اخیرا دوستی ماده ای چند از بیانیه جهانی حقوق بشر، همراه با ماده واحده که از مصوبات اخیر شورای ملی مقاومت است، را برایم ارسال کرده است. در کنار لیست این ماده ها، لیست چند مقاله از چند عضو شورای ملی مقاومت، که در برخی از سایت های «غیرخودی – شورایی/مجاهد» منتشر شده اند، را هم ضمیمه کرده و پرسیده، که چرا این مقالات در آن «رسانه» ها منتشر می شوند ولی در دیدگاه نمی شوند؟ آیا ماده واحده مصوبه شورا، گزینه ای برخورد کرده و منظور این ماده سایت دیدگاه و برخی دیگر از سایت ها که موضعی سازش ناپذیر با رژیم دارند ولی انتقادات به مجاهدین و شورا را هم منتشر می کنند، است؟ و ادامه می دهد که اگر اینچنین باشد، چرا این مقالات در آن سایتها که چندان همسویی و همخوانی و همخونی با مجاهدین و شورا ندارند بازتکثیر می شوند؟
راست و صداقتش، و به نظر من، این ماده واحده، مانند استخوان ماهی که در گلو گیر کرده باشد، کارکردی نخواهد داشت بجز کشاندن تناول کننده به تخت جراحی. در این دوره و زمانه، اینگونه ماده ها نه مشکل گشا هستند، نه پیشرو و مترقی، نه برازنده نهادی با 30 سال تاریخ مبارزاتی، و نه در راستای اهداف و برنامه تشکیل آن «جبهه مردم»ی است که آقای رجوی از آن به نیکی نام می برند.
همانطور که در بخش پیشین نوشتم، نباید با رکن چهارم و «رسانه» از موضع بالا و «جنت مکان»، بلکه بعنوان یک «حق» که وجود دارد و کسی، نهادی، سازمانی، دولتی، و والی و رهبر مسلمان و غیر مسلمانی نمی تواند آن را منکر شود، برخورد کرد. به شعار مردم در خیابانها توجه کنیم: «آزادی اندیشه، با این نظام نمیشه». منظور از «نظام»، شکل و اندیشه «ماکیاولیستی» است که بخطا به تز «هدف وسیله را توجیه می کند»، باور دارد.
اخیرا آقای رجوی در بخش یازدهم سلسله آموزشهای خود برای نسل جوان از سوره ماعون آیاتی چند مثال زده و با توسل به تفسیر شریف لاهیجی (جلد 4، ص 870) ماعون را «وسائل تولید» دانسته است [به زیر نویس توجه شود]، و با توجه به تفسیر آقای طالقانی نوشته اند که ریاکاران « «ماعون» را انحصارطلبانه به خودشان اختصاص مىدهند» - (علیه «ابزار تولید» اقدام می کنند). با توجه به این نکته، و این واقعیت که «رسانه» نیز یکی از ابزار تولید است (تولید خبر، آگاهی و اطلاعات)، من، شخصا، واهمه چندانی از این ماده واحده ( که فقط برای اعضای شورا الزام آور است) ندارم.
فراموش نکنیم که تعداد اعضای شورای ملی مقاومت در بالاترین آمار 500 نفر و تعداد دگراندیشان در سطح کشور بیش از 35 میلیون است. سایت دیدگاه و دیگر رسانه ها به راحتی می توانند از 500 مقاله بگذرند، ولی آیا آن 500 نفر می توانند از «رسانه» و رکن چهارم دوری کنند؟ پاسخ بدون شک منفی است، چاره ای نخواهند داشت بجز بازنگری «متن» این «ماده»، و یا سپردن آن به گرد و غبار در اتاق بایگانی.
به نظر من، این حق هر انسان (سیاسی یا غیر سیاسی) است که خودش تصمیم بگیرد با چه کسی می خواهد «مراوده و همکاری» داشته باشد و یا نداشته باشد، و کدام رسانه را «تحریم» کند یا نکند (البته در عالم واقع، رسانه ها همیشه افراد سیاسی را تحریم می کنند و نه بالعکس). اما این سوال که «تحریم» رسانه، چه تأثیری بر روی پیشرفت پروژه «جبهه مردم» مورد نظر آقای رجوی خواهد گذاشت را می گذارم به عهده آنهایی که این ماده را پس از «نظر سنجی» تصویب کرده، و آن سند را در حضور خانم مریم رجوی، (با کمال تأسف، بدون آنکه از «رسانه» بخصوصی نام ببرند و یا «خصومت» را به لحاظ حقوقی تعریف کنند)، با امضای خود مزین فرموده اند.
