوباره داشته باشيم. و دقيقا هم به همين خاطر است، که چپ نو و دمکرات با استالينيسم می بايد مرزبندی داشته باشد.
و در مورد حجاب سازماندهی شده و ايدئولوژيک مجاهدين هم بايد از تاريخ پيش رويمان درس بگيريم. اين بسيار خطرناک است. آيا شما هيچ درسدی برای تحميل حجاب و فاناتيسم اسلامی از سوی مجاهدين قائل نيستيد؟ چيزی که عيان است، چه حاجت به بيان است؟
و تازه، همهء سازمانهای ديگر هم بايد در نحوهء نگرش خودشان تجديد نظر کنند. ما رهبر و رئيس جمهور مادام العمر نمی خواهيم. دوکراسی روح دوران ماست. اين را بايد دريافت.
و اما، در بارهء "ساحل امن": به هر روی اروپا امن تر از عراق است و دست کم توپ و خمپاره از آسمان نمی بارد و می توان از آزادی های بسبی برای مبارزه و اتحاد سود برد، در حاليکه هيچ تضمينی برای مجاهدان گرفتار در عراق وجود ندارد. اگر غير از اين است، چرا همه به عراق نرويم؟ مرگ خوب است، برای همسايه؟
|
[تاریخ ارسال: 13 Jun 2007] [ارسالکننده: راوی] [ ]
در دوران نو جوانی آنموقع که ما در سن 7،6 سالگی در دوران شاه متمدن قالی بافی میکردیم و شاهنشاه عاری از مهر هم در قمار خانه ها وتشریفات چهار آبان و روز تولد بچه اش، 28 مرداد ،تاجگذاری ... میلیارد میلیارد خرج اعیاب وذهاب میکرد و باقیش هم از دلارهای نفتی را در بانکهای فرنگ انبار میکرد ، یکی از بچه های قالیباف از صاحب کارخانه(ارباب) می خواست فقط یک تومان خرج تو جیبی داشته باشد،(دست مزد یک روز) بالاخره ارباب آمد و یک 2 تومانی به این آقا داد ولی از بخت بد این دوست ما 2 تومانی را پس داد(پرت کرد) و به ارباب گفت که من فقط یک تومان می خوام. در هر صورت به آقا شرح داده شد که بابا جان، ارزش 2 که بیش از یک تومانیست حالا پرت نکن بگیر بگذار تو جیبت و خرجش کن. اما حالا من نمی دانم چگونه به بعضیها باید تفهیم کرد که آقا اگر قرار بود مجاهدین به اروپا و پیش این منتقدین متمدن برگردند که دیگر با اختیار خود و آزادانه و آگاهانه از همان اول به عراق نمی رفتند! آنموقع با کدام دلیل و مدک می خواستی ثابت کنی که باید رژیم ولایت فقیه سرنگون شود و یا با کدام عمل و مدرک و دلیل می خواستی ثابت کنی که رژِم آخوندی مشروعیت ندارد. با کدام دلیل و مدک می خواستی ثابت کنی که ای زورگویان استعماری > مردم ایران هم لیاقت دارند و میتوانند با متکی به مردم خود بطریق نظامی(ارتش آزادیبخش) آدمکشان قرون وسطائی را از مملکت اشغال شدهً خود بیرون کنند ولی به شرطی که شما دست از مماشات با آدمکشان نظام ولی فقیه بردارید. اما بعضیها نمی تواننداین گنجینه عظیم وهویت و بازوی ملی ایران را درک کنند( همانند آن نو جوان قالی باف)و فقط بلدند پرت کنند و خانه نشینی را نجات مردم ستمددیدهً ایران می دانند. ودنبال جای امن برای آنان(مجاهدین) در خارج هستند. تا آخوندها با خیال راحت به مماشات و قتل و جهل و چپاول ادامه داده ومنافع از ما بهتران را تامین کنند!!!
