نمايش انتخابات رياست جمهورى اسلامى نيز اين بار افتضاح بيشترى نسبت به مضحكههاى انتخابات قبلى براى كل دم و دستگاه رژيم جمهورى اسلامى به بار آورد. اين نمايش انتخابات، از سوى نزديك به 50 درصد واجدين حق راى بايكوت شد و براى اولين بار انتخابات رياست جمهورى اسلامى به دور دوم كشيده شد. اين شكست بزرگى براى كليت رژيم جمهورى اسلامى، هم در نزد افكار عمومى مردم ايران و هم جهان است. در دور دوم انتخابات، سربازان گمنام امام زمان، مانند هميشه به داد بحرانهاى جمهورى اسلامى مىرسند اين بار نيز صندوقهاى راى را پر كردند و يكى از فرماندهان درجه دوم سپاه پاسداران و در عين حال جانىترين آنها که كسب و كار دايمىاش در اين 27 سال حاكميت جمهورى اسلامى، جز ترور، شكنجه، اعدام و تير خلاص زدن به اعدامىها چيز ديگرى نبوده است، به عنوان رييس جمهور اسلامى انتخاب میشود. در چنين موقعيتى مسلم است كه بخش آگاه و خواهان تغيير جامعه، هيچ ترسى از انتخاب احمدىنژادهاى تير خلاصزن و يا هر چهره كريه و جانى ديگرى براى رياست جمهورى اسلامى ندارد. چرا كه سطح مبارزه اجتماعى در ايران، به جايى ارتقاء یافته است كه هيچ قدرتى با هر درجه از وحشىگرى نمىتواند مانع رشد و پيشروى آن بشود.
حال برخى گرايشات فكرى، مردم را با اين موضع كه اكنون محمود احمدىنژاد، رييس جمهور رژيم ايران شده است، چنين و چنان خواهد كرد، مىترسانند؛ بايد در مقابل چنين گرايشات، اين سئوال را قرار داد كه مگر رژيم جمهورى اسلامى، در اين 27 سال، از چه جنايتى عليه بشريت فروگزار کرده است كه با رييس جمهور شدن يك جانى ديگر از جنس جانيان قبلى با كشف و اجراى آن، جامعه انقياد و سكوت کشیده شود؟! سركوبهاى خونين سالهاى اوايل انقلاب در حمله به دستاوردهاى انقلاب، از جمله حمله همه جانبه به كردستان، كشتار مردم خوزستان، كشتار مردم تركمنصحرا و...، سركوب سيستماتيك زنان، بستن دانشگاهها و تصفيه دانشجويان و استادان چپ و آزادىخواه، انحلال تشكلهاى كارگرى و به وجود آوردن خانه كارگر و شوراهاى اسلامى كار براى كنترل پليسى طبقه كارگر، اعدامهاى هولناك سالهاى 60 تا 62، پافشارى بر ادامه هشت سال جنگ خانمانسوز ايران و عراق، قتل عام زندانيان سياسى در بهار و تابستان 1367، ترور نويسندگان و فعالين سياسى در داخل و خارج كشور، زير پا گذاشتن حقوق كودكان، مسدود كردن سايتهاى اينترنتى، بستن گروهى روزنامهها، تعقيب و تهديد و آزار روزنامهنگاران و نويسندگان، سركوب و كشتار دانشجويان، دار زدنهاى خيابانى، سنگسار، تحميل سانسور و خمير كردن كتابها و بسيارى از جنايات ديگر را به مرحله اجرا گذاشته و هنوز هم اين بربريت و وحشىگرى را ادامه مىدهد. بدين ترتيب، رژيم جمهورى اسلامى، تاكنون همه وحشىگرىهاى خود را عليه بشريت به كار بسته است، ديگر كدام وحشىگرى باقى مانده است كه اكنون پاسدار احمدىنژاد، آن را كشف كند و به مرحله اجرا بگذارد و رژيمى كه در 27 سال گذشته نتوانسته خود را تثبيت نمايد، چگونه در دوران رياست جهمورى احمدىنژاد، به خوبى و خوشى به ساحل ثبات هدايت خواهد شد؟! چنين امرى با هيچ تحليل علمى و جامعهشناسى خوانايى ندارد. علاوه بر اين، مگر رفسنجانى، يكى از اصلىترين و كليدىترين عناصر رژيم و يار و ياور امام، در همه اين جنايات دست نداشت؟ مگر در دوران خاتمى نيز همه اين جنايات ادامه پيدا نكرد؟
