جنبش کارگری در کشورهای توسعه نیافته
سیستم سرمایهداری جهانی، در حالی که تا اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم به چنان مرحلهای از رشد و تکامل رسیده بود که به تمرکز سرمایه و تولید به شکل انحصارات و سلطهها انجامید، اما در بخش وسیعی از جهان، در کشورهای قاره آسیا، آفریقا و بخش جنوبی و مرکزی قاره آمریکا، مناسبات سرمایهداری به درجه نازلی توسعه یافته بود و هنوز شیوههای تولید ماقبل سرمایهداری در این کشورها مسلط بود. این عقب ماندگی از یکسو معلول موانع داخلی بود که روند تحول و پیشرفت را به تعویق انداخته و از سوی دیگر، استعمار و سلطه کشورهای پیشرفته سرمایهداری نقش مهمی در آن ایفا کرده بود.
آمریکای لاتین
روابط و مناسبات کشورهای آمریکای لاتین، از کشورهای آسیایی و آفریقایی پیشرفتهتر بود. در کشورهای آمریکای لاتین، مناسبات سرمایهداری توسعه یافتهتر و صنایع نوین رشد بیشتری کرده بودند.
در سال 1869، تنها در آرژانتین 26 اعتصاب کارگری انجام گرفت که کارگران راهآهن، چاپخانه، صنایع غذایی و دخانیات در آنها شرکت داشتند.
در شیلی نیز دهها اعتصاب کارگری سازماندهی شد که مهمترین آن اعتصاب عمومی 1905 بود. این اولین اعتصاب عمومی در آمریکای لاتین نیز بود. در این سال، ابتدا 30000 کارگر در اعتراض به افزایش قیمتها در سانتیاگو دست به تظاهرات زدند و به سوی کاخ ریاست جمهوری راهپیمایی کردند. نیروهای مسلح به خشونت و قهر علیه کارگران متوسل شدند. این اقدام سرکوبگرانه منجر به گسترش اعتراضات کارگران گردید. فردای آن روز اعتصاب عمومی برپا شد. در جریان این اعتصاب که همراه با تظاهرات بود، نیروهای مسلح دولتی به سوی کارگران آتش گشودند. کارگران نیز به مراکز دولتی و مغازهها حمله کردند. در جریان درگیری میان مامورین سرکوبگر دولتی و کارگران، 700 کارگر کشته و 300 تن زخمی شدند. در 1907 نیز یک اعتصاب عمومی دیگر برپا گردید که با وحشیگری تمام سرکوب شد. هزاران نفر در درگیریها کشته و یا پس از دستگیری اعدام شدند.
در آرژانتین هم در سال 1909، یک اعتصاب عمومی برپا گردید. این اعتصاب، در اعتراض به سرکوب و کشتار کارگران در اول ماه مه آغاز شد. اما خواستهای مشخصی نیز از سوی کارگران مطرح شد؛ از جمله آزادی کارگران دستگیرشده در اول ماه مه و برچیده شدن محدودیتهای قانونی بود که مقامات دولتی در برابر اتحادیههای کارگری و حق اعتصاب وضع کرده بودند.
رابطه تنگاتنگی میان جنبش کارگری اسپانیا و آمریکای لاتین وجود داشت. انقلابیون اسپانیایی در آمریکای لاتین فعال بودند و گرایشهای آنارشیستی و آنارکوسندیکالیستی اسپانیا در این منطقه نیز مسلط بود. در آرژانتین، اتحادیههای کارگری از سالها پیش، در دوران انترناسیونال اول آغاز به پیدایش نموده بودند و اتحادیههای کارگران چاپ در همان دوران شکل گرفته بودند. فعالین جنبش کارگری با انترناسیونال اول نیز ارتباط داشتند. در طی چند سال، پیوسته بر تعداد اتحادیهها افزوده شد و در 1895، بیش از 50 اتحادیه کارگری در آرژانتین تشکیل شده بود. در 1901، فدراسیون کارگران آرژانتین با ابتکار فعالین آنارکوسندیکالیست تشکیل گردید که تعدادی از کارگران در صفوف آن متشکل بودند.