هر کسی از ظن خود شد یار من
از دورن من نجست اسرار من
سر من از ناله ی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
|
[تاریخ ارسال: 13 Jun 2007] [ارسالکننده: بهرام] [ ]
دوست عزیز آقای فرزین میشه به من بگید از کدام ساحل امن صحبت میکنید؟ آیا از همین ساحل امن نبود که 70 نفر را به گابون دیپورت کردن و قصد داشتند آنهارا به از آن طریق به ایران تحویل بدهند؟ آیا از همین ساحل امن نبود آقای رجوی را مجبور کردن که به عراق پرواز کند؟ چون در آن زمان هیچ کشوری حاظر به پذریش مجاهدین نبود و تنها کشوری که مجاهدین میتوانستند بروند عراق بود. آیا در همین ساحل امن نبود که 17 ژوئیه به مقر شورا نقابداران فرانسوی ریختند و درها را منفجر کردند و شیشه ها را شکستند؟ تا مجاهدین بکسی باج نداده اند و سر استقلال و آزادی مردم ایران وارد معامله نشدند, هیچ جا برای مجاهدین ساحل امن نیست. اورپا برای کسانی ساحل امن هست که دیگر موی دماغ مماشاتگران نشود و سعی نکند که میزه مذاکره را به هم بریزد. برای مجاهدید هیچ فرقی بین عراق و اروپا نیست. در هر جا که مجاهد هست با توجه به قوانین موجود در همان کشور مجاهدین فعالیت خود را انجام میدهند. مجاهدین تنها گروه ایرانی هستند که نه در اورپا و نه امریکا نمتوانند حساب بانکی داشته باشند. و میشه هزاران ظلمی که بر مجاهدین در همین اورپا سرشان میاید صحبت کرد... دقیقا همین تظاهراتها هست که امکان تنفس به مجاهدین میدهد.
فرزین عزیز چطوری شما به خودتان اجازه میدهید که بگید مجاهدین اسلام را بذارند کنار؟ مگر خمینی تحت نام اسلام بیشترین مسلمان را نکشته؟ آیا استالین تحت نام مبارزه با عوامل برژوازی هزاران کمونیست را قتل عام نکرد؟ میلیونها مسلمان را تبعید نکرد؟ پلپت کم آدم کشت؟ در چین تحت نام کمونیسم کم کتاب سوزاندن؟ آیا چون اینهمه جنایت تحت نام کومونیسم شده باید کمونیست هائی که در ارتکاب آن جنایتها شریک نبودند و محکوم هم میکنند, باید بهشان گیر داد که بله چون استالین و پلپت جنایت کرده شما باید جوابگو باشید... من فکر میکنم کسی که در خانه شیشه ای نشسته بهتر است سنگ به دیگران پرتاب نکند. فرزین عزیز باور کنید من ضد کمونیسم نیستم ولی اینهم دور از منطق میبینم که بخاطر جنایت یکی دیگری محاکمه بشه... موفق باشید
مرگ بر آخوند
زنده با آزادی
|
[تاریخ ارسال: 13 Jun 2007] [ارسالکننده: حمید مستوفی] [ ]
با سلام
فرض را بر این میگذاریم که رژیم ایران از سه یا چهار هزار نفر غیر مسلح مجاهدین میترسد ! که البته سوال این است که مجاهدین اگر با چهار یا پنج هزار نفر نیرو میتوانستند کاری انجام بدهندزمانی که صدام از آنها حمایت میکرد ودولتهای غربی هم با صدام رابطه خوبی داشتند کاری انجام داده بودند و تلاش هم کردند ولی چون مردم را با خود نداشتند حسابهای آقای رجوی مثل همیشه درست از آب درنیامد. ولی فرض را بر این میگذاریم که رژیم واقعا از این مجاهدین میترسد . این دلیل بر این نیست که ما از یک نیروی ارتجاعی در مقابل ارتجاع دیگر دفاع کنیم. مگر ما در جنگ بین بوش و طالبان طرف بوش یا طالبان را میگیریم .