سرنگونی طلبان، نوروزتان همراه با پیروزی باد!یاد همه جا نباختگان در راه آزادی ، از امیرپرویزپویان و حنیف نژاد، شکری و موسی و اشرف، تا منصور حکمت و منوچهر هزارخانی، و ده هاهزار دیگر گرامی باد
---------- علی ناظر ------
در دو نوشتار اخیر به امر محکوم کردن گردن زدن 81 نفر در عربستان سعودی اشارتی چند داشتم. در این نوشتار می خواهم به آن سوی سکه نگاه کنم.
ایرنا در 16 مهر 1400 در تحلیلی پیرامون «پردامنه و عملگرا» به محور سیاست خارجی دولت سیزدهم چنین اشاره دارد «.... رئیس جمهوری در این مراسم [تحلیف] تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران، کشورها و ملت های همسایه را خویشاوند خود می داند و مهم ترین و اصلی ترین اولویت سیاست خارجی خود را ارتقا روابط با کشورهای همسایه خود دانسته و خواهان عزت و اعتلای آن ها است.
از آن زمان دیپلمات های کشورمان تمام تلاش خود را برای ترمیم مناسبات با دولت های همجوار را مضاعف ساختند. این موضوع آن قدر برای دولتمردان و شخص رئیس جمهوری جدی است که حتی در سفرهای استانی به ویژه استان های مرزی به آن می پردازد...»
این ارزیابی برگرفته از علائمی بود که در آنزمان دولت رئیسی از خود نشان می داد. ورود به پیمان شانگهای، آرام کردن درگیری های لفظی و مرزی با جمهوری آذربایجان، برنامه های آتی برای سفر به روسیه و دیدار با پوتین، سفر امیر قطر به تهران، و سفر رئیسی به قطر، و مهمتر از همه، گشایش در روند مذاکرات با عربستان سعودی، تا به آن حد که محمد بن سلمان در مصاحبه با سی ان ان، با لحنی مثبت به امکان همکاری با ایران اشاره می کند. اما به ناگاه، تیم مذاکره کننده اعلام می کند که مذاکرات موقتا تعطیل می شود و چند روز بعد، 81 گردن در عربستان قطع می شود.
و....
علم الهدی، عضو شورای عالی حوزه علمیه خراسان، نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی، و عضو مجلس خبرگان رهبری در جمعی که در اعتراض به این اعدامها گرد آمده بودند سخنانی ایراد کرده و در بخشی می گوید «با یک نوکر استکبار یعنی آل سعود نمی توان به عنوان یک همسایه و جریان مسالمت آمیز برخورد کرد.....» و تمام کاسه کوزه ها را بر سر استراتژی «دولت مردمی» خراب می کند.
اما چرا، و آیا موضوع به همین سادگی و فقط در باره گردن زدن 81 نفر (شیعه) در عربستان است که علم الهدی را اینچنین برافروخته است، و یا اینکه در زیر قبای آخوندها فتنه ای دیگر نهفته است؟
بدون شک، این قبیل موضعگیری ها از سوی شخصیت با نفوذی همچون علم الهدی، می تواند استراتژی سیاسی رئیسی را به چالش بکشاند. سوال اینست که آیا علم الهدی سهوا حرفی زده و بخش دیپلماسی باید آنرا جمع و جور کند، و یا اینکه، این سخنان به عمد گفته شده، و هدف آن بر هم زدن دستگاه دیپلماسی رئیسی برای اهداف درون جناحی است، و بخشی از جناح به این باور رسیده که روابط حسنه مابین جمهوری اسلامی و عربستان می تواند جمهوری اسلامی را به سویی بچرخاند که بازگشت از آن به انقلابی تازه و یا کودتایی خزنده احتیاج داشته باشد؟
برای پاسخ به این سوال باید به گذشته بازگردیم و کمی صفحات تاریخ را ورق بزنیم.
خمینی پس از تصاحب قدرت، و تثبیت نظام اسلامی، و گسترش سپاه پاسداران، همچون تمام خلفای اسلامی اموی و عباسی به فکر توسعه و اشائه «اسلام عزیز» در غرب و شرق آسیا، و آفریقا افتاد.
