ریيس هيات مديره سنديكای صنعت برق در تاریخ 1388/11/26، در گفتگویی با ايلنا، خبر تکاندهندهای داده است: «نهصد هزار نفر از كارگران صنعت برق در آستانه بیكاری قرار دارند... صنعت برق 5 ميليارد دلار از دولت طلب دارد... بسياری از توليدكنندگان يا تعطيل هستند و يا با بخش اندكی از ظرفيت توليد كار میكنند... در حالت اضطرار هستيم و خيلی از مديران ما فراری شدهاند... بازار صادراتی در معرض خطر قرار دارد...»
ریيس هيات مديره سنديكای صنعت برق، گفت: متاسفانه رقم بدهیهای دولت به ما آنقدر سنگين شده كه در صورت عدم چارهجويی واحدهای توليد كننده مجبور به تعطيلی خواهند بود و بيش از نهصد هزار نيروی كار كه مستقيم و غيرمستقيم در اين صنعت مشغول به كار هستند، در معرض بیكاری قرار دارند.
او در توضيح اين مطلب افزود: چون دولت طلبهای ما را به موقع نداده ما نتوانستهايم وامهايمان را تسويه كنيم و بدهیمان به سيستم بانكی بسيار سنگين شده است. از اينرو ما از سوی بانكها تحت فشار شديد هستيم و بين خود اعضا نيز دعوای حقوقی در جريان است. او ادامه داد: بدهی وزارت نيرو به ما حدود 5 هزار ميليارد تومان است كه 40 درصد از اين مبلغ را شركت مپنا به ما بدهكار است.
او گفت: خريدار 99 درصد از توليدات ما دولت است. وزارت نفت و نيرو عمدهترين مشتريان ما هستند اما وقتی كالا را میخرند و پول نمیدهند تعادل ما بر هم میخورد. اين بحران سبب شده بازار صادراتی ما نيز در معرض خطر قرار گيرد. ما با بحرانهای كارگری مواجه شدهايم. هر چند سعی كردهايم خطوط توليد را كامل تعطيل نكنيم اما در برخی واحدها با اعتراضات كارگران مواجهايم. مثلا در شركت آونگان كه به طور كامل تعطيل شد، برنامهای برای صادرات به پاكستان طرحريزی شده بود اما اين شركت هر روز شاهد تظاهرات كارگری است و به طور كامل تعطيل شده است. كارگرانی كه حقوق هم نگرفتهاند دست روی مواد اوليه موجود در اين شركت گذاشتهاند و نمیگذارند آن را خارج كنيم در نتيجه ما با مشكلاتی مواجهايم.
او پيشبينی كرد اگر مشكل به زودی حل نشود بحران خاموشی از راه برسد و گفت: ما خواستار آن هستيم كه برای پرداخت حقوق كارگران بخشی از مطالباتمان را از دولت بگيريم. در ضمن سئوال ما اين است كه وقتی بانكها از ما به خاطر تاخير بهره میگيرند چرا مطالبات ما از دولت مشمول بهره ديركرد نمیشود.
شکی نیست که هر بحران اقتصادی، قبل از هر کس زیست و زندگی مزدبگیران و مردم محروم و خانواده آنها را پریشان میکند. به بیان دیگر، سیستم سرمایهداری به محض این که دچار بحران اقتصادی میشود، با راه انداختن تعدیل نیروی کار و بیکارسازیهای وسیع، منجمد کردن دستمزدها، بالا بردن قیمت اجناس و مایحتاج ضروری مردم در بازار و فشار زیاد بر شاغلان، افزایش ساعات کار و غیره، آوار بحران اقتصادی خود را بر سر کارگران و خانواده آنها ویران میسازد.
در حال حاضر بر اساس آمارهای رسمی، تولید نفت ایران به بیش از یک میلیون بشکه کمتر از سهمیه اوپک رسیده است. بحران سیاسی فزاینده در جامعه ایران از یکسو و تحریمهای اقتصادی از سوی دیگر، اجازه سرمایهگذاری به شرکتهای خارجی نمیدهد، صنعت نفت فرسوده شده است. بودجه دولت که بخش عمده آن به جیب سپاه و بسیج و سران حکومت و اطرافیان آنها میریزد، اکنون با کسر بودجه کلانی نیز روبرو است. گفته میشود صنایع نفت ایران به 500 میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی نیاز دارد.
در حالی که مقامات و ارگانهای حکومت اسلامی، سعی میکنند آمارها را تعدیل کرده و ابعاد آن را هر چه بیشتر محدود نشان دهند اما همین آمارها نیز از روند بحران گسترده خبر میدهند. بحرانی که میتواند به انفجار ناگهانی جامعه بیانجامد. حتا بخش زیادی از سرمایهداران نیز به دلیل این که اعتمادی به آینده حکومت اسلامی و تثبیت اوضاع کشور ندارند پولهایشان را از بانکها بیرون میکشند و به خارج کشور منتقل میکنند. اخیر مردم عادی نیز با شنیدن بحران اقتصادی، برای خارج کردن پس اندازهای خود به بانکها هجوم آوردند. حتا لیست اسامی بسیاری از مقامات حکومتی نیز در رسانههای فارسی زبان و بینالمللی منتشر شده است که با خیزش اخیر مردم ایران و به دلیل نگرانی از آینده حاکمیت خود، مبالغ کلانی از ثروتهای کشور را به حسابهای شخصی خود در کشورهای غربی و یا کشورهای همسایه ایران انتقال دادهاند. برای نمونه، چند ماه پیش رسانههای ترکیه و ایران خبر دادند که مبلغ «ناچیز» 5/18 میلیارد دلار پول نقد دلار و شمش طلا از طریق ایران وارد ترکیه شده بود توسط دولت این کشور ضبط شده است. در حالی که دولت ایران، مدتها در این مورد سکوت کرد و هنگامی که حبرنگاران در این مورد از احمدینژاد سئوال کردند، جواب منحرفکنندهای داد.
برای نمونه، در خبرها آمده است که دولت انگلستان، حساب بانکی «مجتبی خامنهای» پسر علی خامنهای، رهبر حکومت اسلامی را در یکی از بانکهای لندن به مبلغ ۱ میلیارد و ششصد میلیون دلار مسدود کرده است. گفته میشود حسابهای مشابهی در آلمان به مبلغ ۸۰۰ میلیون دلار به نام مجتبی تهرانی و ۷۴۰ میلیون دلار به نام فردی به اسم شجونی وجود دارد. این رقم تنها گوشه کوچکی از انبوه حسابها و سرمایهگذاریهای کلان سران و آقازادههای حکومت اسلامی در بانکهای غربی است. گفته میشود مجتبی خامنهای، در همه جنایات پدرش همفکر و همراه ایشان است. مجتبی، چهل ساله است و مافیای ایثارگران و انصار را اداره میکند. مجتبی مجتهد است و در منابع اجتهادی و فقاهتی نیز نفوذ دارد همچنین گفته میشود که رهبری حکومت اسلامی، او را به عنوان جانشین پدرش مدنظر دارد.
بنا به گزارش سایت کلمه، یکشنبه 18 بهمن 1388، بحران بیسابقه اقتصادی کشور پس از پایان جنگ در حالی ایجاد شده است که دولت طی چهار سال اخیر از درآمد نجومی ارزی معادل ۳۷۰ میلیارد دلار برخوردار بوده است.
در چنین موقعیتی، یک عضو کانون شوراهای اسلامی کار استان تهران با اعلام اين که خط فقر را 900 هزار تومان میدانيم، گفته است: بر همين اساس، دستمزد کمتر از 500 هزار تومان در سال آينده معيشت خانوار کارگری 4 نفره و بيش از آن را به مخاطره میاندازد. علی اکبر عيوضی، در گفتگو با خبرگزاری حکومتی مهر، از برگزاری جلسات و نشستهای متعدد بين نمايندگان کارگران در استانهای مختلف برای تعيين «بهترين؟» دستمزد کارشناسی شده و پيشنهاد آن از طريق شورای عالی کار خبر داد و گفت: با تمام اين تفاسير اگر يک خانوار کارگری 4 نفره در سال آينده کمتر از 500 هزار تومان دريافتی داشته باشد، معيشت آنان تامين نمیشود چون اين رقم حدود 50 درصد کمتر از خط فقر 900 هزار تومانی است.
وی، با طرح اين سئوال که چگونه ممکن است گوشت قرمزی که در سال گذشته کيلويی 80 هزار ريال و در سال جاری به 190 هزار ريال رسيده است، باعث کاهش نرخ تورم شده باشد؟، گفت: همه میدانيم که بانک مرکزی در سال گذشته و در کمتر از يک هفته نرخ تورم را کاهش داد.