معیار نیروی مردمی در داخل کشور است که در زیر مهمیز سلاخان رژیم قررا دارند. ما باید از جنبش های کارگری ، معلمان ودانشجویان ودیگر اقشار جامعه حمایت کنیم واز سازمان دهی آنها حمایت کنیم وسعی کنیم که آنها با سازمان دهی خود حکومت شوراهای مردمی را برپا کنند. ما موظف نیستیم که به صرف تضاد بین دو نیروی ارتجاعی بر سر قدرت از یکی ازاین دوحمایت کنیم . وظیفه ما حمایت از نیروهای آزادی خواه است ونه نیروهائی که یک سرشان در پارلمانها لابی های صهیونیستی -امپریالیستی قرار دارند ویک سر دیگرشان را میخواهند به مبارزات مردمی بند کنند. ما دقیقا این نیروهای ارتجاعی دودوزه باز که از اتفاق در تاریخ مشروطیت و دیگر مبارزات مردمی ایران از جمله قیام ضد سلطنتی وجودداشتند را رسوا کنیم . این وظیفه تاریخی ماست که نیروهای ارتجاعی که میخواهند با بازی وهمراهی با نیروهای ضد مردمی امپریالیستی باز برای سرنوشت مردم ما تصمیم از بالا بگیرند افشاگری کنیم. تضاد نیروهای ارتجاعی ربطی به مبارزات مردم ایران ندارد و تضاد مجاهدین و رژیم هم مربوط به مردم ایران ومبارزاتشان علیه رژیم کثیف حاکم بر ایران ندارد.
|
[تاریخ ارسال: 13 Jun 2007] [ارسالکننده: فرزين] [ ]
حتما شنيده ايد که کسی گفته بود: يکبار شير داغ خوردم و دهانم سوخت، حالا از ترس به ماست هم فوت می کنم!
دوستان مجاهد و طرفداران مجاهد!
من هرگز ضد مجاهد نبوده و نيستم، ولی بايد بپذيريم، که مجاهدين هم در طول فعاليتهايشان اشتباهاتی داشته اند(مثل همهء سازمانهای ديگر). اگر اشتباهات نبودند، امروزه من و شما سرگردان نبوديم.
يکی از آخرين اشتباهات سازمان مجاهدين، نبردن اعضای خودش به اروپا و ... بوده است. خودتان را جای اين بيچاره ها بگذاريد، مگر اينها برادران و خواهران و دوستان ما نيستند؟ پس چه گناهی کرده اند، که نبايد تلاش کنيم اينها را به کشورهای امن انتقال بدهند؟
به نظر من، پافشاری روی ماندن اينها در عراق، چيزی جز صحه گذاردن روی معامله بر سر اينها نيست.
من فکر می کنم بيشترين فشار را بايد وارد آورد تا اينها از عراق به کشوری امن منتقل شوند و نفسی به آسودگی بکشند.
و اما، پس از اينکه اينها به "ساحل امن" رسيدند، بايد همان مثالی را که اول آوردم تکرار کرد: از کجا معلوم که سازمان مجاهدين حجاب را اجباری نکند؟ و....
اصل لائيسيته جدايی سياست از دين است. نمی توان نمايندگان پارلمان و اعضای دولت را بر طبق اصول دين برگماشت تا آنها هم قوانين را بر طبق اصول دين تنظيم کنند و دولت را بر اساس دين بگردانند.
من دوست ندارم بر سر اين موضوع، در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی کشت و کشتار بشود. خواهش می کنم منظور مرا درک کنيد. بهتر است رو در بايستی را کنار بگذاريم و همين امروز تکليف خودمان را با ايدئولوزی اسلام در سياست روشن کنيم. فردا دير است.
