گذري بر تاريخ/
حساسيت شهيد لاجوردي و شناسايي شبكه نفوذيها در انقلاب اسلامي
خبرگزاري فارس: بصيرت شهيد لاجوردي باعث شد كه وي منافقين جديد نفوذ كرده در انقلاب را شناسايي نمايد و هم از اينرو بود كه همواره مورد غضب آنان قرار داشت.
اول شهريور ماه سال 1377 سيد اسدالله لاجوردي مورد هدف گلوله منافقين قرار گرفت و به شهادت رسيد.
شهيد لاجوردي كه در سال 1314 متولد شده بود تحصيلات حوزوي خود را نزد حضرات آياتي چون شاهچراغي، سيدمرتضي لنگرودي همراه با دوستانش همچون شهيدان صادق اسلامي و صادق اماني در راستاي فراگيري علوم حوزوي آغاز و تا حد كفايه آموختند .آنان سپس اقدام به برگزاري جلسات تفسير قرآن نموده و علاوه بر آن با شهيد مطهري مرتبط شدند.وي پس از ماجراي پانزده خرداد تا پيروزي انقلاب اسلامي از مبارزين نامدار و مشهور بود و مدتها عمر خود را در زندانهاي غزلقلعه، كميته، قصر، اوين با شكنجههاي سخت و طاقتفرسا گذراند. مقاومت او زير اهرمهاي فشار و دستگاههاي شكنجه او را به «مرد پولادين» معروف كرد.
*شهيد لاجوردي و بصيرت در شناخت منافقين جديد
---------------------------------------------------------
او پس از پيروزي انقلاب با توصيه شهيد بهشتي جذب دستگاه قضايي شده و پرونده گروهكهاي تروريستي فرقان را عهدهدار ميگردد . با جديت تمام عناصر تروريست را محاكمه ميكند و پس از چندي در 20 شهريور 1359 با نظر مساعد امام راحل(ره) و با پيشنهاد شهيد بهشتي دادستان انقلاب تهران شده و با سرعت پروندههاي گروهك تروريستي فرقان و منافقين در سال 60 را دنبال ميكند.
شهيد لاجوردي بر روي حوادث سال 1360 بخصوص انفجار حزب جمهوري اسلامي، دادستاني، ساير ترورها و انفجارات خياباني و انفجار نخستوزيري در هشتم شهريور با تامل نگريسته بود .او عامل اين انفجارات را با حساسيت جدي دنبال كرده و به اين نتيجه ميرسد كه شبكهاي نفوذي در داخل حاكميت در قصد براندازي نظام فعال هستند.
شهيد لاجوردي در ماجراي انفجار نخستوزيري كه منجر به شهادت رجايي و باهنر ميشود به جماعتي برخورد ميخورد كه رد پاي سيستم طراحي شده آنان را از قبل ميديده ودر مييابد كه هدف آن است تا شخصيتهاي تربيت شده مكتب اسلام و تاثيرگذار در راستاي حاكميت انديشه ديني حذف شوند.
او با هوش و ذكاوتي كه داشت از حوادث خونين تابستان 1360 تجربهها اندوخته و به اين نتيجه رسيده بود برخي كساني كه در دوران زندان مواضع شفافي در برابر منافقين نداشتهاند، اكنون به نفع مخالفين نظام جمهوري اسلامي موضع گرفته و وارد عمل شدهاند.لاجوردي به درستي دريافته بود كه برخي عوامل بيگانه در دستگاههاي اطلاعاتي، امنيتي مستقر شده و به قصد قبضه كردن قدرت و اداره امور كشور تلاش ميكنند.
لاجوردي شايد تنها كسي بود كه در وصيتنامهاش از «منافقين جديد» سخن به ميان آورده بود. به زعم او كه سالها تجربه و سند در وراي آن نهفته بود برخي از افرادي كه تحت تشكلهايي چون «مجمع روحانيون مبارز»، «سازمان مجاهدين انقلاب» و «جبهه مشاركت» شكل گرفتهاند خط مشيي را دنبال ميكنند كه مشابه رفتار و عملكرد منافقين دهه پنجاه و شصت ميباشد. به همين جهت وي اينها را همانند منافقين تابستان 60 خطرناك تلقي ميكرد.او برخي از عناصر سياسي كار و پيچيده اطلاعاتي اين مجموعهها را در انفجار هشتم شهريور دخيل ميدانست و اين طيف را مصداق منافقين جديد ناميده بود.