همه ساله در ماههای پایانی سال، بحث اجرای ماده 41 قانون کار جمهوری اسلامی ایران و افزایش دستمزد کارگران، در محافل تصمیمگیری و قانونگذاری و کارگری مطرح میشود و مهمترین بخش این مباحث، ضرورت افزایش دستمزدها مطابق با رشد تورم در کشور است. در ماده 41 قانون کار جمهوری اسلامی ایران آمده است:
«شورای عالی کار همه ساله موظف است میزان حداقل مزد کارگران را برای نقاط مختلف کشور یا صنایع مختلف با توجه به معیارهای ذیل تعیین نماید:1- حداقل مزد کارگران با توجه به درصد تورمی که از طرف بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام میشود. 2- حداقل مزد، بدون آن که مشخصات جسمی و روحی کارگران و ویژگیهای کار محول شده را مورد توجه قرار دهد، باید به اندازهای باشد تا زندگی یک خانواده، که تعداد متوسط آن توسط مراجع رسمی اعلام میشود را تامین نماید.» در این ماده از قانون کار، تورم در کشور، همچنین تامین زندگی کارگران و خانوادههایشان دو نقش کلیدی و اساسی را در افزایش دستمزدها بازی میکنند. جالب است که درصد تورم و خط فقری که از سوی مقامات رسمی و آماری کشور اعلام میشود، هر چند در سطح پایینی اعلام میشود اما همواره از افزایش دستمزد کارگران بیشتر است.
اگر قرار است حتا بر اساس اجرای ماده 41 قانون کار دستمزدها افزایش یابد، شورای عالی کار حکومت اسلامی ایران باید حقوق کارگران را بر اساس تورم موجود در کشور تعیین کند، باید بین 700 هزار تا یک میلیون را مورد تصویب قرار دهد. چگونه ممکن است آمار رسمی بانک مرکزی دولتی، خط فقر را معادل 700 تا 900 هزار تومان اعلام کند، ولی در تعیین حداقل دستمزد کارگران، رقمی حدود 265 هزار تومان در نظر گرفته شود؟
یك نماینده مجلس اسلامی نیز گفته است: «اميدواريم امسال دستمزدی تعيين شود كه كارگران را به خط فقر برساند زيرا امروزه كارگران در آرزوی فقيرشدن هستند تا از دستمزد ٢٠٠ هزار تومانی به دستمزد ٦٠٠ هزار تومانی برسند.» سپس این نماینده میافزاید: «كارگران با این حقوقی كه میگیرند شرمنده خود و خانوادههایشان هستند»!
جالب است، مملکتی که دومین کشور تولیدکننده گاز و چهارمین کشور فروشنده نفت در جهان است و کشور بزرگی که همه نعمات مادی برای زندگی بشر در آن موجود است، سهم طبقه كارگر نه تنها سهمی ناچيز، بلکه سرکوب و زندان و شکنجه و اخراج از کار و تحمیل بیحقوقی به همه خانوادههای کارگری و فقیر است. در نزد سرمایهداران و حکومت اسلامی حامی سرمایه، کارگران همواره محکوم به استثمار وحشیانه و زندگی در عمق فقر و فلاکت هستند. چرا که هر چه دستمزد کارگر کمتر باشد و تعداد فقرا در جامعه نیز روزافزون باشد به همان نسب نیز سود بیشتری نصیب سرمایهداران میگردد.
تصویب حداقل دستمزد پایه کارگران از آغاز سال 1389، حتا اگر به گفته این نماینده مجلس، 600 هزار تومان هم تعیین شود باز هم بهبودی در زیست و زندگی کارگران و خانواده آنها به وجود نخواهد آورد. چرا که از هماکنون کالاهای اولیه مورد نیاز مردم، در حد سرسامآوری گران و همچنان تورم و گرانی در حال گسترش است. بنابراین، حتا اگر دستمزدهای موجود چندین برابر هم افزایش یابد خانوادههای کارگری از دغدغه و نگرانی روزمزه رها نخواهند شد. در حالی که سرمایهداران و حکومتیان برای خود دنیای دیگری ساختهاند: با ثروتهای بادآورده هنگفت خود نمیدانند چکار بکنند، سطح زندگی بسیار بالا در ویلا و خانه بزرگ با باغ و استخر در مناطق خوش آب و هوای شهر، ماشینها آخرین مدل، سفر و تفریحهای داخلی و خارجی و خوشگذرانی و ... اما هنگامی که بحث بر تعیین حداقل دستمزد کارگران و تصمیمگیری در مورد آن است نمانیدگان همین سرمایهداران و دولت آنها، هم دست میشوند تا همچنان سطح دستمزدها را پایین نگه دارند تا سود بیشتری نصیبشان گردد؛ ماهیت واقعی خودشان را به آشکارترین شکلی به نمایش میگذارند. بنابراین، آنها به دلیل منافع آشکار سرمایهداریشان در پایین نگه داشتن سطح دستمزدها، به هیچوجه صلاحیت تعیین سطح حداقل دستمزد کارگران را ندارند.
تنها مرجعی که برای تعیین دستمزد پایه و افزایش آن بر اساس نیاز خانوادههای كارگری و تورم واقعی صلاحیت دارد نه نمایندگان کارفرمایان و دولت و شوراهای اسلامی کار، بلکه خود کارگران و نمایندگان منتخب مجامع عمومی آنان است که سطح دستمزدها را با در نظر گرفتن نیازهای خانوادههای کارگری و براساس تورم و گرانی واقعی در بازار تعیین میکنند و با مبارزه متحد و متشکل توده کارگران، حداقل دستمزدها و دیگر مطالبات خود را به سرمایهداران و دولت آنها تحمیل میکنند. در نشستهای سه جانبهای که در روزهای پايانی هر سال نمایندگان دولت، کارفرمایان و به اصطلاح کارگران برگزار میشود تا درباره سرنوشت دستمزد پایه کارگران یک کشور 75 میلیونی تصمیم بگیرند، نمایندگان واقعی کارگران در آن حضور ندارند. آن نمایندهای هم که به عنوان نماینده کارگران معرفی میگردد در واقع مسئولین ارگانهای پلیسی خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار در درون طبقه کارگر هستند و همواره منافع حکومت را در نظر میگیرند نه توده کارگران را. بنابراین، تا روزی که این شیوه تعیین حداقل دستمزد کارگران ادامه دارد سهم کارگران و خانواده آنها از ثروتهای بیکران مملکت و ثروتهایی که کارگران شبانه روز تولید میکنند باز هم جز درد و رنج و غم چیز دیگری نخواهد بود.
بانك مركزی حکومت اسلامی، خط فقر خانوار را 780 هزار تومان برآورد كرده است، مركز آمار نیز 47 ميليون نفر را در قالب خانوار 6 نفره دارای درآمد كمتر از 780 هزار تومان اعلام كرده است.
بنا به گزارش ايلنا، نماينده فلاورجان، درگفتگو با ايلنا، با اعلام اين كه حداقل دستمزد كارگران كه يك زندگی آبرومندانه را اداره كند بالای 400 هزار تومان است، درباره بحران صنایع نیز گفت: در شرايط فعلی بسياری از كارخانجات بين يك ماه تا يك سال دستمزد كارگران را پرداخت نكردهاند گفت: تصور كنيد كه حقوق كارگری 263 هزار تومان يعنی يك سوم خط فقر باشد و 5 ماه هم دريافت نكند، ببينيد خانواده اين كارگر بخت برگشته در چه شرايطی به سر میبرد .
موسوی لارگانی، از بحران اقتصادی در واحدهای صنعتی و توليدی كشورخبر داد و گفت: در شرايطی كه درهای اقتصاد كشور به روی كالاهای خارجی به ويژه از نوع بیكيفيت چينی باز باشد توقع داريد يك كارفرما بتواند از عهده مخارج توليد و كارگاه از جمله افزايش دستمزد كارگران برآيد . وی، از بحران در كارخانجات ذوبآهن كشور خبر داد و گفت: اكنون بسياری از كارخانجات ذوبآهن، انواع محصولات آهني را در حجم بالا توليد و انبار كردهاند اما بازار فروشی نيست .
همچنین مطابق تازهترين اعلام مركز آمار ايران، 47 ميليون ايرانی به طور سرانه روزانه كمتر از 4 هزار و 300 تومان درآمد دارند. اين رقم نتيجه تازهترين اظهارات رييس مركز آمار ايران است كه گفته است: «درآمد خانواده شش نفری در خوشه يك، كمتر از 473 هزار تومان است. خانوار شش نفرهای كه درآمدش بين 473 هزار تومان تا 788 هزار تومان است در خوشه دو قرار میگيرد. در خوشه نخست حدود 30 ميليون نفر قرار دارند. در خوشه دوم هم 17 ميليون و ششصد هزار نفر قرار دارند.»
بدين ترتيب، درآمد روزانه حدود 30 ميليون نفر كمتر از 2 هزار و 600 تومان است و درآمد روزانه 17 ميليون نفر ديگر روزانه كمتر از 4 هزار و 300 تومان است. میتوان اينگونه نتيجه گرفت كه 47 ميليون و 600 هزار ايرانی روزانه كمتر از 4 هزار و 300 تومان درآمد دارند. در اين ميان، 17 ميليون نفر حداكثر حق هزينه كرد 2 هزار و 600 تومان را دارند.