با اين حال، من هنوز هم مجاهدين را در صف انقلاب می دانم و نمی خواهم رژيم، آمريکا، يا هرکس ديگری روی آنها معامله بکند.
|
[تاریخ ارسال: 13 Jun 2007] [ارسالکننده: بيژن] [ ]
با احترام
نه مجاهدين واپسگرهستند نه آقا ناظر !
تاريخ ايران برای هميشه گواهی بر خلاف اين اداست چوبه های دار وآرامگاههای نظير خاوران شاهد ان خوبيست برای مدعيان واقعاً چرا بايد ۴۰۰۰ نفر بی سلاح برای رژيم خطرناکتر از مداعيان يه اصلاح مبارز خارج از کشور.باشد!
سرفراز باشيد
|
[تاریخ ارسال: 13 Jun 2007] [ارسالکننده: رها - مرندی] [ ]
به نظر من جناب آقای علی ناظر خودشان عقب مانده تر از خود مجاهدین تشریف دارند، اولاً تابع ایدولوژی بسته و خیلی ارتجاعی چپ هستند و دلیلش هم اگه بخواهید؟ بر گردید به چهار یا پنج تا نظر قبل در همین صفحه،تا دیروز از اسم آزادی و دمکراسی وحشت داشتند ولی به همین دلیل یعنی به ناخن حزب توده هم نمی رسند. اما مجاهدین خودشان خودشان را بلوکه کرده اند، با همین روسری در خارج با همین کیش شخصیت و دست ندادن با خارجیان ملاقات کننده. الترناتیو که تحمیلی نمی شه داداش. آلترناتیو بایستی خودش را جا بیاندازه یعنی بپذیرنش و گرنه خمینی خودش را یک بار دست بدست ممل شاه دیکتاتور به ملت ایران تحمیل کرد و دمار از روزگار مردم در آورد و باید هم بره یعنی سرنگون بشه. ولی مدعی یان جایگزینش تابعین ایدولوژی و بینشهای دیکتاتوری چه از نوع چپ و چه از نوع راستش به قرن 19 تعلق داره. اشخاصی مانند آقای ناظر و چپیهای تک حزب پرست فقط کارگری، همه شان در یک موضع و کشتیند ! دیگ به دیگ میگه ته ات سیاست؟ دستگاهی که اصولش و آداب ومعاشرتش، روسری و دست ندادن با ملاقات کنند گان سیاسی باشه، به سخره گرفتن آداب و سنن شناخته شدهً جهان است و به همین جهت به خیلی گذشته تعلق داره. امیدوارم که بتوانند خودشان را هر چه زودتر با جامعهً جهانی تطبیق دهند و گرنه اینها را به غیر از عراق وافغانستان در هیچ جای دنیا راه نخواهند داد.در خاتمه یاد آوری کنم که همین سرمایداران فعلی در اروپا صد ها بار از دیکتاتوری پرولتری و یا از هرنوع دیکتاتوری دیگری ارجحتر است.زیرا تمرکز قدرت در شخص یا حزب در نهایت به دیکتاتوری و آدمکشی منجرشده و می شود ولی تمرکز سرمایه با رعایت قوانین حقوق بشر در کشورهای دمکراتیک هر گز به این نقطه نرسیده و نخواهد رسید.
چو تو خود کنی اختر خویش را بد - مدار از فلک چشم نیک اختری را.
