با سلام مطلب خانم اقبال را بعد از مدتها غیبت ایشان خواندم. بعنوان یک دوست باید به عرض برسانم تمام توصیه های ایشان قبلا عملی شده و کسانی که شب و روز با مسائل اشرف درگیرند در این رابطه اقدامهای لازم را بعمل آورده اند. بنظر بنده حقیر درگیری عملی در راستای حل مشکل اشرف و همراهی و همگامی با هزاران نفری که در چهارگوشه عالم درگیر کارزاری سخت برای یافتن بهترین راه حل برای مشکل اشرف هستند از دهها و صدها اعلام راه حل مفیدتر می باشد و اینگونه همگی ما رسالت خود را بهتر به انجام خواهیم رساند. همین آکسیون ها و اعتصابها که خانم اقبال آنها را کافی نمی داند تا کنون پای کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد را به قضیه اشرف کشانده و آنها را به موضعگیری واداشته است و این خود از بزرگترین دستاورد اعتصاب یارانمان در ژنو است که به همگی آنها باید دست مریزاد گفت. خانم اقبال در جای دیگر به عبور مجاهدین از خطوط قرمز اشاره کرده و از آن استقبال کرده اند. اما چه کسی نمی داند در عالم سیاست همواره باید نهایت خواست را مطرح ساخت تا بتوان به بهترین راه حل دست یافت وگرنه کدام انقلابی در تاریخ است که وابسته به یک پایگاه و شهر و کمپ باشد هر چند که خود آن شهر و پایگاه را با میلیونها ساعت کار و هزینه ملی فراوان با خون و دل در دل یک بیابان بنا کرده باشند. آری ما هواداران مقاومت ایران هنوز هم اشرف را کانون استراتژیکی نبرد و الهام بخش آگاه ترین فرزندان ملت ایران در میل به آزادی و رهائی از چنگال رژیم فاشیسم دینی حاضر می دانیم حتی اگر این اشرف در پس هزاران هزار توطئه و جنایت تخلیه شده باشد. می گویند پرنده رفتنی پرواز را بخاطر بسپار.