بر زبَر شاخ بين، سيبک ِ سيمين َزغن
نيم ُرخِ ُسرخ ِ دوست، نيم ُرخ ِ زرد ِ من
عاشق و معشوق هان، خفته به يک پيرهن
ني غلطم عاشقی خفته و خونين کفن
به ُجرم دلدادگی زدند اورا به دار
***
ياد محمد حنيف نژاد و ياران عاشق و با وفايش به خير که پيشه ای ُجز مبارزه ِ انقلابی و ضّد بهره کشانه نداشتند، تابع تعادل قوای بين المللی يا تعادل ِ جناح های حاکميت نبودند و برايشان حل مسائلِ انسان، بخصوص انسان ِ معاصر و مردم دردمند استثمار شده جامعه ِ ايران اهميت داشت.
کساني که معتقد بودند در زمينه های اقتصادی اجتماعی مرزبندی اصلي نه بين با خدا و بی خدا بلکه بين استثمار شونده و استثمار کننده است.
آزاديخواهاني که مي گفتند هر نظري که انسان را در راه تکامل هدايت کند و هر مکتبي که انسان هاي زنجير کشيده را آزاد سازد، تکامل دهنده است و بايد از دستاوردهاي انقلابي ديگران هم استفاده نمود.
***
يک اذربايجاني شريف، پدر سالخورده اي که در اثر شکنجه هاي ساواک شاه، استخوان پايش نمايان شده بود و اينک فرزند دليرش ( حسن ِ طهماسبي ) در صفوف ِ مجاهدين خلق است، از شهيد والا مقام محمد حنيف نژاد خاطره اي داشت که چون تا کنون بازگو نشده ــ با ياد ِ آن شب ها که هر لحظه اش آبستن سحر بود ــ براي ثبت در سينهً مشتاقان آزادي تعريف مي کنم.
***
روزي "محمّد آقا" با عدّه اي گرم صحبت بود و از مبارزه و صبح سپيد فردا گفتگو مي کردند که يکی از ُحضاّر پرسيد :
«بابا اين حکومت ميخش را حسايی کوبيده، آمريکا، اروپا و همه قدرت های عالم ُپشت ِ او هستند و اصلا کار و تلاش ما چه فايده و تاثيری مي تواند داشته باشد ؟»
محمد آقا کمي سکوت کرد و سپس انگشتش را به ليواني که در دست داشت زد
ليوان صداي ِ کوچکي کرد ، آنگاه گفت:
علم، فيزيک ِ جديد ثابت مي کند که حتي همين صدا يعني برخورد انگشت با ليوان هم تا کهکشان ها خواهد رفت، تاثيرش را خواهد گذاشت و ُگم نخواهد شد.
چطور عمل صالح کساني که از ُجور و ستم به ستوه آمده اند و براي آزادي خلق و ميهن شان بپا خاسته اند و از همه چيز دست شسته و مبارزه مي کنند، بي تاثير است ؟
اين صدا ُگم نخواهد شد.