احساس عجیبی است. مثل یک غریق، توی خواب. می دانی که خوابی، اما آن احساس غرق شدن، تو را آزار می دهد، و تو هیچکاری نمی توانی بکنی. می خواهی بیدار شوی، اما این خواب، خواب سنگینی است. و وقتی هم که بیدار می شوی، دیگر اسمت را فراموش کرده ای، چرا که کمبود اکسیژن زیر آب، تمام سلول های مغزت را منفعل کرده. دیگر بیماری.... سپرده شده ای به آلزایمر. فراموشخانه....
پرسیدم از فراموشخانه که بگذریم، چه خبر.
پرسید آیا مطلبی که در باره زخمی شدن مسعود رجوی نوشته شده خوانده
...