اعلام اين آمار در شرايطی است كه بانك مركزی ايران در سال 85 و در آخرين آمار اعلامی در خصوص خط فقر، خط فقر مطلق يك خانوار 4 نفره شهری را در ماه حدود 300 هزار تومان اعلام كرده بود. اگر تازهترين خط فقر برآورد شده از سوی كارشناسان مستقل مبنی بر 780 هزار تومان برای خانوارهای 5 نفره در سال 87 را كنار بگذاريم(كه از سوی بانك مركزی تاييد ضمنی شده است) باز هم اعلام مركز آمار اعتراف تكاندهندهای است به رشد جمعيت فقرا در جامعه ايران. چرا كه خانوار 6 نفره با درآمد ماهيانه 788 هزار تومان به معنای درآمد ماهيانه 130 هزار تومان برای هر فرد است. اين درآمد برای خانوار 4 نفره معادل 520 هزار تومان در ماه خواهد شد. در حالی که اگر نرخ تورم 4/18 درصدی سال 86 و نرخ تورم 4.54 درصدی سال 87 را در محاسبات افزايش هزينه خانوارهای فقير وارد كنيم، بدون ترديد خط فقر مطلق خانوار 4 نفره و 6 نفره خیلی بالاتر است. از سوی دیگر، بانك مركزی برای سال 1386، جمعیت فقرا در ایران را 14 میلیون نفر اعلام كرده بود، بیشک این رقم در سال 1388، افزایش بیشتری پیدا کرده است.
بنابر تعريف، خط فقر مطلق عدم تامين حداقل نيازهای تغذیهای، بهداشتی، آموزشی، مسکن و حمل و نقل يک خانواده است که حداقل غذای مورد نياز يک خانوار ايرانی دو هزار کالری در روز است و اين رقم مبنای محاسبه خط فقر در نظر گرفته شده است.
بر اساس اين تعريف، خط فقر به راحتی قابل محاسبه است. در اين ميان نکته مهم آن است که پرداختن به خط فقر خود به خود دارای ارزش چندانی نيست، بلکه دولتها برای سياستگذاری، تصميمگيری و برنامهريزیهای موثر برای کاهش فقر و روشن شدن فضای کلی جامعه از نظر فقير و غنی و اين که کارشناسان بتوانند به درستی وضعيت نابرابری در جامعه را تحليل کنند، خط فقر را طبق ميزان درآمد شهروندان تعيين و اعلام میکنند. مهم آن است که تعيين خط فقر بتواند دولتها را وادار به فقرزدايی کند.
پاسدار صادق محصولی، وزیر رفاه و امور اجتماعی دولت احمدینژاد، این پاسدار میلیارد دلاری و یکی از سردستههای چپاولگران و غارتگران اموال عمومی مردم ایران و اراذل و اوباش حکومتی، آمار و ارقام اعلام شده در مورد خط فقر را رد کرده و میگوید در این مورد هنوز کار کارشناسی نشده است، یعنی دولت در این مورد خود را بیوظیفه میداند؟! در حال حاضر جواب این گستاخی و بیتفاوتی مقامات حکومتی در مقابل جامعه را کارگران با اعتصاب خود در کارخانهها، دانشجویان در دانشگاهها و مردم و در پیشاپیش همه بیکاران و نیروی جوان با راهپیمایی و تظاهرات خود در خیابانها نشان میدهند. دیر نیست دورهای که این اعتراضات و اعتصابات همزمان سازماندهی شوند و سران حکومت اسلامی را همچون دوران شاه به التماس و ناله و زاری بیاندازند. هر چند همین امروز نیز در هر گوشهای از جامعه ایران اعتراضی بر علیه حکومت رخ میدهد جدا از اعتراض سراسری نبوده و هیچ دیوار چینی آنها را از هم جدا نمیکند.
داراییهای رسمی سردارمحصولی عبارتند از: یک منزل 20 میلیارد تومانی در بهترین نقطه شمال تهران، 200 میلیارد تومان پول نقد در بانکهای داخل و خارج و یک کارخانه به ارزش 300 میلیارد تومان! سئوال اینجاست که چگونه فردی با این ثروت میتواند فقر را درک کند و برای فقرزدایی نیز چارهجویی کند؟!
اکنون همه پیشبینیها، حتا ارگانهای امنیتی حکومتی، حاکی از گسترش اعتراضات و اعتصابات کارگری است.
برای نمونه، عده کثیری از کارگران کارخانه لولهسازی اهواز، بار دیگر هنگام ورود احمدینژاد به این شهر، تجمع اعتراضی برپا کردند. کارگران لولهسازی اهواز در طول مسیر حرکت احمدینژاد، در تاریخ 1388/10/24 با حمل پلاکاردهایی اعتراض خود را نسبت به عدم پرداخت 13 ماه دستمزد معوقه آنان اعلام نمودند. کارگران معترض در متن نوشته شده بر پلاکاردها «خواستار پرداخت تمامی دستمزدهای معوقه» خود شدند.
قبل این نیز همزمان با ورود محمود احمدینژاد به ورزشگاه حافظیه شیراز، بیش از 500 کارگر معترض شرکت مخابرات راه دور ایران، با ورود به این ورزشگاه و حمل پلاکارد، به سردادن شعارهایی در اعتراض به عدم پرداخت حقوق خود پرداختند. اعتراض این کارگران، محمود احمدینژاد را وادار کرد در پایان سخنرانی خود که در میان شمار کمی از استقبالکنندگان سازماندهی شده انجام شد، در پاسخ به کارگران معترض شیرازی بگوید: «در صورتی که وزرای صنایع و ارتباطات مشکلات شما را حل نکنند، آن دو را تحویل شما میدهیم و هر کاری خواستید با آنها بکنید!»
«پارلمان نیوز» پایگاه خبری فراکسیون خط امام در مجلس، سهشنبه ۱ دى ۱۳۸۸، از تجمع اعتراضی بیش از 500 تن از کارگران شرکت مخابرات راه دور در ورزشگاه حافظیه شیراز، محل سخنرانی احمدی نژاد، خبر داد.
اکنون به جرات میتوان گفت وضعیت دردناکی که بر زیست و زندگی کارگران کارخانه لولهسازی اهواز، کارگران شرکت مخابرات راه دور ایران و خانواده آنان سایه انداخته، شامل حال کارگران بسیاری از کارخانههای سراسر کشور است.
تاکنون علاوه بر این که هزاران تن از کارگران صنایع مختلف بیکار و اخراج شدهاند، شمار زیادی از فعالان کارگری نیز در شهرهای مختلف بازداشت و با احکام حبس و شلاق روبرو شدهاند. بسیاری از مراکز تولید و صنعتی در کشور هم تعطیل شده، کارگران آنها سرگردان مانده و مسئولین و مقامات دولتی و ارگانهای ذیربط آنها جوابگوی نیازها و خواستهای بر حق آنها نیست.
بر اساس آخرین گزارش مرکز آمار ایران جمعیت فعال کشور، ٢٢ میلیون و ٦٠٠ هزار نفر برآورد شده است و نرخ بیکاری در کشور حدود 18 درصد است. این در حالی است که آمارهای غیررسمی رقم بیکاران کشور را خیلی بیشتر از آمارهای رسمی تخمین میزنند.
شایان ذکر است که بر پایه شاخص جدید نه فقط یک ساعت کار در هفته، یعنی در زمان آمارگیری، معادل اشتغال فرض شده، حتا سربازان وظیفه نیز به عنوان صاحبان شغل تلقی میشوند. کارشناسان بر این باورند که دستکم با همین دو نمونه، دولت محمود احمدینژاد توانسته، البته بر روی کاغذ، بیش از ٦ میلیون نفر از شمار بیکاران کشور را کمتر نشان دهد. یعنی اگر این 6 میلیون را به همان آمار اعلام شده 4 میلیونی بیکاران توسط دولت اضافه کنیم رقم بیکاران بالغ بر 10 میلیون نفر میرسد.
با این حال، مدیرکل بیمه بیکاری وزارت کار و امور اجتماعی گفته است که تنها در سال جاری به میزان ١٥ درصد بر شمار مستمری بگیران بیکاری افزوده شده و این در حالی است که بخش اعظم کارگران دارای قرارداد موقت - یعنی ٨٠ درصد نیروی کار ایران - محروم از حق بیمه بیکاری هستند. در واقع، ٤٠ درصد فقرای شهری و بیش از ٩٠ درصد همین جمعیت را در مناطق روستایی شاغلان تشکیل میدهند.
شهرداری منطقه یک خرم آباد، اخیرا اعلام کرده است که در پی استخدام ١٢٠ رفتگر مورد نیاز خود متوجه شد که ١١٣ تن از آنان دارای تحصیلات دانشگاهی بودهاند.
ارقام موجود نشان میدهند که واقعه شهرداری منطقه یک خرم آباد، نه رویدادی استثنایی، که در نوع خود آیینه بحران بیکاری فراگیری است که بیش از همه علاوه بر جامعه جوان، یعنی بخش تحصیل کرده همین جمعیت را تحت تاثیر قرار میدهد و در عین حال از بیبرنامگی و بیتناسبی مفرط میان بازار کار و آموزش عالی کشور پرده برمیدارد.