در پایان، به ماده هایی که این کاربر محترم ارسال کرده ، و گزیده ای از بخش یازدهم آموزشهای آقای رجوی، دقت کنیم:
ماده واحده:
« در این هنگامه جنگ روانی و تبلیغاتی، و رسانه های رسمی یا پوششی یا همسو با سیاستهای فاشیسم مذهبی نقشی برجسته می توانند داشته باشند . تحریم چنین رسانه هایی طبیعی ترین واکنش در دفاع از کانون پویا و زنده جنبش مقاومت است . متن ماده واحده مصوب شورای ملی مقاومت از این قرار است :
ماده واحده: دفاع از اشرف
۱۶ دی ۱۳۸۸
«در شرایط خطیر کنونی که حمایت و پشتیبانی از مبارزان اشرف یک وظیفه عاجل ملی و یک تکلیف انسانی بین المللی است, همسویی با ولایت مطلقه فقیه در ضدیت بافرزندان رشید و مقاوم مردم ایران در اشرف و تلاش برای تضعیف و تخطئه آنها و نادیده گرفتن حقوق قانونی وحقوق مکتسبه آنان که راه کشتار رزمندگان آزادی را هموار میکند, خیانت به مبارزات وآرمانهای آزادیخواهانه ملت ایران است. بنابراین اعضای شورا, رسانه هایی را که آشکارا با مجاهدان اشرف خصومت میکنند مورد تحریم قرارمیدهند و هر نوع همکاری و مراوده با آنهارا برخلاف مصالح عالیه مردم ایران وقیام علیه دیکتاتوری مذهبی و تروریستی میدانند». »
چند ماده از بیانیه جهانی حقوق بشر
مادهء ١٨
هر شخصی حق دارد از آزادی انديشه، وجدان و دين بهره مند شود. اين حق مستلزم آزادی تغيير دين يا اعتقاد و همچنين آزادی اظهار دين يا اعتقاد، در قالب آموزش دينی، عبادتها و اجرای آيينها و مراسم دينی به تنهايی يا به صورت جمعی، به طور خصوصی يا عمومی است.
مادهء ١٩
هر فردی حق آزادی عقيده و بيان دارد و اين حق، مستلزم آن است كه كسی از داشتن عقايد خود بيم و نگرانی نداشته باشد و در كسب و دريافت و انتشار اطلاعات و افكار، به تمام وسايل ممكن، و بدون ملاحظات مرزی، آزاد باشد.
مادهء ٢٠
١- هر شخصی حق دارد از آزادی تشكيل اجتماعات، مجامع و انجمنهای مسالمت آميز بهره مند گردد.
٢- هيچ كس را نبايد به شركت در هيچ اجتماعی مجبور كرد.
مادهء ٢١
١- هر شخصی حق دارد كه در ادارهء امور عمومی كشور خود، مستقيما يا به وساطت نمايندگانی كه آزادانه انتخاب شده باشند، شركت جويد.
٢- هر شخصی حق دارد با شرايط برابر به مشاغل عمومی كشور خود دست يابد. <BR <٣- font < كند. تامين را رأی آزادی كه شود برگزار مشابه ای طريقه به يا مخفی با و مساوات رعايت عمومی، بايد انتخابات میپذيرد. صورت ادواری طور ابراز سالم انتخاباتی در اراده اين است. حكومت قدرت اساس مردم، ارادهء>
مادهء ٢٢
هر شخصی به عنوان عضو جامعه، حق امنيت اجتماعی دارد و مجاز است به ياری مساعی ملی و همكاری بين المللی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ضروری برای حفظ حيثيت و كرامت و رشد آزادانهء شخصيت خودرا، با توجه به تشكيلا ت و منابع هر كشور، به دست آورد.