*ماجراي واسطهگري بهزاد نبوي براي رهانيدن سعادتي منافق از اعدام
-----------------------------------------------------------------------------
شهيد لاجوردي كه آشنايي او با سردمداران اين جريان به سالهاي قبل از انقلاب و زندانهاي رژيم شاه باز ميگشت به خوبي اين جريان را ميشناخت و از همين رو داراي سابقه اختلاف مبنايي با آنها بود .چنانچه هنگامي كه شهيد لاجوردي پرونده محمدرضا سعادتي را در زندان به جريان انداخته و او را به اعدام محكوم ميكند، سر و صداي ردههاي بالاي اين تشكلها به صدا درميآيد.
سعادتي يكي از نيروهاي شوراي مركز سازمان منافقين قديم و طيف رجوي بود. جاسوسي او محرز شده و دستاش به خون افراد بيگناه آلوده بود .او به حكم دادگاه محكوم به اعدام بود اما در زمان اجراي حكم، بهزاد نبوي با شهيد لاجوردي تماس گرفته و در رابطه با سعادتي و حكم اعدام وي با لاجوردي به گفتوگو ميپردازد .نبوي نميدانسته كه سعادتي در آن لحظه اعدام شده بوده و از اينرو بوده كه به چانهزني با لاجوردي ميپردازد. نبوي نظراتش را به شهيد لاجوردي انتقال ميدهد بعد از اجراي حكم و در جريان اين گفتو گو لاجوردي متوجه ميشود كه نبوي قصد داشته بدون اذن شهيد رجايي اما با ادعاي نيابت از طرف شهيد رجايي به واسطه گري در مورد اعدام سعادتي پرداخته با وي ملاقاتي داشته باشد تا شايد بتواند وي را از اعدام برهاند. كه اين ملاقات با اعدام سعادتي منافق هرگز صورت نگرفت.
*حجاريان:لاجوردي ميگفت شما سازمانيها خودتان را براي آينده آماده كردهايد
--------------------------------------------------------------------------------------
سعيد حجاريان در مصاحبهاي به اين موضوع اشاره ميكند و ميگويد: «لاجوردي به خود من همواره ميگفت كه شما از منافقين هم بدتر و خطرناكتريد. ميگفت رجوي دورانديش نبود و خيلي زود دست خودش را رو كرد اما شما سازمانيها دور انديش هستيد و خودتان را براي آينده آماده كردهايد و منتظر فرصت هستيد تا شرايط به نفعتان مهيا شود.».
وي در ادامه مصاحبهاش ميگويد: «لاجوردي مرا كه ميديد ميگفت تو و بهزاد(نبوي) و خسرو(تهراني) از رجوي خطرناكتريد... بارها به من گفت كه شما (سازمان مجاهدين انقلاب) از منافقين بدتريد.»
او در مصاحبهاش در رابطه با اختلافش با شهيد لاجوردي توضيح ميدهد كه: «ما دنبال اين بوديم و تلاش بسياري كرديم كه سعادتي اعدام نشود كه آقاي لاجوردي سعادتي را اعدام كرد.»
لاجوردي در وصيتنامه خود به خطر وجود منافقين جديد اشاره ميكند و سعيد حجاريان در مقالهاي تحت عنوان «دشمنشناسي وارونه» وصيتنامه شهيدلاجوردي را نقد ميكند.به نظر ميآيد كه شهيد لاجوردي مسائل را خيلي عميقتر از اين ماجراها ميديده است.
*نامه يوسف صانعي براي خلاصي محارب عضو گروه پيكارو خون دل شهيد لاجوردي
---------------------------------------------------------------
لاجوردي مدتي نيز با دادستان كل كشور وقت (يوسف صانعي) و اعضاي شوراي عالي قضايي درگير بوده است.جريان يكي از درگيريها مربوط به پرونده يكي از اعضاي گروهك پيكاربوده كه محكوم به اعدام گرديده بود و چون پدر اين محكوم، پزشك شخصي منتظري بوده از طرف شوراي عالي قضايي به لاجوردي دستور داده ميشود كه از اعدام وي صرفنظر نمايد.
ماجراي تخفيف در مجازات نامبرده به در خواست صانعي انجام ميشود. چنانچه در تاريخ 1363/9/25 يوسف صانعي دادستان وقت كل كشور در نامهاي به موسوي اردبيلي رييس ديوان عالي كشور و رييس شوراي عالي قضايي مينويسد: «با توجه به سياست كلي فقيه عاليقدر حضرت آيتالله العظمي منتظري در رابطه با برخورد با افراد وابسته به گروهكها و زندانيان و با توجه به عنايت خاص ايشان نسبت به جناب آقاي دكتر نفيسي حسب نقل آيتالله محمدي گيلاني و با عنايت به اين كه افراد نزديكي از اين خانواده، محكوم به اعدام و حكم درباره آنها اجرا گشته و با عنايت به تعهد اسلامي و تخصص خود جناب آقاي دكتر نفيسي درخواست ميشود: 1- مجازات اعدام او به 15 سال زندان و 2- مدت حبس وي به پنج سال معلق شود. بديهي است پدرش حاضر به ضمانت هم ميباشد.»
