bamdadpress@telia.com
رژيم سرمايهدارى جمهورى اسلامى، در بهار و تابستان 1367، پس از پايان جنگ 8 ساله ايران و عراق، دستهدسته زندانيان سياسى را به جوخههاى مرگ سپرد. جمهورى اسلامى بر اين تصور بود كه مردم در اين 8 سال جنگ ارتجاعى درد و رنج فراوانى را متحمل شدهاند و اكنون با قطع جنگ، جامعه در راستاى مطالبات اقتصادى، سياسى و اجتماعى خود دست به اعتراض خواهد زد. از اينرو قتلعام زندانيان سياسى مىتوانست عاملى بازدارنده در برابر حركتهاى اعتراض سياسى و اجتماعى باشد.
رژيم جمهورى اسلامى، از همان آغاز حاكميت، به وحشيانهترين شكلى انقلاب بهمن 57 را سركوب كرد، به كشتار مردم خوزستان، تركمن صحرا، كردستان، انحلال تشكلهاى كارگرى و سازمانهاى سياسى، سركوب سيستماتيك زنان، شكنجه و اعدام و سنگسار، بستن دانشگاهها و اخراج استادان و دانشجويان آزادىخواه و چپ و غيره دست زد. همچنين بين سالهاى 60 تا 63 نيز هزاران انسان را اعدام كرد. در واقع قتلعام زندانيان سياسى در سال 67، دومين قتلعام وسيع زندانيان سياسى در حاكميت جمهورى اسلامى بوده است.
برخى از مبارزين زندان، كوشيدهاند كه با نوشتن خاطرات خود، گوشهاى از دوران تلخ بند و شكنجه و مرگ را براى جامعه تصوير كنند كه بازگوكننده وضعيت هولناك زندانهاى مخوف جمهورى اسلامى است.
سلب آزادىهاى فردى و اجتماعى با زور و خشونت و سركوب و كشتار و اعدام در ايران، سابقه طولانى دارد. زورگويى حاكمان و فرمانبردارى اجبارى مردم، به يك سياست رايج در ايران تبديل شده است. تاريخ 3000_2500 سال ايران تاكنون، تاريخ جنگ، كشتار، ترور و شكنجه و اعدام و تاريخ استثمار وحشيانه نيروى كار بوده است. تا روزى كه اين وضعيت تغيير نيافته، رشد و شكوفايى اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى در ايران، ميوههاى رويايى و ممنوعه خواهد بود.
شكنجه و اعدام، به عنوان ابزار خشونت و حذف فيزيكى مخالفان سياسى و اجتماعى، با ظهور نحستين دولتها آغاز شده و همواره به عنوان وسيلهاى براى آفريدن رعب و وحشت در جامعه مورد استفاده قرار گرفته است. پس از پايان قرون وسطى، در دوران شورشها و انقلابها شكنجه و اعدام تا حدودى كم شد، اما همزمان با آغاز قرن بيستم شكنجه و اعدام دوباره در سطح وسيعى رايج گرديد. به دليل اين كه اقليتى از سرمايهداران حكومت خود را بر اكثريت جامعه تحميل مىكنند و براى بقاى اين حاكميت نيز همواره به زور ارتش، پليس و زندان و شكنجه و اعدام متوسل مىشوند و آزادىهاى فردى و اجتماعى را سركوب مىكنند. با وجود اين كه در سده گذشته، با مبارزه اجتماعى دولتهاى غربى مجبور شدهاند حكم اعدام را لغو كنند و به آزادىهاى مدنى احترام بگذارند، اما اكثر حكومتهاى جهان، از آمريكا تا چين و از ايران تا مصر شكنجههاى هولناكى را بر زندانيان سياسى اعمال مىدارند و حكم اعدام را به اجرا مىگذارند. گرايش اسلامى نيز به عنوان يكى از گرايشات بورژوازى، شنيعتر و وحشىتر از گرايشات ديگر بورژوازى كمترين بهايى به جان و حرمت انسانها نمىدهد و به آسانى آب خوردن نيز آدم مىكشد. در كتابهاى به اصطلاح «مقدس آسمانى»، تهديد، شكنجه و اعدام بسيار مشمئزكننده است.
در انقلابات دوران رنسانس، برخى از روشنفكران خواهان لغو مجازات اعدام بودند. ماركس و انگلس، بنيانگذاران سوسياليسم علمى، 150 سال پيش خواستار لغو اعدام شده بودند.
ماركس، در مقالهاى تحت عنوان «مجازات اعدام»، در جلد هشتم مجموعه آثارش، چنين مىنويسد: «اگر غيرممكن نباشد، در واقع بسيار دشوار است. اصلى بنا گردد كه در نظر باشد با آن «اصل» بر حق بودن و مفيد بودن مجازات اعدام در جامعهاى كه به متمدن بودن خود مىبالد، اثبات گردد... اين چه نوع جامعهاى است كه وسيله بهترى براى دفاع از خود جز جلاد نمىشناسد؟ آيا ضرورى نيست به جاى ستايش جلادى كه دستهاى از جنايتكاران را اعدام مىكند تا جا را براى جانيان بعدى باز كند، به طور جدى درباره تغيير سيستمى انديشيد كه چنين جنايتهايى را به وجود مىآورد؟»
انگلس نيز در كتاب «منشا خانواده، دولت و مالكيت خصوصى» مجازات اعدام را نفى مىكند و مىنويسد: «مجازات اعدام. نوع متمدنوار انتقامجويى است.»
بدين ترتيب، از لغو شكنجه و اعدام قبل از هر كس كارگران و كمونيستها و مردم آزادىخواه سود مىبرند. چون كه زندانهاى دولتهاى سرمايهدارى كه در آنها شكنجه و اعدام رايج است، بيشترين قربانيان را از كمونيستها و فعالين كارگرى مىگيرند.
يكى از مهمترين معضلات جامعه كنونى ايران، مقوله عدم آزادى انسان و وجود زندان و شكنجه و اعدام است. براى اين كه بتوان براى هميشه شكنجه و اعدام و مقوله زندان سياسى را از جامعه ايران حذف كرد، نياز مبرم به افكارسازى و آگاهگرى اجتماعى است. افكارسازى اجتماعى، در جهت لغو هرگونه شكنجه روحى و جسمى و اعدام، و به طور كلى احترام به موجوديت و حقوق انسان از اهميت ويژهاى برخوردار است. جامعه، با مبارزه پيگير مىتواند از جمله لغو اعدام و شكنجه را به رژيمها تحميل كند. بايد با صداى بلند به مخالفت با اعدام و شكنجه برخاست. هنوز گرايشات ناسيوناليست و راست اپوزيسيون جمهورى اسلامى، اگر هم در حرف اعتراضى به شكنجه و اعدام جمهورى اسلامى داشته باشند، اما خودشان به صراحت با شكنجه و اعدام مخالفت نمىكنند. بنابراين افكارسازى و تبليغ و ترويج لغو شكنجه و اعدام امرى مهم و ضرورى است.
يكم سپتامبر 2005