در 1902، اتحادیههای عمومی کارگران آرژانتین ایجاد شد. در برزیل نیز جنبش اتحادیههای کارگران از رشد قابل ملاحظههای برخوردار بود و تا اوایل سده بیستم، 19 اتحادیه کارگری و اتحادیه اصناف تشکیل شده بود. در پی استقرار جمهوری در برزیل، حق اعتصاب نیز برای کارگران به رسمیت شناخته شد.
اما بزرگترین جنبش اتحادیهای اوایل سده بیستم، متعلق به کارگران مکزیکی بود. این جنبش در دوران انقلاب مکزیک شکل گرفت و چنان وسعتی پیدا کرد که در 1912، بخش اعظم کارگران مکزیکی اتحادیههای خود را تشکیل داده بودند. در ادامه همین جنبش است که در 1918، کنفدراسیون عمومی کار شکل میگیرد و تعداد اعضای آن در مدت کوتاهی به دو میلیون و دویست هزار نفر میرسد.
رشد جنبش اتحادیهای آمریکای لاتین، حتا قبل از جنگ جهانی اول تا بدانجا رسیده بود که چندین مرکز سراسری اتحادیهای شکل گرفته بودند. قبل از جنگ جهانی اول، کارگران آمریکای لاتین موفق به ایجاد مراکز سراسری در پرو(1884)، آرژانتین(1890)، کوبا(1890) شیلی(1909)، مکزیک(1912)، بولیوی(1912) و السالوادور(1914) شده بودند. در اوایل 1909، حتا یک کنفرانس سراسری اتحادیهای در بوئنسآیرس برگزار شد که شش کشور آمریکای جنوبی در آن حضور داشتند.
همزمان با رشد جنبش کارگری و گسترش اتحادیهها، سازمانها و احزاب سوسیالیست نییز شکل گرفتند. حزب سوسیالیستی کار آرژانتین، در 1896 با شرکت 833 نماینده از 35 تشکل سیاسی و اتحادیهای تشکیل گردید. پیش از این، حزب سوسیالیستی کار برزیل نیز در 1892 تشکیل شده بود. احزاب سوسیالیست آرژانتین و برزیل با انترناسیونال دوم ارتباط داشتند و در جلسه افتتاحیه انترناسیونال نیز نمایندهای از سوی کارگران آرژانتینی حضور داشت.
آسیا
در کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره آسیایی، نسبت کارگران به کل جمعیت به یک درصد هم نمیرسید. پیشرفتهترین این کشورها که بیشترین جمعیت کارگری داشتند، هند و چین بودند. در آغاز سده بیستم، 632636 کارگر در صنایع نساجی هند کار میکردند و 492000 کارگر در صنایع استخراجی. در چین نیز کمیت کارگران کارخانهها به حدود 200000 میرسید و 250000 کارگر نیز در زمینه حمل و نقل و یا در موسسات دیگر کار میکردند.
با این همه در کشورهای آسیایی نیز در نتیجه صدور فزاینده سرمایه، صنایع از رشد بیشتری برخوردار شدند و کمیت کارگران تا دهه دوم سده بیستم به 5 تا 6 میلیون رسید. شرایط زیست و زندگی کارگران آسیایی به مرتب وخیمتر از کارگران نقاط دیگر جهان بود. دستمزدها ناچیز و ساعلت کار طولانی از طلوع خورشید تا غروب ادامه داشت و به 12 تا 16 ساعت در روز میرسید.
هند
تنها کشوری که در آن محدودیت قانونی 10 ساعت کار وضع شده بود هند بود. اما کارگران کشورهای آسیایی به رغم کمیت محدودشان نقشی فعال در جنبشهای رهاییبخش ایفا نمودند و در همان حال به خاطر مطالبات مختص کارکری خود، به اشکال مختلف مبارزه طبقاتی از جمله اعتصاب روی آوردند. در هند، اعتصابات زودتر از کشورهای دیگر آغاز گردید. در 1877، کارگران کارخانه نساجی اکسپرس در ناگپور، در اعتراض به کاهش دستمزدها دست به اعتصاب زدند. در فاصله سالهای 1890_1882، 25 اعتصاب کارگری در بمبئی و مدرس صورت گرفت. کارگران به نحو روزافزونی به حربه اعتصاب روی آوردند. در ژوئن 1901، کارگران هندی بزرگترین اعتصاب آسیا را سازمان دادند و 20000 کارگر در بمبئی باز هم به خاطر مطالبه دستمزدها به اعتصاب پیوستند. در فاصله سالهای 1905 تا 1909، کارگران نساجی و راهآهن دست به چندین اعتصاب دیگر زدند که یکی از مهمترین آنها اعتصاب 6 روزه کارگران بمبئی در 1908 بود که برای آزادی یکی از رهبران کارگران، سازماندهی شده بود.