آيتآلله موسوي اردبيلي نيز در نامهاي به شهيد لاجوردي دادستان انقلاب اسلامي تهران مينويسد: «چون با پيشنهاد دادستان محترم كل كشور در جلسه... شوراي عالي قضايي تصويب شده است تخفيف مجازات اعدام محكوم نوشين نفيسي فرزند ابوتراب با پانزده سال حبس و تعليق حبس به مدت پنج سال... مراتب جهت اقدام قانوني اعلام ميگردد.» و بدين شكل و با اين توصيههاي مشكوك، زمينه آزادي عضو مركزيت يك سازمان محارب كه به جنگ مسلحانه با نظام پرداخته بود، فراهم ميشود.
شهيد لاجوردي در پشت برگه حكم آزادي نوشين نفيسي -محارب رها شده از اعدام به مدد توصيههاو ارتباطات ناسالم- كه به وي ابلاغ شده بود، مينويسد: «زنداني نوشين نفيسي يكي از خبيثترين و متعصبترين افراد نادري است كه در زندگي تحمل كيفر مينمايد، ولي با شيوههاي منافقانه، به دروغ خود را بريده نشان ميدهد. بديهي است كه كسي كه از مركزيت جناح انقلابي منشعب از پيكار مرتد محارب باشد، آزاديش چه مقدار براي جامعه خطرناك است، ولي چه ميشود كرد؟! چون دستور آزاديش صادر شده چارهاي جز آزاد كردن نيست. (گرچه با تمام وجود مخالف آزاديش هستم و معتقدم اگر قرار باشد مركزي سازمان الحادي با آن همه جنايات و آمريت در كشتار مردم مسلمان و بيگناه و... داشتن همه وزر و وبال اعضا و هواداران اعدام شده سازمانش، آزاد شود، پس...؟! خدايا تو شاهدي با ديدن اين نامه و تبعيض غيرقابل تصور مرگ خود را از تو خواستم!) لذا با سپردن كفيل و وثيقهاي معادل يك ميليون تومان آزاد شد.»
شهيد بصير لاجوردي در جلسه توديع خود در شوراي عالي قضايي اظهار ميدارد: «گفتم نوشين نفيسي را آزاد ميكنيد تا پدرش بيايد؛ اينكه مركزيت و محور آزاد شود و زير مجموعه آن اعدام، ظلم است، چرا 5 رديف زير او اعدام بشود كه مركزيت آزاد بشود؟ اين ظلم است و اگر قرار است يك وقت خداي نكرده اين نظام جمهوري اسلامي لطمه بخورد، از ناحيه اين ظلمها است. اينها ظلم است ولي ظلم قابل تحمل براي امثال من نيست.»
*لاجوردي باند كشميري را شناسايي كرده بود
---------------------------------------------------
شهيد لاجوردي ردپاي عناصر مشكوك را در دستگاههاي اطلاعاتي - امنيتي و قضايي به درستي شناخته بود .او در مييابد كه منافقين جديد در چارچوب يك طرح حساب شده با جريان اصولگراي انقلاب اسلامي دشمني كرده و با بيگانه همصدايي دارد.در يافته بود كه سرآغاز آن از عنصر مزدوري چون مسعود كشميري شروع شده بوده . لاجوردي چهره حقيقي كشميري را عيان ساخته بود.كشميري منشي جلسه شوراي امنيت ملي بود و صورت جلسات را مينوشت. او فردي ظاهرالصلاح، با محاسن، تسبيح به دست وحاضر در نماز جماعات جلوه ميكرد و هيچ كس به او مشكوك نبود. با همين چهره نيز جلسات را اداره ميكرد .براي گم شدن رد ، بعضي اوقات جلسات را ترك ميكرد كه روز هشتم شهريور نيز پس از كارگذاردن بمب در دفتر نخست وزيري و خروج وي انفجار رخ داده و ردپايي از خود باقي نميگذارد.
پس از اين حادثه شهيد لاجوردي به عناصر اطلاعاتي و امنيتي مرتبط با شبكه نفوذي كشميري مشكوك شده و در پيگيري جريان اقدام به احضار آنها ميكند.
