bamdadpress@telia.com
احمدىنژاد، رييس جمهور رژيم اسلامى ايران، در همایش گروه¬های مرتجع و آدم¬کش حزب¬الله تحت عنوان «جهان بدون صهيونيسم»، حرفهاى خمينى و شعارهايى كه در دوران جنگ خانمانسوز ايران مانند شعار «راه قدس از كربلا» مىگذرد را تكرار كرد.
احمدىنژاد، در بخشى از سخنرانى خود در اين همايش گفت: «امام فرمودند، سلطه شرق و غرب بايد از بين برود و هيچكس باور نمىكرد كسى باور نمىكرد يك روز ما سقوط شرق را ببينيم... امام فرمود، صدام بايد برود و فرمودند صدام به آنچنان ذلتى گرفتار خواهد شد كه نظير ندارد و امروز صدام زنجير در دست و پا در كشور خودش توسط كسانى كه با حمايت آنها جنايت كرد و دلخوش آنها بود، محاكمه مىشود و امام عزيزمان فرمودند كه اين رژيم اشغالگر قدس بايد از صفحه روزگار محو شود و اين جمله بسيار حكيمانه است...»
بدين تريب احمدىنژاد، به عنوان نماينده يك رژيم جهل و خرافات، جنگ و ويرانى، رعب و وحشت و ترور، شكنجه و اعدام كه اكثريت جامعه ايران را در فقر و فلاكت فزاينده فرو برده است، همان حرفهاى قديمى خمينى را تكرار مىكند كه حتا بخشى از سردمدارن جمهورى اسلامى نيز با آن مخالفت كردند. اين كه چرا اين بار گروهى از سلطنتطلبان، اين شعار پوچ و تو خالى احمدىنژاد را جدى گرفتهاند و موجوديت دولت اسراييل را اين چنين در خطر ديدهاند كه حتا براى آن آكسيون نيز برگزار مىكنند؟! اين گروه مىداند كه حرف احمدىنژاد، كمترين جنبه عملى نداشته و جمهورى اسلامى در موقعيتى نيست كه به اسراييل حمله نظامى كند و موجوديت آن را از بين ببرد. بايد اين حركت سلطنتطلبان در استكهلم را اينگونه تفسير كرد كه احتمالا رابطه پشتپرده آنها با دولت اسراييل تا جايى پيش رفته است كه اكنون رسمى و علنى تلاش مىكنند آن را در ميان فارسى زبانها تبليغ و ترويج كند و...
در اوايل انقلاب 1357 مردم ايران، دانشجويان «خط امام» سفارت آمريكا را اشغال كردند كه احمدىنژاد، يكى از فعالين اين حركت و بازجوى تعدادى از گروگانهايى آمريكايى بود. او در سازمانهاى مخوف تروريستى جمهورى اسلامى پرورش يافته، حتا به برخى از زندانيان اعدام شده در اوايل انقلاب نيز تير خلاص زده است. بنابراين احمدىنژاد، عاشق جنگ، خون، ويرانى، سركوب و كشتار و ترور دارد.
پافشارى بر فعاليتهاى اتمى و اين كه احتمال دارد پرونده هستهاى جمهورى اسلامى، به شوراى امنيت سازمان ملل ارجاع شود، محاصره اقتصادى ايران توسط سازمان ملل در راه خواهد بود. احتمال ديگر اين است كه اسراييل و آمريكا، نيروگاههاى اتمى جمهورى اسلامى را بمباران كنند. يعنى پروسه محاصره اقتصادى و بمبارانهاى هوايى كه در عراق پياده شد، در ايران نيز تكرار گردد.
يكى از سياستهاى دايمى سلطنتطلبان، حركت در جهت سياستهاى دولت ايالات متحده آمريكا است. اين گروه اشغال افغانستان و عراق توسط آمريكا و متحدانش را ستودند و فراتر از آن رسما در اين سالها به شخصيتهاى سياسى و نظامى و نهادهاى وابسته به سازمان سيا و غيره متوسل شدهاند كه آمريكا ايران را در محاصره اقتصادى قرار دهد و به اين كشور حمله نظامى نمايد. محاصره اقتصادى، يك سياست غيرانسانى است كه قبل از اين كه به حاكميت ضربه بزند، با افزايش سريع قيمتها و گرانى و تورم، مردم را دچار فقر و فلاكت و گرسنگى مىكند. در دوران محاصره اقتصادى عراق، هر سال صدها هزار كودك به دليل كمبود مواد غذايى و دارويى قربانى شدند. بنابراين مردم عراق در طول بيش از ده سال محاصره اقتصادى و حالت فوقالعاده جنگى به فلاكت نشانده شده بود، اما صدام حسين تا حمله آمريكا و اشغال اين كشور، در مسند حاكميت ماند. اكنون نيز عراق، روزبهروز بيشتر در باتلاق و جهنم سوزان آمريكا و انگليس و گروههاى ناسيوناليستى و تروريستى و بقاياى حاميان صدام حسين فرو رفته و شيرازه جامعه از هم پاشيده شده است.