آمار موجود در زمینه پذیرش دانشجو از رشد بیسابقه شمار دانشجویان در سطوح مختلف تحصیلی حکایت دارد: از سال ٨٢ تا سال ٨٧ شمار دانشجویان مقطع کارشناسی بیش از 5/2 برابر رشد داشته و برای جلوگیری از ورود آنان به بازار بیرمق کار، ظرفیت تحصیلات تکمیلی دانشگاهها نیز به طرز چشمگیری گسترش یافته است؛ به طوری که شمار دانشجویان کارشناسی ارشد در همین فاصله بیش از دو برابر افزایش یافته است. طبق آمارهای رسمی، تنها در پنج سال گذشته شمار دانشگاهیان بیکار معادل ٦٦ درصد بیشتر شده است.
در حال حاضر ٨٧ درصد بیکاران ایران را جوانان تشکیل میدهند. به بیان دیگر، سه چهارم جوانانی که بین شانزده تا سی سال سن دارند فاقد کار هستند. در این میان، به اعتراف وزیر علوم و آموزش عالی جمهوری اسلامی، سالانه تنها بین ١ تا 5/1 میلیون فارغالتحصیل به شمار متقاضیان کار اضافه میشود و بر پایه آمار رسمی ٤٥ درصد کل بیکاران ایران را دانشآموختگان این کشور تشکیل میدهند.
با این همه، پی آمدهای بیکاری به خود بیکاران محدود نشده، بلکه ٤٠ درصد جمعیت کل کشور یعنی بیش از ٢٨ میلیون نفر را تحتالشعاع قرار داده و به زیر خط فقر مطلق و نسبی فرونشانده است.
بر اساس پیشبینیها جمعیت جوان ایران تا سال ١٤٠٠ بالغ بر ٦١ میلیون نفر خواهد شد و در صورتی که مسئولین حکومتی، تنها بخواهند نرخ بیکاری کنونی را که بین ١٨ تا ٢٠ درصد جمعیت فعال برآورد میشود حفظ کنند، ناگزیرند ٢٩ میلیون فرصت شغلی در یازده سال آینده به وجود آورند. با این حال، آمار رسمی نشان میدهد که اقتصاد دولتی ایران در پنج سال گذشته با صرف صدها میلیارد دلار درآمدهای نفتی نه تنها متناسب با نیاز جامعه شغل ایجاد نکرده، بلکه دستکم ٣٠٠ هزار فرصت شغلی موجود را نیز از بین برده است.
با این حال، اگر تنها حدود 8/2 درصد بیسوادان کشور بیکار به شمار میروند، متوسط بیکاری تحصیلکردگان 15/4 درصد است و حدود ٧٦ درصد شاغلان دارای مداراک دانشگاهی هیچ تناسبی میان شغل و رشته تحصیلی خود مشاهده نمیکنند. به عبارت دیگر، نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دو برابر نرخ بیکاری افراد زیر دیپلم یا بیسواد است و ٧٩ درصد بیکاران کل کشور هرگز موفق به پیدا کردن کار نشدهاند.
فقدان فرصت شغلی برای تحصیلکردگان از جمله عوامل تعیینکننده فرار مغزهاست که سالانه شامل ١٠٠ تا ٢٢٥ هزار نفر از متخصصان و تحصیلکردههای ایران میشود.
بحران بیکاری به ویژه بیکاری فارغالتحصیلان و جوانان که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند را به یک نیروی دائما معترض بدل کرده که مناسبات قدرت را متزلزل میسازند. باین ترتیب، میتوان گفت که پیشگام اصلی تظاهرات و راهپیماییهای خیابانی، همین نیروی بیکار و جوان کشور هستند که هیچ امیدی به پیدا کردن کار مناسب و تشکیل زندگی مستقل در حاکمیت حکومت اسلامی ندارند از اینرو، به طور پیگیر برای برچیده شدن بساط این حکومت جانی مبارزه میکنند.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز اقرار کردهاند که ٨٠ درصد مراجعات مردم به آنها مربوط به تقاضای شغل است. در همین مورد، محمدرضا ملکشاهی، نماینده خرم آباد در مجلس اسلامی، تصریح کرده است که «بخش غالب همین مراجعه کنندگان بیش از همه از وجود فساد و تبعیض و به اصطلاح «پارتی بازی» و اعمال نفوذ در امور استخدامی شکایت میکنند.»
این نماینده مجلس، میافزاید: «شکایت مردم گویای حقیقت است، زیرا شرکتهای شبه دولتی یا خصوصی که طرف قرارداد با دولت هستند اقوام خود را به کار میگمارند.»
سازمان شفافیت بینالملل نیز در آخرین گزارش خود اعلام کرده است که ایران با ٢٧ پله سقوط در سال جاری در زمینه فساد و عدم شفافیت به رتبه ١٦٨ در میان ۱٨٠ کشور جهان نزول کرده است. در این ردهبندی، ایران با آخرین کشور این فهرست، یعنی سومالی، تنها ١۵ پله فاصله دارد.
بر اساس آماری که از سوی صندوق بینالمللی پول منتشر شده، ایران از سال 2007 تا 2008 بین 187 کشور از جایگاه 131 با چهار درجه تنزل به جایگاه 135 رسیده است. بنابراین، فضا برای کسب و کار در ایران، نه تنها بهبود نیافته، بلکه رشد سرمایهگذاری و رشد اقتصادی هم اتفاق نیفتاده است. پس هیچ یک از برنامههای اقتصادی دولت، هیچ نفعی برای کارگران و محرومان جامعه در برنداشته است.
خبرگزاری حکومتی فارس، سهشنبه 5 آبان 1388، نوشت: موسسه مطالعاتي لگاتوم با معرفی شاخص جديدی به نام شاخص رونق، رتبه ايران در ميان 104 كشور در اين شاخص را 94 اعلام كرده است.
موسسه مطالعاتی لگاتوم، شاخص جديدی را با نام «شاخص رونق» برای مقايسه كشورهای جهان ارائه كرده است. اين شاخص دربرگيرنده مفهوم كلی رونق به معنای برخورداری از ثروت مادی و كيفيت زندگی است. شاخص مذكور در واقع حاصل تركيب ميزان رونق اقتصادی و كاميابی اجتماعی در هر كشور است و بر پايه 9 فاكتور تهيه است كه عبارتند از: رشد و بنيانهای اقتصاد كلان، كارآفرينی و ابتكار، نهادهای دموكراتيك، آموزش، بهداشت، امنيت و ايمنی، نحوه اداره حكومت، آزادي فردی، و سرمايه اجتماعی.
در گزارش سال 2009، 104 كشور از نظر شاخص رونق مورد بررسی قرار گرفتهاند كه فنلاند در راس اين ردهبندی و زيمبابوه در انتها قرار گرفتهاند.
ايران نيز در اين ردهبندی جايگاه 94 را به خود اختصاص داده است. رتبه ايران در 9 فاكتوری كه مبنای تهيه اين شاخص بوده است نيز عبارت است از: رشد و بنيانهای اقتصاد كلان 79، كارآفرينی و ابتكار 69، نهادهای دموكراتيك 93، آموزش 59، بهداشت 70، امنيت و ايمنی 88، نحوه اداره حكومت 102، آزادی فردی 101، و سرمايه اجتماعی 82.
كشورهای فنلاند، سوئيس، سوئد، دانمارك، نروژ، استراليا، كانادا، هلند، آمريكا و نيوزيلند به ترتيب ده كشور نخست دنيا از نظر شاخص رونق هستند.
كشورهای زيمبابوه، سودان، يمن، آفريقای مركزی، كامرون، پاكستان، نيجريه، تانزانيا، الجزاير و كنيا نيز ده كشور آخر اين فهرست اعلام شدهاند.
در دورانی که قیمت نفت به طور بیسابقهای بالا رفت و میلیاردها دلار بیش از پیشبینیهای دولت به صندوقاش واریز شد هیچ تغییر جدی در سرمایهگذاری، رشد صنایع و گسترش اشتغال و همچنین کاهش تورم و گرانی به بار نیارود. حال قیمت نفت نسبت به سالهای قبل پایین آمده و بحران سرمایهداری نیز جهانی شده است و ایران نیز از این بحران متثنی نمیباشد اکثریت مردم کشور نیز به لحاظ اقتصادی در شرایط بسیار سختتری نسبت به گذشته قرار دارند.
از سوی دیگر، به دلیل این که فضای مناسبی نیز برای سرمایهگذاری در اقتصاد ایران وجود ندارد سرمایهگذار سرمایه خود را از ایران به کشور امنتری انتقال میدهد. در فضایی که ایران را بحران سیاسی فراگرفته، فرار سرمایهها به خارج کشور نیز سرعت بیشتری گرفته است. بنابراین، دولت آوار این بحرانهای خود را بر سر مزدبگیران و خانوادههای آنان فرو میریزد.