9 مرداد 1366: خمینی در «برائت از مشرکان و تبیین وظایف مسلمین و مشکلات جهان اسلام» (6 مرداد 1366) خطاب به داوطلبان به شرکت در مناسک حج (در ایران و سطح جهان) با توسل به آیه 100 سوره نساء (و سه آیه قبل از آن) فرمان جهاد صادر میکند (با توجه به شأن نزول این آیات در اندیشه اسلامی - وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً الَی اللَّه وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوتُ فَقَدْ وَقَعَ اجرُهُ عَلَی اللَّهِ الحَمْدُ للَّهِ عَلی آلائِهِ و الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی أَنبیائِهِ سیّما خاتَمِهِم وَ أَفْضَلِهِم وَ عَلی أَوْلِیائه وَ خاصَّةِ عِبادِهِ سیّما خاتَمِهِم وَ قائِمِهِمْ ارْواحُ العالَمینَ لِمَقْدَمِهِ الفِداء.). او می گوید «... چه بسا جاهلان مُتنسّک بگویند که قداست خانه حق و کعبه معظمه را به شعار و تظاهرات و راهپیمایی و اعلان برائت نباید شکست و حج جای عبادت و ذکر است نه میدان صف آرایی و رزم و نیز چه بسا عالمان مُتهتّک القا کنند که مبارزه و برائت و جنگ و ستیز، کار دنیاداران و دنیا طلبان بوده است و ورود در مسائل سیاسی، آن هم در ایام حج دون شأن روحانیون و علما میباشد. که خود این القائات نیز از سیاست مخفی و تحریکات جهانخواران به شمار میرود که مسلمانان باید با همه امکانات و وسایل لازم به مقابله جدی و دفاع از ارزشهای الهی و منافع مسلمین برخیزند و صفوف مبارزه و دفاع مقدس خویش را محکم و مستحکم نمایند و به این بیخبران و دلمردگان و پیروان شیاطین بیش از این مجال حمله را به صفوف عقیده و عزت مسلمانان ندهند...
...... اعلان برائت در حج، تجدید میثاق مبارزه و تمرین تشکل مجاهدان برای ادامه نبرد با کفر و شرک و بتپرستها است و به شعار هم خلاصه نمیشود که سرآغاز علنی ساختن منشور مبارزه و سازماندهی جنود خدای تعالی در برابر جنود ابلیس و ابلیس صفتان است و از اصول اولیه توحید به شمار میرود و اگر مسلمانان در خانه ناس و خانه خدا از دشمنان خدا اظهار برائت نکنند، پس در کجا میتوانند اظهار نمایند؟ و اگر حرم و کعبه و مسجد و محراب، سنگر و پشتیبان سربازان خدا و مدافعان حرم و حرمت انبیا نیست، پس مأمن و پناهگاه آنان در کجاست؟
خلاصه، اعلان برائت مرحله اول مبارزه و ادامه آن مراحل دیگر وظیفه ما است و در هر عصر و زمانی جلوهها و شیوهها و برنامههای متناسب خود را میطلبد و باید دید که در عصری همانند امروز که سران کفر و شرک همه موجودیت توحید را به خطر انداختهاند و تمامی مظاهر ملی و فرهنگی و دینی و سیاسی ملتها را بازیچه هوسها و شهوتها نمودهاند چه باید کرد. آیا باید در خانهها نشست و با تحلیلهای غلط و اهانت به مقام و منزلت انسانها و القای روحیه ناتوانی و عجز در مسلمانان، عملًا شیطان و شیطان زادگان را تحمل کرد و جامعه را از وصول به خلوص که غایت کمال و نهایت آمال است، منع کرد و تصور نمود که مبارزه انبیا با بت و بتپرستها منحصر به سنگ و چوبهای بیجان بوده است ..... البته بعید به نظر میرسد که دولت یا مأمورین عربستان که میزبان زائران خانه خدا و حرم پیغمبر اکرمند، از این نمایش قدرت اسلام و مسلمین در برابر کفر و ابتکار عملی- سیاسی ملت ما که به خاطر سربلندی جهان اسلام و مسلمین میباشد جلوگیری کنند. .... ....»
خمینی محاسبه کرده بود که عربستان در ملأ عام و انظار میلیونها شاهد دست به خشونت نزده (بخصوص در روزی که ریختن خون حرام است)، و می تواند پیام «صدور انقلاب اسلامی» را از بلندگوهای عربستان تبلیغ کند. اما این اشتباه محاسبه خمینی بود.
سخنان خمینی در 6 مرداد 1366، حاکمان کشور های عربی بخصوص عربستان سعودی را به فکر واداشت؛ و آغازگر بحرانی درازمدت و نفوذ هرچه بیشتر استثمارگران در غرب آسیا برای فروش تسلیحات هر چه بیشتر به کشورهای عربی، و کنترل حاکمان آن خطه، در راستای پیشبرد راهبردهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک شد. تظاهراتی که خمینی مبلغ آن بود با خشونت عریان عربستان روبرو شد. روزی که در آن خونریزی حرام شده بود، خون زوّاری ریخته شد که برای جهاد به مکه سفر کرده بودند.