|
[تاریخ ارسال: 13 Jun 2007] [ارسالکننده: mohamadi] [ ]
علي ناظر و دعوت برا ي شركت در تظاهرات مجاهدين
علي ناظر كه ميخواهد به ظاهر خود را غير مجاهد جا بزند دقيقا هميشه به عنوان يك حامي مجاهدين ظاهر شده است . اين بار هنر به خرج داده است و دستور ميفرمايد كه بايد در تظاهرات يك گروه فاشيستي شركت كرد . مجاهديني كه رهبرانش دست در قتل مردم عراق دارند. مجاهديني كه آتش بيار يك جنگ خانمانسوز بر عليه مردم ايران بوده و اكنون نيز ميباشند. مجاهديني كه در برخورد با نيروهاي دمكراتيك ديگر به چماقهاي سركوب وتهمت و نا روا دست ميزنند. مجاهديني كه حامي آنها سيا وصدام ميباشد. مجاهديني كه ساختار دروني اش نه بر اساس روند دمكراتيك بلكه بر رهبري مقدس از بالا بنا شده است . مجاهديني كه رهبرانش دستور خود سوزي ميدهند وليست خود سوزي سازمان دهي ميكنند. و...... نه آقاي ناظر شركت در تظاهرات مجاهدين وتقويت آنها بر عليه جنبش مردم ايران ميباشد وهرگز نيروهاي مترقي فريب سخنان شما را نخواهند خورد . شرم كنيد وبجاي دفاع از يك گروه فاشيستي از جنبش دانشجويان وكارگران و معلمان دفاع كنيد . رهبري مجاهدين بارها ثابت كرده است كه مبني قدرت خود را نه مرد م بلكه بازي در بين شكافها قرار داده است وبراي همين نيز نيازي به مردم وما ندارد. حمايت از يك گروه سركوبگر اسلامي ارتجاعي حامي سرمايه هرگز!
|
[تاریخ ارسال: 13 Jun 2007] [ارسالکننده: کریم رحیمی] [ karim_j_r@yahoo.it ]
با سلام حضور محترم اقای ناظر و تشکر از مقاله کوتاه و مختصر و پر محتوا که دشمنان رژیم را شاد میکند و دوستانش را نا شاد.
شما سوال های درست و بحق مطرح کردید.
یک مورد نیز هست که میخواهم من همچون شما با چند سوال مطرح کنم و ان این است ایا ضد امپریالیست بودن یعنی در حرف و نه در عمل شعار های ضد امپریالیست دادن ؟
ایا احمدی نژاد با همه شعارهایی که میدهد ضدامپریالیست تراز مجاهدین است؟
من در تظاهرات شرکت خواهم کرد چون معتقدم اگر امپریالیسم و ارتجاع بتواند محاهدین را بزانو درآورد آزادی ایران را این نسل نخواهد دید.
|
[تاریخ ارسال: 13 Jun 2007] [ارسالکننده: Hadi Shahab] [ mshah@gmx.net ]
به كورى چشم هاشمى رفسنجانى و ساير شركا (خامنه اى، خاتمى، احمدى نژاد و .. ) ما مانند هميشه از رفقاى مجاهد خلق در برابر ارتجاع اسلامى سرمايه و شركاى امپرياليستشان دفاع خواهيم كرد.
اينجا ميخواهم از آقاى ناظر خواهش كنم يك نظر سنجى در مورد اين دفاع در سايت ديدگاه بعمل بياورند تا خيلى از كسانى كه نظرات خودشان را اينجا نمى نويسند بتوانند با يك كليك دفاع خود را به آگاهى ديگران برسانند.
نيروهاى انقلابى مجاهدين خلق را در صحنه مبارزه عليه ارتجاع هيچگاه تنها نگذاشته و نميگذارند.