جديت برخورد شهيد لاجوردي با منافقين خلق، منافقين جديد انقلاب و موضعگيري در برابر مطالبات آنها، موجبات نارضايتي آنها شده بود و بر همين اساس نيز بود كه تلاش كردند تا در اواسط سال 63 از سوي صانعي دادستان كل كشور وقت بركنار گردد.
لاجوردي با آنهمه بصيرت و تجربه و منافق شناسي از سال 63 تا سال 68 به كارهاي خصوصي اشتغال داشت. اين البته امري بعيد نيز نبود كه با هوش و زيركي وي ،همواره مورد غضب اين دسته از منافقين قرار داشته و از حيطه مسوليتي نيز بهدور نگاهداشته شود. اما پس از انتصاب آيتالله يزدي در دستگاه قضايي ، وي مسئوليت امور زندانها را عهدهدار گرديد.اما در سال 76 توسط عباسيفر معاون وقت قوه قضاييه و بدون اطلاع آيتالله يزدي به نوشتن استعفا وادار ميشود و با كوله باري از احساس مسئوليت و تجربه امنيتي و ضد جاسوسي با دوچرخه قديمي خود به مغازهاي در بازار تهران بازميگردد تا با نشستن در پشت ميز چرخ خياطي امرار معاش كند.
*شهادت مظلومانه و عقدهگشايي منافقين جديد
----------------------------------------------------
لاجوردي مظلوم در اول شهريور سال 77 و در اوج فضاسازي جريان دوم خرداد مورد هدف گلوله تروريستهاي منافق قرار ميگيرد. مظلوميت او تا جايي بود كه حتي پس از شهادتش توسط منافقين قديم، همراهان قلم به دست آنها در دوره اصلاحات از تهاجم عليه وي نكاسته و در اقدامي كاملا جهت دار به توجيه ترور وي پرداختند. گويي آنان ميخواستند عمق كينه و مفاق خويش به انقلاب و بصيرت انقلابي امثال لاجوردي در عيان سازي پشت پرده منافقين جديد را نشان دهند. حتي روزنامه ايران ارگان رسمي و دولت اصلاحات كه توسط وردينژاد -عضو سازمان مجاهدين انقلاب- اداره ميشد فرداي شهادت لاجوردي نوشت: «لاجوردي به قتل رسيد» .اين روزنامه حاضر نشد حتي عنوان شهيد را براي وي به كار برد.
مقام معظم رهبري: منافقان كوردل عمق كينه خود را به ياران صادق امام امت آشكار كردند
---------------------------------------------------------------------------------------------------
اما رهبر معظم انقلاب اسلامي(مدظله) پيام مهمي درباره شهادت وي صادر كردند و در آن مرقوم فرمودند:
«بسمالله الرحمن الرحيم»
من المونين رجال صدقوا ما عاهدوالله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا
شهادت سيد بزرگوار و مجاهد فيسبيلالله مرحوم آقاي حاج سيد اسدالله لاجوردي كه از چهرههاي منور انقلاب و پيشروان جهاد في سبيلالله بود بار ديگر ارج و قدر سربازان ديرين اسلام و مبارزان سختكوش راه آزادي را در خاطرهها زنده ساخت. منافقان كوردل و خيانتپيشه با اين جنايت عمق كينه خود را نسبت به ياران صادق امام امت و خدمتگزاران حقيقي مردم آشكار كردند و چهره منفور خود را تيرهتر و منفورتر ساختند. اين شهيد عزيز در تمام دوران مبارزات اسلامي به اخلاص و صبر و مقاومت و روشنبيني شناخته شده بود. در راه خدا بلاهاي بزرگ را به جان ميخريد و در ميدانهاي سخت حاضر بود. پس از پيروزي انقلاب در همه مسئوليتهايي كه در راه خدمتگزاري به مردم و كشور به او محول شد با قدرت و ايثار و به دور از اغراض و مطامع مادي اداي وظيفه كرد و هيچگاه خستگي به خود راه نداد. شهادت در راه خدا اجر بزرگي است كه خداي شاكر عليم به اين انسان مومن و با اخلاص مرحمت فرمود. خداوند روح مطهر او را با اجداد طيبين و طاهرينش محشور فرماند.
اين جانب شهادت اين برادر ارجمند را به خانواده گرامي و دوستان همرزم و همسنگرش و به همه ملت ايران تبريك و تسليت عرض ميكنم، والسلام علي عبادالله الصالحين سيد علي خامنهاي 1388/6/2»
پس از ترور لاجوردي بود كه به تعبير خودش «منافقين انقلاب» يا «منافقين جديد» وارد عرصه شده و فتنههايي براي انقلاب و كشور در ساليان 78و 88 تعبيه شد....
روحش شاد و يادش گرامي باد....
نويسنده:سيد مهدي حسيني