حركت اخير گروهى از سلطنتطلبان، در مقابل سخنان احمدىنژاد، تاريخى و جالب است و ماهيت «دمكراسىخواهى» اين گروه را به نمايش مىگذارد. اين گروه سلطنتطلب به نام «اتحاديه ملى براى دمكراسى در ايران»، عصر روز شنبه 19 نوامبر 2005، آكسيونى را در اعتراض به سخنان احمدىنژاد و دفاع از اسراييل برگزار كرد. اين گروه، در آكسيون ميدان مركزى استكهلم(سرگل)، با حضور تعداد اندكى پرچمهاى دوران پهلوى و پرچم اسراييل و عكسهاى رضا پهلوى و... را با خواندن سرود ملى سلطنتطلبان بالا برد. گروه فوق اطلاعيهاى را نيز تحت عنوان «گردهمايى در مركز شهر استكهلم، در حمايت از حق موجوديت مردم و دولت اسراييل» در يكى از سايتهاى اينترنتى درج كرده است. در بخشى از اين اطلاعيه چنين آمده است: «بىترديد احتراز پرچم كشور اسراييل در كنار پرچم سه رنگ شيروخورشيد نشان ايران و پرچم سوئد در ميدان مركزى شهر استكهلم، بيش از هر چيز ديگرى نظر عابرين را به خود جلب كرده بود.»
بىدليل نيست كه آمريكا و اسراييل، با دست و دل بازى و سخاوتمندانه امكانات مالى و تبليغى زيادى در اختيار چنين گروههايى قرار مىدهند؟!
بدين ترتيب، بالا بردن پرچم اسراييل توسط سلطنتطلبان در استكهلم، و حمايت آنها از دولت اسراييل، غير از همجهتى اين گروه با سياستها و تاييد جنايات دولت اشغالگر و نژادپرست اسراييل، معنى ديگرى ندارد.
جمهورى اسلامى، گروههاى مذهبى حماس و جهاد اسلامى و... از يكسو و دولت نژادپرست اسراييل، گروههاى مذهبى مسلح اسراييلى از سوى ديگر، عاملان اصلى سركوب و كشتار مردم فلسطين و اسراييل، و مانع اصلى برقرارى صلح بين مردم اسراييل و فلسطين هستند. قطعا قبل از هر چيز بايد اسراييل به اشغال نظامى فلسطين پايان دهد تا مردم فلسطين به معناى واقعى به حق تعيين سرنوشت خودشان برسند.
دولت اسراييل، چندين دهه است كه فلسطين را اشغال كرده است و شبانهروز به تحقير، سركوب و كشتار مردم فلسطين دست مىزند. گروههاى اسلامى نيز در دهه هفتاد با حمايت و پشتيبانى دولت اسراييل فعال شدند تا از اين طريق گرايش چپ جامعه فلسطين و سازمانهاى چپ فلسطينى ضعيفتر شوند. با حاكميت گرايش ارتجاعى مذهبى، ايران مركز اصلى آموزش تروريستهاى اسلامى و حامى تروريسم اسلامى و مافيايى در جهان شد. از جمله جريانات مذهبى فلسطين نيز هنگامى كه با حمايتهاى مالى و سياسى و نظامى جمهورى اسلامى روبهرو شد، اعمال تروريستى خود را شدت بخشيد و تمايل بيشترى به جمهورى اسلامى پيدا كرد.
سالهاست كه رژيم سرمايهدارى جمهورى اسلامى، مورد نفرت اكثريت مردم ايران قرار گرفته و روزبهروز نيز اعتراضات كارگران و مردم آزادىخواه عليه اين رژيم تروريست و آدمكش ابعاد گستردهاى به خود مىگيرد. در چنين شرايطى هرگونه حمله نظامى به ايران و يا محاصره اقتصادى اين كشور، لطمات جبرانناپذيرى به زيست و زندگى و مبارزه مردم خواهد زد. اساسا در مورد برچيدن بساط خونين جمهورى اسلامى، دو راه بيشتر وجود ندارد: 1_راه حلى كه سلطنتطلبان و بخشى از بورژوازى ايران مطرح مىكنند همان راه جرج بوش، يعنى اشغال اين كشور مانند افغانستان و عراق است. 2_راه حل اكثريت جامعه ايران، يعنى طبقه كارگر، مردم محروم و ستمديده و آزاده، سرنگونى جمهورى اسلامى با يك انقلاب اجتماعى و برپايى حكومت كارگرى كه به جهل و جنايت و خرافات ملى و مذهبى و ستم و استثمار سرمايهدارى خاتمه دهد و جهانى برابر و آزاد و عارى از ستم و استثمار بسازد. بنابراين سياستهايى كه سلطنتطلبان، به عنوان بخشى از بورژوازى ايران دنبال مىكنند همان سياستهاى غيرانسانى اقتصادى، سياسى و نظامى آمريكا و اسراييل و ديگر متحدانش در جهان و به ويژه در خاورميانه است كه به جز جنگ، ويرانى، كشتار و محروميتهاى اقتصادى و اجتماعى، هيچ دستاورد ديگرى براى مردم اين منطقه به بار نياورده است.
مردم اسراييل و فلسطين چندين دهه است كه در ميان جنگ و خون متولد مىشوند و مىميرند. آنها قربانى سياستهاى غيرانسانى دولت آمريكا و اسراييل هستند. آمريكا، از اسراييل، به عنوان يك پايگاه نظامى و براى اعمال فشار به كشورهاى منطقه استفاده مىكند. تنها طبقه كارگر متشكل و آگاه به سوسياليسم علمى، و مردم آزادىخواه و برابرىطلب مىتوانند به تاخت و تازهاى اقتصادى، سياسى و نظامى آمريكا و متحدانش و اسراييل در منطقه پايان دهند و با سرنگونى دولتهاى ديكتاتورى «ملى و مذهبى» از نوع جمهورى اسلامى، به اختناق سياسى و فقر و فلاكت و استثمار نيروى كار خاتمه دهند و جوامع انسانى بر پا دارند.
مسلما تا روزى كه دولت اسراييل به اشغال فلسطين پايان ندهد و حق تعيين سرنوشت مردم فلسطين را به رسميت نشناسد، بحث از صلح واقعى در خاورميانه بىمعنى است.
26 نوامبر 2005