در شرایط کنونی جامعه ایران، راه سهلتر و مطمئنتر برای سرمایهداران، نه سرمایهگذاری در بخش صنایع، بلکه سرمایهگذاری بر بازار مصرفی 75 میلیونی کشور است. یعنی برای سرمایهدار و شرکتهای واردکننده کالاهای خارجی به ایران، با صرفهتر است که کالا وارد کنند. چرا که هم به سرعت پول خود را وصول میکنند و هم سود بیشتری به جیب میزنند و با اعتراض و اعتصاب کارگری هم روبرو نمیشوند. واردات و صادرات ایران، عمدتا در دست نیروهای مافیایی دولت و به ویژه شرکتها و موسسات وابسته به سپاه پاسداران است. بنابراین، در اینجا هم دولت و هم سپاه از یکسو با وارد کردن انبوهی از کالاهای مورد نیاز جامعه، صنایع داخلی را به ورشکستگی کشیدهاند و هم از این طریق کسب سود بیشتر در تلاشند فقط بنیه ماشین دولتی و نظامی قویتر کنند و از وظایف خود در قبال جامعه سر باز زدهاند. چرا که سران حکومت اسلامی، اعتمادی به آینده و بقای حاکمیت خود ندارند اهمیتی به سرمایهگذاریهای درزامدت و آینده کشور نمیدهند.
از سوی دیگر، بر اساس آمارها و تحلیل کارشناسان اقتصادی، هنگامی که در بازار ایران بالای 200 هزار میلیارد تومان نقدینگی وجود دارد، اصولا کمابیش به همین اندازه نیز تقاضای کل وجود دارد. رشد میزان نقدینگی در برخی از این سالها تا 40 درصد هم رسیده است در حالی که در بهترین وضعیت رشد تولید کشور، در حد پنج درصد باقی مانده است. دولت برای این که بتواند فاصله عرضه کل(تولید) و تقاضای کل(نقدینگی) را جبران کند، به واردات روی آورده است. این نقدینگی در دست عده معدودی سرمایهدار و افراد خاصی است و توزیع شده در دست آحاد مردم نیست. آن عده خاص یا وابسته به دولت و نظامیان و نزدیکان آنها هستند و یا نیمه دولتی و غیردولتیاند محاسبه میکنند و تصمیم میگیرند که این نقدینگی را به کجا ببرند که سود بیشتری داشته باشد.
در خصوص واگذاریهای اصل 44، عملا آنچه که بیش از همه به چشم میخورد و قابل پردهپوشی نیست تحت عنوان واگذاری به بخش خصوصی، صنایع مادر و کلان کشور در واقع توسط بنگاههای بزرگ دولتی، به بنگاههای نیمه دولتی و شبه دولتی و نظامی با قمیت بسیار پایینی واگذار میشود.
این وضعیت هم هر چه بیشتر به نابودی صنایع داخلی و بیکاری کارگران آن منجر شده است. یعنی در واقع سرمایهداران و دولت آنها سود خود را میبرند در حالی که کارگر و خانوادهاش در معرض بحرانهای اجتماعی و استثمار شدید و فقر و گرسنگی فزایندهای قرار دارند.
در چنین شرایطی، طبیعیست که اعتصابات کارگری از رشد چشمگیری برخوردار باشد. در گزارش منتشره به نقل از کمیته امنیت حکومت اسلامی، از گسترش اعتصابات کارگری که این روزها در کارخانهها، شرکتهای دولتی و یا نیمه دولتی برگزار میگردد، ابراز نگرانی شدید نموده است.
در گزارش مذکور آمده است تهران و شهرهای دیگر ایران به دلیل سیاستهای اقتصادی دولت شاهد بحران کارگری است. بر اثر این سیاستها، بسیاری از کارخانهها ورشکسته شده و تعداد زیادی از کارگران اخراج شدهاند. این گزارش تاکید میکند که گستردهترین اعتصابهای کارگری در شهرهایی از قبیل اهواز، شیراز، بندر عباس و آبادان برگزار میشود. در حال حاضر اعتصابات کارگری و گسترش آن به سایر نقاط کشور موجب نگرانی شدید مقامات حکومت اسلامی گردیده است.
شورای تامين استان تهران و ریيس سازمان صنايع و معادن اين استان نیز در جلسهای مشترک، بحرانهای کارگری پيش رو و وضعيت کارخانههای بحران زده پايتخت را مورد بررسی قرار دادهاند. بحث بحرانهای کارگری، به ويژه پس از سياستهای اقتصادی دولت محمود احمدینژاد در ايران، بیشتر مطرح شده که ورشکستگی کارخانههای بیشتری را به دنبال داشته و پرداخت دستمزد ناچیز کارگران نیز با تاخیر طولانی چندین ماهه مواجه است. اين وضعيت که اعتراض کارگران را به همراه داشته، اغلب به شکل اعتصاب و يا تجمع در داخل کارخانهها و يا در مقابل ساختمانهای دولتی بروز يافته است. در اين ارتباط، میتوان به اعتراضهای اخير کارگران شاغل در ايستگاه در دست احداث متروی پل صدر، رانندگان کاميونهای حمل و نقل کارخانه ذوب آهن اصفهان، لاستيک البرز تهران، کارخانه فرنخ و مه نخ قزوين، شهرک صنعتی فولاد و مجتمع فولاد آلياژی ملاير و کندلوس تنکابن و... اشاره کرد. همچنین گزارشهايی نیز در مورد اعتصاب و اعتراض کارگران کارخانه لوله سازی اهواز، صنايع مخابراتی راه دور شيراز، فاز سه پالايشگاه بزرگ آبادان و طرح توسعه پالايشگاه قديمی بندرعباس انتشار يافته است.
براساس گزارش پایگاه اینترنتی «هممیهن»، بزرگترین پروژه دولتی ایران، مطالبات ده پیمانکار خود را نپرداخته و این پیمانکاران بین سه تا ۵ ماه است که نتوانستهاند حقوق کارکنان خود را بپردازند. به گزارش هممیهن، مهندسان مشاور پروژه، پس از مدتها تلاش برای دریافت حقوق عقب افتاده خود تهدید به رها کردن کار کردهاند. شرکتهای «تهران جنوب» و «بینا» دو پیمانکار اصلی پالایشگاه ستاره خلیج فارس نیز بیش از سه ماه است که حقوق و دستمزد مهندسان و کارکنان خود را پرداخت نکردهاند. در ایران، از پالایشگاه ستاره خلیج به عنوان بزرگترین پالایشگاه خاورمیانه نام برده میشود. هممیهن مینویسد: «در واقع به پشتوانه همین پالایشگاه بود که محمود احمدینژاد بارها مدعی شد به زودی کشور در برابر تحریم احتمالی بنزین مصونیت خواهد یافت.»
بر پایه گزارش هممیهن، به دلیل شرایط ویژه ایران، دولت از سرمایهگذاری در زیرساختهای کلان اقتصادی که تضمینکننده دورنمای کشور هستند منصرف شده و قصد دارد سرمایههای اندکی را که هنوز در اختیار دارد، در پروژههایی به کار بیاندازد که میتوانند در کوتاه مدت بازدهی داشته باشند. به گزارش خبرگزاری ایسنا، روز اول مهر ماه امسال، نشست ویژهای در شرکت پالایش و پخش فرآوردههای نفتی تشکیل شد که هدف آن تعیین اولویتهای سرمایهگذاری در صنعت نفت بود. در این نشست، تصمیم گرفته شد که فعالیتها روی بهینه سازی و توسعه ظرفیت پالایشگاههای موجود متمرکز شود تا آنها بتوانند به جای سایر فرآوردههای نفتی، حتیالمقدور بنزین بیشتر تولید کنند.
خبرگزاری مهر 27 دی 1388، نوشت: حمید حاجی عبدالوهاب، معاون سرمایه انسانی و توسعه اشتغال وزارت کار و امور اجتماعی در گفتگو با مهر، در خصوص برنامههای کارگروه حمایت از تولید برای حفظ اشتغال در بنگاههای تولیدی، گفت: هماکنون بیش از 2 هزار واحد صنعتی بزرگ و متوسط دارای مشکل نقدینگی و بحران مالی در کشور شناسایی شده است که کار گروه متناسب با وضعیت هر کارگاه، تصمیم گیری میکند. به همین دلیل، تسهیلات دارای ارقام متفاوت است؛ ولی پرداخت آن در اولویت کاری بانکها قرار دارد.
بدین ترتیب، احمدینژاد، در دوره نخست چهار سال ریاست جمهوری خود، با وعدههای دروغین و پر زرق و برق هم چون «سهام عدالت»، «خانه مهر» و طرحهای «زود بازده»، صدها ميليارد دلار از ثروت کشور را به نزدیکان و عوامل حکومتی و نظامی واگذار کرد و بر باد داد. سيدحسن هاشمی، نماينده مجلس و ریيس کمسيون صنايع و معادن میگويد، برای حل مشکلات واحدهای صنعتی و توليدی و جلوگيری از بحران بیکاری بايد معادل 10 ميليارد دلار کمک اضطراری به واحدهای توليدی اختصاص يابد. نهاونديان ریيس اتاق بازرگانی آينده تاريکی را پيشبينی میکند و میگويد، 50 درصد از کل واحدهای توليدی ايران ورشکست و تعطيل شدهاند و 50 درصد باقی مانده با 30 درصد ظرفيت کار میکنند.
وزير کار دولت نهم، شعار حل مشکلات کارگران قراردادی را سر میداد، اما نه تنها طی چهار سال مشکلی را حل نکرد، بلکه تغییرات زیادی در قانون کار به ضرر کارگران و به نفع سرمایهداران و کارفرمایان به وجود آورد. مواد 7، 10، 21، 24، 27، 96، 112، 131 تا 136 و 191 از جمله موادی است که در پيشنهاد وزارت کار تغيير اساسی کردند و در روزهای پايانی عمر دولت نهم، آن را به تصويب رساند.