|
[تاریخ ارسال: 12 Jun 2007] [ارسالکننده: شهرام فاضل] [ ]
به اتفاق چندین تن از دوستانم که هیچکدام مان نه مجاهد بودیم و نه مذهبی در دانشگاه تهران به مناسبت بزرگداشت خاطره شهدای خانواده رضائی در صفی با دوستداران و طرفداران مجاهدین ایستاده بودیم و در اصل یک صف حفاظتی تشکیل داده بودیم. آقای مسعود رجوی مشغول سخنرانی بود و تعداد دیگری از رهبران وقت مجاهدین نیز دیده می شدند. نزدیک بود که هجوم چماقداران و چاقوکشان فالانژ ما را غافلگیر کند اما به موقع واکنش نشان دادیم و بدن های خود را سپرهای حفاظتی برای مسعود و دیگر رهبران مجاهدین درست کردیم. با لگ هایمان چندین تن از چاقوکشان متهاجم را دفع کردیم و یکی که موفق به ضربه چاقو بمن نشده بود از دور چهره ام را به خاطر می سپرد تا بعدتر به خیال خود انتقام فاشیستی خود را بگیرد. چندین ماه پیشتر نیز روبروی ستاد مجاهدین خلق در خیابان مصدق با دود گاز اشگ آور و سنگ و چماق های پاسداران سیاهی روبرو شده بودم و به مقابله با گله های وحشی حزب اللهی رفته بودم.در میدان های جنوب تهران با این اراذل و اوباش چندین بار برای دفاع از دوستان مجاهد درگیر شده بودم. هنوز نیز آثار زخمهای چاقوهای کینه توز انه ایادی فاشیست بر بدنم مانده است و یاد آن دوست عزیزی که دکه کتابفروشی و روزنامه مجاهد را در میدان شوش تهران را اداره می کرد در ذهنم زنده است و انگار همین دیروز بود که بمن با لبخند می گفت "ما از رو نمی ریم"! آری آن زمان ما که مجاهد نبودیم و مذهبی نبودیم از مجاهدین با جان و مال خود دفاع کردیم و هنوز هم دفاع خواهیم کرد اما مجاهدین چرا نمی خواهند دوستان واقعی خود را دوباره بازیابند و به جای به دست آوردن دلهای بورژواهای غربی چرا به بازگشت به آرمانهای عادلانه و برحق بنیادگذاران سازمان فکر نمی کنند؟ آیا واقعا این مجاهدین از نوع آن مجاهدینی هستند که آرمان آزادی خواهی و پایان دادن به نظام ظالمانه سرمایه داری را در سر داشتند؟ آیا نمی دانیم که نمی توان با امپریالیست ها که بارها دشمنی خود را با انقلابیون نشان داده اند همراهی کرد. مردم ایران به مبارزات خود با ارتجاع اسلامی و امپریالیسم ادامه می دهند و خواهند داد زیرا هر دوی این دشمنان خواهان شکست مبارزات خلق های ایران جهت منافع ظالمانه خود می باشند.آری ما هنوز باید از حقوق انسانی مجاهدین حمایت کنیم اما چه زمانی مجاهدین از خود یک ارزیابی انقلابی خواهند کرد و کی سیاست های ارتجاعی و سکتاریستی و دلجویانه خود با سرمایه داران غربی را کنار خواهند گذاشت؟ آیا زمان آن نرسیده است که به مردم ایران دوباره روی آورد و دست از سیاست بازی با نمایندگان سرمایه داران و زالوهای اسلامی و جهانی برداشت؟
|
[تاریخ ارسال: 12 Jun 2007] [ارسالکننده: فرهاد كسروي] [ ]
خواندن اين مطلب مرا بر آن داشت كه به آزاده گي, و هوشياري سياسي آقاي ناظر درود بفرستم.
|
[تاریخ ارسال: 12 Jun 2007] [ارسالکننده: مفید محمدی] [ sabzesabzft@yahoo.com ]
انسان های باشرف و انقلابی . همیشه . بویژه در سر فصل های سرنوشت ساز.رعایت عدل و انصاف را می کنند.و بدون توجه به مسائل دیدگاهی و حزبی و شخصی و گروهی . تبلیغ حقیقت میکنند.و این نوشته و پرسش و جوابیه درست . از زمره ی این نظریه مردمی است . که مورد توجه آگاهان اهل عمل و طرفداران واقعی خلق در بند ایران است. دست مریزاد آقای نویسنده با این استدلال جالب و ماندگار تان.در براندازی این رژیم تحمیلی و خون آشام . موید باشید.
|