سه روز پس از سخنرانی خمینی، 275 ایرانی که در «برائت از مشرکین» شرکت کرده بودند، در عربستان کشته شدند. تسنیم در گزارشی مدعی است «... آمار تلفات این حادثه 402 کشته اعلام شد که 275 نفر آنان ایرانی و نیمی از آنان زن بودند و 649 زخمی. آمار اعلامشده البته از سوی ایران مورد تشکیک واقع شد و منابع ایرانی از کشته شدن 325 نفر با تفکیک 203 زن و 122 مرد خبر دادند. ....»
فاجعه منا (مهر 1394): دویچه وله حادثه در منا را چنین گزارش می کند «... [حادثه] در مراسم حج سال 94 و در مناسک "رمی جمرات" در منطقه منا شهر مکه رخ داد و در جریان آن شمار زیادی از زائران کشته و مجروح شدند. آمار دقیق قربانیان منا که ازدحام حجاج علت آن اعلام شده مشخص نیست.
منابع رسمی عربستان تعداد قربانیان را کمتر از ۸۰۰ نفر اعلام کردهاند اما مسئولان ایران معتقدند با در نظر گرفتن آمار کشورهای مختلف این تعداد میتواند چند برابر باشد. بیشترین تلفات حادثه منا با ۴۶۴ کشته مربوط به ایران است.... ...»
جمهوری اسلامی هنوز اصرار دارد که سقوط جرثقیل و سوءمدیریت مسوولین عربستانی یکی از دلایل عمده این حادثه بود.
12 دی 1394: اما آنچه به تیره شدن روابط مابین دو کشور انجامید، به آتش کشیده شدن و اشغال سفارت عربستان بود که خود ریشه اصلی بسیاری از رویدادها در غرب آسیا و منطقه خلیج فارس شده است. رادیو فردا از محمدجواد ظریف (وزیر پیشین امور خارجه جمهوری اسلامی) نقل قول می کند که اگر «رخ نداده بود امروز شرایط [ایران و منطقه] به شکل دیگری بود»؛ و امیرعبداللهیان که هنوز وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی نشده بود، در مصاحبه ای با دیپلماسی ایرانی (12 دی 1397) تلاش می کند تا اتهام به وزارت خارجه، و بی کفایتی خودش در کنترل حمله به سفارت عربستان و ایجاد بحران را غیر موجه دانسته و انگشت اتهام را به طرف عربستان نشانه می گیرد.
«.... اتفاقاتی افتاده بود که حساسیت موضوعات مرتبط با عربستان سعودی، سیاستها و اقداماتش را در داخل کشورمان خیلی بالا برده بود. از یک طرف فاجعهای رخ داده بود با عنوان فاجعه شهدای منا، از طرف دیگر اعدام یک روحانی شیعه به نام آیتالله نمر، هرکدام از اینها پیامدهای ویژه منفی در سطح جهان اسلام و بهطور خاص در افکار عمومی داخل ایران داشت. ......... نمیخواهم بگویم سعودیها در این قضیه تعمد داشتند بلکه میگویم به این مسئله و پیامدهایی که میتوانست داشته باشد، توجه نداشتند. بعد از آن مسئله اعدام آیتالله نمر رخ داد. سعودیها حساسیت مرجعیت دینی شیعه در جهان اسلام را درک کرده بودند.
چون قم، نجف، لبنان، علمای دینی در بحرین و پاکستان همه به عربستان هشدار و پیام داده بودند که خط قرمز ماست و نباید اجازه دهید مجتهدکشی شود و شخصیتهای شاخص جهان اسلام اینگونه بازیچه دست سیاستها شوند و اختلافات بهخاطر تشنجها تشدید شود. همه اینها زمینههایی بود که به ما هشدار میداد آستانه تحمل مردم پایین آمده و گروهی که با حساسیت این تحولات را دنبال میکنند حساس شدهاند....... یادم هست حتی بعدازظهر 11 دی در نشست شورای معاونان در وزارت خارجه من گزارشی از وضعیت پیشآمده و حساسیتهای موجود دادم و اینکه مقامات ذیربط امنیتی و انتظامی کشور به ما گفتهاند احتمال تحرکاتی علیه سفارت عربستان وجود دارد.