معاون اشتغال وزارت کار، از شناسایی دو هزار بنگاه دارای مشکل بزرگ و متوسط تولیدی کشور خبر دادهاند. این در حالی است که پیش از این لیست بلند بالای 6700 تایی وزارت صنایع و 750 تایی وزارت تعاون برای تقاضای استمهال بدهی به خودی خود وضعیت حاد بخش تولید در کشور را به خوبی نشان میداد. با این حساب تعداد کل شرکتهای خواهان استمهال بدهی به نزدیک 10000 شرکت رسیده است.
براساس جدیدترین گزارش بانک مرکزی، میزان مطالبات معوق بانک ها به 48 هزار میلیارد تومان افزایش یافته است. این مبالغ هنگفت، عمدتا در اختیار «آقازادهها» و «مدیران رده بالای حکومتی» قرار داده شد و بالا کشیده شده است.
نجيب حسينی، عضو کميسيون برنامه بودجه مجلس شورای اسلامی، به خبرگزاری کار ایران «ايلنا»، گفته است که نرخ تورم در سال آينده به ۴۰ درصد خواهد رسيد.
باین ترتیب، تحلیلها و بررسیهای اقتصادی و اجتماعی حاکی از آن است که عواقب مخرب طرحها و برنامههای اقتصادی و اجتماعی دولت احمدینژاد در پنج سال گذشته، میلیونها خانوده ایرانی را دچار بحران و پریشانی و فروپاشی کرده است بیش از پیش ماهیت ضدانسانی حکومت اسلامی را به نمایش میگذارد. حکومتی که با فساد اقتصادی و اداری و مافيايی خود، نه تنها ضربات پياپی و مهلکی را به کلیه زیرساختهای اقتصادی کشور و صنایع کشور وارد کرده، بلکه اکثریت مردم ایران را نیز در فقر و ناامنی دایمی قرار داده است به طوری که بسیاری از جوانان را وادار کردهاند برای تامین چند ماه زندگی خود، حتا کلیه خود را بفروشند. اعتیاد، فحشا، خودکشی و دیگر بحرانهای اجتماعی نیز زاییده همین فقر و فلاکت اقتصادی است که عامل اصلی آن نیز حکومت اسلامی میباشد. اکنون میلیون کودک خانوادههای کارگری و فقیر از تحصیل باز ماندهاند و اجبارا به کارهای زیانآور و سختی روی آوردهاند تا کمکی برای خانواده خود دست و پا کنند. اما سرمایهداران و مقامات و مسئولین حکومت اسلامی، وقیحانه و بیشرمانه به همه این بیحقوقیهایی که بر جامعه تحمیل کردهاند چشم بسته و به هر جنایتی متوسل میشوند تا پول بیشتری به جیب بزنند و به هر بهایی حاکمیت وحشی خود را حفظ کنند.
در چنین شرایط سخت و دشواری کارگران و مردم محروم و جوانان قربانیان زبان بسته حکومت اسلامی نیستند. آنان با اعتراض و اعتصاب خود، نه تنها لرزه بر اندام سران و ارگانها و جناحهای حکومتی انداختهاند، بلکه امروز جهانیان نیز میدانند که جامعه ایران آبستن حوادث مختلفی به ویژه موقعیت انقلابی است. خیزش مردم ايران، هشتمين ماه اعتلای خود را پشت سر گذاشته و در این مدت موجودیت حکومت اسلامی را به طور جدی زير علامت سئوال قرار داده است. از سوی دیگر، در ماههای اخیر اعتراضات و اعتصابات کارگری نیز گسترش یافته است، به عنوان نمونه:
- حدود 200 نفر از کارگران زن و مرد کارخانه چینی البرز، در اعتراض به عدم پرداخت هشت ماه از دستمزدهایشان روز یکشنبه 3 آبان 1388، حدود ساعت 11 و نیم صبح از کارخانه تا فرمانداری شهر صنعتی البرز دست به راهپیمایی زدند و ساعت 12 ظهر درمقابل فرمانداری به مدت یک ساعت تجمع کردند. کارگران در حالی که در حین راهپیمایی توسط نیروهای انتظامی در محاصره بودند شعارهایی چون «حمایت دولت از کارگر دروغه، دروغه»، «کارگر حمایت، حمایت»، «مدیر بیلیاقت استعفا، استعفا» و...، سر میدادند خواهان پرداخت فوری دستمزدهای معوقه خود بودند. کارگران سپس به راهپیمایی در سطح شهر ادامه دادند و با وجود اخطارهای نیروهای انتظامی و لباس شخصی مبنی بر سر ندادن شعار، همچنان به شعار دادن ادامه دادند. به گفته خود کارگران بقیه همکارانشان مقابل درب کارخانه در حال تجمع بودهاند .
- جمع کثیری از کارگران شرکت کارخانجات مخابراتی راه دور شیراز روز دوشنبه 4 آبان 1388، در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان در مقابل استانداری فارس اقدام به گردهمایی اعتراضی دست زدند.
این کارگران با فریاد شعار «بخش خصوصی شدیم بیکار و بیپول شدیم» و «زندگی و معیشت حق مسلم ماست»، به روند واگذاری این شرکت به بخش خصوصی، عدم پرداخت دستمزدهای 9 ماهه معوقه و وضعیت نامناسب شغلی خود اعتراض نمودند.
- به گزارش کمیته هماهنگی، دوشنبه ٤ آبان ماه ١٣٨٨، کارگران شرکت «ارزه گستر» ارومیه، در واکنش به عدم پرداخت دستمزدها و مطالبات معوقه 4 ماهه خود دست به اعتراض زدند.
طبق این گزارش، بیش از 100 نفر از کارگران شرکت «ارزه گستر» که پروژه ساخت راهآهن قطعه 4 مراغه ـ مهاباد را در دست دارد ضمن دست کشیدن از کار، اقدام به برپایی تجمع اعتراضی نمودند.
- صبح سهشنبه ۵ آبان ۱۳۸۸، ماموران نيروى انتظامى به تجمع هر روزه كارگران لولهسازى اهواز، سبب شد که تجمع آرام كارگران اين كارخانه، به صحنه برخورد ماموران با آنها تبديل شود؛ در مقابل چشم مردم عادی، عدهاى از كارگران را مورد ضرب و شتم قرار دادند، بازداشت کردند و مابقى خود را به كارخانه رساندند.
چهارراه نادرى شهر اهواز در يك هفته گذشته به محل تجمع هر روز كارگران لولهسازى اهواز تبديل شده بود، كارگرانى كه در اعتراض به پرداخت نشدن ۱۳ ماه مطالبات معوقه هر صبح به جاى آن كه به كارخانه بروند به اين چهارراه كه دفتر سهامدار عمده در آنجاست میآمدند و پس از اين كه میگفتند: «يك سال حقوق كارگر، پرداخت بايد گردد به كارخانه باز میگشتند .»
در این یورش وحشیانه نیروهای سرکوبگر حکومتی به کارگران، علاوه بر تعدادی از کارگران که زخمی شدند، دستکم 50 کارگر را نیز بازداشت کردند.
لولهسازى اهواز ۶۰۰ كارگر قراردادى و رسمى دارد كه در آن از ذوب كردن فلزات ضايعاتی، اوراق شده و اسقاطى لولههاى چدنى ساخته میشود، اين كارخانه ۷ سال پيش خصوصیسازى شد و به تدريج از آن به عنوان يكى از واحدهاى بحرانزده كارگرى در اخبار نام برده میشود .
- بیش از سیصد نفر از کارگران کارخانه نساجی مازندران روز 14 دی در اقدامی اعتراضی مبنی بر عدم دریافت حقوق سه ماه کار خود، دست از کار کشیدند.
- صبح روز 16 دی ماه، حدود ۵۰۰ یا ۶۰۰ تن از کارگران مشغول به کار در ایستگاه در دست احداث متروی پل صدر، به علت عدم دریافت دستمزد در شش ماه گذشته تجمع کرده و دست از کار کشیدند.
- کارگران کارخانه تولید فرآوردههای لبنی کنلوس در تنکابن، در اعتراض به روند اخراج کارگران این کارخانه، دست به تجمع زدند.
- بنا به گزارش ایلنا، روز یکشنبه 27 دی ماه، صدها تن از کارگران کارخانه نوشابه سازی ساسان در اعتراض به تداوم اخراج سازیها در مقابل درب اصلی این کارخانه تجمع اعتراضی برپا کردند. بیش از 400 کارگر، دلیل اصلی تجمع اعتراضی خود را مخالفت شدید با ادامه موج اخراج سازی در این کارخانه اعلام نمودند. آنان اعلام کردند در صورت عدم رسیدگی به خواست و مشکلاتشان توسط مقامات حکومتی و کارفرمایان این کارخانه، در مقابل دفتر احمدینژاد در تهران تجمع اعتراضی برپا خواهند کرد.
کارخانه نوشابهسازی ساسان، یک هزار و 200 کارگر دارد که به صورت قراردادهای موقت 10 روزه مشغول به کار میشوند. از ابتدای سال جاری تاکنون 300 کارگر این کارخانه اخراج شدهاند.