پس اين گرايشات فكرى متناقض و متوهم كه مردم را از رياست جمهورى اسلامى احمدىنژاد مىترسانند، از يك سو همواره چشم خود را همواره به جناحهايى از حاكميت میدوزند و از سوى ديگر فاكتور مهم، يعنى فاكتور مبارزه مردم را ناديده مىگيرند؛ در حالى كه در دوره اخير سطح مبارزه كارگران، زنان، جوانان و دانشجويان و مردم محروم و تحت ستم و آزادىخواه به مرحلهاى رسيده است كه برگرداندن آن به دوران اختناق سالهاى 60 و 70 امكانپذير نخواهد بود، اما اين احتمال دور از انتظار نيست كه براى دوره كوتاهى بگير و به بندها تشديد يابد. از اينرو، هيچ قدرتى در ايران نمىتواند مانع پيشروى و رشد و گسترش مبارزه تودههاى جان به لب رسيده شود و افكار عمومى در سطح بينالمللى نيز چنين اجازهاى را به رژيم جمهورى اسلامى نمىدهد. مضاف بر اين كه عمر مفيد اين رژيم، هم براى جامعه ايران و هم براى جوامع بينالمللى به پايان رسيده است.
در هر صورت اين نمايش انتخاباتى همانند نمايشهاى قبلى، تغيير چندانى در وضعيت زيست و زندگى و آزادىهاى فردى و اجتماعى مردم به وجود نخواهد آورد، زيرا اين رژيم، با انتخابات به حاكميت نرسيده است كه با انتخابات نيز كنار برود. اين رژيم، با سركوب خونين يك انقلاب با حمايت بورژوازى داخلى و بينالمللى بر اريكه حاكميت نشسته و تنها با يك انقلاب اجتماعى كه اكثريت مردم در آن حضور متشكل و فعال داشته باشند نيز مىتوان بساط آن را جمع كرد تا كارگران و مردم محروم و همه آزادىخواهان و برابرىطلبان بر سرنوشت خويش حاكم شوند و با اتحاد و همبستگى طبقاتى، جامعه آزاد و برابر و انسانى خود را نيز به وجود آورند.
مستله مهم ديگر اين است كه در 8 سال گذشته، با این که «جناح دوم خرداد» رژيم، مجلس و رياست جمهورى اسلامى را در اختيار داشت، نه تنها ذرهاى در بهبود زيست و زندگى و معيشت مردم به ويژه مزدبگيران به وجود نياورد، بلكه تورم و گرانى نيز افزايش يافت، در حالى كه دستمزدها متناسب با اين تورم و گرانى افزايش نيافت. همين دستمزدهاى ناچيز نيز تاکنون به موقع پرداخت نشد. سركوبها و فشارهاى سياسى و شكنجه و اعدام ادامه يافت و حتا بسيارى از كادرهاى همين جناح نيز مانند گنجى و عبدى زندانى شدند و يا مانند نورى و اشكورى و غيره خانهنشين گرديدند. بنابراين هر دو جناح رژيم، ماهيت خود را در اين 27 سال نشان داده و در سركوبهاى سياسى و تحميل فقر و فلاكت فزاينده بر جامعه سهيم بودهاند.
اما هنوز هم كم نيستند، به اصطلاح شخصيتها و جرياناتى كه خود را «روشنفكر» و «ليبرال» مىنامند، هميشه چشم به دستهاى خونين بخشى از حاكميت دوختهاند، بايد شديدا مورد انتقاد و افشاگرى قرار گيرند تا خاك پاشيدن آنها بار ديگر چشم تودههاى مردم را تيره و تار نسازد.