مسعود رجوی در بخش 11 (سلسله آموزشها) از یکی از خطبه های علی در مورد حق مردم بر والى و حاكميت چنین نقل می کند:
«پس مبادا با من آنچنان سخن بگوييد كه با جباران و مستبدان صحبت مىشود. مبادا با من همان خويشتندارى را به خرج دهيد كه در سخن گفتن با حكام غضب كرده مراعات مىكنند. به چاپلوسى و ظاهرسازى با من رفتارنكنيد. مپنداريد كه شنيدن حرف حق برايم سنگين و دشوار است و درصدد بزرگداشتن نفس خويشتنم. چرا كه اگر گفتن حرف حق و دعوت به عدل بر كسى گران آيد، پس عمل به آن براى او بسا سنگينترخواهد بود. پس، از گفتن حق و مشورت به عدل، با من خوددارى نكنيد. زيرا من خود را برتر از خطا نمىدانم و از آن در كار خود ايمن و مصون نيستم مگر آنكه خدا مرا از نفس خود در امان دارد و كفايت كند كه او بيش از خودم بر بر من توانايى و مالكيت دارد.
جز اين نيست كه هم من و هم شما بندگان پروردگارى هستيم كه جز او خدايى نيست…
اوست كه مالك و حكمران وجود ماست در آنچه كه خود بر آن تملك و حاكميتى نداريم.
اوست كه مارا از دنياى جاهليت و ظلمت كه در آن بوديم بجانب آنچه خير و صلاح ماست بيرون كشيد، پس از گمراهى، ما را هدايت كرد و پس از نابينايى، به ما چشم بصيرت بخشيد».
آقای رجوی در همانجا به آیه ای از قران اشاره دارند (سوره الماعون/ برخی آن را سوره ارأیت/یا سوره الدین نام برده اند):
«الَذينَ هم يرَاؤن، َ وَيَمنَعونَ المَاعونَ »
«آنهايى كه ريا مىورزند و مانع ماعون مىشوند».
و سپس لغت ماعون را چنین تعریف می کنند:
« از معانى لغوى و مورد استعمال لغت خاص ماعون كه شرح داده شد، معلوم مىشود كه معناى اصلى آن، مطلق منابع فياض طبيعت است و سپس به آلات و وسايل عمومى توليد (تكرار مىكنم، آلات و وسايل عمومى توليد) و زندگى كه براى همه فراهم نمىشود و بايد در دسترس همه باشد، نيز اطلاق شده. آنچه مفسرين درباره لغت ماعون احتمال دادهاند: «ديگ بزرگ، تيشه، دلو، اثاث خانه، آب، نمك» بيان مواردى است كه در زمانهاى گذشته مورد نظر بوده و در دسترس عموم نبوده است و آنچه در بعضى از روايات آمده كه مقصود از ماعون زكات يا قرض است گويا نظر به حق قانونى و عمومى است بر كسانى كه، بيشتر از سرمايههاى عمومى بهرهمندند». »
من با آن عده از دگراندیشان (با توجه به این «ماده واحده») که معتقدند ادامه مبحث جبهه وسیع را باید به روزی دیگر سپرد، موافق نیستم. همانطور که در بخش پیشین نوشتم «هراس زدایی» باید بخشی از این پروژه بشود، و فرهنگ مترادف دانستن نقد از «رهبر» و «خط» و «استراتژی» با «خصومت»، را باید در همان سالهای 40 شمسی رها کرد. اما، اگر بخطا انتقاد و خصومت مترادف قرار گرفتند، باید هشدار جدی داد. امضا کنندگان ماده واحده، شاید لازم باشد به این سخن امام اول مجاهدین توجه کنند: « از گفتن حق و مشورت به عدل، با من خوددارى نكنيد. زيرا من خود را برتر از خطا نمىدانم و از آن در كار خود ايمن و مصون نيستم». آری، باید گفت و گفت و باز هم گفت تا «تارکون فریضه» های مبارزاتی از صف سرنگونی طلبان دور شوند. این یک جدال شدید فرهنگی، برای آینده ایرانی آزاد است، و دقیقا به همین خاطر، دیدگاه به راه خود، همانطور که در این 11 سال پیموده، ادامه خواهد داد.
علی ناظر
8 اسفند 1388
نکته: من سواد فقه و اسلامی ندارم. تا آنجا که تحقیق کرده ام (که بسیار ناچیز است)، ماعون را شریف لاهیجی (شیعه) متاع خانه و مایحتاج، و در تفسیر و بیان مفردات القران (شأن نزول) سیوطی (سنی)، ماعون عاریه تعریف شده؛ و از «وسائل تولید» نامی برده نشده است. نوشتار حاضر، مبنا را آنطور که آقای رجوی تفسیر کرده اند، قرار داده است.