- 180 نفر از كارگران نساجی بافتهها از ساعت 30/2 تا 4 بعداز ظهر امروز يكشنبه 4/11/1388 اقدام به بستن جاده کردند. كارگران نساجی بافتههای كرمان علت تجمع و بستن جاده را انحلال شركت توسط سهامداران اعلام کردند.
يكی از كارگران به خبرنگار ايلنا، گفت: چندی پيش عدهای از مديران در هيات تشخيص تصميم به انحلال شركت و انتقال دستگاهها به شهرستان قزوين گرفتند كه در اعتراض به اين امر ما ظهر امروز اقدام به بستن جاده کرديم. وی گفت: مديران در پايان 30 دی تصميم به اخراج 18 نفر ديگر از نيروها گرفتند. طبق گفته خود مسئولان قرار است 35 نفر ديگر در پايان بهمن ماه و بقيه در آخر سال تسويه حساب شوند. وی گفت: مسئولان بنا دارند 14 هزار هكتار زمين كارخانه را به صورت آزاد در معرض فروش بگذارند. او گفت: قبلا 550 نفر در شركت مشغول به كار بودند كه مسئولين به عناوين مختلف اقدام به اخراج كارگران کرده و در حال حاضر اين تعداد 180 نفر هستند.
- ايلنا، در تاریخ 11/11/1388، نوشت به دنبال تجمع دوباره جمعی از كارگران كيان تاير كه پيش از ظهر امروز در محل اين كارخانه برگزار شد، مسئولان اسلامشهر به منظور متقاعد كردن كارگران به اين كارخانه رفتند و با تجمع كنندگان گفتگو كردند.
كارگران كيان تاير در گفتگو با خبرنگار ايلنا، اعلام كردند كه به دليل محقق نشدن وعدههای داده شده صبح امروز برای مدتی در محوطه كارخانه تجمع كرده و آتش روشن كردند...
بابك زنده جاه مدير روابط عمومی كارخانه كيان تاير در رابطه با تجمع امروز به ايلنا گفت: دليل اين تجمع تاخير در پرداخت مطالبات گذشته كارگران بوده است. درهفتههای گذشته نيز كارگران لاستيك ابرز در اعتراض به پرداخت نشدن مطالبات خود علاوه بر برگزاری تجمعی مشابه به وزارت صنايع و معادن نيز مراجعه كرده بودند.
- کارگران لاستیک البرز، با اعتراضات پیگیر خود موفق شدند 9 همکار اخراجی خود را به سر کار برگردانند. از 22 روز قبل که 9 تن از نمایندگان کارگران لاستیک البرز(کیان تایر) اخراج شدند کارگران این کارخانه به اعتراضات خود ادامه دادند. کارگران از اواسط هفته گذشته در اعتراض به اخراج نمایندگان خود و عدم پرداخت 2 ماه دستمزد سال جاری و عدم پرداخت 5 ماه از دستمزدهای معوقه سال گذشته، عدم تمدید دفترچههای درمانی و عدم توجه کارفرمای کارخانه به مشکلات آنان اقدام به برگزاری اعتصاب نمودند. سرانجام روز سهشنبه 10 بهمن ماه، کارفرمای کارخانه لاستیک البرز تحت فشار اعتصاب و اعتراض کارگران مجبور به موافقت با بازگشت به کار نمایندگان اخراجی آنان گردید.
- چهارشنبه 14 بهمن ماه ١٣٨٨ - 3 فوریه 2010، کارگران و کارمندان شهرداری سعدآباد در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای معوقه خود دست به اعتصاب زدند. اعتصاب کارکنان شهرداری سعدآباد در اعتراض به عدم پرداخت 5 ماه دستمزدهای معوقه صورت گرفته است.
- کارگران کارخانه «نورد لوله صفا» واقع در کیلومتر 9 اتوبان تهران ـ ساوه در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای معوقه خود اعتصاب کردند. یک هزار و 300 نفر از کارگران این کارخانه، به دنبال عدم دریافت 2 ماه و نیم دستمزد معوقه خود و عدم رسیدگی به مطالباتشان روزهای دوشنبه 12 و سهشنبه 13 بهمن ماه اعتصاب گستردهای برپا کردند. کارگران اعتصابی اعلام کردند چنانچه کارفرمای کارخانه اقدام به تسویه حساب و پرداخت دستمزدهای معوقه آنان نکند اعتصاب نامحدودی را بر پا خواهند داشت. سرانجام روز چهارشنبه 14 بهمن ماه، کارفرما ناچار در مقابل خواست کارگران عقبنشینی کرد و دستمزد آذر ماه آنان را پرداخت نمود.
- روزهای چهارشنبه و پنجشنبه ١٥ و ١٦ بهمن، کارگران کارخانه آونگان اراک، به دليل عدم دريافت ٦ تا ٨ ماه دستمزد در مقابل فرمانداری اين شهر تجمع کردندو هنگامی که مذاکراتشان در مقابل فرمانداری به نتیجهای نرسید دست به راهپيمایی در خيابانهای مرکزی شهر زدند. نيروهای سرکوب حکومت به کارگران حمله کردند و تعدادی را زخمی و دهها نفر را دستگير کردند.
کارگران اين کارخانه در هفتههای گذشته بارها دست به اعتراض زده بودند که با هجوم نيروهای سرکوبگر حکومت اسلامی مواجه شدهاند. روز چهارشنبه، کارگران ضمن راهپيمایی در خيابانهای شهر، شعارهایی عليه حکومت دادند از جمله «مرگ بر ديکتاتور»، «ننگ بر صدا و سيما» که به طرز وحشيانهای مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. اما کارگران روز بعد نيز دست به تجمع و راهپیمایی زدند و باز هم مورد يورش قرار گرفتند. يکی از کارگران به يکی از رسانهها گفته است: «هشت ماه است گرسنهايم، ديگر نمیتوانيم با دست خالی به خانه برويم. فرياد ما را به گوش جهانيان برسانيد، بگذاريد دنيا بداند ما در اين حکومت اسلامی چه میکشيم.» کارگر ديگری گفته است: «ای مرگ بر اين دولت! ای مرگ بر اين حکومت! سئوال اينجاست در حکومتی که خصوصی شدن راهی براي بخشش اموال عمومی به سپاه و بسيج است و چيزی جز بر باد دادن بيتالمال نيست، اجرايی شدن اين قانون که سبب بیکاری هزاران کارگر و گرسنگی آنها شده است چه لزومی دارد؟ آيا اين غارت اموال مردم نيست؟» گفته میشود که از هزار کارگر اين کارخانه، تاکنون نزديک به ششصد نفر بیکار شدهاند.
- به گزارش شبکه ایران، بعد از ظهر روز 18 بهمن 1388، جمعی از کارگران تونل توحید در مقابل این تونل تجمع کردند. این تجمع سبب شد تا مسیر شمال به جنوب بزرگراه چمران از برج میلاد تا درب تونل با ترافیک شدیدی همراه شود.
طبق این گزارش، جمعی از کارگران تونل توحید به دلیل عدم پرداخت حقوق معوق خود در حالی که برخی از آنها لباس کار پوشیده بودند به نشانه اعتراض در برابر ورودیهای این تونل خوابیده و از عبور و مرور خودروها جلوگیری کردند.
این اقدام آنها تا قبل از آمدن پلیس راهنمایی و رانندگی، سبب شده بود تا نزدیک به نیم ساعت، خودروها در ورودی و داخل تونل از حرکت باز ماندند. همچنین برخی از مسافران در همبستگی با کارگران اعتصابی، با تلفن همراه خود برای گرفتن عکس و فیلم از این تجمع روانه تونل شدند که این امر نیز بر شدت ترافیک افزود. با این حال، ورود پلیس راهنمایی و رانندگی و دخالت آنها، سبب شد تا ترافیک بزرگراه چمران و خیابانهای اطراف آن، سبکتر گردد.
- روز دوشنبه 19 بهمن ماه، مدیرعامل شرکت متروی تهران اعلام کرد 400 کارگر کارخانههای واگنسازی به دلیل عدم پرداخت بدهیهای دولت بیکار شدهاند.
این کارگزار حکومت در این خصوص اضافه کرد قرار بود دولت احمدینژاد 48 میلیارد تومان به بخش تولید اتوبوس و مترو اختصاص دهد اما تاکنون فقط 14 میلیارد تومان آن پرداخت شده است که این امر به دلیل عدم تامین تجهیزات و قطعات برای کارخانههای واگن سازی موجب بیکاری 400 کارگر گردیده است.
- ...
بدین ترتیب، با مراجعه به آمارها و ارقام اقتصادی، بیکاری و تورم و گرانی واقعی و سطح دستمزدها بسیار پایین میتوان به سادگی به این نتیجه رسید که وضع اکثریت مردم ایران، به ویژه مزدبگیران و بیکاران و فقرا، بسیار وخیمتر است. هر روز هزاران کارگر به صف بیکاران افزوده میشود و دستمزد دهها هزار کارگر نیز ماههاست که پرداخت نشده است. این وضعیت غیرقابل دوام و تحمل است.