چین
در چین، در فاصله سالهای 1898 تا 1899، ده اعتصاب صورت گرفت که اغلب به خاطر افزایش دستمزد و کاهش کار بود. در اوایل سده بیستم نیز اعتصابات متعدد توسط کارگران نساجی، معادن و فلز در شانگهای صورت گرفت. مجموعا در فاصله سالهای 1895 تا 1911، 55 اعتصاب در چین توسط کارگران سازماندهی شد. یکی دیگر از کشورهای آسیایی که در آن جنبش طبقه کارگر تا حدودی رشد کرده بود، امپراتوری عثمانی(ترکیه) بود. در ترکیه، اعتصابات کارگری از دهه هفتاد سده نوزدهم آغاز شد. در سال 1872، کارگران راهآهن، تاسیسات دریایی و کارکنان تلگراف، در 5 مورد اعتصاب کردند. در فاصله سالهای 1880 تا 1882 نیز 20 اعتصاب دیگر سازماندهی شد. در نخستین سده بیستم، اعتصابات کارگری در ترکیه، به چند برابر افزایش یافت و تنها در اوت و سپتامبر 1908، کارگران 30 اعتصاب برپا کردند.
فیلیپین و اندونزی
فیلیپین و اندونزی نیز از جمله دیگر کشورهای آسیایی بودند که جنبش کارگری آنها در نخستین سالهای سده بیستم شکل گرفته بود. بین سالهای 1913_1909، کارگران فیلیپینی در 55 مورد دست به اعتصاب زدند. در همین حال چندین اتحادیه کارگری نیز تشکیل گردید و روز اول ماه مه 1913، نخستین سازمان ملی اتحادیهای فیلیپین به نام کنگره سراسری کار فیلیپین تشکیل گردید.
ایران
در ایران، جنبش کارگری ضعیفتر و محدودتر از برخی کشورهای دیگر آسیایی بود. تعداد کارگران در ایران، فوقالعاده قلیل بود. هر چند که صنایع جدید از اواسط سده نوزدهم در ایران آغاز به تاسیس شدند و تعدادی کارخانه در شهرهای مختلف ایجاد شد، اما در نتیجه موانع داخلی و ناتوانی در رقابت با کالاهای خارجی اکثر آنها تا اوایل سده بیستم از بین رفتند. در آغاز سده تنها چند کارخانه کوچک که بیشتر به کارگاه شبیه بودند در رشته پنبه پاککنی، دخانیات، قالیبافی و ابریشم فعال بودند. صنعت نفت که در انحصار بریتانیا بود تازه فعالیت خود را آغاز کرده بود. لذا تعداد کارگران ایرانی، محدود بود و تا دوران جنگ جهانی اول، از 140 هزار نفر تجاوز نمیکرد. حدودا 60 تا 70 هزار تن را کارگران کارگاههای قالیبافی تشکیل میدادند و بقیه در صنعت نساجی، نفت، صنایع استخراجی، چاپخانهها، پنبه پاککنی، ابریشم، چرم، راهآهن، ماهیگیری، راه و ساختمان و غیره مشغول بودند.
شرایط کار و زندگی کارگران ایران هم مانند کارگران دیگر کشورهای آسیایی وخیم و طافتفرسا بود. دستمزد کارگران آنقدر پایین بود که کفاف حداقل معیشت آنها را نمیداد.