اجازه بدهيد به يك نمونه آشكار اشاره كنيم و با مقايسه آن اين تفاوتهاى طبقاتى در جامعه ايران را آشكارا نشان دهيم. روز 11 ارديبهشت روز جهانى كارگر، خانه كارگر و شوراهاى اسلامى رژيم، به بهانه روز جهانى كارگر كنگره خود را در ورزشگاه 12 هزار نفرى آزادى تهران برگزار كرده بودند، قرار بود هاشمى رفسنجانى، به عنوان پدر خوانده خانه كارگر و شوراهاى اسلامى كار و حزب كار اسلامى، در اين كنگره سخنرانى كند و برنامههاى انتخاباتى خود را رسما اعلام نمايد. در آغاز اين مراسم، عليرضا محجوب دبيركل خانه كارگر و حسن صادقى رييس شوراهاى اسلامى كار، هنگامى كه پشت ميكروفون قرار گرفتند و به تبليغ هاشمى رفسنجانى پرداختند، با اعتراض شديد كارگران روبهرو شدند. لحظاتى بعد نيز سالن خالى از حضار شد و تهديدها و التماسهاى صادقى نيز موثر واقع نگرديد و سخنرانى هاشمى رفسنجانى به هم خورد. اين پيام طبقه كارگر ايران، به مضحكه انتخابات رياست جمهورى اسلامى، و به يكى از اصلىترين عناصر رژيم بود.
اما شخصيتهاى فرهنگى و هنرى مانند آقايان محمود دولتآبادى در تهران و ابراهيم نبوى و مسعود بهنود در لندن و... و جرياناتى نظير تودهاى_اكثريتى پشت سر «رفسنجانى» و «معين» صف بستند و معين نيز در دور دوم انتخابات، از رفسنجانى حمايت كرد. اين نمونه به وضوح موضع طبقاتى چپ و راست جامعه را نشان مىدهد.
بسيارى از آقايان روشنفكر و هنرمند، هنگامى كه در مقابل اين سئوال قرار مىگيرند كه چه موضعى در قبال رژيم و مسايل جارى اقتصادى و اجتماعى و سياسى جامعه دارند، بلافاصله به شما جواب خواهند داد كه «ما هنرمند و نويسندهايم» و سياسى نيستيم و كارى نيز به اين كارها نداريم؟! اما همينها در هر پيچ وخم تند سياسى ايران، بلافاصله بيانيه سياسى مىدهند و با امضاى طومار به حمايت از يكى از مهرهها و و عناصر و جناحهاى رژيم برمىخيزند. در حالى كه بخواهيم و نخواهيم كل عرصه سرنوشت بشر را سياست رقم مىزند و همه انسانها نيز به نوعى سياسى هستند، اما عضو احزاب سياسى و يا به طور فعال در عرصه سياسى حضور پيدا مىكنند. مثلا شركت در انتخابات و راى دادن به اين و يا آن كانديد نيز كاملا يك حركت سياسى است. بنابراين، روشنفكران نمىتوانند به ويژه در جوامع ديكتاتورى نظير ايران، مدعى بىموضعى و به دور از درد و غم جامعه، در قابل مايل سياسى و اجتماعى جارى در جامعه باشند و نقد سياسى و اجتماعى و داستان و شعر و ترانه خود را بنويسند و بسرايند.
براى مثال آقاى محمود دولت آبادى، در رابطه با انتخابات رياست جمهورى چنين بيانيهاى صادر كرده است: «از جهت اين كه شخصا آدم زحمتكشى هستم، به نظرات آقاى احمدىنژاد در زمينه فقرزدايى و ايجاد كار در كشور احترام قائل هستم؛ نظراتى كه دغدغه عدالتخواهى مقام رهبرى نيز بوده است. اما كشور ما در مرحله كنونى با توجه به وضعيت بحرانى كه در منطقه وجود دارد، براى مسئوليت اجرايى خود به شخصيتى احتياج دارد كه برخوردار باشد، با تجربه، كارآموزدگى، انعطافپذيرى، مصلحتانديشى و جهانشناسى امروزى، پس با توجه به جبر يا ضرورت انتخابات، اميدوارم مردم با نگاه به جميع جهات «صلاح كار» پاى صندوقهاى راى بروند... با وجود مجموعهاى كه به نشانه آوردم، آيا هاشمى رفسنجانى مىتواند چنين شخصيى و برخوردار از چنان ظرفيتهايى باشد؟ و آيا با توجه به محدوده و جبر انتخاب، جز ايشان گزينه ديگرى مىشناسيم؟»