پيشبينی میشود که با اجرای طرح هدفمند شدن يارانهها و افزايش قيمتها، سطح تقاضا کاهش یابد و به دنبال رکود و کاهش توليد، شمار دیگری از صنایع دچار بحران شود و کارگران بیشتری نیز بیکار گردند.
در کشوری که بر اساس گزارش بانک مرکزی آن، سقف خط فقر بيش از 700 هزار تومان است، اگر حداقل دستمزدها 263 هزار تومان تعيين شود سال بسیار سخت و غیرقابل تحمل و کمرشکنی در انتظار خانوادههای کارگری است.
بنا به گزارش خبرگزاری حکومتی مهر، 27 بهمن 1388، نماينده سابق کارفرمايان حکومت اسلامی در سازمان جهانی کار گفت: حذف يارانهها خط فقر را به بيش از يک ميليون تومان و نرخ تورم را نيز به 40 درصد افزايش خواهد داد.
عباس وطن پرور از افزايش خط فقر به يک ميليون تومان در سال آينده خبر داد و گفت: افزايش 40 هزار ميليارد تومانی رقم بودجه به دليل اجرای طرح هدفمندکردن يارانهها، خط فقر را به بيش از يک ميليون تومان و نرخ تورم را نيز به بيش از 40 درصد خواهد رساند.
نزديک به 88 درصد از جويندگان کار را جوانان، به ويژه فارغالتحصيلان دانشگاهی تشکيل میدهند. جوانان آگاهی که رهایی خود و کل جامعه ایران را از سرکوب و سانسور و فقر و فلاکت فزانیده سیاسی و اقتصادی، در مبارزه پیگیر برای تغییر وضعیت موجود میدانند در واقع پای اصلی سازماندهندگان اعتراضات خیابانی و برپایی تشکلهای محلات هستند.
بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سياسی جامعه ما، روزبروز تعميق و گسترش بيشتری میيابد. ساكت كردن کارگران و همه معترضان و آزادیخواهان از راههای تهدید و ارعاب، دستگیری و زندان، شکنجه و اعدام، شرايط جامعه را هر چه بیشتر بحرانی و ملتهب میسازد. بنابراین، امروز اکثریت مردم ایران، حکومت تروریستی اسلامی را نمیخواهند و به همین دلیل با اعتراض و اعتصاب و راهپیمایی تلاش میکنند تا با خونریزی و قربانی دادن کمتر، این حکومت جانی را تغییر دهند و یک بار برای همیشه به جهل و جنایت، ترور و خشونت، فقر و فلاکت در کشورشان، پایان دهند. بر این اساس، كارگران و مردم كم درآمد و بیكار بيشترين هزينههای اقتصادی و سیاسی را در مبارزه خود میپردازند. احكام اعدام و تهديد به اعدامهای بيشتر، آن هم از سوی مسئولان رده بالای اجرايی و قضايی و نظامی حکومت، تاثیر چندانی بر عزم و اراده مردم و مبارزه آنها ندارد.
طبقه كارگر ایران در این سی و یک سال شاهد سیاستهای مختلف از لیبرالهای اول انقلاب گرفته تا اصلاحطلبها و اصولگراهای ضدكارگر بوده است. در دوره اوج قدرت اصلاحطلبان كه اداره تشكلهای كارگری و كارفرمایی، وزارت كار و مجلس و به طور کلی دولت را در اختیار داشتند، حتا با انجمن صنفی كارگران را نیز كه خود آن را در مقابل شورای اسلامی خانه كارگر علم كرده بودند، به واسطه این كه تشكل كارگری مستقل بود، تحمل نکردند و آن را نپذیرفتند. بنابراین، كارگر ستیزی سران و جناحهای حکومت اسلامی در این سی و یک سال، همواره در جریان بوده است.
در این سی و یک سال حكومت اسلامی در ایران، از لیبرالها و اصلاحطلبان تا اصولگراها با اخراجسازیها، تعدیلها، تعطیلی كارخانجات، عدم پرداخت به موقع دستمزدها و غیره بیحقوقیهای فراوانی را به کارگران و خانوادههای آنها تحمیل کردهاند. هر موقع کارگران در مقابل بیحقوقیهای فزاینده به مبارزه برخاستهاند بلافاصله به نیروهای سرکوبگر خود فرمان دادهاند تا به وحشیانهترین شکلی اعتراض و اعتصاب کارگران را سرکوب کنند. هر موقع فعالین کارگری تلاشهایی را در جهت برپایی تشکلهای مستقل کارگری خود آغاز کردهاند تحت تعقیب پلیسی قرار داده و زندانی شدهاند.
برای نمونه، بنا به گزارش خبرگزاریها، روز سهشنبه 20 بهمن 1388، منصور اسانلو فعال کارگری و رییس هیات مدیره سندیکای شرکت واحد و اتوبوسرانی تهران که دوران محکومیت خود را در سالن 10 زندان رجایی شهر میگذراند در پی یورش گارد زندان به این سالن و ضرب و شتم زندانیان اعتراض نموده و از آن تاریخ به سلول انفرادی بند 1 معروف به «سگدونی» منتقل شده است.
در ماه های اخیر یورش گارد زندان و ضرب و شتم زندانیان به امری عادی بدل شده است و در آخرین مورد این درگیری که به شورش زندانیان تبدیل شد، آخریان رییس بند 1 و یک تن از نیروهای گارد مورد ضرب و شتم زندانیان قرار گرفتند.
اما اعتراضات اخیر مردمی، به شدت تعادل سیاسی سران حکومت اسلامی را بر هم زده و کشمکش بین جناحها و سران آن نیز به حدی شدیدتر شده است که دولت از وظایف خود ناتوان مانده است. قالیباف، شهردار تهران، در سخنرانی خود به مناسبت 22 بهمن در قم، گفته است: «بدون تعارف و با صراحت میگویم که یک سال است که گویی کار در کشور تعطیل شده است. از پارسال همین موقع همه آماده شدند برای انتخابات و آن رویداد و افتخار بزرگ به وقوع پیوست، اما متاسفانه پس لرزههای آن همچنان ادامه دارد. به راستی چه کسی پاسخگوی این یک سال وقت و سرمایه کشور است؟»
سرکوبهای خیابانی و شکنجه و تجاوز به بازداشتشدگان در زندانها، نه تنها باعث سکوت و عقبنشینی مردم نشده، بلکه روزبروز نیز ابعاد اعتراضات و اعتصابات گستردهتر و شعارها نیز رادیکالتر میگردد. روزی نیست که خبر دستگیری و زندانی کردن فعالین جنبش کارگری، جنبش دانشجویی، جنبش زنان و همچنین روزنامهنگاران و به طور کلی خبر تشدید سانسور و اختناق شنیده نشود، اما با وجود این همه وحشیگری سران و نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی، مردم معترض از هر فرصتی استفاده میکنند و به خیابانها میریزند تا خشم و نفرت و بیزاری خود را از کلیت حکومت جهل و جنایت، سانسور و اختناق اسلامی ابراز کنند.
تنها در هشت ماه اخیر، تحولات جامعه ایران، یکی از خبرسازترین کشورهای جهان بود و اخبار تحولات و وقایع آن علاوه بر سایتهای اینترنتی، فیسبوکها، تویترها، وبلاگها، رادیوها و تلویزیونها و دیگر رسانههای بینالمللی وسیعا انعکاس پیدا کرده است. دلیل اصلی آن، جنبش اعتراضی عمومی و خودجوش میلیونها تن از مردم ایران بر علیه حکومت اسلامی و در پیشاپیش همه جوانان دختر و پسر است.
اکنون آزادی فوری و بیقيد و شرط همه زندانیان سیاسی، لغو هرگونه شکنجه و اعدام، لغو سانسور و اختناق، لغو آپارتاید جنسی، لغو کار کودکان و تامین زندگی آنها و خانواده آنها، آزادی تشکل، پرداخت همه دستمزدهای معوقه، برقراری بیمه بیکاری برای همه کارگران بیکار و جوانان جویای کار، افزایش سطح دستمزدها متناسب با تورم و گرانی واقعی و غیره از جمله پایهایترین خواستههای این دوره از مبارزه مردم ایران هستند.
در چنین شرایطی و در حالی که بحران اقتصادی و سیاسی جامعهمان را فراگرفته است بیشک مهمترین اولویت فعالین کارگری و تشکلهای موجود آنها، تدوین مطالبات عمومی و پایهای کارگران و امر تشکلیابی سراسری است که کارگران حول این مطالبات، تشکلهای خود همچون شوراها، کمیتهها، کانونها و دیگر تشکلهای دلخواه خود را به وجود میآورند و مبارزه طبقاتی خود را در سطح سراسری و متحد علیه سرمایهداران و دولت حامی آنها، سازماندهی میکنند. آن هم در شرایطی که میلیونها انسان معترض به طور خودجوش به خیابانها میریزند تشکلهای کارگری میتواند این حرکت خودجوش را به یک حرکت آگاهانه و هدفمند تبدیل کند و مبارزه موجود در جامعه را به سطح عالیتر انقلابی ارتقا دهد.
بهرام رحمانی
bamdadpress@wnit.nu
بیست و هفتم بهمن 1388 - شانزدهم فوریه 2010