ساعت کار نیز طولانی بود و از 6 تا 7 بعد از ظهر به طول میانجامید. لذا مبارزه کارگران به خاطر افزایش دستمزد و کاهش ساعات کار آغاز گردید. نخستین اعتصاب کارگری ایران، در 1905 به وقوع پیوست. در اواخر سال 1905، کارگران صنایع شیلات سواحل دریای خزر که اغلب آنها را کارگران روسی تشکیل میدادند به خاطر افزایش دستمزد دست به اعتصاب زدند، اما نتوانستند خواستهای خود را متحقق سازند. چند ماه بعد در سال 1906 کارگران ایرانی نیز به این اعتصاب پیوستند و درخواست افزایش دستمزد به میزان 30 درصد را نمودند. مدتی بعد کارکنان تلگرافخانه تهران نیز به خاطر افزایش دستمزد به حربه اعتصاب متوسل شدند، که همراه با موفقیت بود. در همین زمان ماهیگیران و باراندازان بندر انزلی با خواست افزایش دستمزد اعتصاب کردند. اعتصاب کارگران و کارمندان واگنهای تهران نیز یکی از اعتصابات مهم این دوره بود که 12 روز به طول انجامید. خواست کارگران، بازگشت کارگران اخراجی به کار بود. این اعتصاب با پیروزی کارگران پایان یافت. کارگران چاپخانهها هم در جریان انقلاب مشروطیت چندین اعتصاب برپا کردند.
در 1907 کارگران چاپخانهها در اعتراض به وزیر مطبوعات که به یک کارگر حروفچین سیلی زده بود، دست به اعتصاب عمومی زدند. کارگران با این اعتصاب، وزیر را مجبور کردند که عذرخواهی کند و به کارگر حروفچین غرامت بپردازد. کمی بعد کارگران چاپ یک اعتصاب دیگر را سازماندهی کردند و خواستار تقلیل ساعات کار از 14 ساعت به 10 ساعت شدند. این اعتصاب هم با پیروزی کارگران پایان یافت.
اعتصاب دیگر کارگران چاپخانهها که 4 روز به طول انجامید، در اعتراض به تعطیل برخی روزنامهها توسط دولت بود. کارگران چاپ، نخستین گروه از کارگران ایرانی بودند که دست به ایجاد اتحادیه زدند. در اوایل سال 1906، کارگران چاپخانه کوچکی در تهران، اتحادیه خود را تشکیل دادند. 4 سال بعد نیز اتحادیه سراسری کارگران چاپخانهها تشکیل گردید. اما رشد و گسترش جنبش اتحادیهای در سالهای قبل از جنگ جهانی اول، محدود ماند.
کارگران ایران، در جریان انقلاب مشروطیت نیز نقش مهم و برجستهای ایفا نمودند. به ویژه کارگرانی که سالها در باکو و دیگر شهرهای ماوراء قفقاز کار میکردند و با مبارزات کارگری آشنایی داشتند، فعالانه در انقلاب مشروطیت حضور داشتند.
براساس آمار، در سال 1904، تنها از ناحیه مرند در استان آذربایجان، قریب به 4000 نفر و در سالهای 1906_1905، هر ساله بیش از 2000 نفر به روسیه مهاجرت کرده بودند. به عبارت دیگر از هر خانواده ساکن مرند، در سال 1904 دو نفر به روسیه مهاجرت میکردهاند.
در سال 1905، تعداد مهاجرین استان آدربایجان ایران به روسیه، به 64000 نفر رسید و تازه این رقم شامل آن گروه کثیر از روستائیانی نمیگردید که مخفیانه و بدون پاسپورت از مرز روسیه میگذشتند. از سالهای 1905 به بعد به دنبال مهاجرت وسیع ایرانیان به قفقاز و آسیای میانه شکلگیری طبقه کارگر ایرانی آغاز شد. مهاجرین ایرانی در صنایع نفت باکو کار میکردند. طبق آمار صنایع باکو در سال 1906، از تعداد کل کارگران صنایع نفت که تعداد آنها به 37394 نفر میرسید، 7418 آنها کارگر مهاجر ایرانی بودند. نود در صد کارگران ایرانی در چاههای نفت کار میکردند و مستقیما با صنایع سنگین سر و کار داشتند. در دهه اول قرن بیستم، تعداد مهاجرین ایرانی رو به ازدیاد گذاشت و در آخر این دهه به رقم 200000 نفر رسید. در سال 1915، تعداد کارگران ایرانی در صنایع باکو دو برابر شد و به رفم 13499 نفر رسید که این رقم 29 و یک درصد کل کارگران و کارمندان صنایع نفت را تشکیل میداد. غیر از کارگرانی که در صنایع نفت کار میکردند هزاران کارگر مهاجر غیرمتخصص ایرانی نیز در تفلیس و شهرهای دیگر روسیه کار میکردند.