درعینحال در شورای معاونان جمعبندیمان این شد که حتما باید به نهادهای ذیربط توجه لازم را بدهیم که حفاظت ویژهای از سفارت عربستان در تهران و سرکنسولگری در مشهد به عمل بیاورند؛ بنابراین از این منظر قابل پیشبینی بود و پیشبینیهای لازم انجام شد....... مطلع شدم گروه دیگری وارد شدهاند. با معاون امنیتی که تماس گرفتم، گفتند متأسفانه گروهی نیروهای امنیتی را غافلگیر کردهاند و از در پشتی وارد ساختمان شدهاند و خسارتهایی به سفارت وارد کردهاند. البته این سؤالها را باید از مقامات امنیتی و رئیس پلیس دیپلماتیک بپرسید..... ....»
از گفته های عبداللهیان مشخص می شود که همگی از وزارت خارجه تا نیروی انتظامی و نیروهای ویژه از طراحی حمله به سفارت عربستان از یکروز قبل با خبر بوده، و می توانستند با تشدید امکانات امنیتی لازم از اشغال و آتش سوزی و طبیعتا جریحه دار شدن احساسات مسوولین عربستانی جلوگیری کنند. اما ظاهرا، قرار بر این نبود که چنان شود و دست هایی در پشت پرده نخ های عروسکهای خیمه شب بازی را به حرکت درآورده و می خواستند که روابط با عربستان به پایین ترین حد نزول کند. بسیاری از تحلیلگران بر این باور بودند که جناح هار میخواهد زیر پای روحانی و دولتش را خالی کرده و زمینه را برای ورود اصولگرایان به صحنه آماده کند. اما سخنان علم الهدی، حال که اصولگرایان رادیکال و هار بر مسند قدرت هستند، آن تحلیل ها را به زیر سوال می برد، و حکایت از بحرانی پنهان و پیچیده تر دارد.
دقیقا در زمانیکه مذاکرات (با عربستان) می رفت تا به سرانجامی قابل قبول برسد، به ناگاه با سه پیش زمینه و حال سخنان علم الهدی با بن بست روبرو شده است. نخست، جمهوری اسلامی مذاکرات را تعلیق می کند. سپس سپاه مقر موساد در عراق (که در این مذاکرات نقش میانجی ایفا می کرد) را موشکباران می کند. عربستان، 81 نفر را طی یکروز گردن می زند، و حال علم الهدی می گوید با عربستان نمی شود مسالمت آمیز برخورد کرد.
این رویدادها از چند وجه قابل بررسی است.
- جمهوری اسلامی با بحرانزایی توانسته چهل و اندی سال به حکمرانی ادامه دهد.
- ایجاد روابط حسنه با همسایگان، بخصوص اگر جمهوری اسلامی بتواند از ضعف دیگر اعضای برجام استفاده کرده، و وضع آشفته و نزدیک به ورشکستگی اقتصادی جمهوری اسلامی را از باتلاق کنونی نجات دهد؛ برنده واقعی رئیسی که چشم به صندلی خامنه ای دوخته است، خواهد بود .
- برخی از اعضای خبرگان آمادگی تبعیت و بیعت با رئیسی را نداشته و همانطور که در زمان انتخاب خامنه ای بسیاری از حوزوی ها او را مستحق مقام «رهبری» نمی دانستند، امروز هم بسیاری از «آیات عظام»، حجت الاسلام رئیسی (که رسانه های داخلی با زور می خواهند به او لقب آیت الله بچسبانند) را داخل آدم ندانسته و تلاش دارند تا زیر پای او را خالی کنند.
- یکی از ابزار آماده و مهیا، تیره و تارتر کردن روابط بین عربستان و جمهوری اسلامی، و ایجاد تنش بیشتر در این منطقه است.
سوالی که می ماند اینست که آیا علم الهدی و شرکاء می توانند رئیسی را از خیزبرداشتن به طرف صندلی «رهبر مسلمین جهان» بازداشته و «راهبرد سیاست خارجی ایران در توازن قوای منطقه ای» را به چالش بکشند؛ و یا اینکه «کاندیدای نشستن بر مخده ولی فقیه» جلادی خواهد بود که سالها پیش گوی جنایت پیشگی را از خامنه ای ربوده، و همچنانکه یزید پس از معاویه و استالین پس از لنین، کلیه مبانی متعارف را نادیده گرفته و آن کردند که تاریخ به یاد دارد، «ولی فقیه مردمی» ایران را به سوی استعمارزدگی و اقتصاد را به سوی استثمارگران «رهبری» خواهد کرد؟