آقاى دولت آبادى، به عنوان يك نويسنده نيك مىداند كه اگر نويسندهاى، هنرمندى، شخصيتى، نهادى و سازمانى به آزادىهاى فردى و اجتماعى و حرمت انسانى واقعا احترام بگذارد هر گز به خودش اجازه نمىدهد به ضددمكراتيكترين و جانىترين رژيم جهان، مشروعيت غيرواقعى بدهد و به حمايت از اين يا آن جناح و يا كانديداهاى رياست جمهورى آن برخيزد. آيا جانيانى مانند محمود احمدىنژادها، از شاگردان و دستپروردگان خمينىها، خامنهاىها، رفسنجانىها نيستند؟ آيا رفسنجانى، در ترور محمد مختارىها، محمدجعفر پويندهها، غفار حسينىها، زال زادهها، مجيد شريفها، سيرجانىها، فروهرها و كشتار و اعدامهاى سالهاى 60 تا 26 و كشتار دستهجمعى زندانيان سياسى در بهار و تابستان 1367، سركوب سيتماتيك زنان، جوانان و دانشجويان، كارگران و مردم محروم و ستمديده را مستقيما رهبرى نكردهاند؟ آيا جانيانى نظير رفسنجانى، در ترور قاسملوها، شرفكندىها، رجوىها، سامىها، بختيارها، چيتگرها، غلام كشاورزها، صديق كمانگرها و... فتوا و حكم ندادهاند؟ آيا آقاى دولتآبادى، از اين وقايع بىخبر است كه در روز روشن و بىپروا، اين چنين براى خامنهاى، رفسنجانى و احمدىنژاد، وجهه دورغين و غيرواقعى درست مىكند؟!
دولت آبادىها، اگر به مبارزه با جهل و خرافه و سانسور رژيم وحشى جمهورى اسلامى برنمىخيزند، حداقل با سكوت خود مىتوانند از پاشيدن نمك به زخمهاى كارگران و مردم محروم و زحمتكش و آزادىخواه و مادران و پدران داغديده خوددارى كنند. تاريخ هرگز نقش روشنفكران و هنرمندان و احزاب و سازمانهاى سياسى كه از اين و يا آن جناح رژيم قرونوسطايى صد هزار اعدام، ترور و وحشت، ضدزن، خطرناك براى كودكان و جوانان و مكنده شيره جان توليدكنندگان حمايت مىكنند را فراموش نخواهد كرد.
اگر عموما گرايش چپ جامعه، با تحريم مضحكه انتخابات رياست جمهورى اسلامى، ظرفيت و قدرت طبقاتى خود را در مقابل جامعه قرار داد، بر عكس گرايشات ليبرالى و راست داخل و خارج كشور ورشكستگى خود را در مقابل چشمان همگان قرار داد.
بدين ترتيب، همه شواهد و قرائن نشان مىدهند كه در بيست و هفتمين سال حاكميت رژيم جمهورى اسلامى، جامعه به آن حد از آگاهى و شعور اجتماعى و توان و ظرفيت مبارزاتى رسيده است كه اجازه ندهد احمدىنژادها و رفسنجانىها و غيره جامعه را به سالهاى اختناق مطلق برگرداند. مسلما مبارزه اجتماعی به سرعت از احمدىنژادها نيز عبور خواهد كرد و راه خود را به سوى قلههاى رفيع رهايى از زور و ستم و استثمار خواهد پيمود. بنابراين آنچه كه در اين نمايش انتخاباتى برجسته میشود، وظيفه سنگين گرايش چپ جامعه، با نهادهاى دمكراتيك، تشكلهاى كارگرى، تشكلهاى زنان، تشكلهاى جوانان و دانشجويان، رسانههاى گروهى، سازمانها و احزابش و شخصيتهاى سياسى و اجتماعى، نويسندگان و هنرمندان، در قبال جامعه براى تغيير شرايط غيرانسانى موجود به نفع بشريت است. اين گرايش، در دورهاى كه در پيش دارد بايد هم و غم و سعى و كوشش خود را در راه سازماندهى خود و اتحاد و همبستگى طبقاتى اكثريت جامعه و تحميل گام به گام مطالبات اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى خود به رژيم، و تدوين هر چه شفافتر آلترناتيو طبقاتى خود در فرداى سرنگونى جمهورى اسلامى قرار دهد.
bamdadpress@telia.com
دوم ژوئيه 2005
* ویژه دیدگاهها