این کارگران در جنبش کارگری روسیه فعال بودند و با افکار سوسیالیستی آشنایی داشتند. اولین هستههای سوسیال دمکرات در میان کارگران ایرانی در ماوراء قفقاز، شکل گرفت و نخستین هستههای سوسیال دمکراسی موسوم به اجتماعیون_عامیون را در ایران، همین کارگران مهاجر تشکیل دادند.
هستههای سوسیال دمکرات که از منافع طبقه کارگر دفاع میکردند، با تشکیل واحدهای رزمی در انقلاب مشروطه مداخله داشتند و میکوشیدند رادیکالیسم آن را تقویت کنند. نخستین هسته اجتماعیون_عامیون را یکی از فعالین سوسیال دمکرات، و از فعالین جنبش مشروطه، حیدرخان عمواوغلو در جریان انقلاب مشروطه در مشهد تشکیل داد. این هستهها، سپس در تهران و گیلان هم ایجاد گردیدند و در سال 1907، با برگزاری نخستین کنفرانس، مرامنامه و نظامنامه خود را تصویب نمودند. در آذربایجان نیر مهاجرین هستههای سوسیال دمکرات را تشکیل داده بودند و تحت عنوان «مرکز غیبی» فعالیت میکردند. جنبش کارگری ایران که در جریان انقلاب مشروطیت تا حدودی رشد کرده بود با شکست این انقلاب، دچار رکود شد. مبارزات کارگری فروکش کرد و تشکلهای اتحادیهای که ایجاد شده بودند، از هم پاشیدند. این جنبش مجددا در سالهای پس از جنگ جهانی اول رشد خود را از سر گرفت.
آفریقا
در آغاز سده بیستم، کارگران در کشورهای آفریقای شمالی که عملا به الجزایر، تونس و مصر محدود میشد، بسیار نازل بود. در الجزایر، که بیشترین جمعیت کارگری را داشت، تعداد کارگران از صد هزار نفر تجاوز نمیکرد و تعداد کارگران در تونس و مصر هم محدودتر بود. بخش قابل ملاحظهای از این جمعیت را نیز کارگران اروپایی به ویژه در الجزایر و تونس تشکیل میدادند. تا پایان جنگ جهانی اول، تعداد کارگران در کشورهای آفریقای شمالی به نحو قابل ملاحظهای افزایش یافت و به حدود یک میلیون و پانصد هزار نفر رسید، که البته نیمی از آنها را کارگران کشاورزی تشکیل میداند. با شکلگیری طبقه کارگر در این کشورها، مبارزه کارگران برای افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار، و بهبود شرایط کار آغاز گردید. کارگران برای تحقق خواستهای خود به حربه اعتصاب متوسل شدند. این اعتصابات در آغاز عمدتا توسط کارگران اروپایی صورت میگرفت که از تجربه و آگاهی بیشتری برخوردار بودند و رابطه خود را با جنبش کارگری اروپا حفظ کرده بودند. اما به مرور کارگران عرب نیز به اعتصابات پیوستند. در نخستین سالهای سده بیستم، چند اعتصاب و تظاهرات در مصر صورت گرفت. اما بیشترین اعتصابات در الجزایر و تونس برگزار شد. به عنوان نمونه در فاصله سالهای 1904 تا 1913، 83 اعتصاب در تونس سازماندهی و برگزار گردید. همزمان با این اعتصابات، کارگران دست به کار ایجاد تشکلهای خود شدند. در 1905، اتحادیه باراندازان مصر و اتحادیه کارگران دخانیات تشکیل شد.
آفریقای جنوبی
نیرومندترین جنبش کارگری قاره آفریقا، در جنوب و در منطقهای شکل گرفت که اتحادیه آفریقای جنوبی نامیده میشد و در اینجا تا پایان جنگ جهانی اول، متجاوز از یک میلیون کارگر در معادن و بخش کشاورزی مشغول کار بودند. از این تعداد، 260000 تن را کارگران اروپایی تشکیل میدادند که اغلب کارگران ماهر بودند و بقیه را کارگران بومی و مهاجران آسایی.
شرایط کار و زندگی کارگران در آفریقای جنوبی، بسیار وخیم بود. کارگران بومی حتا در مقایسه با کارگران اروپایی با وضعیتی به مراتب وخیمتر روبهرو بودند. به عنوان مثال در معادن ژوانسبورگ، مزد یک کارگر سیاه پوست حدود یک هشتم کارگر سفید پوست بود و در رودزیا، متوسط درآمد یک ساله کارگر سیاه پوست معادن مس، 210 دلار و سفید پوستان، 5600 دلار بود.
در سال 1913، بزرگترین اعتصاب کارگران آن دوران به وقوع پیوست. در پی اخراج چند معدنکار اروپایی، اتحادیه کارگران معادن فراخوان اعتصاب داد. خواستهای کارگران در جریان این اعتصاب، بازگرداندن کارگران اخراجی، مسئله آزادیهای سیاسی و به رسمیت شناختن اتحادیهها بود. 18000 کارگر، این اعتصاب را آغاز کردند و کمیتههای اعتصاب تشکیل دادند. برخی از این کمیتهها در جریان اعتصاب به صورت یک قدرت سیاسی ظاهر شدند. کمیته اعتصاب ژوهانسبورگ، به مدت چند روز عملا زمام امور را در دست گرفت. مقامات دولتی که از ابعاد این اعتصاب به وحشت افتاده بودند، تمام نیروی نظامی خود را برای سرکوب اعتصابیون بسیج نمودند و علیه کارگران به کار بردند. با حمله وحشیانه نیروهای نظامی، بیش از 100 کارگر کشته و زخمی شدند. خاکسپاری قربانیان سرکوب نیز که در آن حدود 70000 کارگر شرکت کرده بودند، به یک تظاهرات سیاسی تبدیل شد. گسترش مبارزه کارگران، مقامات آفریقای جنوبی را ناگزیر به مذاکره با کارگران اعتصابی نمود. آنها خواستهای کارگران را پذیرفته و قول به رسمیت شناختن اتحادیه کارگران معادن را دادند. کارگران آفریقای جنوبی به ویژه کارگران اروپایی معادن از نخستین سالهای سده بیستم آغاز به تشکیل اتحادیهها نمودند.
کارگران آفریفای جنوبی، توام با اعتصابات و ایجاد تشکلهای کارگری برای ایجاد تشکلهای سیاسی سوسیالیستی نیز تلاش نمودند. در 1902، فدراسیون سوسیال دمکراتها در کیپتاون تشکیل شد و در سالهای بعد چند تشکل مشابه در مناطق دیگر شکل گرفتند. در سال 1910، سازمانهای سوسیالیست متعددی که در آفریقای جنوبی وجود داشتند، در یکدیگر ادغام شدند و حزب کار آفریقای جنوبی را ایجاد نمودند. البته این حزب، هنوز یک حزب واقعی کارگران نبود. زیرا جناح راست با تعصب نژادی در آن مسلط بود و در حقیقت حزب سفید پوستان محسوب میشد. جنبش کارگری آفریقای جنوبی به رغم تمام نواقصی که داشت در اوایل سده یکی از جنبشهای نیرومند آفریقا بود.
تا اوایل سده بیستم در تعدادی از کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره آسیایی، تشکلهای سوسیالیستی، هر چند کوچک و محدود شکل گرفته بودند. مهمترین آنها، فدراسیون سوسیال دمکراتهای اندونزی، حزب سوسیالیست چین و حزب سوسیالیست عثمانی بود.
بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت که جنبش کارگری کشورهای عقب نگاه داشته در اوایل سده بیستم تازه در مرحله شکلگیری خود بود. در حالی که جنبش کارگری کشورهای پیشرفته سرمایهداری تا این زمان به مرحلهای از رشد و تکامل خود رسیده بود که تشکلهای کارگری موقعیت خود را تحکیم کرده بودند و احزاب سیاسی تودهای طبقه کارگر نیز شکل گرفته بودند، در کشورهای توسعه نیافته تشکلهای کارگری در نخستین مراحل شکلگیری قرار داشتند و تشکلهای سیاسی تودهای طبقه کارگر نیز هنوز تشکیل نشده بودند.
چهاردهم ژانویه 2006